مروري بر حاشيه‌ها و متن‌هاي سالن نمايش جشنواره بين‌المللي فيلم فجر دوره بيست و نهم در نمايش ويژه رسانه‌ها.

گروه فرهنگي مشــرق - آشفتگي‌هاي مديريتي جشنواره و فيلم‌هاي پرحرف و حديث آن رفته‌رفته به پايان خود نزديک مي‌شود. برنامه نمايش روزانه هم براي همان روز مقبر باقي نمي‌ماند و دچار تغيير و جابه‌جايي مي‌شود چه رسد به اين که در روز اول اسامي فيلم‌ها و نمايش آن در روز و ساعت‌اش پابرجا مانده باشد. آشفتگي‌ها به طور عمده بين هيئت انتخاب و مديريت نمايش قابل تقسيم است. فيلم‌هاي پرحرف و حديثي که به طور معمول نمي‌بايست به سالن‌ها گسيل مي‌شدند تا اما و اگرهاي غيرقابل چشم‌پوشي پيش نمي‌آمد. مروري بر چند حاشيه جالب توجه است:
1- گفته مي‌شود که ديروز (شنبه 23 بهمن) از ورود يک کارگردان که چند روز پيش فيلم و نشست نقد و بررسي آن جنجال‌برانگيز شده بود، ممانعت به عمل آورده‌اند تا اهالي رسانه بار ديگر با او جنجال تازه‌اي نيافرينند.
2- طبق معمول يک روز نوبت‌هاي نمايش به فيلم‌هاي سطحي، مبتدي و شعاري اختصاص دارد و روز ديگر به فيلم‌هاي تقريباً يک‌دست و هنري، و روز يکشنبه از آن فيلم‌هاي سطحي و پرشعار و حديث و اگر و اما اختصاص يافته بود. از نوبت نمايش سوم تا ششم يا شعاري تبليغي بودند و يا شعاري و مثلاً انتقادي.
3- طبق معمول سنوات گذشته، آماج اين دوره جشنواره در درجه اول قوه قضائيه و در درجه دوم نيروي انتظامي قرار گرفته‌اند. در اين نشانه روي، فيلم‌ها به هر سطح و کيفي اتفاق نظر دارند.
****


1- «ندارها» کارگردان: محمد عرب، بازيگران: پژمان بازغي، هانيه توسلي و... که عمده بازيگران نام‌آشنا و حرفه‌اي هستند تا يک فيلم خوش ساخت اما انتقادي را به تماشاگران منتقل نمايند: در ساختماني قديمي که در هر اتاق آن خانواده‌اي زندگي مي‌کنند با انواع «نداري»ها روبرو هستند. دختر جوان و جواني که کرولال است با «علي لجاکس» که در پيک موتوري کار مي‌کند، تصميم مي‌گيرند که بايد حق‌شان را از جامعه‌اي با فاصله طبقاتي از عرش تا فرش تسويه حساب کنند. آنها اولين سرقت‌شان را از صاحب خانه که پول‌هاي مستأجران را به خانه ديگرش مي‌برد، انجام مي‌دهند. سرقت‌هاي بعدي‌شان برحسب نيازهاي نيازمندان از مستأجرهاي همسايه تا آشنايان معين مي‌کند و آنها از کساني که نزول خوراند و آنهايي که تازه به دوران رسيده‌اند اامه مي‌دهند که آخرين آن سرقت از يک جواهر فروشي است، يک نفس پيش مي‌روند و به رغم آگاهي‌شان از شناسايي شدن‌شان توسط پليس بدون پشيماني آنچه را که وظيفه خود مي‌دانند انجام مي‌دهند. در پايان جوان اولين نفر جوان کرولال است که خود را از پشت‌بام به پائين مي‌افکند و دومي علي بي‌کس است و سومي آن دختر است که ماجراي «عياري» سه نفري‌شان را شرح مي‌دهد و در زندان بسر مي‌برد. وقايع و انگيزه‌ها چنان با هم ممزوج شده است که براي تماشاگر ترديدي پيش نمي‌آيد که با آنها احساس همدردي کند و در ذهن خود انان را بستايد. هرسه براي ديگران تن به مرگ فرزندان حتمي مي‌دهند و به رضايت دروني مي‌رسند که اين جمله‌شان را محقق سازند: «خداوند رصت خدمت به مردم را در اختيار صالحان قرار مي‌دهد.» فيلم بر محورهايي استوار است که در فيلم‌هاي ديگري هم تکرار شده‌اند اما با روايت به مراتب ابتدايي‌تر که از «باني و کلديد» و... هاليوود از دهه 1920 شروع مي‌شود و در سينماي ايران با فيلم «قيصر» راه خود را مي‌گشايد که از مشخصه‌هاي بارزي برخوردار است و در اين فيلم هم مي‌توان به مواردي اشاره کرد:
1- القاء اين ديدگاه که فرد يا گروهي خود را قانون‌گذار و مجري تصور کنند و بر حسب آن دست به اقداماتي بي‌بازگشت بزنند. اين سه نفر در مقايسه تصويري از بالاي شهر و پائين شهر به اين باور خد از بي‌عدالتي ايمان مي‌آورند که فقط آنها مي‌توانند دست به اقدام بزنند.
2- اين‌گونه سينمايي در محيط‌هايي اتفاق مي‌افتد که مردم عادت به ستم‌پذيري دارند. در اين مرحله «عياران» در هيأت ابرقهرمان ظاهر مي‌شوند و داوري اکثريت اجتماعي، اما خاموش را به سوي خود مي‌کشانند.
3- اينگونه سينمايي به رغم آن که به حمايت از مردم دست به اقدام مي‌زنند، عملکردشان از قهرماني به اسطوره‌سازي مبدل مي‌شود و باز هم مردم را در حيرت و حسرت بيشتر فرو مي‌برند.
4- جنبه گستاخانه فيلم به شدت زياد است که از آن جمله کيف‌هاي مسافرتي حجاج عمره را هم شامل مي‌شود که آنها اعتقاد دارند چون حج‌شان تکراري و غيرضروري است، مي‌توان به مصادره آن پرداخت.
5- قوه قضائيه مقصر اصلي تبليغ مي‌شود و پليس نيز به عنوان حامي پول‌داران و بالاشهري‌ها متهم مي‌شود.
****


2- «پاريس تا پاريس» کارگردان: حسين لطيفي با سرمايه بنياد فارابي و شبکه بازيگران: حسين ياري، کاظم بلوچي و صدها فرانسوي که از بدو ورود دکتر .... با دخترش به پاريس تا مرگ او به ايفاي نقش مي‌پردازند. دکتر زماني که به همراه دوستش ايرج دانشجوي پزشکي بوده‌اند و با کتي هم عاشق و معشوق بوده است بعد از شروع جنگ تحميلي به ايران آمده و در جبهه‌ها شيميايي شده است. ژنرال ادفونتن قهرمان فرانسه در جنگ جهاني دوم با آنها آشنا مي‌شوند و دکتر موافقت مي‌کند که بعد از مرگ او، دخترش با آنها زندگي کند. در پايان هم در انتقال جسد دکتر به فرودگاه گروه موزيک نظامي به فرماندهي لافونتن ابتدا سرود ارتش فرانسه و بعد سرود جمهوري اسلامي ايران را مي‌نوايند و... سوزاندن يک سوژه و بد شکل کردن آن با شعارهاي دم‌دستي بيشترين زيان ممکن را به تماشاگر مي‌زند که آنها را روي‌گردان مي‌کند. مسلماً اگر يک فيلم‌ساز تواناي خارجي اين فيلم را براي ما ساخته بود کمتر از اين همه هزينه اقامت چندين ماهه در پاريس و حضور بيش از صد نفر نيروي انساني از فرانسه را به اجرا مي‌گذاشت.
 

3- «پايان‌نامه» کارگردان: حامد کلاهداري... با تهيه کنندگي برادر بيست ساله جواد شمقدري. دو پسر جوان دانشجو در خيابان‌ها زد و خوردهاي تابستان 1388 را شاهد هستند و به اتفاق يک دختر جوان که نافردهاي آنهاست براي تحويل پايان‌نامه «روزبه» مجبور به تعقيب خودروي او مي‌شوند تا به شهرکي خارج از شهر تهران مي‌رسند و در آنجا دو پسر جوان نه‌تنها به استاد دست‌رسي پيدا نمي‌کنند بلکه با چند نفر عضو منافقين روبرو مي‌شوند که بر روي ترور دو نفر در حال مذاکره‌اند. اين ساختمان توسط وزارت اطلاعات مورد شناسايي قرار گرفته است. بعد از فرار دو جوان دانشجو از آن ساختمان و به اتفاق (چارنفري) عازم شهر شدن دو نيروي اطلاعات و منافقين به تعقيب‌شان مي‌پردازند. کاوه مأمور اطلاعات وظيفه دارد که از جان آن چهار نفر حفاظت کند و عامل منافقين وظيفه دارد آن چهار نفر به اضافه کاوه را از ميان بردارد. در زد و خوردهاي بعدي که از سر شب شروع شده است سه نفر از چهار نفر کشته مي‌شوند که کاوه هم زخم عميقي برمي‌دارد. در عدم موفقيت کاوه شليک مأمور فرستاده شده نيروي انتظامي مؤثر است و فرمانده کاوه به وي اعتراض شديد مي‌کند. در پايان هم مأمور منافق گرچه زخمي مي‌شود اما مي‌تواند چندين نيروي خود را وارد جريان درگيري کند. چند عامل تأسف‌بار بودن اين فيلم را برمي‌شمريم تا کم و بيش مديريت و هيئت انتخاب فيلم را بهتر بشناسيم:
1- کاوه بيست و چند ساله در برابر مأمور منافق عامل به کشتن دادن سه جوان و چند عابر و پزشک مي‌شود. آيا برازنده است که فيلم‌ساز قهرمان را به منافق تقديم کند؟!
2- کارگردان از زبان دکتري که گلوله‌اي از يکي از چهار نفر بيرون مي‌آورد به کاوه اعتراض مي‌کند و مي‌گويد در جنگ قدرت ميان فيل‌ها، مورچه‌ها زير دست و پا له مي‌شوند.
3- کارگردان به رغم سنگ تمام گذاشتن به سود جريان فتنه، همزمان اعتراض‌ها و تشويق‌هاي هواداران آنان را در سالن نمايش که کم هم نبودند به همراه آورد. (به نظرم لزومي نداره اين بند آورده شود. سيد)
4- هيئت انتخاب با چه تحليلي چنين فيلمي را در شب ماقبل آخر به سالن نمايش مي‌آورد و نيش چاقو به غده چرکيني مي‌زند که خود از آن اطلاعي درست ندارد؟
5- در مجموع مي‌توان گفت فيلمي که قرار بوده جريان فتنه را نقد کند خود به عامل شعاري آنان مبدل مي‌گردد. آيا شمقدري چه دفاعي از اين فيلم دارد که ان همه التهاب را در سالن نمايش به همراه آورد؟!
****
 

4- «شش نفر زير باران» کارگردان: علي عطشاني. با حضور محمدرضا گلزارع نيکي کريمي و... اين فيلم دومين ساخته کارگردان بعد از «دموکراسي تو روز روشن» است. اين فيلم چنان پريشان و خودبه‌خودي است که خواسته کارگردان را براي حمايت از فتنه به جايي نمي‌رسد. باز هم دو نفر دانشجويي که بعد از انتخابات از دانشگاه اخراج شده‌اند تصميم مي‌گيرند عدالت را با ديدگاه خود به اجرا درآورند. از طلافروشي دزدي کردهع صاحب آن را گروگان مي‌گيرند و خود وي را مضروب مي‌سازند و براي راه نجات محمدرضا گلزار را هم گروگان مي‌گيرند و در نهايت پسر عاشق کشته مي‌شود و دختر (نامزدش) آزاد مي‌شود. به موازي خط داستاني اصلي هر زن و مردي به همديگر خيانت مي‌کند و تنها آن دو قهرمان هستند که تا پاي جان بر سر عهد خود باقي مي‌مانند. و محورهاي فيلم عبارتند از:
1- قانون (قوه قضائيه) به راحتي حق را به ناحق مي‌دهد و راهي به روي افراد مي‌گشايد که خود براي گرفتن حق دست به کار شوند.
2- نيروي انتظامي از سرباز تا استوار يکم و در نهايت سردار نيروي انتظامي آدم‌هاي نادان و ابله نشان داده مي‌شوند که تنها توانايي‌شان به کار بردن خشونت مسلحانه است.
3- فيلم سعي مي‌کند از کساني چون «فرزاد حسني»، «رشيدپور» و «گلزار» اسطوره‌هاي مافوق بشري ارائه کند.
و باز هم هيئت انتخاب و مديريت که با ندانم‌کاري اين فيلم را بر عليه نهادهاي قانوني کشور ارائه داده‌اند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس