به گزارش مشرق، لطفالله آجدانی در یادداشتی که در روزنامه بهار منتشر کرده آورده است: گرچه ترجمه در سرشت خود ضروری و لازمه تعامل فرهنگی و تمدنی میان جوامع مختلف بشری است، اما آنچه در ایران اتفاق افتاده است، از واقعیت افراطیگری در ترجمه و مبالغه در ضرورت آن بدون توجه به ضرورت فربه شدن اندیشههای کارآمد بومی با قابلیت مشارکت در فرهنگ و اندیشه جهانی خبر میدهد.
به رغم پارهای تلاشهای ارزنده علمی گروهی از اندیشهگران ایرانی در حوزههای علوم انسانی، جامعه ایرانی چندان نتوانسته است از موضعی خلاقانه به آفرینش مفاهیم و مضامین جدید در حوزههای مختلف علوم انسانی بپردازد. آنچه نیز به نام بومی کردن و اسلامی کردن علوم انسانی در برابر ترجمههای غربی علوم انسانی ارائه شده است، بهطور عمده و در نتیجه عوامل متعددی از جمله پارهای افراطیگری، مطلقاندیشی، جزمیت، سیاستزدگی و ایدئولوژیزدگی، چندان کارآمد نبوده و نه تنها به فربگی علوم انسانی و کارآمدی آن در ایران کمک چندانی نکرده است، بلکه در پارهای از موارد عرصه را بر فهم درست موقعیت علوم انسانی در ایران و نقد عالمانه دستاوردها و ناکامیهایش تنگ کرده است.
جدای از تنبلی فکری موجود در ذهن و اندیشه حاکم بر شیوههای اندیشیدن و پژوهش که با درجات متفاوتی بسیاری از اندیشهگران ایرانی را دربرگرفته است، وجود تصلب و جمود فکری ناشی از فرهنگ و تفکر سیاستزده و ایدئولوژیزده به تشدید شرایط امتناع تولید اندیشههای جدید و کارآمد انجامیده است. به رغم پارهای تلاشهای طراحی شده و به کار گرفته شده برای برونرفت از بحران اندیشه و گام نهادن به عرصههای تولید اندیشه در علوم انسانی در مقاطعی از روند تاریخ معاصر ایران، از جمله پس از انقلاب اسلامی ایران، موقعیت کنونی علوم انسانی در ایران همچنان با چالشهای جدی روبهرو است. جامعه ایرانی در سطوح و لایههای مختلف نهادها و موسسات علمی و فرهنگی دولتی و غیردولتی نتوانستهاند توفیق چندانی در راه اعتلای تولید اندیشه کارآمد برای توسعه علوم انسانی به دست آورند.
یکی از مهمترین موانع فرآیند تولید اندیشه به طور عام و توسعه علوم انسانی به طور خاص را میتوان در نسبت فرآیند تولید اندیشه و علوم انسانی با اصل آزاداندیشی و اندیشههای آزاد مورد سنجش و ارزیابی قرار داد. سرشت علوم انسانی به سبب نسبی بودن آن در حیطه مبانی معرفتی، از خصلت تکثرگرا برخوردار است. نمیتوان هیچیک از حوزههای علوم انسانی را در چارچوب یک نوع از معرفت خاص به بند کشید و اندیشهران و فضای اندیشیدن را به آن محدود کرد. به رسمیت شناختن تکثر اندیشهها زمینههای تفاوت، تضاد و تضارب آرا را که از الزامات اجتنابناپذیر تولید اندیشههای جدید و زایش و پویش خلاقانه و کارآمد علوم انسانی است، تسهیل و تسریع میکند.
چرا بسیاری از موسسات و نهادهای علمی و فرهنگی حکومتی و خصوصی در ادوار مختلف تاریخ معاصر ایران، نتوانستهاند چندان راهی کارآمد بر عرصههای تولید اندیشههای جدید و توسعه علوم انسانی بگشایند؟ بیتردید در ناتوانیها و ناکامیهای موجود در عرصه علوم انسانی در ایران، عوامل متعددی از نقش اساسی و موثر برخوردارند که در این میان، استبدادزدگی و تمامیتخواهی از جمله مهمترین موانع فراسوی تولید اندیشهها و مفاهیم و مضامین جدید در علوم انسانی در ایران است.
چرا فیلسوفی که ابن سینایی میاندیشد یا هگلی، یا سر و دل در گرو فلسفه اسلامی دارد یا فلسفه غربی، به اتکای حق دفاع از فلسفهای که به آن تعلق و دلبستگی دارد، جامعه را محکوم به فلسفیدن از دریچه نگاه خود میکند؟
چرا مورخی در نگاه خود به تاریخ یا عالم سیاسی در نگاه خود به سیاست و جامعهشناسی در ارزیابی خود از جامعه، دیگران را به پذیرش درک خاص خود از تاریخ و سیاست و جامعه محکوم میکند؟
جزمیتاندیشی، مطلقگرایی، افراطیگری، سیاستزدگی و ایدئولوژیزدگی از هر نوعش صورتهای مختلفی از یک بدفهمی و کژفهمی، رفتار مشترکی است که عرصه را بر تولید اندیشههای جدید و توسعه علوم انسانی تنگ خواهد کرد.
در فضا و هوای آلوده به بدفهمیها و کژتابیهای فکری و رفتاری عیان و نهان در میان بسیاری از اندیشهگران و سیاستگذاران و مدیران متولی حوزههای مختلف علوم انسانی و سمت و سوی بازدارنده آن بدفهمیها و کژتابیها برای علوم انسانی، چگونه میتوان مفاهیم و مضامینی چون خلاقیت، عقلانیت انتقادی، تکثراندیشه، آزادی اندیشه، اندیشه آزاد و تولید فکر و توسعه علوم انسانی کارآمد و فربه را تنفس و تجربه کرد؟
بارها گفته و نوشتهام که افراطیگری از هر نوع آن، با ضرورت اعتدال و عقلانیت انتقادی که از الزامات آزاداندیشی در علوم انسانی و مبادی معرفتی است ناسازگار است. دقت در پارهای از متون دینی اسلامی و سیره پیامبر(ص) و ائمه(ع) نیز به خوبی نشان میدهد که برخلاف بدفهمیها و کژتابیهای رفتاری دینمداران افراطی و متحجر، آزاداندیشی در حوزههای مبانی معرفتی و تحمل عقاید مختلف و مخالف و تعامل فکری و فرهنگی با یکدیگر به رسمیت شناخته شده است. همین آزاداندیشی، یکی از مهمترین عوامل پیشرفت و توسعه و اعتلای تمدن اسلامی در دوران شکوفایی و عصر طلاییاش در تاریخ بوده است.
فضای آزاداندیشی و تکثرگرا با افزایش ظرفیت و آستانه تحمل عقاید مختلف و مخالف علمی، راه را برای حاکمیت فرهنگ دیالوگ به جای مونولوگ فراهم میآورد. علوم جدید و فربه در یک چنین فضایی است که بالیدن میگیرد. برآمده از آگاهی به همین واقعیت است که بر ایجاد کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها و مراکز و موسسات علمی و فرهنگی و رسانه ملی تاکید و توصیه میشود. اما ایجاد کرسیهای آزاداندیشی با همه لزوم و اهمیت آن، مستلزم توجه به فراهم آوردن الزامات پیشین و پسین است.
الزامات پیشین یعنی فراهم کردن زمینههای مناسب برای دعوت فراگیر از اندیشهگران با دیدگاههای مختلف و مخالف و حضور آنان در دیالوگها. الزامات پسین یعنی جلوگیری از سوءرفتارهای احتمالی افراطیون پس از طرح دیدگاههای متفاوت و متضاد اندیشهگران جامعه و ایجاد امنیت برای آنان. سوءرفتارهای افراطی و نقض امنیت برای اندیشه و اندیشهگران خواه برخاسته از واکنشهای خردستیز و معرفت آزار ناشی از جمود و تحجر فکری باشد و خواه نتیجه اقدامات فراقانونی نهادهای قانونی، با تحقق شعار ایجاد کرسیهای آزاداندیشی مغایرت دارد.
تأکید میکنم، آزاداندیشی و اندیشههای آزاد به مفهوم افسارگسیختگی و هرزهدرآیی زبان و قلم نیست. آزاداندیشی فضایی مناسب و گسترهای فراخ برای جهد فکری و علمی نقادانه و متکی بر عقلانیت و اعتدال و محمل تناظر و تعامل افکار و دیدگاههای علمی مختلف و مخالف در محیطی امن است که زمینه سنجش و داوری و انتخاب اصلح را فراهم میسازد. از همین دیدگاه است که علوم بهویژه علوم انسانی در ایران و هر جامعهای، برای فربه شدن و کارآمدی، نیازمند آزاداندیشی و اندیشههای آزاد است.
