
به گزارش خبرنگار ورزشي مشرق در امارات متحده عربي، بسياري از ايرانيان و شايد شيعيان در سراسر جهان، امارات را سراسر زيبايي و جذابيت ميدانند. آنها اطمينان دارند در فصول مناسب گردشگري به خصوص در شهر دبي، ملقب به عروس جهان، خبري از اسلام نيست و آنچه به چشم ميخورد، تسليم بي چون و چراي اين خاک برابر قدوم پر هزينه اروپائيان، ايرانيان و مردم آسياي جنوب شرقي است تا با آمدن خود به اين بيابان مدرن، پول وارد کنند و از بينالمللي بودنش براي دوستاني که هنوز موفق به سفر به آنجا نشدهاند، سخن بگويند.
مسلم است نميشود تنها نيمه خالي ليوان را ديد. نيمه پر آن هم چندان بي رمق نيست که بشود به راحتي از کنارش گذشت. معلوم است اين کشور براي رسيدن به استانداردهاي جهاني تلاش تحسين برانگيزي داشته است. مگر ميشود از فروشگاههاي ديدني، مترو مدرن و شيک، برخي خيابانهاي پاکيزه و توريستي وفرودگاهي که داشتنش براي برخي کشورها يک آرزوي محال است، نگفت و ننوشت؟
اما اين مجال، اختصاص دارد به حقيقتي در دبي که متاسفانه به خاطر تورهاي 3 تا 4 روزه هموطنان مان هميشه از نظر دور مانده و گاه غير واقع مينمايد. اعزام خبرنگار ورزشي به رقابتهاي جام باشگاههاي جهان به ميزباني ابوظبي و گرانقيمت بودن هتلهاي اين شهر باعث شد تا نگارنده سختي انتقال چندين و چند باره بين دو شهر ابوظبي و دبي را به جان خريده، در عوض اقامتي ارزانتر داشته باشد. همين اقامت ارزان قيمت موهبتي بود و حکمتي داشت که برکاتش سمباده روح شد و صيقل جان.
ايرانيان مقيم دبي حماسهاي خلق کردند که شايد به چشم خودشان طبيعي ونوعي انجام وظيفه به ساحت سيدالشهدا مينمود؛ اما در نظر خبرنگار اعزاميمشرق به امارات، عشقبازي با خدايي بود به شدت نزديک به جمعيتشان و عرضارادت به ساحت آقايي که چه بگويم. چه کسي باور ميکند آن شب روي سرنوکرانش دست مهر نکشيده باشد؟
شام غريبان حسين (ع) بود و مطلع شديم يکي از شيوخ اين هفت امارت متحد،براي شيطنت بيشتر کنسرتي رايگان در کنار باشگاه ايرانيان و به ميزباني باشگاه النصر به راه انداخته تا جمعيت ايراني را به جاي شرکت در شام غريبان اسيران کربلا، به منطقهاي در مجاورت آن بخواند. دقت کنيد. بحث، بحث انتخاب است؛ انتخابي آگاهانه و انصافا سخت. شبهاي کريسمس باشد و کنسرتي رايگان در کشوري که براي هرگونه ضديت با شيعه، نه به ظاهر که در باطني تو در تو و چند لايه، هر کاري مي کند.
يک جوان 25 ساله تنها و ثروتمند که هيچ ذرهبيني جز خدا را بالاي سرش نميبيند، نه خانوادهاي، نه فاميلي و نه حتي دوستي که فردا روزي با کنايه از او بپرسد،آن شب کجا بودي؟
اين همه جوان سياه پوش و اشک ريزان؛ اما آن شب به باشگاه ايرانيان آمدند، براي اسراي کربلا اشک ريختند و سينه زدند، کاروان نمادين ساختند و شمع روشن کردند. اين همه ايراني مقيم دبي آن شب يک جا جمع شدند؛ با هر سني، هر تفکري، هر فرهنگي و هر اعتقادي.
اما همه و همه در يک چيز مشترک بودند و آن هم به استناد نگاههايي که هنوز مقابل صورتم نقش مي بندند، بيرق سرخ اباعبدالله بود که براي يکي برکت تجارتش محسوب ميشد و براي ديگري تنها اميد زندگيش؛ اما با هر بهانه و دليلي که بود، آن شب بيش از 8هزار ايراني عاشق و عاشورايي را يک جا دور هم جمع کرد. طنين عزاداري اين همه شهروند ايراني مقيم دبي خرده صداهاي ناشي از کنسرت بي رمق همسايه را درهم کوبيد.