آقا وقتی برخوردم را دیدند، مرا در آغوش گرفتند و بوسیدند و گفتند: والله قسم تا وقتی که این روحیه در بین بچه های ما باشد، در جنگ شکست نخواهیم خورد."

مشرق ــ "آقای خامنه ای! صدام غلط می کند من را دستگیر کند. من آمده ام جبهه که صدام را دستگیر کنم. من که این جا هستم، پس صدام کجاست؟ آقا وقتی برخوردم را دیدند، مرا در آغوش گرفتند، بوسیدند و گفتند: والله قسم تا وقتی که این روحیه در بین بچه های ما باشد، در جنگ شکست نخواهیم خورد."

این بخشی از گفت‌وگوی سیداسماعیل حسینی، بسیجی نوجوان لشکر 41 ثارالله در دوران دفاع مقدس است .

در ادامه متن کامل این گفت‌وگو که شامل خاطراتی از این بسیجی نوجوان سال‌های جنگ با خشاب است را می‌خوانید:

***

لطفا خودتان را معرفی کنید و بگویید چند ساله بودید که به جبهه راه پیدا کردید؟

من سیداسماعیل حسینی فرزند شهید سیدمنصور حسینی , متولد 10/06/53 هستم، تیرماه سال 1365 بود و من 12 سال بیشتر نداشتم و در کلاس اول راهنمایی مشغول به تحصیل بودم؛که پدر بزرگوارم در عملیات کربلای 1 به درجه رفیع شهادت نائل آمد. بعد از شهادت پدر به نوعی احساس تکلیف کردم و از آن جایی که پسر بزرگ خانواده بودم؛ به تاسی از سخن تاریخی امام خمینی(ره) که فرمودند اگر در خانواده ای فردی به شهادت رسید، دیگر عضو خانواده اسلحه به دست گیرد و به جبهه برود، به صورت داوطلبانه به جبهه رفتم.

×با توجه به سن کمی که داشتید مخالفتی با حضور شما در جبهه نمی شد؟
برای اعزام به جبهه با توجه به سن و سال و نیز جثه ی کوچکی که داشتم؛ مخالفت های زیادی می شد و در چندین مرحله از پادگان امام حسین(ع)، سد دز خوزستان و پادگان آموزشی اهواز من را برگرداندند. البته مادر بزرگوارم در این راه مشوق من بود و من که تصمیم قطعی برای حضور در جبهه داشتم؛ از پا ننشستم و این بار دیگر مادرم آمد و من را ثبت نام کرد و من با اتوبوس از طریق شیراز به جبهه اعزام شدم.



×درباره فعالیت‌های خود در جبهه با توجه به سن کمی هم که داشتید توضیح بدهید.
من ابتدا در گردان 415 کهنوج  و بعد از مدتی هم به گردان 419 علی ابن ابیطالب شهید طیاری مامور شدم. سپس به گردان تبلیغات لشکر ثارالله که فرمانده‌ی آن سید ابراهیم یزدی بود؛رفتم و به عنوان مکبر مشغول به خدمت شدم و البته همزمان پیک دوم شهید طیاری نیز بودم. همچنین در عملیات های والفجر 10، بیت المقدس 7 و مرصاد حضور داشتم و در منطقه عمومی شلمچه بر اثر تک شیمیایی دشمن مجروح شدم.

×اگر امکان دارد از زمان حضورتان در جبهه خاطراتی را نقل کنید؟
با آن که جثه کوچکی داشتم؛ اما من همیشه و به خصوص در راهپیمایی ها جلوتر از همه بودم به نحوی که یک بار یکی از بسیجی های گردان شهید طیاری که اتفاقا خیلی هم چاق بود؛ به من گفت: اگر این بار جلوتر از بقیه باشی شب پتوفنگ می شوی!
و البته به خاطر همین  زرنگ و چابک بودنم بارها پتوفنگ شدم!

یک روز پشت خاکریز سنگر گرفته بودم و به تانک هایی که به طرف ما می آمدند، تیراندازی می کردم، ناگهان اسلحه در دستم سنگینی کرد و در همان حال برگشتم و به سمت نیروهای خودمان رگبار گلوله گرفتم. وحشت عجیبی بین بچه ها افتاده بود. حاج کرامت نوزایی فرمانده گردان دوان دوان آمد گوش من را گرفت و گفت می خواستی بچه ها را بکشی؟ من هم که همیشه حاضر جواب بودم؛ گفتم: می خواستم بچه ها را آزمایش کنم ببینم چقدر برای شهادت آماده اند!



خاطره ای از حضور رهبر معظم انقلاب در جبهه
بعد از عملیات بیت المقدس مقام معظم رهبری که در آن موقع رئیس جمهور بودند؛ جهت بازدید از لشکر 41 ثارالله به مقر قرارگاه شهید کازرونی آمدند. بعد از سخنرانی در جمع رزمندگان لشکر، به ستاد فرماندهی آمدند و در آن جا بود که حاج قاسم سلیمانی شروع به معرفی تک تک افراد برای ایشان کردند. من هم آن جا کنار عموی بزرگوارم شهید حاج سید جواد حسینی ایستاده بودم. هنگامی که حاج قاسم ایشان را معرفی کردند؛ آقا فرمودند: سیدجواد از دوستان قدیمی من هستند و از زمان تبعید من در جیرفت؛ با ایشان آشنا هستم. نوبت به من که رسید حاج قاسم گفت: آسید اسماعیل از رزمندگان لشکر هستند.

در این لحظه آقا رو به حاج قاسم کردند و فرمودند: این بچه آمده جبهه بجنگد؟ آقای سلیمانی ایشان را نگذارید جلو برود که اگر اسیر بشود آبروی جمهوری اسلامی می رود.
 من که حسابی به غرورم برخورده بود؛ در حالی که بغض گلویم را گرفته و اشک هایم جاری شده بود؛ گفتم: آقای خامنه ای! صدام غلط می کند من را دستگیر کند. من آمده ام جبهه که صدام را دستگیر کنم. من که این جا هستم پس صدام کجاست؟
 آقا وقتی برخورد من را دیدند؛ مرا در آغوش گرفتند، بوسیدند و گفتند: والله قسم تا وقتی که این روحیه در بین بچه های ما باشد در جنگ شکست نخواهیم خورد.


×خاطره ای از شهید حمیدرضا رهبری
در عملیات کربلای 4 این شهید بزرگوار از ناحیه ساق پا و گوش مجروح شدند و بر اثر خونریزی زیاد رنگ چهره اش دگرگون شده بود؛ ولی در برابر اصرار بچه ها برای برگشت به عقب مقاومت می کرد و اقدام به پیشروی می نمود. خبر به فرمانده‌ی گردان حاج مهدی طیاری(شهید) رسید. شهید رهبری را نزد حاج مهدی بردند. وقتی که با شهید طیاری روبه رو شد، گفت: اگر من را به عقب برگردانید فردای قیامت شکایتتان را به فاطمه زهرا(س) می برم و شهید طیاری در برابر اصرار وی کوتاه آمد.

×یک بار نیز یکی از نیروهای عراقی در بین نیزارها کمین کرده بود و به طرف نیروهای ما شلیک می کرد و کسی متوجه نمی شد از کجا تیراندازی می کند. در همین بین شهید رهبری غیبش زد و بچه ها گمان کردند وی در اثر خونریزی در بین راه افتاده است. پس از گذشت دقایقی حمیدرضا میان بچه ها آمد و گفت: آن عراقی را به سزای عملش رساندم و از روی شعله ی اسلحه اش محل اختفای او را پیدا نموده و از پشت دخلش را آوردم.

×خاطره ای از منطقه عمومی شلمچه
روز اولی که وارد منطقه شدم، دشمن به شدت خط اول را می کوبید و من در حالی که اندکی ترسیده بودم، درون سنگری پنهان شدم تا گلوله ای به من نخورد. در همین حال مشاهده می کردم بچه های بسیجی بدون ترس و واهمه و در زیر آتش دشمن در حال حرکت هستند. یکی از آن ها را صدا زدم و پرسیدم از این که گلوله ای به تو بخورد و کشته شوی نمی ترسی؟ جواب داد: ما آمده ایم این جا که شهید شویم. از شجاعت و دلیری او ترس من یک جا ریخت و تازه فهمیدم جبهه جای ترس و دلهره نیست.
این نوجوان که بعدا شهید  شد، "رستمی" نام داشت.




امروز مهم ترین وظیفه، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت است و در این راه توجه به سیره شهدای عزیز بسیار مهم است و همان طور که شهیدان راه خود را با بصیرت و شناخت پیدا کرده و در آن گام نهادند، ما نیز بایستی ادامه دهنده راه امام(ره) و شهدای گرانقدرمان باشیم. و البته این رسالت بیشتر متوجه امثال من و رزمندگان جامانده از قافله شهداست.

×در حال حاضر فعالیت فرهنگی خاصی انجام می دهید؟
خوشبختانه با عنایت پروردگار توفیق نصیب من و تعدادی از همرزمانم شده تا همراه عده ای از جوانان عاشق خط شهدا در گروه فرهنگی جهادی محمد رسول الله(ص) پس از شناسایی مناطق محروم کشور به خصوص مناطق مرزی در سیستان و بلوچستان و کردستان، اقدام به توزیع اقلام فرهنگی نموده و در این راه وحدت و همدلی را بین اهل تسنن و تشیع با فرهنگ بسیجی و ولایی پیگیری نماییم و همچنین از سال 79 افتخار روایتگری در مناطق عملیاتی جنوب کشور را دارم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 11
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 3
  • ۰۰:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    1 0
    شهدا که از خدا روزی میگیرند اجر شما هم با خود سید الشهدا ع
  • سین ۱۰:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    1 0
    مشرق جان یک سوال دارم ایشان اهل کدام شهرستان بوده اند؟
  • ۱۱:۲۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 0
    این آقا سید همشهری ما و اهل جیرفت هستند.
  • آرش ۲۳:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 0
    با سلام مشرق جون خوشم میاد در یک داستانی اگه یبار هم اسم حاج قاسم آمده باشه شما همان را در تیتر خبر جای میدی تا این اسم به چشم بیاد. خداییش جدی گفتم خیلی از این کارتون خوشم میاد. ولی یکم بیشتر بگردید خبر های بهتری از حاج قاسم انعکاس بدید مخصوصا از اونور آب خبر بدید.
  • lion2007 ۱۲:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    سلام ودرود خدا بر رزمندگان اسلام علی الخصوص لشکر ثارالله وفرمانده دلاورش فخر ایثارگران حاج قاسم سلیمانی دامه توفیقاته
  • محمود ۱۳:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    درود بر شما . حاج قاسم همانطور که از نامش پیداست همواره نامش برای دشمن این مرز و بوم شکننده بوده است خداوند ایشان و همه رهروانش را حفظ کند . سایه مقام معظم رهبری هم که سرور بسیجیان بوده و هست بر سر این ملت مستدام بدارد .
  • منصور از زرند ۱۲:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۲
    0 0
    سلام. عیدتون مبارک ما 19 اسفند 91 با راهیان نور رفتیم مناطق جنگی رو دیدم.در همین سفر با آقای حسینی آشنا شدیم.ایشون اونقدر خوش اخلاق و مهربون بودن ،که همه ی بچه ها ،سر اینکه ایشون راوی شون باشن خلاصه دعوا بود.در ضمن ایشون مداحیشون حرف نداره، ایشون آهنگران کرمانی ما هستن. خدا نگهدارشون باشه. "دستتون درد نکنه بخاطر زحماتی که میکشین"
  • سیدی ۱۰:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۰
    0 0
    درود خدا بر سید اسماعیل عزیز رزمنده ویار باوفای حاج قاسم سلیمانی که هنوز به فرمانده خود وفادار است ایشان باعث افتخار فرزندان شاهد است. .. چند ماه پیش درحسینیه شهدای اهواز درمراسم تجلیل از فداکاریهای حاج صادق آهنگران همانند آهنگران شعرخوانی کردند که حضار را به وجد درآوردند وحاج صادق راخوشحال کردند. ...وفی البداهه این رباعی راتقدیم آهنگران کردند من ندیدم در صدای دیگران میبرد جان مرا تا آسمان می طراود عطرگل از حنجرش جز صدای صادق آهنگران
  • نادری ۱۹:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۲
    0 0
    سلام مشرق حقیقتا این سید مرد بزرگی است کردستان سیستان وبلوچستان، جنوب کرمان شاهد تلاشهای چشمگیر این فرزند ولایت برای رفع محرومیت وهمدلی بین شیعه واهی سنت است
  • سلیمانی ۰۱:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۸
    0 0
    محبوبیت سید درمیان اهل سنت نیز مثال زدنی است
  • ام یاسمن زهرا سادات IR ۱۳:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۱
    1 0
    سلام ایشون همانطور که در جبهه ی جنگ دلاور و شجاع بودند و در میدان زندگی هم همسری مهربان و صبور هستند و پدری دلسوز باصبر هستند که با تمام مشغله های فکری که دارد و سختی و خستگی کار اما همیشه با شور و شوق و انرژی وارد منزل می شود و با بچها همچون یک بچه ی بازی میکنند و بعد به امور منزل و مشکلات رسیدگی میکنند. ایشان واقعا یک مجاهد و یک رزمنده ی واقعی هستند و دلاور مرد میدان های نبرد هستن.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس