
رهبر انقلاب پنج مرحله را در مسیر حركت و هدف انقلاب اسلامی برشمردهاند كه مرحلهی اولش انقلاب اسلامی بود. مرحلهی دومش تأسیس نظام اسلامی، مرحلهی سومش تشكیل دولت اسلامی، مرحلهی چهارمش تشكیل كشور اسلامی و مرحلهی پنجمش تمدن اسلامی است. انقلاب اسلامی تحقق پیدا كرد و به پیروزی رسید. سپس نظام اسلامی تشكیل شد. نظام اسلامی یعنی شكلگیری نظام مبتنی بر قانون اساسی اسلامی و متخذ از شریعت مقدس اسلام. از اینجا به بعد كه ما وارد فاز دولت اسلامی و كشور اسلامی شدهایم، خوب با كاستیهای فراوانی روبهرو هستیم. وقتی میگوییم دولت اسلامی، صرفاً به معنی قوهی مجریه نیست و منظورمان كل نظام كارگزاری اسلامی است. ما نمیتوانیم كشور اسلامی و دولت اسلامی و بالاتر از آنها امت اسلامی و تمدن اسلامی داشته باشیم، مگر اینكه در همهی این بخشها رسانه داشته باشیم. یعنی تشكیل دولت اسلامی بدون رسانه ممكن نیست.

آن چیزی كه به عنوان اخلاق در غرب مطرح است، تفاوت ماهوی و اساسی دارد با آنچه در جامعهی اسلامی به آن اخلاق میگوییم. اخلاق در جامعهی غربی یك مفهوم كاملاً نسبی و بدون چهارچوب است. این مسأله ریشه در اعتقادات آنها دارد، چون آنها همهی هستی را خلاصه كردهاند در یك زندگی دنیایی. حداكثر رفاه، حداكثر تمتع از دنیا و همهی اصول اخلاقی تحتالشّعاع این مبانی ذبح میشود و چیزی به نام اخلاق باقی نمیماند. در بحثهای رسانهای غربی مثلاً حریم خصوصی را محترم میشمرند و این دیگر شاید حداكثر اخلاق باشد؛ البته صرفنظر از اینكه همین هم درست و كامل رعایت نمیشود و اگر منافع یك حزب یا یك جریانی اقتضا كند، همین حریم خصوصی را هم محترم نمیشمارند.

لذا به نظرم اساساً چیزی به نام اخلاق در غرب موضوعیت ندارد. مثلاً در چیزهایی كه به لحاظ اصول حرفهای مطرح شده و به هر حال سعی میكنند برای تأثیرگذاری فعالیت رسانهایشان اصول حرفهای را رعایت كنند، آنجا ارزشهای اخلاقی مدّ نظر نیست. به نظر من اگرچه رسانههای ما به لحاظ اخلاقی بسیار پاكتر از رسانههای غربی هستند، اصلاً این برای من ملاك مقایسه نیست. به نظرم ما فاصلهی بسیاری داریم با آن چیزی كه باید به عنوان یك رسانهی دینی و اسلامی در جامعهی ما باشد، چون آن پیشنیازها تحقق پیدا نكرده. ما هنوز در حوزهی فقه رسانه وارد نشدهایم تا بایدها و نبایدهای این حوزه را تعریف كنیم. البته چند سالی است كه بحمدالله حركتهایی تحت عنوان فقه رسانه، هم در قم و هم در مشهد آغاز شده است. من خاطرم هست كه سال 85 ما خدمت برخی مراجع رسیدیم و اولین بار آنجا بود كه از آیتالله مكارم و آیتالله جعفر سبحانی تقاضا كردیم به این مسأله توجه نمایند و كمك كنند كه این بحث در حوزه راه بیفتد. بحمدالله بعد از پیگیریهای برخی روحانیون در جوامع علمی و حوزهی علمیه، این حركت شكل گرفته است.

متأسفانه هنوز كار جامعی برای تبیین احكام رسانه صورت نگرفته است. وقتی ما بحث فقه رسانه را مطالبه كردیم، در حوزهی علمیهی قم به ما گفتند كه چه پرسشهایی وجود دارد؟ به هر حال در همهی علوم و بهخصوص علوم انسانی، سؤال نقش مهمی دارد. حتی گفتهاند كه سؤال خوب نصف علم است، چون سؤال زمانی ایجاد میشود كه فرد با آن موضوع درگیر و با چالشهایی روبهرو شده باشد. رسیدن به سؤالات مختلف، یك مسیر جدی را برای پیشرفت علوم باز میكند. لذا در آن موارد یكی از كمكهای ما، طرح چندین سؤال و فرستادن برای كسانی بود تا در مباحثشان به این سؤالات توجه كنند. ضمن اینكه این خودش میطلبید یك گروه كارشناس رسانهای تشكیل شود و موضوعات مختلفی را كه الان در گزارشنویسی، در خبر و در تیتر به عنوان ارزشهای خبری در دانشكدهها به ما یاد میدهند، آنها در مورد هركدام تأملی كنند و ببینند واقعاً چقدرش اسلامی است.
مثلاً جملهی معروفی كه در ذهن اكثر اصحاب رسانهی ما شكل گرفته، خبر خوب، خبر بد است. یعنی از همینجا ما داریم یك نگاه منفی را به كسانی كه در این حوزه كار میكنند القا میكنیم؛ اینكه شما اگر یك نگاه و خبر مثبت آوردید، این خیلی خبر خوبی نیست و اگر خبر منفی آوردید، این خبر خیلی خوبی است. اگر آمدی گفتی كه آنجا اختلاس شده، این خبر خوبی است و اگر گفتی آنجا سلامت مالی برقرار است، این خبر خیلی مهم و خوبی نیست. میخواهم بگویم خود این نگاه چقدرش نگاه غربی است.

علت اغلب مشكلات الان ما در حوزهی رسانه این است كه مثل دیگر حوزههای علوم انسانی آنچه كه به ما آموزش دادهاند، بر اساس مبانی غربی است. میدانیم كه روزنامهنگاری یك بحث وارداتی است و مال ما نبوده، پس باید میدیدیم برای آن مقصدهایی كه در غرب بوده، آنها چه گفته بودند. لذا ترجمه شده اینجا. حتی آنهایی هم كه به عنوان تألیف اینجا هست، شما میبینید كه نهایتاً با همان مبانی است. حتی بسیاری از مثالها سالیان سال عوض نشده. مثلاً میخواهند بگویند خبر، هنوز مثال میزنند اگر سگی پای انسان را گاز بگیرد، این خبر نیست. اگر انسانی پای سگی را گاز بگیرد، این خبر است. یعنی ما حتی در مثالها هم خیلی نوآوری نمیبینیم.
لذا حركتهای خوبی را كه بعضی آقایان شروع كردهاند و یك ورودی به مباحث اسلامی داشتهاند، نباید نادیده گرفت، ولی خیلی هم حجمش به نسبت حجم كتابها و منابعی كه با اندیشههای غربی یا نوشته شده یا ترجمه شده، قابل مقایسه نیست. هم اینكه سرعت تولید اینها بسیار كند است.
مثلاً آیا ما نمیتوانیم در ارزشهای خبریمان «ایجاد امید در جامعه» را به عنوان یك ارزش رسانهای در نظر بگیریم؟ مثلاً بگوییم خبری واجد ارزش خبری است كه در جامعه برای ما ایجاد امید كند و نشاط و برانگیختگی نسبت به یك آیندهی روشن داشته باشد. اگر یك خبری در جامعه ایجاد یأس كرد و افت امید و انگیزه شد، ولی ارزشهای خبری مرسوم را داشت، آیا این باید در رأس قرار گیرد؟

متأسفانه بسیاری از روزنامهنگاران ما فقط به دنبال جذابیت و فروش و بازدید هستند. گمان میكنند كه كار دینی نمیتواند كار جذابی باشد. من پاسخم این است كه حتماً ما میتوانیم رسانهی اسلامی مؤثر داشته باشیم. هرچند در عمل سخت است، اما باید تجربه كنیم و خروجی و محصولش را پیاده كنیم. حتماً یك چیزی اگر دینی باشد، برای جامعه مفید است. یكی از مباحث مرحوم شهید مطهری كه در حوزهی رسانه هم كاملاً موضوعیت دارد، این است كه مبتنی بر قرآن كریم آن چیزهایی كه برای مردم نفع دارد، بر روی زمین پایدار و باقی میماند. یعنی اگر ما میخواهیم مطلبی پایدار بماند، باید برای مردم نفع داشته باشد. اگر نفع داشته باشد، باقی خواهد ماند. لذا ما در فعالیتهای رسانهای -چه مكتوب، چه مجازی، چه صوتی و چه تصویری- اگر مبنا را نفع جامعه قرار بدهیم و این نفع تبیین شود، آنگاه به نظرم میتوانیم به یك اصل برسیم.

اما آیا ایجاد اختلاف در جامعه مفید است؟ اختلاف آیا برای جامعهی ما نفع دارد؟ ایجاد اختلاف بین مسئولان آیا برای جامعهی ما مفید است؟ اگر به این نتیجه برسیم كه مفید نیست -كه نیست- نباید به آن بپردازیم؛ ولو اینكه رئیس قوهای اشتباهی كرد، ما با تیتر اصلیكردن در رسانهی خودمان نباید به آن ضریب بدهیم.







امام خمینی میفرمایند فقه ما تئوری واقعی و كامل ادارهی انسان و اجتماع از گهواره تا گور است. حضرت آقا هم میفرمایند استنباط فقهی باید بر اساس فقه ادارهی نظام باشد و نه ادارهی فرد. یعنی در حقیقت ایشان معتقد به توسعهی مفهوم فقه است. رسالههای عملیهای كه الان در اختیار ما هست، عمدتاً شامل احكام فقهی فردی است. من چگونه نماز بخوانم؟ چگونه روزه بگیریم؟ چگونه خمس بدهم؟ و چگونه حج بروم؟
اما در حوزهی اجتماعی كه یكی از بحثهای فوقالعاده جدی امروز ما است،
وقتی میگوییم حكومت دینی، یعنی آوردن دین به صحنهی جامعه. یعنی دقیقاً
نقطهی مقابل تفكر سكولاریسم كه میگوید دین را باید از صحنهی جامعه به
عرصهی فردی برد. ما بحثمان این است كه دین باید بیاید در متن جامعه و این
یعنی همین نگاه فقهی به یك معنی توسعهیافته در مفهوم نظامش یا به تعبیری
كه امام دارند، ادارهی فرد و اجتماع از گهواره تا گور. یعنی همهی ابعاد
زندگی. شما در همین احكام فقهی فردی هم دقت كنید، میبینید كه تمام رفتار
ما حتی در موارد خیلی خیلی جزئی هم مورد توجه فقه بوده و یكی از احكام خمسه
در آنجا ساری و جاری است؛ یعنی حلال یا حرام است یا مكروه است یا مستحب و
یا مباح. بر همین گفتوگوی اكنون بنده با شما هم بالاخره یكی از این احكام
شرعی ساری و جاری است.

لذا ما باید در هر حوزهای، فقه مخصوص به آن حوزه را داشته باشیم. از جملهی این فقههای مضاف، فقه رسانه است. یعنی ما باید احكام شریعت مقدس اسلام و بایدها و نبایدهای دینی خودمان را در حوزهی رسانه پیاده كنیم.

حوزههای علمیه و اهالی رسانه باید با هم تعامل كنند. من به عنوان یك خبرنگار باید یك رسالهی عملیه در حوزهی رسانه داشته باشم. مگر اینطور نیست كه افراد وقتی به سن بلوغ میرسند، واجب است احكام مبتلابه را یاد بگیرند؟ پس منِ خبرنگار هم باید احكام مربوط به كارم را یاد بگیرم و مرجع تقلید خود را انتخاب كنم. كسانی كه امروز میخواهند در رسانه كار كنند -فرقی نمیكند كه مدیر رسانه باشند یا خبرنگار- به هر حال باید شرایطی را احراز كنند. الان شرایط احراز چیست؟ برای گرفتن مجوز سادهترین شرایط را داریم. متقاضی اگر لیسانس و سابقهی كار در رسانه و ... داشته باشد، بهراحتی میتواند مجوز بگیرد. لذا شرایط احراز را باید كمی دقیقتر كرد و اگر اینطور شد، به صورت خودمدیریتی كنترل صورت میگیرد.
از سوی دیگر برای كسانی كه دغدغهی عمل به احكام دینی را ندارند -نه یاد میگیرند و نه پایبند عمل به آنند- باید الزامات قانونی لازم را فراهم كرد. ضمن اینكه اگر بچههای مسلمان -كه برایشان واجب و حرام و حلال موضوعیت دارد- در رسانهها فعال شوند، انشاءالله تأثیر سریعتر و بسزایی خواهد داشت.
منبع: KHAMENEI.IR