قرار شد همان روزها و همان‌جا عملش کنند. مثل هر جراحی‌ای در هر جای دنیا، دکتر گفت او را بی‌هوش کنند اما اجازه نمی‌داد بی‌هوشش کنند و کسی نمی‌دانست چرا.

به گزارش مشرق به نقل از افکار، گفتند سلسله اعصابش ضعیف شده، باید یک دکتر خوب او را ببیند. دکتر خوب در لندن او را دید. داروهایی برای سلسله اعصابش نوشت و وقتی چشم‌هایش را معاینه کرد، گفت: پرده‌ای روی آن‌هاست که باید جراحی کرد و برداشت وگرنه دید از بین می‌رود.

 
قرار شد همان روزها و همان‌جا عملش کنند. مثل هر جراحی‌ای در هر جای دنیا، دکتر گفت او را بی‌هوش کنند اما اجازه نمی‌داد بی‌هوشش کنند و کسی نمی‌دانست چرا.

 
می‌گفت: من خودم هر چند دقیقه که لازم باشد، چشمم را باز نگه می‌دارم، بدون پلک زدن.

 
موضوع را به دکتر گفتند ولی راضی نمی‌شد. بعد سعی کردند برایش توضیح بدهند که این پیرمرد با آدم‌های دیگر فرق دارد. گفتند او حکیم است، philosopher است. دکتر این را که شنید، لبخند زد و گفت: اگر فیلسوف است، بی‌هوشی لازم نیست.

 
می‌گفت: "لباس را هیچ وقت پرت نکنید بیفتد یک گوشه، حتما آویزان کنید یا تا کنید." کلی از این کارهای ریز ریز هست که مقید بود آن‌ها را انجام دهد و دست‌هایش را قبل از کار و قبل و بعد از غذا بشوید. قبل از غذا کمی نمک بخورد، بعدش هم همین‌طور. وقتی سرش را شانه می‌کند، بنشیند و چیزی پهن کند. ایستاده چیز نخورد. توی در ننشیند. سبزه و گیاه_اگر شده کم_دور و برش باشد و ... . به بچه‌ها می‌گوید: "کسی که مقید باشد به چیزهای کوچک، کم کم آماده چیزهای بزرگ هم می‌شود. این‌ها خودش آدم را می‌کشد به سمت حقیقت."

 
فقط روز عاشورا دست از کار می‌کشید. حتی هر صفحه از تفسیر را که می‌نوشت بدون نقطه بود. نقطه‌ها را بعدا می‌گذاشت چون این‌طوری هر صفحه یکی‌، دو دقیقه جلو می‌افتاد اما وقتی خان جون(همسرش) مریض شد کارها را رها کرد و نشسته بود بالاسرش.

 
این‌ها همه‌ی محمد حسین طباطبایی نبود، علامه‌ای واقعی و بدون ادعا، آرام بود و خداپرست. تا جایی که می‌توانست با قلم نی می‌نوشت. می‌گفت: "قلم آهنی از تاثیر مطلب کم می‌کند، چون بنای آهن بر جنگ و خون‌ریزی است. و انزلنا الحدید فیه باس شدید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 11
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 3
  • امیر ۱۴:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۴
    0 0
    خدا بگذرد از اون هایی که این بزرگمرد را در قم لعن کردند،فحش دادند،تکفیر کردند و.... اینقدر فشار آوردند که ده سال رفتند باغداری در تبریز.چه مصیبتی است بر امت اسلام که همچون اویی ده سال باغ داری بکند.خدایش بیامرزد.قدس الله روحه
  • یاعلی ۱۴:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۴
    0 0
    ان شاالله شفاعتشون شامل حالمون بشه!
  • ۱۵:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۴
    0 0
    اخرش نگفتی چرا بیهوش نشد
  • علی ۱۶:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۴
    0 0
    اخرش نگفتی چرا بیهوش نشد
  • ۱۷:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۴
    0 0
    خیلی بی سر و ته بود
  • ۲۲:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۴
    0 0
    چون از تمرین کارای کوچیک به توانایی های بزرگ رسیده بودند...
  • ۲۲:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۴
    0 1
    علما و مراجع را نمیتوان به صورت مصنوعی بیهوش کرد والا از درجه اجتهاد ساقط میشوند.
  • ۲۳:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۴
    0 0
    همچین استادی شاگردی پرورش میدهد به نام آیه الله جوادی آملی
  • امیر ۰۰:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۵
    0 0
    ایشان بر اعضاء و جوارح خویش مسلط بودند.
  • امیر ۰۰:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۵
    0 0
    مشرق جان خدا قوت خیلی مفید افتاد. ممنون
  • داوود ۰۰:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۵
    0 0
    اراجیف مینویسه مشرق!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس