علناً هم مي‌گوييم که ما با رژيم آل‌خليفه آب‌مان در يک جوي نمي‌رود. حالا هر چقدر مي‌خواهند برايمان حکم زندان ببرند.

گروه بين‌الملل مشرق: دکتر "عبدالرئوف شائب" از مبارزان و رهبران نامدار بحريني است که تجربه چند بار زندان رفتن در رژيم آل‌خليفه در کارنامه مبارزاتي وي ديده مي‌شود. 48 ساله و داراي شش فرزند است. سابقه زندان وي به دوران نوجواني آن هم در سن 14 سالگي بر‌مي‌گردد. وي هم‌اکنون مقيم لندن و تحت تعقيب رژيم آل‌خليفه است که تا کنون توسط دادگاه به صورت غيابي براي وي حکم 100 سال زندان صادر شده است. وي هم‌اکنون دبيرکل حرکت خلاص است و سخنگوي ائتلاف 14 فوريه که متشکل از چهار جمعيت و جنبش بحريني به نام‌هاي تيار الوفاء، حرکت الاحرار، حرکت‌الخلاص و جنبش حق است. اين ائتلاف که همه رهبران وي در زندان يا فراري و تحت تعقيب هستند خط سقوط آل‌خليفه را دنبال مي‌کنند و مقابل جريان الوفاق هستند که معتقد به سقوط رژيم نيستند و خط اصلاحات را دنبال مي‌کنند.

***

اگر موافق باشيد از اينجا وارد بحث شويم که جريان‌هاي معارض و مخالفي که در بحرين وجود دارند، داراي چه اصول فکري و نگاه مبارزاتي هستند؟
در بحرين دو جريان يا دو گروه اصلي در خط مبارزه هستند؛ يک گروه که مي‌گويند ما مي‌خواهيم آل‌خليفه و پادشاه باشند، با مقداري اصلاحات سياسي و بقيه کار را از طريق پارلمان پيگيري مي‌کنيم که سر خط اين جريان جمعيت الوفاق است. در واقع جمعيت الوفاق به‌خصوص بعد از جدايي رهبران اصلي‌اش مثل استاد عبدالوهاب حسين، شيخ حسن مشيمع و... و غالب شدن جريان محافظه‌کار معتقد به روي کار آمدن دولت اسلامي و جريان اصيل اسلامي نيستند و فقط دنبال ايجاد يک دولت دموکراسي و آل‌خليفه و پادشاه هستند، منتها با مدل سلطنت مشروطه که مثلا نخست‌وزير و دواير حکومتي انتخابي باشد و مقداري آزادي به مردم داده شود. گروه دوم اما کساني هستند که معتقد به سرنگوني رژيم هستند. البته اين طرز فکر در اين روز‌ها باب شده به صورتي که از2001 تا 2011 ميلادي و قبل از 14 فوريه کمتر کسي بود که معتقد بود ما آل‌خليفه را نمي‌خواهيم. امروز در بحرين هيچ تظاهراتي شروع نمي‌شود، مگر اينکه اول بگويند «يسقط حمد و الشعب يريد اسقاط النظام». البته اين بيداري طول کشيد تا مردم و خيلي از گروه‌ها به اين مرحله از بيداري رسيدند. حتي در انتفاضه دهه نود شعار مردم سقوط رژيم نبود؛ عده معدودي هدفشان سرنگوني آل‌خليفه بود. ولي مردم بعد از انتفاضه دهه نود و از سال 2000 ميلادي ديدند که اين خود رژيم است که دنبال سرنگوني مردم است؛ يعني بر عکس بود «الحکومه يريد اسقاط الشعب!» جمعيت بحريني که قبل از سال 2001 ميلادي زير 700 هزار نفر بود يک دفعه اعلام شد در سال 2008 ميلادي رسيده به بيش از يک ميليون نفر. چطور ممکن است؟!

يعني الوفاقي‌ها مي‌خواهند به مروز زمان به آن هدف نهايي برسند؟
خير، حتي همين را هم نمي‌گويند که آل‌خليفه را ساقط کنيم بلکه فقط دنبال عوض شدن نخست‌وزير يا برگزاري انتخابات و اصلاحات سطحي و محدود هستند. نکته‌اي که بايد توجه شود اين است که اگر گفتيم و کوتاه آمديم که اينها بمانند ديگر تا ابد خواهند ماند. اگر بر اسقاط رژيم پافشاري کرديم حتي اگر به اين هدف نرسيم به سلطنت مشروطه که الوفاقي‌ها دنبالش هستند خواهيم رسيد، ولي اگر الآن گفتيم سلطنت مشروطه به اين هم نخواهيم رسيد. تجربيات انقلاب‌ها و جنبش‌هاي گذشته همين را نشان مي‌دهد.البته از سال 1971(1349 شمسي) تا الآن که ملت بحرين از ايران جدا شد، همان زمان از سازمان ملل آمدند و از مردم و گروه‌هاي محدود نظر‌خواهي کردند که شما استقلال ايران را مي‌خواهيد يا همچنان تحت قيموميت ايران باشيد. ملت بحرين نگفتند ما آل‌خليفه را مي‌خواهيم و ايران را نمي‌خواهيم بلکه گفتند ما مي‌خواهيم آزاد باشيم و يک ملت عربي باشيم. هر چند با خيانت پهلوي‌ها و دسيسه انگليسي‌ها بحرين را از ايران جدا کردند. اينگونه شد که آل‌خليفه با پشتيباني انگليسي‌ها بر سر کار باقي ماند. امروز در بحرين کسي دوست ندارد پادشاه بالاي سر ملت باشد.ولي اين مسأله در جمعيت وفاق هست و متأسفانه توسط برخي از نهاد‌هاي داخل ايران در وزارت امور خارجه هم پشتيباني مي‌شود. اين را با ساير گروه‌هاي ديگر مثل تيار‌الوفاء الاسلامي يا جنبش‌الاحرار يا جنبش حق يا حرکت خلاص مقايسه کنيد ببينيد اينها به خط‌امام نزديک‌ترند يا وفاق کنوني! چرا از ساير گروه‌هاي اسلامي و رهبران اصلي انقلاب که همگي در زندان و اکثراً محکوم به ابد هستند حمايت نمي‌شود و اين در حالي است که از الوفاق يک نفر هم در زندان نيست! که اين هم خودش مشکلي است که ما با آن مواجهيم.

دقيقاً تغيير جمعيتي که گفتيد در چه مدت اتفاق افتاد و اگر ممکن است اشاره‌اي هم به گزارش معروف البندر کنيد؟
دوره زماني که از آن صحبت مي‌کنيم از 2001 تا 2011 ميلادي است. البته اين کار را در عرض چهارپنج سال انجام دادند که حالا ما نتيجه‌اش را داريم مي‌بينيم. آن گزارش معروفي هم که شما اشاره کرديد در همين سال‌ها توسط دکتر صلاح البندر (که اصالتاً سوداني و الآن مقيم لندن است) که مشاور نخست‌وزير بحرين بود منتشر شد و از پروژه سري حکومت مبني بر سرنگوني مذهبي و نژادي و اعطاي شناسنامه بحريني به اهل سنت متعصب وهابي ضد‌شيعه از کشور‌هاي سوريه، يمن، اردن، پاکستان بنگلادش و... که عمدتاً فقير هستند، پرده‌برداري کرد. بر‌اساس اين طرح اين گروه‌ها با اجازه اقامت با تضمين کار، مسکن و مزاياي ديگر با خانواده‌هاي‌شان به بحرين آمدند و در پليس، ارتش، در وزرات اطلاعات و ديگر ارگان‌ها جاي‌شان دادند و اين در حالي که خود بحريني‌ها با مشکل معيشت و بيکاري مواجهند. حتي اين مسأله بين اهل‌سنت نيز به يک معضل تبديل شده و اقليت اهل‌سنت بحرين نيز با اينها مشکل دارند و اين خودش تبديل به يک مشکل امنيتي شده است و الآن از 85 درصد شيعه تبديل شده به 65 تا 70 درصد در طول اين سال‌ها و حتي بعد از 14 فوريه در همين بيست ماه و اندي که گذشته اخباري که منتشر شد حدود 15 هزار بعثي عراقي طرفدار يا مسؤولان حزب سابق عراق و صدام از اردن به بحرين آمده‌اند. بعد از انتشار گزارش البندر خود پادشاه بحرين با وقاحت آمد و اعلام کرد که من در بحرين اصلاً اطمينان ندارم و به مردم اطميناني نيست.

يعني غير از 30 درصد به بقيه هم اطمينان ندارد؟
 اهل‌سنت اصيل بحريني به دليل عدم ورود به سياست مشکلي ندارند. هر چند الآن بعد از تابعيت دادن به غير‌بحريني‌هاي وهابي آنها هم مشکل پيدا کرده‌اند؛ ولي اصل حرف پادشاه، شيعيان بحرين هستند. يک به دليل اکثريت و دوم به خاطر فکر و روحيه انقلابي و متاثر بودن از انقلاب اسلامي ايران. و مدام به مردم فشار مي‌آورند و کار به آنان نمي‌دهند يا با محدويت مواجهند يا مردم را به مرور از منامه يا مناطق استراتژيک از خانه‌هايشان بيرون کرده‌اند و به جايي ديگر منتقل کرده‌اند. يا با زندان و شکنجه روبه‌رو هستند.

البته همان طور که گفتم دو گروه و دو جريان اصلي در بحرين هستند؛ يک گروه مردمي ‌هستند که مي‌گويند ما مي‌خواهيم انقلاب شده و رژيم ساقط شود. متأسفانه الآن در اکثر کشور‌هاي عموماً شيعه که اخبار بحرين منعکس مي‌شود اگر برويد بپرسيد رهبران و پرچمدار انقلاب بحرين چه کساني هستند؟ مي‌گويند الوفاق! غير از الوفاق گويي کسي نيست. مي‌گوييد اينهايي که مردم را در کف خيابان رهبري کرده و مديريت کردند چه کساني هستند؛ تيار الوفاء، جنبش حق يا... مي‌شناسيد. مي‌بينيد خير! چرا چون در تلويزيون و اخبار و تبليغات فقط الوفاق را نشان داده‌اند. در حالي که الوفاق موضعش اين است که مي‌گويد ما دولت اسلامي نمي‌خواهيم و الوفاق نمايندگانش 13 روز بعد از شروع انقلاب از پارلمان استعفا دادند؛ يعني در 27 فوريه! انقلاب را کساني ديگر شروع کرده و مديريت کردند؛ استاد عبدالوهاب (آغازگر انقلاب)، آيت‌الله عبدالجليل مقداد، شيخ حسن مشيمع و... که همگي از رهبران هستند و زندان و محکوم به ابد.

به‌صراحت مي‌گويند که دولت اسلامي نمي‌خواهيم؟
بله. علناً هم مي‌گوييم که ما با رژيم آل‌خليفه آب‌مان در يک جوي نمي‌رود. حالا هر چقدر مي‌خواهند برايمان حکم زندان ببرند. ما که بيش از 10 سال زندان بوديم و شکنجه ديدم و الآن تقريباً بيشتر از100سال حکم براي من بريده‌اند! هر سه، چهارماه مي‌گويند 25 سال اضافه شد. فقط مانده است دادگاه حکم اعدامم را صادر کند.

 اگر مثل آقاي شهيد باهنر باشند، شما مي‌دانيد در صحنه مبارزه بوده و اگر وزير يا نخست‌وزير شود اشکال ندارد. ما مي‌دانيم که اين مثل ماست. اين آدم فردا نعلينش را در مي‌آورد و ‌بي‌عمامه مي‌آيد داخل صحنه. در همه چي سهيم هست در زندان در شکنجه و... اما آنچه در بحرين است اين‌جور نيست. الآن شش سال است که وفاقي‌ها رفتند در پارلمان که مبارزات‌شان را از مسيري ديگر شروع کنند. به قول خودشان تاکتيک عوض کردند. چه سودي براي مردم داشت؟ آيا تغييري در وضع مردم و کشور ايجاد شد. وضع بهتر که نشد بدتر هم شد. خود الوفاقي‌ها مي‌گويند. اين ديگر حرف من نيست. خودشان اعتراف کرده‌اند که اصلاً در اين مدت در پارلمان قانوني را نتوانستند عوض کنند! يا پادشاه و نخست‌وزير را محدود کنند. دزدي‌ها و ظلم‌ها کمتر نشد که بيشتر هم شد. اما هنوز هم درس نگرفته‌اند و مي‌گويند بياييد با همين رژيم جنايتکار کنار بياييم و امتيازاتي بگيريم و کم‌کم به اهدافمان برسيم. تجربه انقلاب دهه نود و حتي گذشته و حتي اصلاحات قلابي پادشاه در سال 2001 وعده داده بود که من درخواست‌هاي مردمي‌ مطرح شده در سال 1973 را مي‌پذيرم. در حالي که در 14 فوريه 2002 تمامي ‌آن حرف‌ها را زير پا گذاشت. ما به يقين رسيديم آل‌خليفه عوض‌شدني نيست و اگر تکه‌تکه هم ما را کنند کوتاه نمي‌آييم. هر چند بين الوفاقي‌ها هم اختلاف‌نظر هست که برخي‌ به حرف ما رسيده‌اند و اميدواريم بيدار شوند.

از روز 14 فوريه تا الآن همين جنايت‌هايي که رژيم خوانخوار انجام داده کافي است. جناياتي که سپاه يزيد در مدينه انجام دادند، ارتش بحرين و سعودي‌ها همان کارها را انجام دادند. قرآن و مساجد را آتش زدند. ريختند در خانه‌هاي مردم و هر چه خواستند کردند با نواميس! در خبرها هم منتشر شد که خود فرزندان و وابستگان آل‌خليفه به زندان‌ها مي‌روند و روحانيون که عالم دين هستند را شکنجه مي‌کنند. حالا بگوييم ‌بي‌خيال؟!

خب شايد الآن توان ملت ساقط کردن رژيم نباشد؟
خير. اين گونه نيست.حالا ما بياييم بعد از اين همه جنايات بگوييم بمانند يا فعلاً چون که الآن توان و زورش را نداريم بايد اينها را بپذيريم. اگر اين را پذيرفتيم بايد صد‌ها سال بگذرد و فرزندان فرزندان‌مان در همين آتش ظلم بسوزند. الآن بيست ماه گذشته ما در بحرين در انتفاضه دهه نود که انقلاب از سال 95 شروع شد شش سال مردم هر روز در خيابان‌ها بودند و مبارزات طول کشيد.

مثلاً فلسطيني‌ها تا الآن صلح با اسرائيل را قبول ندارند، نتوانستند چيزي را عوض کنند ولي کوتاه نيامدند و مقاومت کردند و گفتند شايد روزي توانش را داشته باشيم و الآن نتيجه مقاومت‌شان را داريم مي‌بينيم. در بحرين هم راهي جز مقاومت و خط مقاومت نيست. جريان صلح امام حسن(ع) گذشته است الآن دوران عاشوراست و عاشورايي بايد نگاه کرد. نکته‌اي ديگر که وجود دارد مردم در دهه‌هاي قبل نمي‌گفتند سقوط رژيم و دنبال سقوط نبودند. ولي الآن همه مردم در بحرين براي نخستين بار به اين نتيجه رسيده‌اند و بيدار شده‌اند و مي‌گويند اسقاط النظام.

من از 14 سالگي به دفعات به زندان افتادم. آنجا روحانيي بود که حکم مربي را براي ما داشت و ما در زندان تربيت شديم و مي‌گفت: «استقامت، استقامت. إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا و َأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ » مي‌گفت بعدش تنزيل ملائکه و بعد از آن بشارت، اگر نترسيدي و اگر مقاومت کردي. خدا به کسي ‌بي‌تلاش مزدي نمي‌دهد. مگر نه اينکه خط امام خميني(ره) همين بود. ما از اولي که چشمان‌مان را باز کرديم امام را ديديم و انقلاب و استقامت امام را و پيروزي اسلام را.

يک عده از برادران‌مان در جمعيت وفاق که با ما در زندان بودند مي‌آيند مي‌گويند ما زندان رفتيم يک عده مي‌گويند ما جبهه رفتيم. خب رفتيد که رفتيد. ولي الآن کجا ايستاده‌ايد؟ جبهه رفتي، شکنجه ديدي، هرچه باشيد الآن مهم است که شما کجاييد؟ مگر نه اينکه با امام علي(عليه‌السلام) بودند؟ مگر نه اينکه عده‌اي هم با امام و رهبري بودند؟ اول انقلاب هم بودند ولي حالا کجا رفتند. و آمده‌اند در لندن و شده‌اند ضد انقلاب و اسلام.

از شروع انقلاب بيست ماهي مي‌گذرد. يک بار شبکه المنار با من تماس نگرفتند که نظر شما و حرف شما چيست! حالا هر ماهي يکي دوبار العالم يا پرس آن هم به دليل فشار مردم ما را هم دعوت مي‌کنند تا حرف‌مان را بزنيم. ولي گويي حرف‌هاي شما محو مي‌شود. سياست ديگري است که خطي ديگري را از خطي وابسته به غير از اسقاط رژيم، پر رنگ کنند. مجري اخبار تلويزيون مي‌گويد: «طالب الشعب البحرين بالإصلاحات» ولي تا راهپيمايي مردم را نشان مي‌دهند مردم مي‌گويند: «الشعب يريد اسقاط النظام». چرا تناقض‌گويي داريد؟ خواست مردم چيزي ديگري است.

همين بازي متأسفانه در دوستان نزديک ما هم هست. اجازه بايد داد همه حرف‌هاي‌شان را بزنند و همه حرف‌ها و استدلالات شنيده شود نه يک جريان را فقط نماينده مردم بحرين نشان دهيم.

چند درصد شيعيان بحرين با جمعيت وفاق هستند و چند درصد مردم با خط ديگر يا همان جريان اسقاط رژيم؟
سؤال خوبي است. اگر بدون دخالت رژيم بحرين باشد 70 درصد با جريان اسقاط رژيم يا همان ائتلاف 14 فوريه است. براي اينکه مطلب روشن شود بگذاريد براي شما مثالي بزنم. اگر گروه وفاق براي راهپيمايي از مردم دعوت کند، جمعيتي نزديک به 200تا300هزار نفر حضور پيدا مي‌کنند، اما زماني که ائتلاف 14فوريه از مردم دعوت مي‌کند شايد جمعيتي حدود 10هزار نفر استقبال کنند. تفاوت در چيست؟! پاسخ اين است: ائتلاف 14فوريه بدون اجازه حکومت در خيابان‌ها حضور پيدا مي‌کند و تقريبا همه آنها اين احتمال را مي‌دهند که مورد اصابت گلوله‌هاي نظاميان آل‌خليفه قرار گيرند، در حالي که وقتي گروه وفاق راهپيمايي خود را شروع مي‌کند تا انتهاي برنامه حتي يک گلوله اشک‌آور هم به سمت مردم شليک نمي‌شود.»

به ياد دارم حدود دو سال قبل از 14 فوريه از لندن به کربلا رفته بودم. زماني که مردم من را مي‌ديدند از ‌ترس من فرار مي‌کردند تا نکند زماني که از کنار من عبور مي‌کنند عکسشان گرفته شود و به جرم همراهي با من به حبس‌هاي 25 ساله آل‌خليفه محکوم شوند. در حالي که بعد از 14 فوريه مردم خودشان مي‌آمدند ابراز تمايل مي‌کردند که من با آنها عکس بگيرم، يعني تا اين اندازه جرأت مردم متفاوت شده است!

آيا در حال حاضر طرز فکر مبارزه مسلحانه بين مردم بحرين وجود دارد؟
بله، اما مشکل اينجاست که آنها اسلحه ندارند. اگر همين حالا 100 قبضه اسلحه کلاشنيکف در اختيار مردم قرار گيرد خواهيد ديد که نزديک به10عمليات مسلحانه ضد رژيم انجام مي‌دهند. مردم حتي سعي مي‌کنند با جابه‌جايي قطعات کپسول آتش‌نشاني آن را طوري طراحي کنند که با اعمال فشار آتش ايجاد کند. آنها کارهايي از اين دست انجام مي‌دهند، اما اينها کافي نيست. اگر اسلحه در اختيار آنان قرار مي‌گرفت حتي مي‌توانستند وضعيتي بهتر از جنوب لبنان داشته باشند.

پس در بين مردم اعتقاد به برخورد نظامي با دولت وجود دارد؟
بله، بيشتر جوانان بحرين اين اعتقاد را دارند. مثلاً مي‌بينيد جوانان بحريني با کوکتل‌مولوتوف جلوي تانک مي‌ايستند؛ تصور کنيد وقتي به آنها آر‌پي‌جي داده شود چه کارهايي مي‌توانند انجام دهند؟

آيا فکر مي‌کنيد نبود اتحاد ميان گروه‌هاي انقلابي و به‌وجود آمدن بحث‌هاي داخلي ميان آنها، بتواند در مقابله با حکومت خللي ايجاد کند؟
من هم اين مسأله را قبول دارم. يکي از دلايلش اين است که ما هنوز يکدست و متحد نشده‌ايم. کارها را تقسيم‌بندي نکرده‌ايم. با هم مي‌نشينيم اما دل‌هاي ما خيلي صاف نيست. مسأله ديگري که وجود دارد اين است که ملت بحرين امکانات ندارند. اگر داشتند وضع اين‌گونه نبود و آنها قدرتمند بودند. هر‌کس در روي زمين قدرت پيدا کند توانايي حکومت خواهد داشت.

آيا نمي‌شد ائتلاف 14 فوريه با اتخاذ سياست‌هاي جديد از توانمندي‌هاي گروه وفاق استفاده کنند، در بعضي مواقع با آنها همراهي نمايند و بعد به مرور زمان آنها را متقاعد کنند؟
امکان دارد، اما چيزي که مهم است طراحي و سازماندهي چنين طرح و نقشه‌اي است. تحرکات در بحرين به‌شدت به صو رت امنيتي انجام مي‌شود. نمي‌توانيم به‌راحتي‌ تردد کنيم. زندگي افراد مورد تجسس قرار مي‌گيرد. به راحتي نمي‌توان به مردم اطمينان کرد. افرادي که اصلاً فکرش را هم نمي‌کنيد ممکن است اطلاعاتي از شما در اختيار نيروهاي آل‌خليفه قرار دهند.

مثلاً حدود 17 سال پيش شوهر خواهرم، من را به‌عنوان فردي که ضد رژيم، مبارزات مسلحانه انجام مي‌دهد به اطلاعات بحرين معرفي کرد. او فردي بود با محاسن سفيد در حالي که روي پيشانيش جاي مهر بود. اصلاً نمي‌تواني به او شک کني!

در حال حاضر هم در بحرين چنين وضعيتي وجود دارد. از طريق تلفن، اينترنت و... نمي‌توان با کسي تماس گرفت. اگر هم بخواهي جلساتي با حضور چند نفر داشته باشي حتماً زير نظر‌خواهي بود. البته خيلي از اين جاسوس‌ها به ميل خود اين کارها را انجام نمي‌دهند. مدتي قبل سه نفر از جوانان بحريني که با گروه 14فوريه همکاري داشتند بازداشت شدند. آنها با قدرت در مقابل شکنجه‌ها مقاومت کردند، اما زماني که آنها را تهديد کردند که به نواميس شما تعدي خواهيم کرد، آنها تسليم شدند و پذيرفتند با اطلاعات بحرين همکاري کنند. آنها جاسوس حکومت شدند فقط براي اينکه براي نواميس‌شان مشکلي پيش نيايد. بعضي ديگر از مبارزان زير فشارهاي حکومت مجبور به سکوت مي‌شوند، مثلاً شما با يک شيخ مبارز مواجه مي‌شويد که بسيار فعال بوده است اما بعد از اينکه از حبس آزاد شده کاملاً سکوت کرده است. بعد از پيگيري متوجه مي‌شويد که تهديدش کرده‌اند که اگر به مبارزاتش ادامه دهد در ميان مردم آبرويش را مي‌برند. حکومت آل‌خليفه اين‌گونه ظالمانه و ناجوانمردانه با مردم بحرين برخورد مي‌کند.
حتي خود من هم حدود پنج سال همين تهمت‌ها را تحمل کردم، حتي آنها اين تهمت‌ها را در نشريات بحرين هم چاپ کردند. سعي داشتند شخصيت من را خرد کنند اما من کوتاه نيامدم. هر‌چه تلاش کردند از حربه‌هاي مختلف استفاده کنند تا من را شکست دهند، موفق نشدند. به نظرم اين چنين بايد مقاومت کرد.

آيا آيت‌الله عيسي قاسم عهده‌دار رهبري تمام گروه‌هاي انقلابي هستند يا اينکه ايشان از گروه خاصي حمايت مي‌کنند؟

ما رهبري ايشان را قبول داريم چون مي‌خواهيم با اين‌کار نشان دهيم که در بحرين يک رهبري وجود دارد. من هر زمان که در تلويزيون حاضر مي‌شوم اعلام مي‌کنم که شيخ عيسي قاسم، رهبر ماست و هر‌چه بگويد ما مي‌پذيريم ولي ايشان تا حالا چيزي نگفته‌اند.

گروه‌هاي اصلاح‌طلب همچون وفاق به دلايلي مختلفي مانند: حضور آمريکا در منطقه، نبود پايگاه نظامي، حضور آل‌سعود، کوچک‌بودن بحرين و... دست به مخالفت با رژيم نمي‌زنند و خواستار اصلاح هستند، اما گروه‌هاي ديگر مايلند رژيم سقوط کند. شما دليل مخالفت اين گروه‌ها را با گروه‌هاي اسقاطي چه مي‌دانيد؟ پيشنهاد شما براي برطرف‌کردن اين موانع به منظور به نتيجه رسيدن انقلاب بحرين چيست؟
مشکلات و موانعي که در بحرين وجود دارد همان مشکلاتي است که در مصر، ليبي، تونس و ديگر کشورهاي انقلابي هم وجود داشت. ملتي که به‌منظور انقلاب به پا مي‌خيزد، اگر در ميان‌شان وحدت وجود داشته باشد با دست خالي هم مي‌توانند به اهداف‌شان برسند. مسأله اول اينکه در بحرين عده‌اي هستند که باور دارند رژيم آل‌خليفه اصلاح‌پذير است و نيازي به اسقاط آن نيست. من به آنها مي‌گويم که اگر همين حالا به آل‌خليفه اعلام کنيم که ما از تمام مبارزات خود دست مي‌کشيم و با رژيم همراه خواهيم شد، حکومت نمي‌پذيرد و ما را قبول نمي‌کند. ما بايد در صحنه باشيم. شايد امروز توانايي مقابله با رژيم را نداشته باشيم، اما يک يا دو سال بعد مي‌توانيم ضد‌ رژيم بجنگيم. درست است که امروز چنين توانايي نداريم، اما در صورتي که اين وضع تا آخر هم ادامه يابد ما تلاش مي‌کنيم و شرايط را براي شکل‌گيري يک نظام اسلامي فراهم مي‌کنيم.

آيا مردم خسته شده‌اند؟
خير، مردم خسته نشده‌اند شکر خدا هرچه مي‌گذرد قوي‌تر مي‌شوند و پاي کارند و اين برخي گروه‌هاي سياسي هستند که خسته شده‌اند! و در اين بيست و يک ماه هر روز در بحرين شاهد تظاهرات بوده‌ايم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 4
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • مصطفی ۱۴:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۵
    0 0
    قابل توجه مدعیان خط امام اصلاح طلب و مسئولین موسسه نشر اثار امام مقاومت بر ضد استکبار
  • مرزاعباس ۲۱:۴۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۵
    0 0
    ان الذین ربنا الله ثم استقامو تتنزل علیهم الملائکه
  • محسن ۱۱:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۶
    0 0
    چطوریه که اگه یک ایرانی بره لندن و مبارزه سیاسی کنه، هزارات انگ خودفروخته و نوکر انگلیس بهش میچسپونین. ولی برای حضرات بحرینی ترازوی عدالتتون برعکس میچرخه!!!
  • ۲۰:۵۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۶
    0 0
    ما اینیم دیگه!!

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس