کد خبر 222766
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۷:۵۳

از دیر باز برخی از مقتل‏ نگارانِ روضه‏ خوان برای گریاندن مردم داستانها و سخنانى را می گفتند.آنان در آغاز خود نیز تردید داشتند و آن سخنان را تنها براى گریاندن مردم می گفتند، اما با دیدن تأثر شدید شنوندگان،از تردید دست شسته،باورشان می شد كه امام حسین(ع) چنان سخنانى گفته و یا چنان حوادثى رخ داده است.

به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از باشگاه خبرنگاران، مقتل‏ نگاران و روضه‏ خوانان، سخنان بسیارى را ـ در قالب نثر و نظم ـ به امام حسین(ع) نسبت داده ‏اند كه هرگز سند و مدركى براى آنها نمی‏توان یافت. بعضى از آن سخنان با این كه غیر مستند و جعلی اند، بسیار مشهور و متداول نیز هستند و از آنجا كه مقبولیت عام یافته‏ اند، برخى از پژوهشگران و نویسندگان بنام و معاصر نیز آنها را مسلّم الصدور پنداشته، بدون تأمل و تحقیق، در آثار خود به عنوان سخنى از سخنان امام حسین(ع) آورده‏ اند.

امروز هم بسیارى از كتاب سازان و موءلفانِ مبلّغ و مبلّغانِ موءلف پیوسته آنها را در تألیفات و تبلیغات خویش از زبان امام حسین(ع) می نویسند و در شمارگان فراوانى منتشر می كنند ؛ غافل از آنكه امام حسین(ع) هرگز آن سخنان را نگفته و به زبان نیاورده است و آن سخنان، هر یك مصداق آشكارى است از آن ضرب‏المثل معروف كه مى‏گوید: «رُبّ مشهورٍ لا اصل له.»

در میان مقتل‏ نگارانِ روضه‏ خوان و مجالس‏ نویسان واعظ، از دیرباز چنین مرسوم بود كه داستانها و سخنانى را نخست در مجالسِ روضه‏ خوانى براى مردم (عوام‏ الناس) مىی گفتند و سپس همانها را در كتابهاى خود می نوشتند. آنان در آغاز این مجالس، خود نیز تردید داشتند و آن سخنان را تنها براى گریاندن مردم می گفتند، اما با دیدن تأثر شدید شنوندگان، از آن تردید دست شسته، باورشان مى‏شد كه امام حسین(ع) چنان سخنانى گفته و یا چنان حوادثى رخ داده است.

به این ترتیب، سخنان بسیارى نخست با عنوان «زبان حال» گفته شده و سپس در كتابهاى مقاتل و مجالس تدوین شده است. همان سخنان ساختگى، با گذشت زمان و پس از آن كه پیوسته تكرار شده و شهرت یافته‏ اند، از صورتِ «زبان حال» خارج شده و صورتِ «زبان قال» به خود گرفته‏ اند.

گویندگان و سرایندگانِ این گونه سخنان به تصور اینكه در چنان شرایطى جا داشت امام حسین(ع) چنان سخنانى بگوید، آنها را گفته و نوشته‏ اند.1 اما این گفته‏ ها با مرور زمان از «شرایط و احوال» گذشته به مقامِ «حوادث و اقوال» رسیده‏ اند تا به پشتوانه شهرت و مقبولیت عام، از سخنان امام حسین(ع) انگاشته شده و روایت و حدیث پنداشته شده‏ اند.

این گونه سخنانِ حدیث‏ گونه، به ویژه در میان اشعارى كه به امام حسین(ع) نسبت داده مى‏شود فراوان است. دهها بلكه صدها بیت از این گونه اشعار را تنها در كتابى مجهول‏الموءلف به نام «ادب الحسین و حماسته» می‏توان یافت.2 ما در اینجا تنها بعضى از آن سخنان را كه بسیار مشهور و معروف‏ اند و اكنون نیز برخى از موءلفان و نویسندگان آنها را از سخنان امام حسین(ع) می پندارند و از زبان آن حضرت نقل می كنند، مىی رسیم ؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

إنّ الحیاة عقیدة و جهاد

این سخن به عنوان سخنى از سخنان امام حسین(ع) زبانزد خاص و عام است و به جز اهل تحقیق، همگان آن را از زبان آن حضرت نقل می كنند. استاد مطهرى معتقد است این سخن را سند و مدركى نیست و از نظر مفهوم و محتوا نمی تواند درست باشد.

قِفْ دونَ رأیك فی الحیاةِ مُجاهداً

إِنَّ الحیاةَ عَقیدة و جِهادء 4


از این سخن استاد تنها همین قدر فهمیده می شد كه این سخن، مصرعى از یك بیت شعر است و حدیث و روایت نیست.این سخن روایت یا حدیث نیست و از امام حسین(ع) نقل نشده است، بلكه یكى از شعراى معاصر مصرى، یعنى احمد شوقى، آن را سروده است.5

ان كان دین محمد إلاّ بِقَتْلى یا سُیُوفُ خُذِینى

شیخ محسن هویزى حائرى، معروف به «ابوالحبّ حویزى»، از خطباى بنام حسینى و از شاعران شیعه، داراى دیوان شعرى به نام «الحائریات» است. در فضل و كرامت این شاعر همین بس كه بیتى از یك قصیده غرّاى او، چنان شهرت شگفت‏ انگیزى پیدا كرد كه در همه جا و در بیشتر نوشته‏ ها به نام امام حسین(ع) و به عنوان حدیث و روایتى از سخنان سیّد الشهدا(ع) نقل و ثبت می شود ؛ یعنى چنان زبان حالى در حق ابوالاحرار(ع) گفته است كه به جاى زبان قال و حدیث مسلّم نشسته است ؛ آنجا كه مى‏گوید:

اَعْطَیْتُ رَبِّى مُوْثِقاً لا یَنْتَهِى

إلاّ بقتْلى فَاصْعُدى وَذَرینى

إنْ كانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِمْ

إلاّ بِقَتْلى یا سُیُوفُ خُذِینى 8

نكته دیگر اینكه این شعر ابوالحب هویزى كه تنها چند بیت از آن برگزیده شد، به نام سید بحرالعلوم (قدس سره) نیز نوشته شده و در ایران همه جا به نام سید شهرت یافته است. و از زبان او خوانده می شود.

اسقونى شربة من المأ ؛ جرعه‏اى آب به من بنوشانید كه جگرم از تشنگى سوخت!

پیشترها هرگاه كه این سخن را از زبان روضه ‏خوانانى كه براى گریاندن مردم حاضرند هر روضه بى‏ اساس را بخوانند می شنیدیم، به سختى ناراحت می شدیم و با خود می گفتیم آخر چگونه امكان دارد كه امام حسین(ع)، ابوالاحرار و سرور آزادگان، چنین سخن ذلت‏بارى را در برابر دشمن به زبان آورد و با خوارى و ذلت، زبان به التماس گشاید و از مردمان پستى كه كمر به قتل او بسته بودند خواهش كند كه بیایید به خاطر جدم رسول خدا(ص) جُرعه‏اى آب به من دهید!

شهید عزیزى كه شعارش «هیهات من الذلّه» ، و سخنش «موتء فی عزٍّ ، خیرء مِن حَیاةٍ فی ذلّ» بود و می فرمود:

الموت اولى من ركوب العار   والعار اولى من دخول النار
مرا عار آید از این زندگى   كه سالار باشم كنم بندگى
تن مُرده و گریه دوستان   به از زنده و خنده دشمنان


این قدر تشنگى ابا عبدالله علیه السلام زیاد بود كه وقتى به آسمان نگاه مى‏كرد بالاى سرش را درست نمیدید. اینها شوخى نیست. ولى من هرچه در مقاتل گشتم (آن مقدارى كه مى‏توانستم بگردم) تا این جمله معروفى را كه مى‏گویند ابا عبدالله به مردم گفت: اسقونى شربة من المأ، یك جرعه آب به من بدهید، ببینم، ندیدم.

چگونه می تواند تن به این ذلت دهد و از دشمنانى جانىِ خود با التماس آب بخواهد؟ شگفت‏ آورتر از همه اینكه عده‏ اى در توجیه این روایت جعلى مى‏گویند: امام(ع) با این سخنان مى‏خواست اتمام حجت بكند! اما معلوم نیست در كجاى این سخن دلیل یا حجت و برهانى نهفته است.

اصولاً جاى تأویل و توجیه زمانى است كه روایتى سند داشته باشد. اما هنگامى كه سخنى از هرگونه سند و مدركى محروم باشد و محتوا و مفهومى كاملاً توهین‏ آمیز و ذلت‏ بار داشته باشد، دیگر جاى هیچ‏گونه تأویل و توجیهى نیست.

استاد میگوید: این قدر تشنگى ابا عبدالله علیه السلام زیاد بود كه وقتى به آسمان نگاه میكرد بالاى سرش را درست نمیدید. اینها شوخى نیست. ولى من هرچه در مقاتل گشتم (آن مقدارى كه میتوانستم بگردم) تا این جمله معروفى را كه میگویند ابا عبدالله به مردم گفت: اسقونى شربة من المأ، یك جرعه آب به من بدهید، ببینم، ندیدم.

حسین(ع) كسى نبود كه از آن مردم چنین چیزى طلب بكند. فقط یك‏جا دارد كه حضرت درحالی كه داشت حمله میكرد و هو یطلب المأ. قرائن نشان میدهد كه مقصود این است: درحالیكه داشت به طرف شریعه فرات میرفت(در جستجوى آب بود كه از شریعه بردارد) نه اینكه از مردم طلب آب میكرد.14

«هل من ناصرٍ ینصرنى»

براى این سخن بسیار مشهور نیز كه به امام حسین(ع) نسبت داده می شود، سند و مدركى یافت نشد. معنا و مفهوم سخن، چنان می نماید كه روضه ‏خوانان براى گریاندن مردم آن را از زبان امام حسین(ع) ساخته و پرداخته ‏اند. اما سخنان مشابه و هم معنایى كه در توجیه آن نقل می ‏شود نیز در منابع مستند و قابل قبول یافته نشده است.17 با اعتماد به كتابهایى كه به كوشش معاصران و یا متأخّران نوشته شده است، هرگز نمى‏توان این شعار را به عنوان حدیث یا روایت پذیرفت.

تفسیر «كهیعص»

كلمه فوق از كلمات مقطّعه قرآن، و پس از آیه شریف بسم الله الرحمن الرحیم، دومین آیه از سوره مریم است. در تفسیر و تأویل این كلمه روایتى آورده ‏اند كه حتى در كتابهاى بسیار قدیمى هم دیده می شود.18 این منابع می نویسند:

... راوى میگوید: به امام زمان (عج) عرض كردم: اى پسر رسول خدا، مرا از تأویل كهیعص آگاه ساز. امام ـ به ادعاى راوى ـ فرمود: این حروف از اخبار غیبى است كه خداوند بنده خویشْ زكریا را از آن آگاه ساخته و سپس آن را براى محمد(ص) بیان كرده است.

[اطلاع زكریا از این اخبار] به این سبب بود كه وى از پروردگار خویش خواست تا نامهاى پنج تن را به او بیاموزد. پس جبرئیل بر او نازل شد و آنها را به وى آموخت و [از آن پس] هرگاه زكریا، محمد، على، فاطمه و حسن را یاد میكرد، اندوه او برطرف و گرفتاری اش حل میشد و هرگاه از حسین یاد می‏كرد، گریه گلوى او را میگرفت و نفسش میبرید.

روزى گفت: خداوندا، مرا چه میشود كه هرگاه چهارتن از آنان را یاد میكنم، با نام آنان اندوهم برطرف میشود، اما وقتى از حسین یاد میكنم، از چشمانم اشك فرو میریزد و اندوه و درد مرا فرا میگیرد؟

در این هنگام خداوند او را از ماجراى حسین(ع) آگاه كرد و فرمود: كهیعص ؛ كافِ آن یعنى كربلا،هاى آن یعنى هلاكتِ عترتِ [رسول] ؛ یاى آن یعنى یزید بن معاویه كه به حسین ستم كرد ؛ عین آن عطش و تشنگى حسین ؛ و صاد آن صبر اوست...19

اما تفسیرى كه در روایت فوق در مورد «كهیعص» وجود دارد، با اخبار و روایات فراوان دیگرى كه در تفسیر این حروف آمده است، منافات دارد. از جمله در برخى از این روایات آمده است كه مراد از این كلمه، آن است كه خداوندْ كافى، هادى، والى، عالم و در وعده خویش صادق است.21

افزون بر همه این اشكالهاى به جا  وارد، اشكال دیگرى نیز در متن خبر مورد بحث دیده مىی شود و آن، تحریف بزرگى است كه این خبر در متن خود دارد و به صراحت در تفسیر حرفِ «هأ» از حروف كهیعص می‏گوید كه «هأ، یعنى هلاكت عترت!» پر واضح است كه سازندگان این روایت خواسته‏ اند شهادت عترت رسول خدا(ص) و فرزندان على(ع)، به ویژه شهادت امام حسین(ع)، را ـ كه صحبت در تفسیر حروف یاد شده، درباره عاشورا و كربلاى اوست ـ هلاكت بنامند. تردیدى نیست كه هلاكت خواندن شهادت، آن هم شهادت شهداى كربلا و سیدالشهدا(ع) تحریفى بزرگ و بسیار ناجوانمردانه است.

در مورد زیارت عاشورا

در متن زیارت عاشورا، فقره‏اى است كه چنین خوانده مى‏شود: «اللّهم العن العصابة التى جاهدت الحسین.»29پیداست كه در این عبارت تحریفى روى داده است و صورت صحیح عبارت باید یكى از دو شكل زیر باشد:

1 . «اللهم العن العصابة التى حاربت الحسین(ع)».

2. «اللهم العن العصابة التى جاحدت31 الحسین(ع)»32

زیرا احتمال دارد راوى زیارت و یا دیگران، هنگام شنیدن یا نوشتن و استنساخ كردن، دچار اشتباه شده باشند و عبارت صحیح «جاحدت» را به غلط «جاهدت» شنیده یا نوشته باشند.

اما احتمال بیشتر و نزدیك به واقع، همان صورت اول یعنى«حاربت» است كه در روایت كامل الزیارات آمده است. كتاب شریف كامل الزیارات، نوشته فقیه و محدّث جلیل‏القدر، ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى 367ق)، علاوه بر اینكه كتابى بسیار معتبر و مستند و مورد عنایت ویژه علماى شیعى است، قدیمی ترین كتابى است كه متن زیارت عاشورا را آورده است. و نویسنده آن از همه نویسندگانى كه متن مورد بحث را به صورت «جاهدت» نوشته‏ اند، به زمان صدور روایت نزدیك‏تر بوده است

با توجه به مفهوم و معناى هر دو كلمه («حاربت» و «جاهدت)» نیز معلوم می شود كه حق، همان عبارتِ «حاربت» است و «جاهدت» به هیچ وجه نمی‏تواند صحیح باشد ؛ چرا كه جنایتهاى دشمنان امام حسین(ع) را هرگز نمیتوان جهاد خواند و گفت كه: «خدایا، آنها را كه با امام حسین(ع) جهاد كردند لعنت كُن!»

بی تردید جنایت آنان محاربه بود و جانیان عاشورا نیز محارب با خدا و رسول خدا(ص) و سید الشهدأ(ع) بودند. با دقت در عبارتهاى متن خودِ زیارت عاشورا نیز همین معنا ـ یعنى «حاربت» ـ دیده می شود : «انّى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم».

كل یوم عاشورا و كلّ ارضٍ كربلا

با این همه جاى بسى شگفتى است كه آن سخن ساختگى (كلّ یوم عاشورا و كلّ ارض كربلا) بدون دلیل و بى‏ آنكه سند و مأخذى داشته باشد، همچنان پیوسته به امام صادق(ع) نسبت داده مى‏شود و شبانه‏ روز از رسانه‏ هاى عمومى و در محافل مذهبى، تبلیغ و ترویج می گردد و برخى حتى آن را با تفصیل بیشترى چنین نقل می كنند كه: كلّ یوم عاشورا، كلّ ارض كربلا، كلّ شهرٍ محرّم و كلّ فصل عزا.38

غافل از اینكه این سخن را هرگز سندى و مدركى، حتى به صورت مرسل و مقطوع یا ضعیف و سست هم نیست. چنان می نماید كه این عبارت، شعار یا شعرى از شاعرى وابسته به حزبى جنگ طلب باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس