تعدی اخیر گروه های وهابی به حرم صحابی عظیم الشأن و یاور امیر المومنین "ع" حضرت حجربن عدی موجبات تألم شدید و جراحت سنگینی بر قلوب مسلمانان جهان گردید. البته حرکت های جریان وهابی درهتک حرمت مقدسات دینی و تلاش برای تحریف دین شریف اسلام موضوع جدیدی نیست. از تخریب بارگاه پیامبران، ائمه هداة و شهدا در حجاز به دست غاصبین سعودی حرمین شریفین تا تخریب خانه پیامبر و اهل بیت علیهم السلام و اماکن تاریخی اسلامی و اخیرا تخریب ابلیسک های (جمرات) کنار خانه خدا و جایگزینی آنها با دیواره به بهانه تراکم جمعیت و در ازای آن ساخت یک هتل بزرگ به شکل ابلیسک که سایه بر کعبه افکنده همه نمونه هایی از خباثت این دژخیمان از خدا گریز است.
اما منشاء این حرکت ها را می توان در آموزه های وهابیت جستجو نمود. این آموزه ها که از نظر تاریخی از تفکرات سلفی و گروه خوارج الهام می گیرند به نحوی مغرضانه و حقیقت گریز به تحریف دین می پردازند. در این راستا نوک پیکان دشمنی وهابیت بر وصیت اصلی حضرت رسول "ص" که فرمانبرداری از دو ثقل اهل بیت علیهم السلام و قرآن کریم است می باشد.
بنا بر اعتراف تاریخ و اشارات قرآن کریم جریانهای الحادی و ضد دین همگی از همان ابتدا گرفتار خود فریبی و دروغ پردازی بوده اند. مثلا قرآن کریم در مورد قوم یهود به پیامبر مکرم "ص" یادآور می شود که چگونه به تحریف آیات الهی می پرداختند بعد از آنکه به خوبی آن را می آموختند.
روانشناسی خباثت
ابتلا به خباثت و پلیدی از نظر منشاء و محل صدور بسته به تعلق به یکی از این دو گروه است: گروه صادقین و گروه کاذبین. راستگویی و در مقابل آن دروغگویی نقش مهمی در روابط بشری و سلامت جامعه دارد. اما این صداقت و کذب آنجا اهمیت ویژه ای می یابد که بحث به صداقت بین خود و خدا می رسد. انسان صادق در مقابل خدا سر کج دارد و خود مقر به عجز و حقارت، گناهکاری و خطاکاری، فقر و نیازمندی و ... در برابر خداست، در حالیکه انسان کاذب در مقابل خدا گردن کشی دارد و علی رغم اعتراف به فقر و خطا در شرایط اجبار، سعی از فرار از حقیقت دارد.
این معنی به حدی است که بسیاری از افراد پلید علاقه شدیدی به بازنگاری و تحریف تاریخ و گذشته دارند و حتی آن قدر به خود القای این موضوع را تکرار می کنند که خودشان هم باورشان می شود که گذشته آنگونه بوده که آنها می گویند. در بسیاری از موارد این بازنگاری به حال حاضر هم سرایت می کند و فرد خاطی دنیای واقع را هم منکر شده و به تحریف شرایط و اتفاقات روزانه می پردازد.
در مقابل صادقین حتی اگر خدای نخواسته گرفتار گناه و پلیدی شوند بنا بر صداقتشان به درگاه الهی راه می یابند و با تضرع و خشیه جام وجودشان را از محبت و بخشش الهی پر می کنند. این موضوع به زیبایی در این پاره شعر معروف مورد توجه قرار گرفته است: "افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است".
در طول تاریخ نمونه های بسیاری از هر دو گروه می توان یافت. در یک سو آدم ابوالبشر و بسیاری از نوادگان صادق او درطول تاریخ که همچون حر بن ریاحی با راستگویی و حق گرایی شان از منجلاب دوری از خدا رستند نمونه هایی از گروه راستگویان و در سوی دیگر پلید های تاریخ از اول پلید (شیطان) تا دشمنان خدا در صدر اسلام و تا به امروز که به واسطه حق گریزی و دروغگویی شان از جوار رحمت الهی محروم گردیدند، همه نمونه هایی از فرار از حقیقت و پنهانکاری (کفر) در مقابل حق هستند.
لذا اسلام عزیز توجه بسیاری به موضوع حق طلبی و صداقت نموده و در روایات شیعه هم بارها تاکید بر اجتناب از این خصیصه خطرناک صورت گرفته است. در مقابل شیطان رجیم با شیرین جلوه دادن و آسان نمودن دروغ برای انسان، همیشه در کمین انسان برای تخریب بنیان آسایش دنیا و آخرت اوست و همانگونه که در ابتدا اشاره شد انسان گرفتار اول به خود دروغ می گوید. این می تواند زمینه را برای انواع و اقسام امراض قلبی و روحی باز کند و انسان را در مقابل کبر، نخوت، حسد، غرور و ... خلع سلاح نماید.
انکار آیات الهی و سنگ شدن قلب مریض
بسیاری این سوال را مطرح می کنند که چگونه است که پلیدان تاریخ علی رغم رؤیت نشانه های الهی ایمان نمی آورند و چگونه دژخیمانی که قرآن خواندن سر بریده بر نیزه دیدند برسر دشمنی خود با اهل بیت عصمت و طهارت ماندند. در پاسخ به این سؤال اشاره ای به داستان قرآن در مورد شکافته شدن صخره ها ولیکن سخت تر از سنگ بودن دلهای دروغگویان تحریف گر یهود بد نیست. یا در جایی دیگر خداوند می فرماید در قلوبشان مرضی ایست و خداوند مرضی دیگر به آن می افزاید. اینها همه از اثرات بیماری مهلک وخطرناک دروغگویی است.
لذا این منکرین حتی بعد از دیدن جنازه سالم صحابی پیامبر "ص" پس از این همه سال باز هم به خود نمی آیند و به محاجه با خداوند بر خواسته و با غرور دم از عدم افتادن اتفاق برای خود در قبال عمل سخیفشان می زنند. این جهل مرکب از آنجا نشأت می گیرد که این جماعت اولا تاریخ را فراموش نموده از یادآوری عاقبت بدکاران طفره می روند و ثانیا مغرور و متکبر به خود برای خداوند نیز تعیین تکلیف می نمایند.
نکته جالب در این قضایا آن است که رفتار و کنش وهابی ها آنها را قلبا و عملا هم به یهود نزدیک نموده است. برای نمونه از همکاری ها و دخالتهای مستقیم اخیر صهیونیست ها در حمایت و تجهیز و هدایت نیروهای ارتش آزاد سوریه گرفته تا خطابه های فدایت شوم مفتی های سعودی برای صهیونیست ها می توان نام برد.
سنت های الهی و فریب دنیا
از آنجا که خلقت هدفمند این جهان در جهت تربیت و کاشت محصول برای دنیای آخرت است و سنن الهی که اداره کننده بخش عمده این حرکت صعودی به سمت هدف می باشد اجازه برخی تحرکات محدود را به دشمنان خدا می دهد، آنها گرفتار فریب دنیا شده و گمان می برند که توانسته اند خداوند متعال را شکست بدهند. غافل از اینکه این فتنه ها هم جزیی از آن سنن الهی اند و آنها خود را بازیچه دست نفس اماره ای قرار می دهند که نتیجه ای جز بیهودگی و بدبختی برایشان به ارمغان نخواهد آورد.
اما بشارت خداوند بر آن مؤمنین و صابرین که همانا خداوند دوستدار و حامی آنهاست این است که یاری خداوند نزدیک و عمر دژخیمان کوتاه و مکرشان کور است. ان شاءالله در پرتو هدایت الهی و ایمان مسلمین به زودی ورق برخواهد گشت و روسیاهی نصیب وهابیت و خط شیطان خواهد بود.