عاشورا هر سال جوشش دارد، جريان رو به پيش است يک حرکت دوري نيست که هر سال تمام شود و سال ديگر به همان نقطة قبلي برگردد و ما قرارداد کنيم که آن حادثه را از نو يادآوري کنيم حقيقت عاشورا يک حقيقت و يک بندگي و يک بلاي عظيم جاري در تاريخ است و با حضور مستمر خود

به گزارش مشرق، پايگاه 598 نوشت: سرزمين کربلا بيش از آنکه شهري در ميان شهر ها و نامي در ميان نام ها باشد تبديل به نقطه ي ثقل تاريخ در تقابل ميان سپاه حق و باطل گرديده است. متن زير گفتاري است از استاد ميرباقري که به تبيين دلايل ابتلاي سيد الشهدا، و سير تاريخي اين جريان مي پردازد:

ابتلائاتي که خداوند متعال براي انسانها به خصوص براي مؤمنين پيش مي آورد طريق قرب ونزديکي آنها به خودش است و تا وقتي که انسان اين مسير را طي نکرده باشد ادامه دارد. وقتي انسان از دنيا عبورکرد و به خصوص وقتي وارد بهشت شد ديگر اين ابتلائات و سختي‌ها به اين معني وجود ندارد، اين ابتلائات ورنجها و سختي‌ها براي عوالمي است که معبرانسان هستند. سختي‌ها براي عبور دادن انسان از مراحل دنيا وعوالم بالاتر و سير تا مقام قرب الهي است. به تعبيربعضي از عزيزان مهمترين و بهترين نردبان سير و سلوک و ترقي ما بلائي است که خداوند متعال براي ما مي فرستد و تفاوتي که بين بلا با رنجها و رياضتهايي که ما براي تقرب مي‌کشيم‌، هست در همين جاست. معمولاً انسانهايي که مراحل را طي نکرده‌اند و به مقام قرب نرسيده‌‌اند اين رنجها و رياضت­ها اولاً تکيه گاه آنها مي شوند و انسان به آنها اعتماد مي کند واين مهمترين لغزشگاه انسان است که گاهي از آن به عجب و عصبيت تعبير شده‌ است. ما براي اين آمديم که از تکيه به غير خداوند متعال منقطع شويم و فقط به او تکيه کنيم. مطلب دوم اينکه رياضتهاي ما معمولاً به اندازه ظرف وجودي ماست. اما آن راههاي طولاني و دور‌دست را نمي شود با اين رياضتهاي محدود به دست آورد راه آنجا بلاي الهي است. اوست که با ابتلائاتي که براي مومن پيش مي‌آورد او را ازخود فارق مي‌کند و در درجات سير مي‌دهد. بلاي الهي اول خاصيتش اين است که هيچگاه انسان را مغرور و معجب نمي کند.

وقتي انسان سالم است نافله شب مي‌خواند و عبادت مي‌کند ممکن است به عبادت خودش تکيه کند مگر آن انسانهاي خاص و استثنايي که «يُعطُونَ ما آتَوا و قلوبهم و جله اَنَّهم الي ربِّهم راجعون» اما حالت خوف و خشيت دارند نسبت به خداوند متعال آن انسانهاي خاصي که همه اعمال را مي‌آورند آنهايي که در عين اينکه خالص­ترين عملها را مي‌آورند نگران هستند که اين اعمال را مي‌خواهند به خداوند متعال عرضه کنند و اين اعمال را شايسته آن درگاه نمي‌بينند به جز اين الّا افراد استثنايي که به مقام قرب و انکسار رسيده‌اند ديگران دراعمال خودشان معمولاً به غرور و عجب مي‌رسند عمل را مي‌بينند واحساس مي‌کنند با اين عمل بارشان بسته است گاهي طلبکار خداوند متعال هم مي‌شوند. ولي انساني که بيمار است و به خاطر بيماري نمي ‌تواند بيدار شود و نافله شب بخواند هيچ وقت طلبکار خداوند متعال نمي‌شود خودش را بدهکار مي‌بيند واحساس مي‌کند که نتوانسته است حق عبوديت را انجام دهد يعني احساس تقصير در بندگي خداوند متعال مي‌کند. همان طور که در روايات هست فرمودند اين دعا را زياد بخوانيد «الهي لا تجعلني من المعارين و لا تُخرِجني من التقصير» در کافي شريف است «خدايا مرا ازمعارين قرار مده و خدايا مرا از تقصير بيرون مبر» معار کسي است که ايمانش عاريه است وايمان از خودش نيست،‌واقعاً در عمق وجودش ايمان وخشوع درمقابل خداي متعال نيست. يک امانتي است که به او داده‌اند، عاريه است بعد هم از او مي‌گيرند، خدايا ما را از معارين قرار نده که ايمانشان عاريه است؛ ايماني به ما بده که با وجودمان يکي شود ودر عمق جان ما جاي گيرد و تو را بخواهد. خدايا ما را از حد تقصير بيرون مبر. سؤال کردند يابن رسول الله اين جمله يعني چه؟ حضرت فرمودند: به خاطر اينکه هيچ‌کس نمي‌تواند حق بندگي را آنگونه که شايسته است انجام دهد چون هر جور که عبادت کند خود اين عبادت ازعنايات خداوند متعال است در هر صورت انسان با عبادتهاي خودش ممکن است به عجب برسد ولي بلا خاصيتش اين است که در انسان عحب ايجاد نمي‌کند انسان در بلا شکسته مي‌شود احساس خشوع و خضوع به او دست مي‌دهد؛ در ابتلائات انسان نقطه‌ضعفهاي خود را مي‌شناسد؛ بسياري از تعلقاتي که انسان را زمين گير کرده وانسان آنها را نمي‌شناسد در بلاها آشکار مي‌شود. انسان خيال مي‌کند وابستگي به مال ندارد اما وقتي خداي متعال انسان را مبتلا مي‌کند مي‌فهمد که چقدر ضعف است. اين تعلقاتي که در درون انسان است و به تعبيري اين شرک­هايي که در درون انسان است و در زواياي وجود انسان پنهان شده و مخفي شده‌است يک جايي مانع همراهي انسان با اولياء خدا مي‌شود، مانع عبادت وبندگي مي‌شود انسان در بلاهاست که اين نقطه ضعفها را مي‌فهمد و همچنين يابد که مي‌تواند از اين نقطه ضعفها عبور کند. در بلاست که اين بتها شکسته مي‌شود انسان گاهي اوقات تعلق دارد ونمي‌تواند از اين تعلقات عبور کند هرچه هم رياضت مي‌کشد ظرفيت عبور از اين تعلقات در او ايجاد نمي‌شود ولي وقتي بلاها اين تکيه گاهها را مي‌شکنند انسان از اين تکيه گاهها و تعلقات عبور مي‌کند البته ممکن است نعوذ بالله انسان در بلا باز هم روي تعلقات خودش بايستد و با خداوند درگير شود ولي معمولاً در مؤمن بلاء ظرفيت عبور از تعلقات و وابستگي‌ها را ايجاد مي‌کند.

بلا زواياي شرک را از وجود انسان بيرون مي‌کند وانسان را تمحيص (پاکيزه) و خالص مي‌کند انسان را به قرب ومحبت مي‌رساند او را به عهد با خداي متعال مي‌رساند، انسان را به وفاي به عهدها موفق مي‌کند. انسان با بلاست که به اينها مي‌رسد انسان اگر با بلاء الهي سالک شد متوجه مي­شود که تکيه گاههاي قبلي وآن رياضات و اعمال، ارزش آن را نداشته‌اند که انسان به آنها دل ببندد، مي­يابد که اينها محبوبهايي بودند که در وجود او رخنه کرده و او از آنها و از شرکي که در وجودش بود غفلت داشت. سپس مي‌فهمد، مي‌تواند به تدريج با اين شرکها مبارزه کند. وقتي خداي متعال آنها را شکست مي‌فهمد اينها شکستني بود اينها ارزش دل بستن نداشت. اين جمله‌اي که در قرآن از کلام ابراهيم خليل (سلام الله عليه)نقل شده است که «فلما افل قال لا احب الافلين» وقتي ستاره غروب کرد حضرت فرمود لا احب الافلين ناظر بر همين معناست وقتي زمين را زير پاي انسان سست مي‌کنند يا مي­لرزانند انسان متوجه مي‌شود که اين زمين تکيه گاه خوبي نبود، من خيال مي‌کردم مي‌شود به سفتي آن تکيه کرد اما اگر وقتش برسد اين زمين از آب دريا هم شل‌تر است و انسان را به راحتي در درون خودش فرو مي‌برد و مي‌بلعد. بلاها تکيه­گاههاي باطل انسان را به او نشان مي‌دهد و آنها در درون انسان مي‌شکند و او را عبور مي‌دهد آنگاه انسان ظرفيت پيدا مي‌کند که تکيه گاههاي بالاتري پيدا کند و انسان تا وقتي که بر اين امور تکيه دارد و در کنار آنها آرام مي­گيرد آمادگي اينکه به تکيه­گاههاي بالاتري برسد و تدريجاً موحّد شود و تنها به خداوند تکيه کند و فقط او را بخواهد در انسان پيدا نمي‌شود.

بنا براين بلاست که انسان را از مراحل شرک عبور مي‌دهد قلب انسان از اين محبوبها و محبّتها خالي مي‌شود و آماده مي شود براي محبّت و بندگي خداوند متعال و بعد وقتي رو به بندگي خداي متعال مي‌آورد با همين بلاهاست که دوباره به قدمهاي بعدي مي‌رسد و مثلاً به مقام شکر مي‌رسد مقام شکر مقامي است که انسان منت پذير خداوند است يعني در عين اينکه همه بلاها را تحمل مي‌کند در عين اينکه عبادت مي‌کند رياضت مي‌کشد در عين اينکه رنجها و سختي ها را تحمل مي‌کند هيچگاه خود را طلبکار نمي‌داند وگلايه‌اي هم ندارد نه‌تنها گلايه‌اي ندارد بلکه منت مي‌پذيرد که او را مبتلا کرده‌اند چون مي فهمد که اين بلاها چه خاصيت‌ها و آثاري براي او داشته‌اند وبه تعبيري به مقام شکر در بلا مي‌رسد«الهم لک الحمد حمد‌الشاکرين لک علي مصابهم»

اگر انسان امتحان مرحله اول را خوب پس داد زحمت لازم را کشيد صبر کرد طبيعي است که به يک وسعتي مي‌رسد و ديگر امتحان اين مرحله براي او هيچ رنجي ندارد«و مَن يتق‌الله‌ يجعل لهو مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب» از آن مرحله عبور مي‌کند و امتحانهاي سنگين‌تر براي او پيش مي‌آيد و خداوند متعال انسان را به مقام وفاي بالله مي‌رساند؛ وفا کار انساني است که با تمام توان کار مي‌کند و خود را طلبکار نمي‌بيند و منت پذير هم هست اين وفاء به عهد است پيمان بستن با خدا پيمان بندگي است«الم اعهد اليکم يا بني آدم اَن لا تعبدوا الشيطان انه لکم عدوَّ مبين» چه انساني مي‌تواند باخدا عهد عبوديت ببندد؟ انساني که خداي متعال او را از يک سلسسه تعلقات عبور دهد و کم‌کم به جايي برسد که يقين کند خدايي هست و محبت او در دلش شکل بگيرد، اين انسان سر قرارها وعهدهاي خودش با خداي متعال مي‌آيد و با او عهد بندگي مي‌بندد و با خدا قرار مي‌گذارد که از محيط بندگي او خارج نشو د و دائماً بنده باشد، خاشع باشد بنده‌وار زندگي کند. اما چه کسي مي‌تواند به اين عهد وفا نمايد؟ همين ابتلائات الهي، اين ابتلائات است که دائماً انسان را سير مي‌دهد. از تعلقات مي‌گذراند او را آزاد مي‌کند در اين حال رو به خدا مي‌آورد و قرار بندگي جديد با خدا مي‌بندد و قرارها را باز وفا مي‌کند با تمام ظرفيت به اين قرارها عمل مي‌کند البته خاشعانه متواضعانه و منکسر عمل مي‌کند اين مراحلي است که براي انسان پيدا مي‌شود سير اجتماعي انسان هم همين طور است اين جامعه انساني بايد از مراحلي عبور کند تا به عصر ظهور برسد.

مي‌دانيد عصر ظهور عصر حيات طيبه است، عصر نورانيت جامعه انساني است، همه به حيات طيبه مي‌رسند. تحقق عبادت يعني ميل به بندگي، ميل به عهد وقرار خداوند متعال و وفاء به پيمانها و درنهايت وفاي به اين پيمانها به صورت اجتماعي در عصر ظهور اتفاق مي‌افتد. در آن زمان همه مردم زندگيشان عهد با خدا و وفاي به اين عهد است از سر صبح که بيدار مي‌شوند تا آخر شب که مي‌خوابند و حتي در خوابشان کارشان بندگي است اين خصلت عصر ظهور است، عصري که بشر از محدوديتها عبور کرده وتدريجاً به وادي توحيد نزديک مي­شود، حقيقتاً توحيد ظهور پيدا مي‌کند و انسانها به حيات مي‌رسند؛ نه فقط انسانها به حيات مي‌رسند، همه زمين زنده مي‌شود چون مي‌دانيد تا وقتي که انسان مرده است اطراف او هم مرده است، با او صحبت نمي‌کنند و نيازي نيست که آنها حيات داشته باشند امّا وقتي ما زنده شديم و حيات طيبه را خواستيم باشيم حتماً عالم هم به حيات مي‌رسد در او هم حياتي مي‌دمند تا ما بتوانيم زنده‌وار زندگي کنيم، ارتباط انسان مرده با دنيا ارتباط مکانيکي است. ولي وقتي انسان زنده شد احساس ديگري به او دست داد فقط خدا را مي‌خواهد، همه عالم را آيات و مظاهر خداوند مي‌داند، احساس مي‌کند هيچ چيزي در عالم بي حساب و کتاب نيست، همه‌جا ظهور جلال و جمال خداي متعال است، زميني که روي آن راه مي‌رود زنده است، هردو با هم تسبيح مي‌کنند. هم اين راه رفتن روي اين زمين را دوست دارد و هم زمين از راه رفتن او لذت مي‌برد. مثل آن چيزي که در بهشت هست، همه بهشت زنده است، ملائکه، حور و قصور و نعم بهشتي همه زنده‌اند زيرا اهل بهشت زنده‌اند. لذا در روايات فرموده‌اند طعامهاي بهشتي مؤمن را بر سر سفره خودشان دعوت مي‌کنند و اشتياق دارند که مؤمن ازآنها تناول کند و با جذب وجود مؤمن شدن آنها به درجات خودشان برسند. زيرا صراط اين نعمتها براي رسيدن به درجات قرب، وجود مؤمن است. طعام بهشتي قبل از ورود به ساحت نوراني مؤمن امکان آن نورانيت برايش نبود. در دنيا هم مراتبي از اين معني تحقق مي‌يابد و هم انسان زنده مي‌شود و هم عالم زنده مي‌شود همه تسبيح مي‌کنند، همه هماهنگ خدا را عبادت مي‌کنند چه آن کسي که مي‌خورد وچه آن طعامي که خورده مي‌شود؛ چه انساني که سرپرستي مي‌کند و چه انساني که سرپرستي مي‌شود. همه مشغول عبادتند و از اين روابط لذت مي برند و کاملاً يکديگر را درک مي‌کنند اين وصف جامعه‌اي است که در عصر ظهور شکل مي‌گيرد و اين جامعه بشري از مراحل تاريکي و شرک و ضلالت عبور مي‌کند و به مرحله نور و هدايت و ايمان و حيلت طيبه مي‌رسد جامعه بر محور ولي خدا شکل مي‌گيرد و محبت ولي خدا و تولي به او وتبري از دشمن انگيزه‌اي است که جامعه را شکل مي‌دهد. اين جامعه همه محبتش و همه اشتياقش و همه ميل ونفرتش بر محور ميل به ولي‌اش مي­باشد و اين ميل ونفرت است که روابط اجتماعي را شکل مي‌دهد يعني همه روابط اجتماعي محبت خدا، نفرت از دشمن خدا اعراض از شرک، اعراض از کفر، ميل به توحيد و قرب مي­شود. و همه هماهنگ ساجد و راکع در برابر خداوند متعال هستند و همراه با سجود آنها عالم جماد و نبات هم سجده مي کند در واقع همه اين عالم هم حيات پيدا مي کند، يک سجده کامل اتفاق مي افتد هم مسجد هم اهل مسجد و هم محراب هم امام جماعت همه و همه در حال سجده و بندگي خداي متعال هستند و آهنگ عالم آهنگ توحيد و عبادت خداي متعال مي شود. اما براي اينکه جهان و جامعه بشري اين مراحل را طي کند و اين تولد عظيم در جامعة بشري اتفاق بيفتد مراحلي از ابتلاء که ابتلائات اجتماعي مؤمنين است بايد واقع شود، مومنين بايد از اين مراحل بلا عبور کنند تا به اين تهذيب برسند. مهمترين چيزي که جامعه بشري را از مراحل تاريخي عبور مي دهد تا به عصر ظهور و عصر بندگي اجتماعي برسد بلاي اجتماعي است. ابتلائات عظيمي که براي جامعه مؤمنين آمده است ابتلائاتي که براي امم پيشين پيش آمده تا ابتلائي که براي امت نبي اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پيش آمد و در اين بين عظيم ترين ابتلا که محور حرکت همه عالم به سوي خداست و کل جامعه بشري را رشد مي دهد و تهذيب مي کند و قدم به قدم ظرفيت پاک سازي کل جامعه بشري را دارد حادثه عاشوراست. اين ابتلا از يک سو تصرف تاريخي نبي اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وسيدالشهدا (عليه السلام) براي هدايت تاريخ و براي عبور دادن جامعه بشري از مراحل شرک تا به مرحله توحيد است و از سوي ديگر اين ابتلاء عظيمي است که انسان را سير مي‌دهد و تدريجاً جامعه مؤمنين را با اين بلا درگير مي‌کند تا مدارج سلوکشان اتفاق مي‌افتد. همانطور که اولين حلقه­اي که بر محور سيدالشهدا (عليه السلام) جمع شدند مهمترين مرحله قربشان مرحله‌اي بود که حضرت آنها را شريک در بلاء خودش کرد. آنها مراحل قبل را پشت سر گذاشته بودند، يعني بيشتر از دنيا را مي‌خواستند و با خواستن بيشتر از دنيا يعني فراغت و زهد، تدريجاً به معرفت به ولي خدا و محبت به ولي خدا رسيده بودند، و اين بود که آنها را از راههاي دور به حضور حضرت کشانده بود اما آنچه بيش از هر چيز اينها را آماده کرد تا توانستند به مقام سبقت وقرب برسند اين است که سيدالشهدا(عليه السلام) آنها را با بلاء خودشان شريک کردند و اين آخرين مرحله اي بود که نصييشان شد. در سيري که انسان به طرف خداي متعال دارد ديگريست که او را مي‌برد. هدايت از آن طرف مي‌آيد رشد و نور از آن طرف مي‌آيد، مؤمن حداکثر کاري که مي‌کند اين است که اين رشد را مي‌پذيرد و جذب مي‌کند. اين طور نيست که رشد را خود مؤمن براي خودش ايجاد کند اين سيري که اولياي خدا داشته اند از معصومين گرفته تا مادون همه برمي‌گردد به هدايت خداي متعال البته در عالم مادون، همه درجات وفا و فداکاري در اتصال مؤمنين به انبياء و اولياء به معصومين عليهم السلام است، ريشه اش در سرپرستي و هدايت آنهاست. يعني اگر ما الان گرد شمع وجود سيدالشهداء جمع مي‌شويم، واقعاً هدايت ازآن طرف مي‌آيد که ما را جذب مي‌کند؛ درجات نزديکي ما و درجات محبت ما با هدايت باطني خود سيدالشهداء اتّفاق مي‌افتد، هنر ما اين است که اين هدايت را مي‌پذيريم ومتولي هستيم و راه خود را از راه حضرت جدا نمي‌کنيم. حضرت اباعبدالله براي صحنة عظيم عاشورا ياران خود را خيلي پالايش کرده بودند، اين جمع محدود را گزينش کرده بودند آنها را از ديرباز آماده کرده بودند طيق عهدشان با خداي متعال از يک يک آنها مراقبه کرده بودند. اين که اينها اجابت کردند آمدند، شبهه‌ها فتنه‌ها تهديدهاتطميع‌ها از همه مهمتر آن فضاي تاريک و ظلماني نتوانست اينها را زمين‌گير بکند با هدايت سيدالشهداء (عليه السلام) بود؛ ولي مهمترين مرحلة عنايت سيدالشهدا به آنها که موجب شد بتوانند آن سختي روز عاشورا را پشت سر بگذارند شريک کردن آنها در بلاء حضرت بود. ابتلاي عظيمي که در باطن عاشورا بود براي هر کسي مشهود نيست، آن صف آرايي سنگين که مي خواست به هر نحو ممکن در جبهه حق ترديد و تزلزل ايجاد کند و آن استواري و استقامت که کانون روشنايي تاريخ و هدايت تاريخ است موضوع کوچکي نيست؛ عاشورا روزي بود که شيطان تمام هستي و توان خود را به ميدان آورده بود تا در درگيري با سيدالشهداء(عليه السلام) حضرت را زمين‌گير کند همة جنود جهل را آورده بود. چه بسا شيطان از طريق تحريک يک فاسق، مؤمن را از مسير بيرون مي­کند. واقعاً آن ظلم ستمي که روز عاشورا اتفاق افتاد مي‌توانست کاري کند که اصحاب حضرت را از مسير عدل بيرون ببرد؛ ولي آنها ذره‌اي از آن راهي که سيدالشهداء برايشان در نظر گرفته بود عدول نکردند. تمام خوبيها و جلوة تمام يک جامعه موحّد در روز عاشورا ظهور پيدا کرد، همه آنها با خشوع وسجدة سيدالشهداء در مقابل خداوند متعال خاشعند و در مقابل اين بلاء عظيم خداوند صبر داشتند آن چيزي که اينها را به اين صبر جميل اين فداکاري، سبقت، وفاء، خشوع وخضوع کشاند چيزي جز عنايت حضرت وشريک کردن اينها را در بلاء خودش نبود. من احساس مي‌کنم آن چه در شب عاشورا اتفاق افتاد وحضرت در آخرين مرحله‌اي که اينها امتحان دادند واستقامت کردند و ماندند به ايشان عنايت کردند همين شريک شدن در بلا بود. آنها آن ابتلاء عظيم سيدالشهدا(عليه السلام) را در ظرف خودشان احساس و شهود کردند، اين به آنها بي‌تابي داده بود و با تمام وجود تلاش مي‌کردند به گونه‌اي عمل کنند که ذره‌اي از زحمت سيدالشهداء بکاهند ذره‌اي از اين غبار اندوه را از چهرة سيدالشهداء بردارند بايد اين حالت تدريجاً بر محور سيدالشهداء در عصر ظهور اتفاق بيفتد تا همه جامعه شيعه و جامعه بشري را از ضلالت‌ها و تاريکي‌ها عبور دهد و وارد عصر ظهور کند. اين است علت اين که حادثه عظيم و بلاي عظيم سيدالشهداء (عليه السلام) يک حادثه زنده و پايدار است. عاشورا هر سال جوشش دارد، جريان رو به پيش است يک حرکت دوري نيست که هر سال تمام شود و سال ديگر به همان نقطة قبلي برگردد و ما قرارداد کنيم که آن حادثه را از نو يادآوري کنيم حقيقت عاشورا يک حقيقت و يک بندگي و يک بلاي عظيم جاري در تاريخ است و با حضور مستمر خودش جامعه بشري را به سمت قرب به خداوند و عصر ظهور پيش مي‌برد. همانگونه که در روايات است که شب قدر يکبار نبوده بلکه هر سال تکرار مي‌شود، هر سال حقيقت قرآن به يک معني تنزلي پيدا مي‌کند، قرآن متناسب با آن مرحله از سير عالم تنزل پيدا مي‌کند، عاشورا اين ابتلاء، اين عبادت عظيم هم يک جريان زنده و رو به پيش است که هرسال جوشش جديدي پيدا مي‌کند. حقيقت ملکوتي عاشورا يک حقيقت پايدار و مستمر است و نه تنها تا عصر ظهور بلکه تا رجعت و روز قيامت اين حقيقت جريان دارد و آثارش در عالم تجلي مي‌کند. در اين ايام در ملکوت عالم اتفاق جديدي مي‌افتد و ظهور جديدي از عاشورا واقع مي‌شود. هر سال اين جوشش يک مرحله جديد از درگيري سيدالشهداء(عليه السلام) با دستگاه ابليس براي فرو نشاندن شبه‌ها و فتنه‌ها و تاريکي‌هاست. و لذا يک بستر جديد براي سير با عاشورا و رشد با عاشوراست همانطوري که در باب شب قدر اينجوري است که واقعا وقتي شب قدر نو مي‌شود انساني که شب قدر سال گذشته را پشت سر گذاشته و اين شب براي او «خير من الف شهر» بوده است راه به روي او بسته نمي­شود دوباره شب قدر جديدي مي­آيد که نزول جديدي از رحمت و حقيقت است، تنزل جديدي از خيرات به ولي خداست که صلوات جديد خداي متعال بر ولي خداست. و اين صلوات و رحمت که مي‌آيد همه مؤمنين را پوشش مي‌دهد و مؤمنين مي‌توانند با هر درجه اي که دارند يک مسير نو داشته باشند يعني انسان اگر در سال قبل هزار ماه پيش افتاده باشد دوباره امسال مي‌تواند در ظرف خودش هزار ماه ديگر جلو بيفتد. عاشورا هم همين طور است وقتي محرم تکرار مي‌شود جوشش جديدي در ملکوت عالم بر محور عاشورا اتفاق مي‌افتد اين ابتلاء عظيم يک ظهور جديد در عالم مؤمنين ودر دنيا پيدا مي‌کند و فتنه‌هاي ابليس و تار و پودي که در طول اين سال براي زمين‌گير کردن مؤمنين درست کرده را ويران مي‌کند.

در روايات مکرر آمده است که هر روزي که طلوع مي‌کند به مؤمنين و به انسان‌ها مي­گويد که من روز جديدي هستم، سهم خود را از من ببر. وقتي من رفتم ديگر بر نمي‌گردم. امروز تکرار ديروز نيست، حقيقت جديدي است. جلوه جديدي از اسماء و صفات الهي است. هر سال محرم هم واقعاَ عاشوراي جديدي است ميدان ابتلاء و تطهير و پالايش مجددي است براي اينکه مؤمنين رادر مقابل آن فتنه‌ها و شبه‌ها و تاريکي ها و ظلمت وضلال که در جامعه بشري ايجاد شده دوباره به نور و طهارت برساند. پس در هر محرمي بايد دنبال بهره‌مندي جديد خودمان از اين ابتلاء عظيم باشيم و تلاش کنيم که بهره جديدي از عاشورا ببريم. به خصوص براي سير اجتماعيمان در مقابل فتنه‌هايي که هر چه به عصر ظهور نزديکتر مي‌شويم سنگين‌تر مي‌شود به بهره‌مندي جديد از عاشورا احتياج داريم. همين طوري که مؤمن هر چه از درجات شرک عبور کند سير او سنگين‌تر مي‌شود واقعاً آن امتحاني که مؤمن در درجه دهم مي‌دهد قابل مقايسه با امتحان مؤمن درجه اول نيست و شدت آن امتحان را اگر بين مؤمنين درجه اول تقسيم کنند همه مردود مي‌شوند، اما او ظرفيت پذيرش و قبولي دراين مرحله رابه دست آورده است جامعه مومنين هم همين گونه است اين جامعه وقتي از مراحل تاريک تاريخ عبور مي­کند و به بلوغ در درک توحيد و به بلوغ در تحمل ولايتي که در عصر غيبت است مي‌رسد براي ظهور و آن امتحان عظيمي که در عصر ظهور به ولايت امام زمان (عليه السلام) است آماده مي‌شود هر چه به عصر ظهور نزديک‌تر مي‌شويم ابتلائات اجتماعي مؤمنين سنگين‌تر مي‌شود لذا آية نوراني«و لَنَبلُوَنَّکم بشئٍ من الخوف و‌الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشرالصابرين» به حوادث نزديک ظهور تفسير شده‌ است ظرفيت سازي اخلاص و قدرت عبور از اين امتحانات بزرگ جامعة شيعه با جريان عاشوراست.

جامعه مؤمنين وجامعه شيعه براي درک عصر ظهور و درگيري در برابر اين فتنه‌ها با بهره­گيري از عاشورا راسختر و آماده‌تر و قويتر مي‌شود و لذا الان که فتنه‌هاي اجتماعي سنگين شده احزاب باطل دست به دست هم داده‌اند و مي‌بينيد جريان کفر و مسيحيت صهيونيستي که مدعي جنگ صليبي بود و مي‌خواست يک‌جا کار همة دنياي اسلام را تمام کند و طرح خاورميانه بزرگ را مطرح مي‌کرد در مقابل مقاومت شيعه کارش به جائي رسيد که مجبور شد با چند صد هزار لشکري که اطراف ما چيده و مدعي بود که مي‌تواند به راحتي کار را تمام کند برنامه خود را عوض نمايد. يک زمان با يک حرکت ساده اينها، دولتها سقوط مي‌کردند، حالا جنگ بر عليه تروريسم راه انداخته‌اند، لشکر کشي کرده­اند چهارصد پانصد هزار لشکر ناتو را آورده‌‌‌‌‌‌‌‌اند و دور و بر ما چيده‌اند و چهار پنج سال هزينه کرده‌اند، محصول اين چهار پنج سال زحمت اين شده است که طرح خاورميانة بزرگشان به هم ريخت و مجبور شدند دوباره با اهل نفاق يعني وهابي‌ها و ادامة يهود در دنياي اسلام مشترک شوند. يعني جبهة نفاق دوباره کنار مسيحيت صهيوني و يهود قرار گرفت. اما صفوف دارند پالايش مي­شوند، اين جنگ و مبارزه‌اي که شيعه بر عليه کفار و يهود کرد باعث شد جبهة دنيا خواهي يک طرف و جبهة تشيع و اسلام طرف ديگر قرار بگيرد، اين مبارزة شيعه دو تجزيه در جهان ايجاد مي‌کند؛ يک تجزيه در عالم مسيحيت که مسيحيت صهيوني را از مسيحيت به اصطلاح مؤمن، مسيحيتي که منحل در دنياگرايي اُمانيزم و تجدد نشده است جدا مي‌کند؛ و هم چنين اهل سنتي که محب هستند و مستضعفند را از وهابيت و جريان نواصب جدا مي‌کند و اين اتفاق بسيار ميموني است «اذا قيل لهم اِنَّ‌الناس قد جمعوا لکم فاخشواهم فزادهم ايماناً و علي ربهم يتوکلون»

واقعاً جريان بسيار شيريني در حال اتفاق است، اين جبهة نفاقي که مدعي بود درگير با يهود است درگير با کفار است کنار مسيحيت صهيوني و يهود قرار گرفته است. اين عامل پالايش دستگاه اهل سنت مي‌شود عبور از اين مراحل با دميدن روح جديد عاشورا در جامعة شيعه اتفاق مي‌افتد لذا سعي کنيم به استقبال اين حادثه واين جريان برويم و اين عاشوراي جديدي که مي‌آيد و آن بذر ابتلائي که در قلوب شيعه پاشيده مي‌شود بذر بسيار مبارک وميموني است که بايد به صورت جمعي و فردي به استقبال آن برويم و سعي کنيم با دريافت آن عنايتي که در اين صلوات بر سيدالشهداء(عليه السلام) بر جامعه شيعه مي‌شود ان‌شاءالله آماده براي گذار از اين فتنه‌ها شويم، اين جريان ان‌شاءالله بستر عبور و گذار ما را از فتنة عظيم اتحاد احزاب کفر و شرک و نفاق و توطئه عليه توحيد است.

اميدوارم ذائقة جامعة شيعه در اين ايام بتواند آن صلوات و رحمتي را که خداوند بر سيدالشهدا(عليه السلام) مي فرستند بچشند و با چشيدن اين صلوات از اين ابتلاء سنگين و اين مسير پرخطر، ان‌شاالله با عافيت و آسايش عبور کنيم.

و السلام عليکم و رحمه‌‌الله و برکاته

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس