ای کاش رها ز نام و از نان باشیم
مانند نسیم در بهاران باشیم
***
آنروز که هرکسی رفیقی دارد
ای کاش که همنشین چمران باشیم
***
هر ابر که در هواست باران نشود
هر دلداده لایق جانان نشود
در سینه شراری از صفا باید داشت
هر مرد که مصطفای چمران نشود
***
نام تو در آمیخته با سوسنگرد
دارد با خود عشق تو را سوسنگرد
چمران بزرگ! با غمت هر شب و روز
می ریزد اشک، بی صدا سوسنگرد
***
در راه خدا گذشت از جان، چمران
آغوش گشود بر شهیدان، چمران
دهلاویه پرسید که این مرد که بود؟
گفتند فرشتگان که چمران، چمران
اشعار از: سيد حبيب حبيب پور