تقريباً تنها جايي که اهل‌ بيت(ع) بعد از واقعه عاشورا يک حالت جشن کوچک، همراه با پخش ميوه برگزار کردند، زماني بود که مختار، سر عبيدالله‌بن ‌زياد ـ شايد هم همراه با سر عمر سعد ـ را براي امام سجاد(ع)، فرستاد، امام(ع) خيلي خوشحال شد و نقل است که مختار را دعا

به گزارش مشرق، فارس نوشت: حجت‌الاسلام سيدمحمود طباطبايي‌نژاد، سرپرست گروه تحقيقاتي دانشنامه ?? جلدي امام‌حسين(ع) ـ انتشار يافته توسط مؤسسه علمي‌فرهنگي دارالحديث ـ بوده و به مدت ?? سال، مطالعات گسترده‌اي در مورد نهضت امام حسين (ع) و قيام‌هاي پس از واقعه عاشورا داشته است، وي در اين نوشتار از نگاه تاريخي و عقيدتي به قيام مختار پرداخته است.

 

* مختار محب و ارادتمند اهل‌بيت (ع) بود

درباره اينکه آيا مختار شيعه بوده يا نه، بايد گفت که در آن زمان شيعه‌اي که ما امروز آن را مطرح مي‌کنيم، خيلي ملموس نبود. در حقيقت بعد از امام صادق(ع) و ائمه متأخر، تفکر شيعه بسط يافته است. ما حتي شيعه ? امامي و ? امامي داريم و تا زمان امام رضا(ع)، شيعه انشقاقاتي پيدا مي‌کند. به همين دليل شيعه در آن زمان، افرادي بودند که طرفدار اهل بيت(ع) و حکومت آنان بودند و اين خيلي روشن نيست که بگوييم که آنها شيعه دوازده‌ امامي بودند. نه درباره مختار و نه درباره خيلي‌هاي ديگر.
حتي در مورد آنها که در کربلا حضور داشتند، نمي‌توانيم بگوييم ـ مانند آنچه که ما از شيعه مي‌فهميم ـ شيعه بودند يا نه.

مختار در آن زمان بيشتر به مثابه اينکه محب اهل ‌بيت(ع) و طرفدار آنان بود، شيعه محسوب مي‌شود. او از محبين اهل بيت(ع) و از طرفداران خط اهل بيت(ع) بود و در آن شکي نيست و به خاطر اين طرفداري به زندان رفت؛ اما امام سجاد(ع) از اينکه قتله امام حسين(ع) به دست مختار کشته شدند، دلش شاد و خوشحال شد و اين به طور قطع است.

تقريباً تنها جايي که اهل‌ بيت(ع) بعد از واقعه عاشورا يک حالت جشن کوچک، همراه با پخش ميوه برگزار کردند، زماني بود که مختار، سر عبيدالله‌بن ‌زياد ـ شايد هم همراه با سر عمر سعد ـ را براي امام سجاد(ع)، فرستاد، امام(ع) خيلي خوشحال شد و نقل است که مختار را دعا کرد و فرمود؛ «جزى الله المختار خيرا» و در مدينه بين شيعيان و يا مردم اطراف خود ميوه پخش کردند و جشن‌مانندي را برگزار کردند و گفتند که من از خدا مي‌خواستم تا چنين روزي اتفاق بيفتد.

 

* به‎دليل خفقان حاکم، امکان تأييد رسمي قيام مختار از سوي امام سجاد(ع) وجود نداشت

بنابراين اينکه مختار، اصل کارش در جهت سرکوب قتله امام حسين(ع) مورد تأييد بوده، در آن شکي نيست؛ اما اينکه بگوييم که امام سجاد(ع) ‌تا چه حد اين قيام را تأييد کرد، بايد گفت که اگر ما حتي در ظاهر تأييديه‌اي هم نداشتيم، نمي‌توانستيم بگوييم که ائمه يا امام سجاد(ع) مخالف کار مختار بودند؛ مگر اينکه ادله مخالف پيدا شود. ولي صرف عدم تأييد دليل مخالفت نيست؛ زيرا به خاطر اينکه ائمه(ع) در محدوديت بسيار زياد بودند.

آن زمان در جامعه اسلامي چند جناح پديدار شده بود. يکي؛ «عبدالله‌بن ‌زبير» که حجاز در دست او بود. ديگري؛ شام بود که باقي‎مانده بني‌اميه آنجا بودند و بعد از مختار ظهور کرد. در حقيقت مختار، کوفه را از دست فرماندار ابن‌زبير درآورد. بنابراين اصطکاک شديدي بين مختار و ابن‌زبير وجود داشت و امام سجاد(ع) در مدينه، تحت حاکميت شديد ابن‎زبير حضور داشت.

تأييد علني و رسمي امام سجاد(ع) از مختار به معني مقابله با ابن‌زبير است که چند خصوصيت بارز داشت. يکي اينکه به شدت مخالف اهل بيت(ع) بود. وقتي که او حاکم بود و نماز جمعه را مي‌خواند، به هيچ عنوان اسم پيامبر(ص) را نمي‌آورد. وقتي علت را جويا شدند، گفت که اهل بيت(ع) پيامبر(ص) خوشحال مي‌شوند و يا اينکه از آن استفاده مي‌کنند و من اسم پيامبر(ص) را به زبان نمي‌آورم و حتي طبق حديثي که از امام علي(ع) بيان شده، عبدالله‌بن‌زبير باعث شد تا زبير با آن همه سابقه در اسلام منحرف شود. ويژگي ديگر ابن‌زبير خشونت بود. ماجرايي معروف است که محمدبن‌ حنفيه و ابن‌عباس و گروهي از بني‌هاشم را کنار زمزم جمع کرد و گفت که يا بايد با من بيعت کنيد يا شما را با آتش مي‌سوزانم! هيزم هم براي اين کار جمع‌‌آوري کرده بود که مختار نيرو فرستاد و آنها را آزاد کرد.

 

* نمي‌توان در مورد موجه بودن يا نبودن قيام مختار اظهارنظر قطعي کرد

بنابراين از يک سو امام سجاد(ع) به شدت تحت فشار و در مدينه محدود بود و اگر هم مي‌خواست، براي ايشان امکان تأييد رسمي ـ با توجه به اينکه اهل بيت(ع) در کربلا ضربه سهمگيني متحمل شده بودند ـ مشکل بود و گرفتار امور خطرناک شدن، چندان صلاح نبود. علاوه بر اينکه قيام مختار در «کوفه» يعني در نقطه‌اي صورت گرفت که مردم آن مطمئن نبودند. همان‎طور که سرانجام در قضيه کربلا کوتاه آمدند و امام را تنها گذاشتند.

مختار قيامش در کوفه بود. نسبت به شام و حجاز مناطق کمتري در اختيار داشت و قيام وي نيز تا آخر تثبيت نشد و سرانجام کشته شد. پس قيام خيلي تثبيت شده‌اي نبود که امام سجاد(ع) ـ ولو اينکه بخواهد ـ براي آن هزينه‌ کند و اين هزينه به صلاح هم باشد، پس حتي اگر ما تأييدي نداشتيم، در حقيقت نمي‌توانيم بگوييم مورد تأييد نيست؛ اما اينکه بگوييم درصد اين تأييد چقدر است، خيلي نمي‌توان در تاريخ اظهارنظر قطعي کرد.

 

* دو دسته روايات مؤيد و مخالف مختار وجود دارد

چون هم روايات مؤيد مختار و هم رواياتي در مقابلش است. هرچند روايات مؤيد بيشتر است و تلقي علماي شيعه اين بوده که مختار را شخصيت مثبتي بدانند؛ به خاطر اينکه کار بسيار بزرگي کرده بود، مثل آيت‌الله خويي که وقتي در کتاب رجال، در باره مختار بحث مي‌کند، رواياتي را که مختار را تأييد مي‌کنند ترجيح مي‌دهد که اتفاقاً در يکي از روايات آمده که امام سجاد(ع) اين وظيفه را به محمد‌بن ‌حنفيه سپردند و به او فرمود که وي در رابطه با مختار عمل کند.

همچنين آيت‌الله خويي اين موضوع را که مختار مؤسس فرقه «کيسانيه» است رد مي‌کند؛ اما به هر حال ما حتي در انقلاب اسلامي خودمان نيز که به رهبري فقيه عادل شکل گرفت، هم در اول انقلاب و هم اکنون، نمي‌توانيم بگوييم که هيچ تخلفي نکرده‌ايم و هيچ تخلفي صورت نگرفته و قاعدتاً در قيام مختار هم تخلفاتي صورت گرفته است؛ اما نبايد فراموش کنيم که اين مباحث مطروحه در خصوص نحوه انتقام مختار را نمي‌توان باور کرد.

 

* مختار به‎کمک ايراني‌ها عليه اشراف کوفه قيام کرد

نمي‌توان روايات نحوه انتقام مختار را پذيرفت، چون معمولاً در مورد اين ماجراها به قول ما ايراني‌ها «يک کلاغ، چهل کلاغ» مي‌شود. يک جريان حاد صورت گرفت و مختار عليه اشراف قيام کرد و با همراهي ايرانيان به اشراف کوفه و اشراف عرب ضربه‌هاي سختي وارد کرد و اين زمينه بسياري از حرف و حديث‌ها را ايجاد مي‌کند؛ ولو اينکه بخشي از آن مي‌تواند واقعي باشد؛ ولي ماحصل اين است که مختار، برخي از اعمالش از جمله به جزا رساندن قتله امام حسين(ع) خيلي خوب بوده و اين مقدار و اصلش مورد تأييد اهل بيت(ع) و بني‌هاشم بوده و دل آنها را شاد کرده بود به طوري که بعد از چند سال ناراحتي، اهل بيت(ع) براي اولين بار شاد شدند.

اما اينکه مختار هم کارهايش و فعاليت‌هايش مخلصانه بوده، چند درصدش از روي قدرت‌طلبي بود و چقدر نقص در کارش بوده به نظرم هيچ مورخي نمي‌تواند دراين‎باره اظهارنظر قطعي داشته باشد.

 

* «ابراهيم» فرزند مالک ‌اشتر نقطه اتکاي لشگر مختار بود

مختار دو بار در قصرش در کوفه محاصره شد. يک بار زماني که تازه روي کار آمده بود و مصلحت نمي‌ديد که با اشراف کوفه و قتله امام حسين(ع) در بيفتد. پيش از او توابين به سمت شام حرکت کردند و در نبرد با سپاه شام به فرماندهي عبدالله‌بن ‌زياد شکست خورده و عمده آنها کشته شدند. مختار هم ابتدا مصلحت نديد که در کوفه با قتله که خيلي از آنها از اشراف و سرشناسان بودند، برخورد کند. بنابراين سپاهي را به فرماندهي ابراهيم‌بن ‌مالک – که فرزند مالک‌ اشتر نخعي، بسيار شجاع و نقطه قوت مختار بود ـ مجهز کرد و به سمت شام فرستاد. اشراف کوفه که مي‌دانستند مختار بالاخره با آنها درگير خواهد شد، از فرصت خالي شدن کوفه از سپاه مختار، استفاده و دارالاماره کوفه را محاصره کردند تا مختار را دستگير کنند و به قتل برسانند.

مختار در همان زمان به ابراهيم‌بن‌ مالک پيغام مي‌دهد و محاصره‌کنندگان را معطل مي‌کند و قبل از اينکه آنها بتوانند به مختار دسترسي پيدا کنند، ابراهيم‌بن ‌مالک بازمي‌گردد. بعد از آنکه مشخص مي‌شود که قتله به فکر توطئه هستند و اگر مختار سراغشان نرود، آنها به سراغ مختار خواهند رفت؛ کشتن قتله آغاز مي‌شود.

 

* عبيدالله‌بن ‌زياد دقيقاً در ششمين سالروز واقعه عاشورا کشته شد

بعد از سرکوبي قتله، دوباره سپاه مختار به فرماندهي ابراهيم‌بن ‌مالک در حوالي شام در منطقه نهر خازر، با سپاه شام به فرماندهي عبيدالله‌بن ‌زياد درگير و پيروز مي‌شود و جالب است که عبيدالله‌بن ‌زياد در سال ?? هجري و روز عاشورا کشته مي‌شود. يعني درست ? سال بعد از شهادت امام حسين(ع) در همان روز به دست خود ابراهيم‌بن ‌مالک کشته مي‌شود که بعد سرش را براي مختار مي‌فرستد و مختار هم آن را براي امام سجاد(ع) ارسال مي‌‌کند که ايشان و بني‌هاشم خوشحال مي‌شوند.
بسياري از سران سپاه شام که در جنايات عاشورا در غارت و مسايل ديگر نقش داشتند، همه در اين جنگ کشته مي‌شوند. بعد که اين اتفاق مي‌افتد، ابراهيم در همان مناطق مي‌ماند و به کوفه بازنمي‌گردد.

 

* مختار به‎همراه ? هزار نفر از يارانش در دارالاماره کوفه کشته مي‌شود

ظاهراً بين مختار و ابراهيم اختلافي وجود داشت که ابراهيم حاضر به بازگشت به کوفه نمي‌شود و در همان مناطقي که تسخير کرده بود ـ موصل و اطراف آن ـ باقي ماند. اشراف بار ديگر به فکر مي‌روند که به نحوي شر مختار را از سر خود رفع کنند و از مصعب که برادر عبدالله‌بن ‌زبير و حاکم بصره بود، درخواست مي‌کنند که با مختار بجنگد و اين بار مصعب با مختار مي‌جنگد و مختار را شکست مي‌دهد. مختار به دارالاماره پناهنده مي‌شود و براي بار دوم در دارالاماره محاصره مي‌شود. حدود ? هزار نفر از سپاهيانش، خودشان را تسليم مي‌کنند که همه توسط مصعب گردن زده مي‌شوند و خود مختار هم در نبرد کشته مي‌شود.

 

* يکي از زنان مختار نيز به‎دليل حمايت از وي کشته مي‌شود

از جناياتي که در آن روز اتفاق مي‌افتد ـ با اينکه در آن زمان مرسوم نبود متعرض زنان شوند ـ اين است که يکي از زنان مختار از شوهرش تبري مي‌جويد؛ ولي همسر ديگرش از مختار تعريف مي‌کند و به همين دليل، به دستور مصعب کشته مي‌شود.

بسياري از سپاهيان مختار ايراني بودند و مختار به هر حال در حمله سپاه مصعب، برادر عبدالله‌بن ‌زبير کشته مي‌شود. همان‎طور که گفته شد در آن زمان ? جناح بود که يک جناح به وسيله ابن‌زبير از بين رفت و پس از چندي سپاه عبدالملک به فرماندهي حجاج مي‌آيد و بساط ابن‌زبير را برمي‌چيند و ابن‌زبير در مکه کشته مي‌شود و دوباره شام به کل سرزمين‌هاي اسلامي حاکم مي‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 2
  • غیر قابل انتشار: 1
  • آرش زخمی IR ۰۴:۳۶ - ۱۴۰۳/۰۵/۰۵
    1 0
    درودبرشما،درتمام تاریخ لطمه خائنین به دین وآیین وکشورموجودوبارزاست حتی درهزاران سال پس ازواقعه کربل

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس