کد خبر 1772327
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۴۰۴ - ۰۵:۰۱
شهیده نیلوفر قلعه وند

روایتی برگرفته از زندگی و زمانه شهیده نیلوفر قلعه‌وند از شهدای غیرنظامی حمله رژیم صهیونیستی به منطقه نوبنیاد تهران را مطالعه می‌کنید.

به گزارش مشرق، صبح روز هفتم تیر۱۳۷۴، کامران قرآن را بالا نگه داشت. فاطمه از زیر قرآن رد شد، برگشت، قرآن را بوسید، زن آبستنش را به بیمارستان زنان و زایمان اصفهان رساند. آفتاب صبح سرزمین زاینده‌رود به غروب نشست. دختری گندمگون به دنیا آمد. کامران قرآن را جلوی فاطمه گرفت: «بین دو اسم، آناهیتا و نیلوفر، یکی را انتخاب کن.» فاطمه به پیشانی بلند و پرنور نوزاد نگاه کرد. کاغذ را از زیر قرآن درآورد. نیلوفر، نیلوفر قلعه‌وند. فاطمه پلاک «و ان یکاد» را به پر لباس تریکو بچه وصل کرد. زیرلب آیه‌الکرسی را زمزمه کرد.

نیلوفر، الهه آب‌

نیلوفر،گلی سر برآورده ازبرکه‌ها و آب‌های زلال و روان است؛ایزدبانوی آب‌،ریشه درخاک دارد، ساقه در آب، برگ‌هایش در بادند و گلبرگ‌هایش به سان خورشید می‌درخشند.نیلوفر، دختر خانه کامران و فاطمه، کنار داستان‌های هزار و یک شب و امیر ارسلان نامدار و بیژن و منیژه قد کشید. میان شاهنامه‌خوانی پدرش، میان روزهایی که مادرش برایش گیس می‌بافت؛ دختر گلابتون را زمزمه می‌کرد. داستان زال و رودابه را برایش تعریف می‌کرد.

سایه امنیتی و مسیر قهرمانی

نیلوفر در سایه امنیتی سرزمینی به نام ایران، همراه خانواده ساکن تهران شد؛ محله نوبنیاد. هدف نیلوفر، ورزش و زندگی سالم بود. صبح که نور آفتاب از کوه دماوند به سر تهران سایه می‌افکند، بیدار می‌شد؛ یک ساعت تمام دویدن، راه رفتن، فعالیت بدنی را به جان می‌خرید؛ لباس ورزشی می‌پوشید. گیس‌هایش را زیر کلاه می‌برد، ساکش را برمی‌داشت و راهی باشگاه ورزشی جوان می‌شد.روی یک پا ایستادن، تمرین تعادل، مشق دویدن دور باشگاه پر از آینه، کاهش استرس و آرامش، نتیجه فعالیتش بود.عضلاتی که به‌راحتی در مسابقات استقامت دوام می‌آوردند. تمرکز ذهنی را مرحله به مرحله جلو می‌برد؛ هوای سنگین را به ریه‌هایش می‌کشید؛ هزار و یک،هزار و دو،هزار و سه ...و هر روز ثانیه‌شماری‌اش بیشتر می‌شد.تمرکز آگاهی‌ از او دختر ورزشکاری ساخته بود از جنس دختران زادبوم ایران.

مربی پیلاتس که به شاگردانش می‌گفت: «ورزش فقط بدن و جسم نیست، روح را باید به آگاهی رساند.» نیلوفر مانند گل هم‌نامش با طلوع خورشید راهی کار و تلاش می‌شد و موقع غروب برمی‌گشت؛ زیر سایه سقف خانه پدری، سفره همیشه گرم مادر، بوی خوش و تند قورمه‌سبزی، پوست و صاف و براق صورتش را نوازش داد، نشست سر سفره.

گفت‌وگوی شبانه و نگرانی‌های ملی

«مامان، چی شد اسمم نیلوفر شد؟» فاطمه به خطوط عمیق چهره کامران نگاه کرد: «والا، بابات دو تا کاغذ نوشت گذاشت لای قرآن؛ نه، بگو دوتاش نیلوفر بوده.» کامران لبخند گرمش را پاشاند به صورت فاطمه: «دوتاش یه معنی داره؛ الهه آب، ایزدبانوی آب‌؛ نیلوفر و آناهیتا.» نیلوفر هشتمین قاشق برنج نرم و دم‌کشیده را بو کشید، آرام ‌آرام جوید و رو به مادر گفت: «دستت طلا مادر.»

کامران اخبار ساعت ۹ شب را نگاه می‌کرد؛ دختری غزه‌ای رانشان می‌داد که گیس‌هایش آشفته و قطره خونی کنار ابرویش خشکیده بود. نیلوفر چند لحظه زل زد به قاب تلویزیون، آب دهانش را قورت داد، دستی به گیس بافته‌اش کشید و رفت تو اتاقش. کامران تا آخرین لحظه اخبار را گوش دادوبعد روبه فاطمه گفت:«یه روز بشه شر این اسرائیل نمک‌به‌حرام کنده بشه.» فاطمه سفره را تاکرد، نفسش را پاره ‌پاره بیرون داد و گفت: «کاشانه‌یه ملت و پاشیده.»

لحظه شهادت در برج ۱۶ طبقه

شهادت در نوبنیاد

کامران به عادت هر شبش تلویزیون را روشن کرد؛ مجری اخبار هواشناسی گفت:«فردا جمعه ۲۳خرداد ماه ۱۴۰۴، هوای تهران صاف تا قسمتی ابری با حداکثر دمای۳۶درجه سانتی‌گراد ودربعضی ساعات افزایش باد.» کامران بلند گفت: «جمعه که تعطیله، شنبه هم که عید غدیره؛ جمع کنیم یه سر بریم دریا.» نیلوفر بدو بدو با اشتیاق از اتاقش بیرون آمد: «من که هستم؛ وای، دو روز گردش و تمرین لب ساحل می‌چسبه بابا.»

شب از نیمه گذشت؛ تاریکی غلیظ شد؛ هنوز بوی ‌قورمه‌سبزی مامان فاطمه کنار پنجره آشپزخانه موج می‌زد. صدای ریز و تیز پهپاد تهران، محله‌ها و خانه سرداران را شکافت؛ موج اول حملات پهپادی دیوارهای سکوت شهرک نوبنیاد را درید. ساختمان ۱۶طبقه در لحظه برخورد موشک فروریخت؛ نفس کودک شیرخواره قطع شد؛ دختر بچه‌ای درطبقه دیگر زیر آوار ماند، مادرها وپدرهای غیرنظامی کشته شدند.گرداگردشهرکبود وخاکستری شد؛ دلهره ایران رافراگرفت؛ باد نمی‌وزید. مردم محله برای نجات آمدند. نیلوفر همراه مادر و پدرش در سایه روشن زندگی و مرگ، شهادت نصیب‌شان شد.

انتقام و جاودانگی نیلوفر

شب حمله به غروب فردا رسید. سایه خسته باد در آفتاب خزید. غبارهای نقره‌ای موشک‌ها از سرزمین زادگاه پدری نیلوفر در آسمان نیلی‌رنگ، به وقت اصفهان، تبریز، کاشان و تمام ایران، دسته‌دسته راهی چاه ویل اسرائیل شدند. آسمان اورشلیم لرزید؛ گنبد آهنین دوام نیاورد؛ گل خرزهره‌های اسرائیل پرپر شدند. سربازان ایرانی رجز خوانده‌اند: «صد پسر در خون بغلتد، گُم نگردد دختری.»

اسرائیل ایران را با جای دیگر اشتباه گرفته بود؛ کهن‌ترین ژنوم جهان، گل نیلوفر که متعلق به تمدن کهن ایرانی بود، پرپر نشد؛ بلکه بذری جاودان شد برای هزار سال دیگر، برای دختران این سرزمین. به قول فریدون مشیری: تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب به من گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست دلم دریا شد و دادم به دستت

جرمش «زندگی‌کردن» بود

در تهران،جایی که امید چون گیاهی سرسخت از دل آسفالت جوانه می‌زد، زندگی جاری بود؛ در هر طلوع، زنان، معماران بی‌ادعای فردا، با هزار آرزو از خواب برمی‌خاستند. آنها با دستانی که بوی نان و عشق می‌داد، مشغول بافتن تاروپود روزمرگی بودند: مادری که لقمه‌ای در کیف فرزند می‌گذاشت، معلمی که الفبای پایداری را آموزش می‌داد و زنی که پشت پنجره، گلدان شمعدانی را تیمار می‌کرد. زندگی آنها، تجسم زیبایی مقاومت و ادامه بود.

ناگهان، سکوت شهر با صدای مرگ شکست. از آسمان، مهمانان ناخوانده‌ای فرود آمدند که نه زبان امید می‌فهمیدند و نه حرمت حیات را می‌شناختند. در یک چشم‌برهم زدن، دیوارهای خانه، که قرار بود پناهگاه باشند، به آوار تبدیل‌شدند.

چه مظلومانه، آن لبخندهای نیمه‌کاره، آن دستانی که قرار بود فردا خانه‌ای بسازند، زیر غبار و خاک پنهان شدند. آنها نه در میدان نبرد، که در حریم امن آرزوهای‌شان، شهدای بی‌گناه بیداد شدند. زنانی که تمام جرمشان، «زندگی‌کردن» بود.

اگرچه شمعدانی‌ها بی‌صاحب ماندند اما جای خالی‌شان امید را فریاد می‌زنند. یادشان، چون عطر گلاب، در جان این شهر می‌ماند؛ نشانه‌ای از ستمی که بر زنان امیدوار این سرزمین رفت و عزمی که هرگز از دل‌های ما نمی‌رود. در میان آوار، هنوز می‌توان رد انگشتان ظریف آنها را بر قاب عکس‌ها و وسایل به‌جامانده دید. هر وسیله، روایتی از یک روز عادی است که به‌ناگاه ابدی شد. خانه‌های ویران شده، دیگر صرفا یک بنا نیستند؛ موزه‌های خاموش رنجی هستند که نشان می‌دهند چگونه امیدهای کوچک، در مقابل قدرت کور جنگ، تاب نیاوردند اما در دل تاریخ، ‌جاودانه شدند.

منبع: جام جم آنلاین

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 29
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 18
  • IR ۰۶:۵۳ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
    6 2
    چه تأثیر گذار
  • IR ۰۷:۵۹ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
    9 5
    جناب مشرق ، باید بمب اتمی ساخت .
  • محمد IR ۰۸:۰۲ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
    18 6
    متن بسیار زیبا و خواندنی وهنرمندانه ای بود. خدا رحمت کند شهدای این جنگ را. خدا لعنت کند بانیان...صهیونیست را.
  • DE ۰۸:۲۰ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
    9 1
    روحش شاد و به امید روزی که اسراییل تاوان این جنایت را پس بدهد.
  • IR ۰۹:۳۱ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
    8 2
    به نظرم چند تا بزرگراه و میدان و خیابان و استادیوم بنام این شهیده مقدس نام گذاری بشه
    • IR ۱۱:۰۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      4 0
      پناهگاه بزنن بنام شهدای جنگ ۱۲ روزه
  • بسیجی خجسته IR ۰۹:۴۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
    10 13
    افسوس که اندکی شل حجاب بودند این شهیده محترمه
    • حیف IR ۱۰:۲۱ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      7 1
      تعبیر زیبایی بود ایزدبانوی آب‌،ریشه درخاک دارد، ساقه در آب، برگ‌هایش در بادند و گلبرگ‌هایش به سان خورشید می‌درخشند. لطفا در خصوص تاثیر این ایزد بانو بر فرهنگ ایرانیان زیاد بنویسید تا شاید گمراهان به راه خداوند علم و خرد هم به راه راست بازگردند.
    • IR ۱۰:۲۴ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      13 1
      برادر مهم اینه که این بنده خدا به دست شقی ترین اشقیا و بدترین انسان های تاریخ به شهادت رسیدن و در نزد خدا روزی میخورند شهادت هم درجه داره مثل ایمان مثل بندگی مثل تقوا مهم اینه که ایشون شهید شدن اینکه درجه شهادتش چقدره خدا عالم هست
    • حسین IR ۱۱:۲۶ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      6 7
      چقدر شما کوته فکر هستید و اصل ماجرا ول کردی رفتی سراغ حاشیه.شما دید و نگاهت درست کن.انقدر دید کثیف نداشته باش.
    • IR ۱۵:۱۱ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      0 0
      منم موافقم
  • طاهرزاده IR ۱۰:۲۰ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
    16 7
    حجاب و عفاف حتی از شهادت هم مهمتره چرا نمیفهمید
    • IR ۱۱:۱۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      8 2
      اتفاقا میفهمن ولی ماموریت دارن برای عرفی سازی جانماز اب بکشن
    • حمید IR ۱۱:۵۶ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      8 1
      شهادت در نزد خدا با تعریف شهادت نزد اقایون فرق داره. هر کشته شدنی شهادت نیست .به حرفای مفت یه عده توجه نکنید
    • IR ۱۲:۲۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      3 6
      همه چيز ربط ميديد به حجاب
  • احمد IR ۱۰:۵۰ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
    9 11
    ببین دلیل شهادت عدم مدیریت مسولین بود... بعد 45 سال شعار دادن و بلوف زدن یک شبه اومدن تمام فرماندهان رو شهید کردن و رفتن...ما هم خودمون رو گول میزنیم که برنده جنگ ماییم...هر وقت یاد جنگ 12 روزه میافتم احساس حقارت بهم دست میده...
    • IR ۱۱:۳۱ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      14 4
      آدم حقیر و ذلیل تو ۱۲ روز در برابر اسرائیل اتمی و آمریکای اتمی و ناتو و چند کشور اروپایی یکه و تنها کاری کنی که بیافتن به التماس برای آتش بس این اسمش شکسته؟ایران شعار نداد و نمیده طی ۱۲ روز یک نیروی ما دشمن رو به التماس کشوند جنگه دیگه تو جنگ زد و خورد هست ما آسیب دیدیم دشمن ماهم آسیب دید خیلی بدتر از ما اگه ما بازنده بودیم هنوز این جنگ ادامه میداشت
    • IR ۱۱:۵۹ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      11 2
      جنگ شهادت داره. مگه در جنگ ۸ ساله کم فرماندهان ما شهید شدن. پس لابد اونجا هم شکست خوردیم. هدف اسراییل چیز دیگه‌ای بود که بهش نرسید. اینکه اومدن و رفتن هم اشتباهه چون واکنش ایران باعث شد که ادامه ندن
    • IR ۱۳:۰۶ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      2 4
      جنگ شهادت داره ! خب شما هم حداقل یه فرماندشون بکشید دیگه
    • IR ۱۶:۴۲ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      3 2
      ما مهم تر از فرمانده هاشون مراکز نظامی و تحقیقاتیشونو زدیم آدم باشید فیلمهاش رو ببینید
  • IR ۱۰:۵۸ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
    0 5
    شهادت دلی است نه به ظاهر ساختگی و دلی آشفته و پر از نیرنگ . هیچ کس از دل دیگری خبر ندارد لطفا با ظاهر ساختگی تان در مورد دیگرانی که هیچ اطلاعاتی ازش ندارید قضاوت نکنید هیچ کس از دل و روحیات این شهیده بزرگوار با خبر نیست.
    • IR ۱۳:۰۲ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      1 0
      شما که خبر دارین این متن دل نوشته کیه ؟
  • IR ۱۱:۰۱ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
    6 1
    به زور قلم داستان نوشتین !؟
  • IR ۱۱:۱۷ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
    2 3
    4 تا خانه در سعادت آباد اندرزگو ستارخان و مجلل را زدند نصف ورزشکار هنرمند و سردار و فیلسوف و استادان کشور شهید شدند و عجیبه این وضع چرا فقط همانجا بودند و و چرا داخل کشور در بخش متوسط نیستند و ایا ساختمان مجلل همه نظمی اند و چه و ایا رفتگر و یا کارگر روزمزد و بقیه نبود انجا؟
    • IR ۱۳:۵۹ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      1 1
      ستارخان بالاشهره؟
    • IR ۱۴:۰۲ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
      4 0
      نادان گرامی آیا مهد کودک یا میدان تجریش اثری از نظامی میبینی؟؟منیریه تهران جای مجللیه که اونجا هم پورد حمله بود؟؟واقعا نمیفهمید که این حکومت عواملش از دل عامه مردم در میاد؟وزیر و وکیل و نماینده مجلس همین مردم معمولی هستن فرق جمهوری اسلامی با سلطنت همینه یه قوم کشور رو اداره نمیکنند بلکه مردم بر اساس اسلام بر مردم حکمرانی میکنند
  • IR ۱۴:۰۳ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
    0 1
    چرا همه اینها بالا شهر بودند!!! عجیب نیست؟
  • IR ۱۴:۱۳ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
    4 0
    از پروژه عادی سازی بی حجابی به پروژه مقدس سازی بی حجابی رسیده اید
  • IR ۱۴:۲۱ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۷
    4 0
    برای شادی روح شهدا صلوات

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس