گروه فرهنگی مشرق- سید فاضل وزیری محبوب - کارشناس کارگردانی تلویزیون در گفتگو با ادیان نیوز گفت:استراتژي بيمارِ رسانهی ملي در توليد برنامههاي ديني و مذهبيدر سادهترين و کليترين دستهبندي قالبهاي برنامهسازي تلويزيوني از جهت شکل و فرم برنامه، توليدات تلويزيوني به سه دستهي برنامهي نمايشي، برنامهي مستند و برنامهي ترکيبي -که مقرر است ترکيبي از مستند و نمايش باشد- تقسيم ميشود(1).
البته در سالهاي اخير و در نظام برنامهسازي تلويزيوني صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران اين شکل سوم برنامههاي بسياري را در برميگيرد که لزوماً ترکيبي از نمايش و مستند نيست و گاهي از آيتمهايي مستند در کنار پلاتوي مجري(2) ، يا در کنار گونهاي متطور و متحول شدهاي از تاکشو(3) شکل ميگيرد، گاهي حتي آيتمهاي مستند به وله(4) هايي کوتاه از موشن گرافيک و بخشهاي کوتاهي از مصاحبه با بعضي مخاطبين برنامه در کوچه و خيابان و يا تماسهاي تلفني بينندگان برنامه فرو ميکاهد و البته در نظام توليد برنامههاي تلويزيوني در کشور ما همچنان اينگونه برنامه، ترکيبي ناميده ميشود.
در حال حاضر و در صورت کم کردن برنامههاي تکراري نمايشي و غيرنمايشي و بازپخشهايي که براي هر برنامه در اولين بار پخش در نظر گرفته ميشود از کنداکتور(5) شبکههاي تلويزيوني صداوسيما به روشني با اين نکته مواجه ميشويم که بيشترين توليدات سيماي جمهوري اسلامي را برنامههاي ترکيبي شامل ميشوند که در ساحت مقايسه و از منظر پيشتوليد(6) و البته هزينههاي مالي صورت گرفته همواره برنامههاي کمهزينه و سهلساخت هستند. (البته اين نکته از منظر مخاطب محترم دور نماند که اين خصيصه در صداوسيماي ما به برنامههاي ترکيبي الصاق شده وگرنه در ديگر تلويزيونهاي دنيا برنامهي ترکيبي که البته عموماً واقعاً ترکيبي از مستند و نمايش و يا قالبهاي مختلف مستند است در ذات خود شکلي پرهزينه و با پيشتوليد مفصل است که گاهي حتي از مجموعههاي نمايشي و يا مجموعههاي بزرگ مستند نيز از جهت دشواريهاي توليد پيشي ميگيرد.)
اين ويژگي به ويژه زماني بيشتر به چشم خواهد آمد که ما کنداکتور يک شبکهي تلويزيوني را در ايام ويژه و مناسبتهاي خاص مذهبي مرور کنيم.
يعني در واقع وقتي که مفاهيم موضوعه برنامههاي تلويزيوني به مسائل اعتقادي و تشريعي مربوط است. عموم برنامههاي تلويزيوني ساخته شده در سالهاي اخير در موضوعات مذهبي شکلي در اصطلاح ترکيبي و البته بسيار ساده دارند.
در اغلب برنامههاي اينچنيني يک مجري (و گاهي البته در کمال تعجب دو يا چند مجري) با کارشناسي که در بسياري مواقع بارها و بارها در برنامههاي مختلف ديده شده به گفتگو در خصوص موضوع برنامه ميپردازند و البته کيفيت اين گفتگو همواره ارتباط مستقيمي با سطح سواد و توانايي مجري (يا مجريان) و کارشناس مدعو دارد.
اين گفتگو گاهي با پلاتوي مجري و گاهي با پليبک(7) هايي همراه ميشود که آنها هم در اکثر اوقات مستقيماً و بدون هيچ ظرافتي موضوع برنامه را به صراحت تشريح ميکنند. هزينهي ساخت چنين برنامهاي در صورت دعوت از يک مجري ستاره و يا محققي در مقام مجري علاوه بر دستمزد مجري شامل هزينهي ساخت دکور و هزينهي توليد همان آيتمهاي پليبک است و البته رقم مختصري که به کارشناس جهت حضور در برنامه اختصاص مييابد و در مقايسه با ارقام پرداختي به ستارههاي موسيقي و سينما که در ويژهبرنامههاي سيما در ايام عيد و جشنهاي ملي و مذهبي حاضر ميشوند رقمي بسيار ناچيز است.
ساخت چنين برنامههايي در هيچ موضوعي البته فينفسه عملي مذموم و نامناسب نيست اما وقتي دريابيد که صداوسيما هيچگاه در مناسبتهاي مذهبي به خود زحمت نميدهد تا ساختارهاي ديگر برنامهسازي را در اين موضوعات تجربه کند و هميشه از خلاقيت در ساخت برنامههاي مذهبي حتي در همين ساختار هميشگي و تکراري گريزان است يقيناً در خصوص استراتژي مذهبي صداوسيما دچار ترديد و سرگردان سوالات بسياري خواهيد شد.(8)
مشخص است مديران تصميمساز و استراتژيست در سازمان عريض و طويل صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران با چندين و چند بخش پژوهشي و تحقيقاتي همواره سادهترين راه را براي ساخت برنامههاي مذهبي انتخاب ميکنند.
اين سادهگزيني و فرار از هرگونه تجربه و تلاش نو به آن مقدار در سياستهاي سازمان نمودار است که حتي کارشناسان اينگونه برنامهها عموماً تکراري و جمعاً حتي به تعداد انگشتان دو دست هم نيستند اين در حالي است که در عرصهي علوم ديني و اعتقادي صاحبنظران بسياري فعالند که از بسياري از کارشناسان کليشهاي سازمان صداوسيما در ارائه و بررسي مسائل اعتقادي و ديني تبحر و تخصص بيشتري دارند و ميتوانند به صرف حضور در چنين برنامههايي کيفيت اينگونه توليدات را به ميزان قابل توجهاي بالاتر ببرند.
کارشناساني که در برنامههاي شبکههاي ماهوارهاي زيرنظر همين سازمان فعالند و يا در شبکههاي خصوصي ماهوارهاي فعال در قم به ساخت اينگونه برنامههاي مذهبي مشغولند. اسفبارترين نکته البته در جريان ساخت اينگونه برنامههاي اصطلاحاً ترکيبي نبودن پشتوانهي تحقيقاتي و پژوهشي در بسياري از اين برنامههاست. تهيهکننده بنا به حضور يک کارشناس مسائل ديني نيازي به تحقيق نميبيند و در بهترين حالت با دعوت از يک مجري تکراري اينگونه برنامهها حتي از طراحي سوالات مناسب براي يک گفتگوي با کيفيت ميگذرد و انتخاب و طراحي سوال را نيز به مجرياني همچون علي درستکار و يا کوروش علياني(9) ميسپارد تا عملاً هيچگونه تحقيقي در روند پيشتوليد اينگونه برنامهها صورت نگيرد.
اين دو ايراد شکلي و فرمي در مقايسه با ايرادات مفهومي و محتوايي وارد به اين برنامهها معايبي کوچک و ناچيزند اگر مفاهيم کلي ارائه شده در اين دست توليدات بررسي و تحليل شود.
دانستن اين دو مطلب يعني انتخاب سادهترين راه براي ساخت برنامههاي مذهبي چه در ساحت مالي و سختافزاري و چه در ساحت فکري و نرمافزاري يقيناً اين سوال را در ذهن هر مخاطب آگاه پديد ميآورد که آيا صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران که حقيقتاً دستگاهي عريض و طويل است (و در مقايسه با راديو و تلويزيونهاي مشابه از جهت حجم و کيفيت توليدات تقريباً ده برابر نيروي انساني در اختيار دارد و با اين وجود بازهم بخش اعظم برنامههاي توليدي خود را به سازندگاني خارج از استخدام خود ميسپارد) و چندين بخش پژوهشي و علمي در خود دارد (که انصافاً در طول سال تحقيقات پربار بسياري انجام داده و منتشر ميسازند که البته به مقدار بسيار ناچيزي در توليدات سازمان دخيل است) در توليداتي از اين دست سياست کلي و استراتژي خاصي را دنبال ميکند و يا روند کلي توليدات اين برنامهها در سوءمديريت و بيبرنامگي جريان دارد؟ مداقه در ساختار و محتواي برنامههاي مذهبي روشن ميسازد که توليد برنامههاي مذهبي در صداوسيما احتمالاً از سياستي خاص در جهت ترويج اصول و مباني شرع مقدس اسلام پيروي نميکند اگر در سياستي معکوس تخريب اين اصول را دنبال نکند.
البته لازم است تا پيش از تحليل مفاهيم ارائه شده در مجموع توليدات مذهبي صداوسيما مخاطبان اينگونه برنامهها از منظر پايبندي به اصول و مباني ديني و اعتقادي اسلام بررسي شده و دستهبندي شوند. ميدانيم که بخش اعظمي از جامعهي ما به اصول کلي دين مبين اسلام معتقد و عامل به احکام شرع مقدس بوده در انجام واجبات و ترک محرمات اهتمام کامل دارند.
همانگونه که وجود اين اکثريت پذيرفتني و غيرقابل انکار است روشن و مبرهن است که جمعيتي اقلّي به ويژه از جوانان جامعهي ما يا به کلي به اين اصول معتقد نيستند و يا در بنيان و بنياد اعتقاداتشان ترديدهاي بسياري دارند که اين ترديدهاي پيدا و پنهان شبهات جدي در ايمان اين افراد به مباني دين مبين و شرع مقدس به وجود ميآورد. اين دستهي دوم که بيش از اکثريت قابل توجهي از افراد گروه اول در معرض هجوم فرهنگي و البته اعتقادي بسياري رسانههاي خارجي و گاه متأسفانه برخي رسانههاي مغرض داخلي قرار دارند و همواره از اين جهت بدون يافتن پاسخ شبهات اوليهشان درگير سوالات و شبهات جديد ميشوند عموماً در سالهاي ابتداي جواني قرار دارند.
سالهايي که بايد يک مؤمن مسلمان پايهي اعتقادات خود را برمبناي تفکر و تعقل و نيز مطالعه محکم کرده و تکليف مکلّف خود را بپذيرد و در سالهاي بعد راهنماي ديگر مسلمانان جوان باشد. اما در کمال تأسف اين روند مسيري معکوس را طي ميکند و يک جوان مسلمان در يورش يکريز ترديدهاي مختلف نه تنها نميتواند ايمان خود به مباني اسلام را محکم کند بلکه گاهي حتي از خواستن اين امر نيز سرباز ميزند و تعمداً بياعتقادي را برميگزيند.
از ديگر سو بيبرنامگي و سوء مديريت در توليد برنامههاي مذهبي در صداوسيما و نيز ديگر رسانههاي گروهي در نظام فرهنگي جمهوري اسلامي و همچنين برنامهريزي دقيق و عاقلانهي دستگاههاي فرهنگي مهاجم غربي و شرقي به عنوان مروجان ايدئولوژيهاي غير توحيدي هر روزه جمعيت اين گروه دوم را افزايش داده و تعداد بيشتري از افراد جامعهي ما را درگير بيثباتي اعتقادي و يا بياعتقادي محض ميکند.
اين روند که توسط نظام طراحيشدهي تکنولوژيک امروز به مدد رسانههاي تکنيکالي همچون اينترنت(10) و با فشار پلوراليزم(11) موجود در دهکدهي جهاني به دليل همنشيني فرهنگي جوامع مختلف هر روزه بيش از پيش شدت ميگيرد بيثباتي و ناهماهنگي اصول اعتقادي جوانان جامعهي ما را باعث ميشود. پس از اين منظر مخاطبان بالقوهي صداوسيما در برنامههاي مذهبي حداقل سه دستهاند که به اين ترتيب شرح ميشود.
اول گروهي که پايهي اعتقادي محکمي دارند و گاهي در شيوه و روش عبادات و يا رفتار روزمرّهي خود دچار سوالاتي ميشوند و بيش از اصول در فروع درگيرند و سوالات فقهي و احکام دارند.
دوم گروهي که پايهي اعتقادي محکمي ندارند اما زمينهي محيطي و تربيت خانوادگي آنان را در معرض اعتقادات اسلامي قرار داده و آمادگي پذيرش تمايلات فطري خود را در خداپرستي دارند.
سوم گروهي که پايهي اعتقادي محکمي ندارند يا به اصول اعتقادي اسلامي اعتقادي ندارند و سهواً يا عمداً در برابر ترويج و تبليغ اصول ديني مقاومت ميکنند.
از نظر پراکندگي جمعيت اين سه گروه توازن و تعادلي ندارند. به نظر ميرسد گروه اول اگرچه جمعيت بسيار بيشتري دارد اما تعداد افرادش رو به کاهش است. گروه سوم در عين اقليت نه افزايش و نه کاهش جمعيتي دارد و گروه دوم در عين اقليت بودن بيش از گروه سوم گستردگي و تنوع دارد اما افزايش روزافزون جمعيتش نگرانکننده است. همچنين از نظر سني نيز بيشترين اعضاي گروه دوم و سوم را جوانان شکل ميدهند که يقيناً در جامعه افرادي ساکن و ساکت نيستند و ميتوانند به راحتي اصول اعتقادي خود را به ديگر همسالانشان تسرّي دهند و يا شبهات و شکيات اعتقادي خود را به ساختار اعتقادي ديگران نيز تزريق کنند.
از اين منظر به نظر نگارنده گروه دوم و سوم در هدفگيري برنامههاي فرهنگي مذهبي بيش از گروه اول اهمييت دارند چرا که گروه اول به دليل پايهي اعتقادي محکمش حتي در صورتي که دچار سوال و شبهه نيز باشد حتماً و يقيناً بدون انگيزش بيروني تلاش خواهد کرد پاسخ سوالات و شبهات خود را بيابد و ايمان به اصول ديني خود را به راحتي از دست نخواهد داد بلکه همواره در حال محکمتر کردن ايمان خود خواهد بود. اما گروه دوم و سوم نه تنها داشتن شبههي اعتقادي را مهم نميداند بلکه گاهي تعمداً از حل کردن مشکلات اعتقادي خود گريزان است اگر به دنبال بياعتقادي محض نباشد.
نگاهي حتي اجمالي به محتواي برنامههاي مذهبي صداوسيما نشان ميدهد برخلاف آنچه گفته شد سياستهاي فرهنگي و مذهبي برنامهسازان تلويزيون گروه اول را مخاطب اصلي برنامههاي خود ميداند و گروه دوم و سوم را تقريباً ناديده گرفته يا حتي در برخي موارد به کلي منکر وجودشان است البته که گستردگي جمعيت گروه اول يقيناً لزوم برنامهسازي براي آنان را غيرقابل انکار ساخته اما ناديده گرفتن جمعيتي هرچند کوچک از جوانان جامعه که گروه در حال گسترشي هستند در سياستگذاري فرهنگي خطرناک است حتي اگر وجود اين گروهها انکار نشود. نگارنده معتقد است مديران سازمان صداوسيما اگرچه در گفتار خود وجود اين گروههاي مخاطب را انکار نميکنند اما در عمل با اختصاص ندادن حتي يک برنامه به گروه مخاطبي از جنس گروه دوم و سوم نشان دادهاند که چندان از پذيرفتن وجود اين گروهها خرسند نيستند و عملاً در حال انکار وجود اينگونه مخاطبها هستند.
آيا برخورد صداوسيما با مخاطبان همان گروه اول با دستورِزبان برنامهسازي هماهنگ است؟ و آيا اين شکل از مديريت و سياستگذاري موجب ترويج مباني اعتقادي اسلام خواهد بود يا خير؟
*****************************
پی نوشت:
1. سريالها و مينيسريالها، تلهتاترها و نيز تلهفيلمها در دستهي برنامههاي نمايشي، تاکشوها، مجموعههاي مستند، گزارشها و نيز برنامههايي چون پخش مستقيم رقابتهاي ورزشي و پخش اخبار در دستهي برنامههاي مستند و ديگر برنامهها نظير مسابقات تلويزيوني، برنامههاي صبحگاهي و شامگاهي و نمونههاي ويژهي خبري مثل خبر بيست و سي در دستهي برنامههاي ترکيبي قرار ميگيرند. البته برنامههاي ترکيبي ميتوانند ترکيبي از قالبهاي مستند در کنار هم و يا به ندرت ترکيبي از قالبهاي نمايشي باشند.
2. پلاتو به متني گفته ميشود که در کليات توسط نويسنده و يا گروه نويسندگان و يا شخص تهيهکننده براي مجري مشخص و معين شده و در يک بخش برنامه اجرا ميشود، همچنين به محل تصويربرداري و اجراي اين متون نيز پلاتو گفته ميشود.
3. تاکشو گونهاي از برنامههاي مستندِ گفتگو محور است که در آنها مجري نقشي تعيينکننده دارد و اغلب در مقام تهيهکننده نيز حاضر است به همين دليل عموماً تاکشوها را با مجريهايشان ميشناسند. در ايران برنامههايي همچون صندليِداغ، شبشيشهاي، ماهِعسل، ققنوس، راز و پايش نمونهي موفق تاکشو هستند.
4. وله ميانبرنامههاي کوتاهي است که از همراهي تصاوير و موسيقي شکل ميگيرد، اين تصاوير يا بخشهايي از تصاوير برنامهاست و يا با موشنگرافيک (گرافيکمتحرک) در فضايي مرتبط با فضاي برنامه ساخته ميشود. زمان هر وله از حداقل چند ثانيه تا يک يا دو دقيقه متغير بوده و گاهي با گفتاري کوتاه همچون نام برنامه پايان مييابد. به ولههايي که به نام و لوگوي برنامه ختم ميشوند آرم استيشن نيز گفته ميشود.
5. جدول زماني پخش برنامههاي يک شبکه که براي تمام طول روز و تمام ساعات پخش آن شبکه از قبل مشخص شده کنداکتور نام دارد. در ايران معمولاً کنداکتور از روز قبل آماده ميشود اما در بسياري ايام حتي ساعتي قبل از پخش يک برنامه کنداکتور تغيير ميکند اين در حالي است که در تمام تلويزيونهاي دنيا کنداکتورها از مدتها پيش گاهي حتي نزديک به يک سال قبل آماده شده و تغييرات کمي در جداول زماني برنامهها رخ ميدهد، صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران از اين جهت تنها استثناء دنياست که حتي کنداکتور هفتگي مشخص نيز ندارد.
6. روند ساخت يک برنامهي تلويزيوني را سه بخش پيشتوليد، توليد و پستوليد شکل ميدهد. در پيشتوليد معمولاً تعيين عوامل، پژوهش، ساخت دکور، تهيهي لباس و اينگونه فعاليتها انجام ميشود.
7. در برنامههاي استوديويي که محوريت با مجري و گفتگوي او با کارشناس يا ميهمان برنامه است به قطعاتي که از پيش و در فضايي خارج از استوديو ضبط و آماده شده و در ميان برنامه از اتاق فرمان پخش ميشود پليبک (Play back) گفته ميشود.
8. البته صداوسيما در برنامههاي نمايشي بسياري نيز به موضوعات ديني ميپردازد اما عموم اين دست برنامهها موضوعي اخلاقي و انساني را محور مفهومي خود قرار ميدهند که ميتواند موضوع توليداتي از اين دست در ديگر تلويزيونهاي دنيا نيز باشد، مفاهيم چون راستگويي و صداقت، فداکاري و ايثار، قناعت، يا مذمت حرص و طمع موضوعاتي صرفاً ديني نيستند. به ندرت در برنامههاي نمايشي به موضوعات ديني همچون نکوهش رباخواري يا روابط زناشويي در اسلام و يا سبک زندگي اسلامي پرداخته ميشود.
9. البته اين دو مجري بزرگوارِ برنامههاي ديني عموماً در برنامههايي حضور دارند که نسبت به ديگر توليدات اين عرصه برنامههايي شاخص و قابل تأملند.
10. امروزه استفاده از تکنولوژي روز عليرغم اينکه تکنولوژي در ذات خود ايدئولوژي همراه ندارد نوعي از ايدئولوژي را نيز به کاربر خود به نرمي و ناخودآگاه منتقل ميکند به ويژه ابزار تکنولوژيکي چون اينترنت که همواره جز مفاهيم مطلوب کاربر مفاهيم افزودهي ديگري نيز به او ارائه ميدهد و البته به جهت خواستگاه غربي تکنولوژي اين ايدئولوژي نيز غربي است.
11. پلوراليزم به معناي تکثرگرايي ديني به اين مفهوم اشاره دارد که در ميان ايدئولوژيها و جهانبينيهاي مختلف موجود در دنياي امروز لزوماً درست و غلطي وجود ندارد. در واقع معتقدان به پلوراليزم اين ايده را ترويج ميکنند که جهانبينيهاي مختلف ميتوانند همزمان درست بوده و به حقيقت اشاره کنند يا از نگاهي ديگر اين افراد معتقدند حقيقتي واحد و مطلق در ميان اعتقادات مختلف وجود ندارد و عنصر حقيقت نيز ميتواند نسبي باشد. در اين فرهنگ يک مسلمان ميتواند با يک بودايي يا يک کمونيست ملحد زندگي و يا حتي ازدواج کند بدون اينکه به اعتقاداتش ايرادي وارد باشد.
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.
البته در سالهاي اخير و در نظام برنامهسازي تلويزيوني صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران اين شکل سوم برنامههاي بسياري را در برميگيرد که لزوماً ترکيبي از نمايش و مستند نيست و گاهي از آيتمهايي مستند در کنار پلاتوي مجري(2) ، يا در کنار گونهاي متطور و متحول شدهاي از تاکشو(3) شکل ميگيرد، گاهي حتي آيتمهاي مستند به وله(4) هايي کوتاه از موشن گرافيک و بخشهاي کوتاهي از مصاحبه با بعضي مخاطبين برنامه در کوچه و خيابان و يا تماسهاي تلفني بينندگان برنامه فرو ميکاهد و البته در نظام توليد برنامههاي تلويزيوني در کشور ما همچنان اينگونه برنامه، ترکيبي ناميده ميشود.
در حال حاضر و در صورت کم کردن برنامههاي تکراري نمايشي و غيرنمايشي و بازپخشهايي که براي هر برنامه در اولين بار پخش در نظر گرفته ميشود از کنداکتور(5) شبکههاي تلويزيوني صداوسيما به روشني با اين نکته مواجه ميشويم که بيشترين توليدات سيماي جمهوري اسلامي را برنامههاي ترکيبي شامل ميشوند که در ساحت مقايسه و از منظر پيشتوليد(6) و البته هزينههاي مالي صورت گرفته همواره برنامههاي کمهزينه و سهلساخت هستند. (البته اين نکته از منظر مخاطب محترم دور نماند که اين خصيصه در صداوسيماي ما به برنامههاي ترکيبي الصاق شده وگرنه در ديگر تلويزيونهاي دنيا برنامهي ترکيبي که البته عموماً واقعاً ترکيبي از مستند و نمايش و يا قالبهاي مختلف مستند است در ذات خود شکلي پرهزينه و با پيشتوليد مفصل است که گاهي حتي از مجموعههاي نمايشي و يا مجموعههاي بزرگ مستند نيز از جهت دشواريهاي توليد پيشي ميگيرد.)
اين ويژگي به ويژه زماني بيشتر به چشم خواهد آمد که ما کنداکتور يک شبکهي تلويزيوني را در ايام ويژه و مناسبتهاي خاص مذهبي مرور کنيم.
يعني در واقع وقتي که مفاهيم موضوعه برنامههاي تلويزيوني به مسائل اعتقادي و تشريعي مربوط است. عموم برنامههاي تلويزيوني ساخته شده در سالهاي اخير در موضوعات مذهبي شکلي در اصطلاح ترکيبي و البته بسيار ساده دارند.
در اغلب برنامههاي اينچنيني يک مجري (و گاهي البته در کمال تعجب دو يا چند مجري) با کارشناسي که در بسياري مواقع بارها و بارها در برنامههاي مختلف ديده شده به گفتگو در خصوص موضوع برنامه ميپردازند و البته کيفيت اين گفتگو همواره ارتباط مستقيمي با سطح سواد و توانايي مجري (يا مجريان) و کارشناس مدعو دارد.
اين گفتگو گاهي با پلاتوي مجري و گاهي با پليبک(7) هايي همراه ميشود که آنها هم در اکثر اوقات مستقيماً و بدون هيچ ظرافتي موضوع برنامه را به صراحت تشريح ميکنند. هزينهي ساخت چنين برنامهاي در صورت دعوت از يک مجري ستاره و يا محققي در مقام مجري علاوه بر دستمزد مجري شامل هزينهي ساخت دکور و هزينهي توليد همان آيتمهاي پليبک است و البته رقم مختصري که به کارشناس جهت حضور در برنامه اختصاص مييابد و در مقايسه با ارقام پرداختي به ستارههاي موسيقي و سينما که در ويژهبرنامههاي سيما در ايام عيد و جشنهاي ملي و مذهبي حاضر ميشوند رقمي بسيار ناچيز است.
ساخت چنين برنامههايي در هيچ موضوعي البته فينفسه عملي مذموم و نامناسب نيست اما وقتي دريابيد که صداوسيما هيچگاه در مناسبتهاي مذهبي به خود زحمت نميدهد تا ساختارهاي ديگر برنامهسازي را در اين موضوعات تجربه کند و هميشه از خلاقيت در ساخت برنامههاي مذهبي حتي در همين ساختار هميشگي و تکراري گريزان است يقيناً در خصوص استراتژي مذهبي صداوسيما دچار ترديد و سرگردان سوالات بسياري خواهيد شد.(8)
مشخص است مديران تصميمساز و استراتژيست در سازمان عريض و طويل صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران با چندين و چند بخش پژوهشي و تحقيقاتي همواره سادهترين راه را براي ساخت برنامههاي مذهبي انتخاب ميکنند.
اين سادهگزيني و فرار از هرگونه تجربه و تلاش نو به آن مقدار در سياستهاي سازمان نمودار است که حتي کارشناسان اينگونه برنامهها عموماً تکراري و جمعاً حتي به تعداد انگشتان دو دست هم نيستند اين در حالي است که در عرصهي علوم ديني و اعتقادي صاحبنظران بسياري فعالند که از بسياري از کارشناسان کليشهاي سازمان صداوسيما در ارائه و بررسي مسائل اعتقادي و ديني تبحر و تخصص بيشتري دارند و ميتوانند به صرف حضور در چنين برنامههايي کيفيت اينگونه توليدات را به ميزان قابل توجهاي بالاتر ببرند.
کارشناساني که در برنامههاي شبکههاي ماهوارهاي زيرنظر همين سازمان فعالند و يا در شبکههاي خصوصي ماهوارهاي فعال در قم به ساخت اينگونه برنامههاي مذهبي مشغولند. اسفبارترين نکته البته در جريان ساخت اينگونه برنامههاي اصطلاحاً ترکيبي نبودن پشتوانهي تحقيقاتي و پژوهشي در بسياري از اين برنامههاست. تهيهکننده بنا به حضور يک کارشناس مسائل ديني نيازي به تحقيق نميبيند و در بهترين حالت با دعوت از يک مجري تکراري اينگونه برنامهها حتي از طراحي سوالات مناسب براي يک گفتگوي با کيفيت ميگذرد و انتخاب و طراحي سوال را نيز به مجرياني همچون علي درستکار و يا کوروش علياني(9) ميسپارد تا عملاً هيچگونه تحقيقي در روند پيشتوليد اينگونه برنامهها صورت نگيرد.
اين دو ايراد شکلي و فرمي در مقايسه با ايرادات مفهومي و محتوايي وارد به اين برنامهها معايبي کوچک و ناچيزند اگر مفاهيم کلي ارائه شده در اين دست توليدات بررسي و تحليل شود.
دانستن اين دو مطلب يعني انتخاب سادهترين راه براي ساخت برنامههاي مذهبي چه در ساحت مالي و سختافزاري و چه در ساحت فکري و نرمافزاري يقيناً اين سوال را در ذهن هر مخاطب آگاه پديد ميآورد که آيا صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران که حقيقتاً دستگاهي عريض و طويل است (و در مقايسه با راديو و تلويزيونهاي مشابه از جهت حجم و کيفيت توليدات تقريباً ده برابر نيروي انساني در اختيار دارد و با اين وجود بازهم بخش اعظم برنامههاي توليدي خود را به سازندگاني خارج از استخدام خود ميسپارد) و چندين بخش پژوهشي و علمي در خود دارد (که انصافاً در طول سال تحقيقات پربار بسياري انجام داده و منتشر ميسازند که البته به مقدار بسيار ناچيزي در توليدات سازمان دخيل است) در توليداتي از اين دست سياست کلي و استراتژي خاصي را دنبال ميکند و يا روند کلي توليدات اين برنامهها در سوءمديريت و بيبرنامگي جريان دارد؟ مداقه در ساختار و محتواي برنامههاي مذهبي روشن ميسازد که توليد برنامههاي مذهبي در صداوسيما احتمالاً از سياستي خاص در جهت ترويج اصول و مباني شرع مقدس اسلام پيروي نميکند اگر در سياستي معکوس تخريب اين اصول را دنبال نکند.
البته لازم است تا پيش از تحليل مفاهيم ارائه شده در مجموع توليدات مذهبي صداوسيما مخاطبان اينگونه برنامهها از منظر پايبندي به اصول و مباني ديني و اعتقادي اسلام بررسي شده و دستهبندي شوند. ميدانيم که بخش اعظمي از جامعهي ما به اصول کلي دين مبين اسلام معتقد و عامل به احکام شرع مقدس بوده در انجام واجبات و ترک محرمات اهتمام کامل دارند.
همانگونه که وجود اين اکثريت پذيرفتني و غيرقابل انکار است روشن و مبرهن است که جمعيتي اقلّي به ويژه از جوانان جامعهي ما يا به کلي به اين اصول معتقد نيستند و يا در بنيان و بنياد اعتقاداتشان ترديدهاي بسياري دارند که اين ترديدهاي پيدا و پنهان شبهات جدي در ايمان اين افراد به مباني دين مبين و شرع مقدس به وجود ميآورد. اين دستهي دوم که بيش از اکثريت قابل توجهي از افراد گروه اول در معرض هجوم فرهنگي و البته اعتقادي بسياري رسانههاي خارجي و گاه متأسفانه برخي رسانههاي مغرض داخلي قرار دارند و همواره از اين جهت بدون يافتن پاسخ شبهات اوليهشان درگير سوالات و شبهات جديد ميشوند عموماً در سالهاي ابتداي جواني قرار دارند.
سالهايي که بايد يک مؤمن مسلمان پايهي اعتقادات خود را برمبناي تفکر و تعقل و نيز مطالعه محکم کرده و تکليف مکلّف خود را بپذيرد و در سالهاي بعد راهنماي ديگر مسلمانان جوان باشد. اما در کمال تأسف اين روند مسيري معکوس را طي ميکند و يک جوان مسلمان در يورش يکريز ترديدهاي مختلف نه تنها نميتواند ايمان خود به مباني اسلام را محکم کند بلکه گاهي حتي از خواستن اين امر نيز سرباز ميزند و تعمداً بياعتقادي را برميگزيند.
از ديگر سو بيبرنامگي و سوء مديريت در توليد برنامههاي مذهبي در صداوسيما و نيز ديگر رسانههاي گروهي در نظام فرهنگي جمهوري اسلامي و همچنين برنامهريزي دقيق و عاقلانهي دستگاههاي فرهنگي مهاجم غربي و شرقي به عنوان مروجان ايدئولوژيهاي غير توحيدي هر روزه جمعيت اين گروه دوم را افزايش داده و تعداد بيشتري از افراد جامعهي ما را درگير بيثباتي اعتقادي و يا بياعتقادي محض ميکند.
اين روند که توسط نظام طراحيشدهي تکنولوژيک امروز به مدد رسانههاي تکنيکالي همچون اينترنت(10) و با فشار پلوراليزم(11) موجود در دهکدهي جهاني به دليل همنشيني فرهنگي جوامع مختلف هر روزه بيش از پيش شدت ميگيرد بيثباتي و ناهماهنگي اصول اعتقادي جوانان جامعهي ما را باعث ميشود. پس از اين منظر مخاطبان بالقوهي صداوسيما در برنامههاي مذهبي حداقل سه دستهاند که به اين ترتيب شرح ميشود.
اول گروهي که پايهي اعتقادي محکمي دارند و گاهي در شيوه و روش عبادات و يا رفتار روزمرّهي خود دچار سوالاتي ميشوند و بيش از اصول در فروع درگيرند و سوالات فقهي و احکام دارند.
دوم گروهي که پايهي اعتقادي محکمي ندارند اما زمينهي محيطي و تربيت خانوادگي آنان را در معرض اعتقادات اسلامي قرار داده و آمادگي پذيرش تمايلات فطري خود را در خداپرستي دارند.
سوم گروهي که پايهي اعتقادي محکمي ندارند يا به اصول اعتقادي اسلامي اعتقادي ندارند و سهواً يا عمداً در برابر ترويج و تبليغ اصول ديني مقاومت ميکنند.
از نظر پراکندگي جمعيت اين سه گروه توازن و تعادلي ندارند. به نظر ميرسد گروه اول اگرچه جمعيت بسيار بيشتري دارد اما تعداد افرادش رو به کاهش است. گروه سوم در عين اقليت نه افزايش و نه کاهش جمعيتي دارد و گروه دوم در عين اقليت بودن بيش از گروه سوم گستردگي و تنوع دارد اما افزايش روزافزون جمعيتش نگرانکننده است. همچنين از نظر سني نيز بيشترين اعضاي گروه دوم و سوم را جوانان شکل ميدهند که يقيناً در جامعه افرادي ساکن و ساکت نيستند و ميتوانند به راحتي اصول اعتقادي خود را به ديگر همسالانشان تسرّي دهند و يا شبهات و شکيات اعتقادي خود را به ساختار اعتقادي ديگران نيز تزريق کنند.
از اين منظر به نظر نگارنده گروه دوم و سوم در هدفگيري برنامههاي فرهنگي مذهبي بيش از گروه اول اهمييت دارند چرا که گروه اول به دليل پايهي اعتقادي محکمش حتي در صورتي که دچار سوال و شبهه نيز باشد حتماً و يقيناً بدون انگيزش بيروني تلاش خواهد کرد پاسخ سوالات و شبهات خود را بيابد و ايمان به اصول ديني خود را به راحتي از دست نخواهد داد بلکه همواره در حال محکمتر کردن ايمان خود خواهد بود. اما گروه دوم و سوم نه تنها داشتن شبههي اعتقادي را مهم نميداند بلکه گاهي تعمداً از حل کردن مشکلات اعتقادي خود گريزان است اگر به دنبال بياعتقادي محض نباشد.
نگاهي حتي اجمالي به محتواي برنامههاي مذهبي صداوسيما نشان ميدهد برخلاف آنچه گفته شد سياستهاي فرهنگي و مذهبي برنامهسازان تلويزيون گروه اول را مخاطب اصلي برنامههاي خود ميداند و گروه دوم و سوم را تقريباً ناديده گرفته يا حتي در برخي موارد به کلي منکر وجودشان است البته که گستردگي جمعيت گروه اول يقيناً لزوم برنامهسازي براي آنان را غيرقابل انکار ساخته اما ناديده گرفتن جمعيتي هرچند کوچک از جوانان جامعه که گروه در حال گسترشي هستند در سياستگذاري فرهنگي خطرناک است حتي اگر وجود اين گروهها انکار نشود. نگارنده معتقد است مديران سازمان صداوسيما اگرچه در گفتار خود وجود اين گروههاي مخاطب را انکار نميکنند اما در عمل با اختصاص ندادن حتي يک برنامه به گروه مخاطبي از جنس گروه دوم و سوم نشان دادهاند که چندان از پذيرفتن وجود اين گروهها خرسند نيستند و عملاً در حال انکار وجود اينگونه مخاطبها هستند.
آيا برخورد صداوسيما با مخاطبان همان گروه اول با دستورِزبان برنامهسازي هماهنگ است؟ و آيا اين شکل از مديريت و سياستگذاري موجب ترويج مباني اعتقادي اسلام خواهد بود يا خير؟
*****************************
پی نوشت:
1. سريالها و مينيسريالها، تلهتاترها و نيز تلهفيلمها در دستهي برنامههاي نمايشي، تاکشوها، مجموعههاي مستند، گزارشها و نيز برنامههايي چون پخش مستقيم رقابتهاي ورزشي و پخش اخبار در دستهي برنامههاي مستند و ديگر برنامهها نظير مسابقات تلويزيوني، برنامههاي صبحگاهي و شامگاهي و نمونههاي ويژهي خبري مثل خبر بيست و سي در دستهي برنامههاي ترکيبي قرار ميگيرند. البته برنامههاي ترکيبي ميتوانند ترکيبي از قالبهاي مستند در کنار هم و يا به ندرت ترکيبي از قالبهاي نمايشي باشند.
2. پلاتو به متني گفته ميشود که در کليات توسط نويسنده و يا گروه نويسندگان و يا شخص تهيهکننده براي مجري مشخص و معين شده و در يک بخش برنامه اجرا ميشود، همچنين به محل تصويربرداري و اجراي اين متون نيز پلاتو گفته ميشود.
3. تاکشو گونهاي از برنامههاي مستندِ گفتگو محور است که در آنها مجري نقشي تعيينکننده دارد و اغلب در مقام تهيهکننده نيز حاضر است به همين دليل عموماً تاکشوها را با مجريهايشان ميشناسند. در ايران برنامههايي همچون صندليِداغ، شبشيشهاي، ماهِعسل، ققنوس، راز و پايش نمونهي موفق تاکشو هستند.
4. وله ميانبرنامههاي کوتاهي است که از همراهي تصاوير و موسيقي شکل ميگيرد، اين تصاوير يا بخشهايي از تصاوير برنامهاست و يا با موشنگرافيک (گرافيکمتحرک) در فضايي مرتبط با فضاي برنامه ساخته ميشود. زمان هر وله از حداقل چند ثانيه تا يک يا دو دقيقه متغير بوده و گاهي با گفتاري کوتاه همچون نام برنامه پايان مييابد. به ولههايي که به نام و لوگوي برنامه ختم ميشوند آرم استيشن نيز گفته ميشود.
5. جدول زماني پخش برنامههاي يک شبکه که براي تمام طول روز و تمام ساعات پخش آن شبکه از قبل مشخص شده کنداکتور نام دارد. در ايران معمولاً کنداکتور از روز قبل آماده ميشود اما در بسياري ايام حتي ساعتي قبل از پخش يک برنامه کنداکتور تغيير ميکند اين در حالي است که در تمام تلويزيونهاي دنيا کنداکتورها از مدتها پيش گاهي حتي نزديک به يک سال قبل آماده شده و تغييرات کمي در جداول زماني برنامهها رخ ميدهد، صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران از اين جهت تنها استثناء دنياست که حتي کنداکتور هفتگي مشخص نيز ندارد.
6. روند ساخت يک برنامهي تلويزيوني را سه بخش پيشتوليد، توليد و پستوليد شکل ميدهد. در پيشتوليد معمولاً تعيين عوامل، پژوهش، ساخت دکور، تهيهي لباس و اينگونه فعاليتها انجام ميشود.
7. در برنامههاي استوديويي که محوريت با مجري و گفتگوي او با کارشناس يا ميهمان برنامه است به قطعاتي که از پيش و در فضايي خارج از استوديو ضبط و آماده شده و در ميان برنامه از اتاق فرمان پخش ميشود پليبک (Play back) گفته ميشود.
8. البته صداوسيما در برنامههاي نمايشي بسياري نيز به موضوعات ديني ميپردازد اما عموم اين دست برنامهها موضوعي اخلاقي و انساني را محور مفهومي خود قرار ميدهند که ميتواند موضوع توليداتي از اين دست در ديگر تلويزيونهاي دنيا نيز باشد، مفاهيم چون راستگويي و صداقت، فداکاري و ايثار، قناعت، يا مذمت حرص و طمع موضوعاتي صرفاً ديني نيستند. به ندرت در برنامههاي نمايشي به موضوعات ديني همچون نکوهش رباخواري يا روابط زناشويي در اسلام و يا سبک زندگي اسلامي پرداخته ميشود.
9. البته اين دو مجري بزرگوارِ برنامههاي ديني عموماً در برنامههايي حضور دارند که نسبت به ديگر توليدات اين عرصه برنامههايي شاخص و قابل تأملند.
10. امروزه استفاده از تکنولوژي روز عليرغم اينکه تکنولوژي در ذات خود ايدئولوژي همراه ندارد نوعي از ايدئولوژي را نيز به کاربر خود به نرمي و ناخودآگاه منتقل ميکند به ويژه ابزار تکنولوژيکي چون اينترنت که همواره جز مفاهيم مطلوب کاربر مفاهيم افزودهي ديگري نيز به او ارائه ميدهد و البته به جهت خواستگاه غربي تکنولوژي اين ايدئولوژي نيز غربي است.
11. پلوراليزم به معناي تکثرگرايي ديني به اين مفهوم اشاره دارد که در ميان ايدئولوژيها و جهانبينيهاي مختلف موجود در دنياي امروز لزوماً درست و غلطي وجود ندارد. در واقع معتقدان به پلوراليزم اين ايده را ترويج ميکنند که جهانبينيهاي مختلف ميتوانند همزمان درست بوده و به حقيقت اشاره کنند يا از نگاهي ديگر اين افراد معتقدند حقيقتي واحد و مطلق در ميان اعتقادات مختلف وجود ندارد و عنصر حقيقت نيز ميتواند نسبي باشد. در اين فرهنگ يک مسلمان ميتواند با يک بودايي يا يک کمونيست ملحد زندگي و يا حتي ازدواج کند بدون اينکه به اعتقاداتش ايرادي وارد باشد.
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.