منبع: شفقنا
به رغم پارهای تلاشهای ارزنده علمی گروهی از اندیشهگران ایرانی در حوزههای علوم انسانی، جامعه ایرانی چندان نتوانسته است از موضعی خلاقانه به آفرینش مفاهیم و مضامین جدید در حوزههای مختلف علوم انسانی بپردازد. آنچه نیز به نام بومی کردن و اسلامی کردن علوم انسانی در برابر ترجمههای غربی علوم انسانی ارائه شده است، بهطور عمده و در نتیجه عوامل متعددی از جمله پارهای افراطیگری، مطلقاندیشی، جزمیت، سیاستزدگی و ایدئولوژیزدگی، چندان کارآمد نبوده و نه تنها به فربگی علوم انسانی و کارآمدی آن در ایران کمک چندانی نکرده است، بلکه در پارهای از موارد عرصه را بر فهم درست موقعیت علوم انسانی در ایران و نقد عالمانه دستاوردها و ناکامیهایش تنگ کرده است.
جدای از تنبلی فکری موجود در ذهن و اندیشه حاکم بر شیوههای اندیشیدن و پژوهش که با درجات متفاوتی بسیاری از اندیشهگران ایرانی را دربرگرفته است، وجود تصلب و جمود فکری ناشی از فرهنگ و تفکر سیاستزده و ایدئولوژیزده به تشدید شرایط امتناع تولید اندیشههای جدید و کارآمد انجامیده است. به رغم پارهای تلاشهای طراحی شده و به کار گرفته شده برای برونرفت از بحران اندیشه و گام نهادن به عرصههای تولید اندیشه در علوم انسانی در مقاطعی از روند تاریخ معاصر ایران، از جمله پس از انقلاب اسلامی ایران، موقعیت کنونی علوم انسانی در ایران همچنان با چالشهای جدی روبهرو است. جامعه ایرانی در سطوح و لایههای مختلف نهادها و موسسات علمی و فرهنگی دولتی و غیردولتی نتوانستهاند توفیق چندانی در راه اعتلای تولید اندیشه کارآمد برای توسعه علوم انسانی به دست آورند.
یکی از مهمترین موانع فرآیند تولید اندیشه به طور عام و توسعه علوم انسانی به طور خاص را میتوان در نسبت فرآیند تولید اندیشه و علوم انسانی با اصل آزاداندیشی و اندیشههای آزاد مورد سنجش و ارزیابی قرار داد. سرشت علوم انسانی به سبب نسبی بودن آن در حیطه مبانی معرفتی، از خصلت تکثرگرا برخوردار است. نمیتوان هیچیک از حوزههای علوم انسانی را در چارچوب یک نوع از معرفت خاص به بند کشید و اندیشهران و فضای اندیشیدن را به آن محدود کرد. به رسمیت شناختن تکثر اندیشهها زمینههای تفاوت، تضاد و تضارب آرا را که از الزامات اجتنابناپذیر تولید اندیشههای جدید و زایش و پویش خلاقانه و کارآمد علوم انسانی است، تسهیل و تسریع میکند.
چرا بسیاری از موسسات و نهادهای علمی و فرهنگی حکومتی و خصوصی در ادوار مختلف تاریخ معاصر ایران، نتوانستهاند چندان راهی کارآمد بر عرصههای تولید اندیشههای جدید و توسعه علوم انسانی بگشایند؟ بیتردید در ناتوانیها و ناکامیهای موجود در عرصه علوم انسانی در ایران، عوامل متعددی از نقش اساسی و موثر برخوردارند که در این میان، استبدادزدگی و تمامیتخواهی از جمله مهمترین موانع فراسوی تولید اندیشهها و مفاهیم و مضامین جدید در علوم انسانی در ایران است.
چرا فیلسوفی که ابن سینایی میاندیشد یا هگلی، یا سر و دل در گرو فلسفه اسلامی دارد یا فلسفه غربی، به اتکای حق دفاع از فلسفهای که به آن تعلق و دلبستگی دارد، جامعه را محکوم به فلسفیدن از دریچه نگاه خود میکند؟
چرا مورخی در نگاه خود به تاریخ یا عالم سیاسی در نگاه خود به سیاست و جامعهشناسی در ارزیابی خود از جامعه، دیگران را به پذیرش درک خاص خود از تاریخ و سیاست و جامعه محکوم میکند؟
جزمیتاندیشی، مطلقگرایی، افراطیگری، سیاستزدگی و ایدئولوژیزدگی از هر نوعش صورتهای مختلفی از یک بدفهمی و کژفهمی، رفتار مشترکی است که عرصه را بر تولید اندیشههای جدید و توسعه علوم انسانی تنگ خواهد کرد.
در فضا و هوای آلوده به بدفهمیها و کژتابیهای فکری و رفتاری عیان و نهان در میان بسیاری از اندیشهگران و سیاستگذاران و مدیران متولی حوزههای مختلف علوم انسانی و سمت و سوی بازدارنده آن بدفهمیها و کژتابیها برای علوم انسانی، چگونه میتوان مفاهیم و مضامینی چون خلاقیت، عقلانیت انتقادی، تکثراندیشه، آزادی اندیشه، اندیشه آزاد و تولید فکر و توسعه علوم انسانی کارآمد و فربه را تنفس و تجربه کرد؟
بارها گفته و نوشتهام که افراطیگری از هر نوع آن، با ضرورت اعتدال و عقلانیت انتقادی که از الزامات آزاداندیشی در علوم انسانی و مبادی معرفتی است ناسازگار است. دقت در پارهای از متون دینی اسلامی و سیره پیامبر(ص) و ائمه(ع) نیز به خوبی نشان میدهد که برخلاف بدفهمیها و کژتابیهای رفتاری دینمداران افراطی و متحجر، آزاداندیشی در حوزههای مبانی معرفتی و تحمل عقاید مختلف و مخالف و تعامل فکری و فرهنگی با یکدیگر به رسمیت شناخته شده است. همین آزاداندیشی، یکی از مهمترین عوامل پیشرفت و توسعه و اعتلای تمدن اسلامی در دوران شکوفایی و عصر طلاییاش در تاریخ بوده است.
فضای آزاداندیشی و تکثرگرا با افزایش ظرفیت و آستانه تحمل عقاید مختلف و مخالف علمی، راه را برای حاکمیت فرهنگ دیالوگ به جای مونولوگ فراهم میآورد. علوم جدید و فربه در یک چنین فضایی است که بالیدن میگیرد. برآمده از آگاهی به همین واقعیت است که بر ایجاد کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها و مراکز و موسسات علمی و فرهنگی و رسانه ملی تاکید و توصیه میشود. اما ایجاد کرسیهای آزاداندیشی با همه لزوم و اهمیت آن، مستلزم توجه به فراهم آوردن الزامات پیشین و پسین است.
الزامات پیشین یعنی فراهم کردن زمینههای مناسب برای دعوت فراگیر از اندیشهگران با دیدگاههای مختلف و مخالف و حضور آنان در دیالوگها. الزامات پسین یعنی جلوگیری از سوءرفتارهای احتمالی افراطیون پس از طرح دیدگاههای متفاوت و متضاد اندیشهگران جامعه و ایجاد امنیت برای آنان. سوءرفتارهای افراطی و نقض امنیت برای اندیشه و اندیشهگران خواه برخاسته از واکنشهای خردستیز و معرفت آزار ناشی از جمود و تحجر فکری باشد و خواه نتیجه اقدامات فراقانونی نهادهای قانونی، با تحقق شعار ایجاد کرسیهای آزاداندیشی مغایرت دارد.
تأکید میکنم، آزاداندیشی و اندیشههای آزاد به مفهوم افسارگسیختگی و هرزهدرآیی زبان و قلم نیست. آزاداندیشی فضایی مناسب و گسترهای فراخ برای جهد فکری و علمی نقادانه و متکی بر عقلانیت و اعتدال و محمل تناظر و تعامل افکار و دیدگاههای علمی مختلف و مخالف در محیطی امن است که زمینه سنجش و داوری و انتخاب اصلح را فراهم میسازد. از همین دیدگاه است که علوم بهویژه علوم انسانی در ایران و هر جامعهای، برای فربه شدن و کارآمدی، نیازمند آزاداندیشی و اندیشههای آزاد است.
منبع: شفقنا