کد خبر 17256
تاریخ انتشار: ۸ آذر ۱۳۸۹ - ۱۸:۱۸

از منظر آمريکا، صهيونيست ها و اعراب، تحول ناخواسته در عربستان و مصر، بزرگترين انفجار اجتماعي را به نفع انقلاب اسلامي و محور مقاومت پديد مي آورد و اين ريشه رژيم صهيونيستي را مي خشکاند.

به گزارش مشرق، سفر ملک عبدالله پادشاه بيمار عربستان به واشنگتن، بازگشت ولي عهد بيمار عربستان به رياض پس از چند سال دوري از اين کشور، تغييرات در پست هاي امنيتي عربستان و دستگيري ده ها نفر در اين کشور به اتهام اقدامات ضدامنيتي طي چند روز اخير بيانگر آن است که در «بزرگترين همسايه جنوبي ايران» تحولاتي در حال انجام است اما سطح اين تحولات چقدر است و چشم انداز آن چيست؟ دو سؤالي هستند که پاسخ آن به تامل و بررسي ويژه نياز دارد. با وجود موانع مهم در تحليل اين مسائل، اين قلم سعي دارد، راهي را به ماوقع باز نمايد:
1- عربستان سعودي در حوزه عربي و در ميان کشورهاي اهل سنت، داراي موقعيت محوري است. اين موقعيت محوري از يک سو به دليل وجود مقدس ترين شهرهاي مسلمين- مکه و مدينه- در اين سرزمين و از سوي ديگر به دليل برخورداري کشور- بزرگ و کم جمعيت- عربستان از درآمد سرشار نفتي است. عربستان در طول صد سال گذشته همواره تلاش کرده تا از قدرت مالي- ناشي از صدور روزانه بين هشت تا دوازده ميليون بشکه نفت- براي بسط نفوذ سياسي و مذهبي خود در جهان اسلام استفاده نمايد. از همين رو مي توان جاي پاي دربار سعودي را در اکثر کشورهاي اسلامي و در ميان اکثر مجامع مسلمين مشاهده کرد. عربستان با استفاده از «جامع مدينه»- که کانون تربيت مبلغان وهابي است- همواره در نقطه مقابل «جامع الازهر مصر» و «حوزه علميه قم» قرار داشته است. وهابي ها امروزه ده ها شبکه تلويزيوني، ده ها شبکه راديويي، چندين نشريه، ده ها سايت الکترونيکي، بزرگترين چاپخانه کتاب و... را در اختيار دارند. در طول سي سال گذشته، مهمترين اهداف تبليغي اين «جامع وهابي» خنثي کردن اثرات انقلاب اسلامي در ميان ملل مسلمان بوده است و در يک جمعبندي بايد گفت عليرغم صرف ميلياردها دلار، ميليون ها ساعت وقت و چاپ هزاران کتاب و اعزام هزاران مبلغ، جريان وهابيت در مقابله با انقلاب اسلامي چندان موفقيتي نداشته است ولي به هرحال مانع تراشي وهابيت در مقابل انقلاب اسلامي در خارج از مرزها به وضوح ديده مي شود.
2- سيستم سياسي عربستان سعودي برخلاف آنچه تصور مي شود، «لائيک» است به اين معنا که پادشاه، وليعهد و ساير شاهزادگان سعودي که بطور مطلقه بر مرکز و سيزده ايالت اين کشور حکم مي رانند، به احکام مذهبي پايبندي ندارند، انجام قمار، خوردن شراب و تماس با زنان خارج از ضوابط شرعي بطور گسترده و نسبتا علني در اين خاندان جريان دارد. البته قدرت در عربستان ميان آل سعود و وهابيت به نوعي تقسيم شده است ولي علماي متعصب وهابي حق دخالت در امور مربوط به خاندان آل سعود را ندارند. اين در حالي است که در موارد و مواقعي سران سعودي، سران وهابي را به تمکين واداشته اند به عنوان مثال در مورد روابط رسمي عربستان با آمريکا و روابط غيررسمي آنان با رژيم صهيونيستي، وهابي ها سکوت کرده اند و حال آن که در آموزه هاي وهابيت هرگونه همکاري با مسيحيت و يهود، کفر و جرم تلقي شده است. سيستم سياسي عربستان از وهابيت به عنوان يک ابزار براي سرکوب مخالفان اين خاندان و مخالفان مذهبي عربستان در خارج از مرزها استفاده مي کند. در طول سي سال گذشته نمونه هايي از اين استفاده در پاکستان، افغانستان، عراق، تاجيکستان، چچن، بوسني هرزگوين و بعضي از مناطق ايران مشاهده گرديده است. جريان القاعده در طول ده تا پانزده سال گذشته به عنوان «بين الملل وهابي» عامل بسياري از جنايات هولناک عليه اهل سنت و شيعيان در اين کشورها بوده است. البته امروز جريان القاعده و وهابيت از سوي عموم مسلمانان به عنوان جرياناتي ضد اسلامي شناخته شده و از نفوذ آنان بشدت کاسته شده است.
3- خاندان آل سعود در طول صد سال گذشته بندرت شاهد تحولاتي بوده است چرا که همه افراد آل سعود بر حفظ «حاکميت مطلقه» در خاندان خود اتفاق نظر کرده اند. در عين حال در درون اين خاندان دو تيره قابل بازشناسي اند، تيره «سديري» و تيره «نجدي» در طول يکصد و پنجاه سال گذشته، حکومت عمدتا در اختيار «نجدي ها» بوده است و در مواردي هم پادشاهي به سديري ها رسيده است. از نظر فکري نجدي ها وابستگي بيشتري به تفکر وهابي داشته و از نوگرايي کمتري برخوردار بوده اند. ملک فهد و ساير برادران او که بعد از مرگ «عبدالعزيز بن عبدالرحمن»- در سال سي و دو شمسي- به ترتيب به قدرت رسيدند به تيره نجدي ها تعلق داشته اند. ملک عبدالله تنها فرزند عبدالعزيز است که به تيره سديري ها تعلق دارد. عبدالله غيرمذهبي تر از برادران مقبور خود مي باشد و تسلط علماي وهابي روي او به نسبت- قبلي ها- کمتر است. با مرگ ملک عبدالله دوران حکومت فرزندان عبدالعزيز به پايان و نوبت به نوادگان مي رسد. هم اينک رقابت فراواني در اين خانواده بر سر جانشيني ملک عبدالله درگرفته است. پيش از اين «شوراي بيعت» که مسئول انتخاب پادشاه است، شاهزاده «سلطان»- از تيره نجدي ها- را به عنوان وليعهد انتخاب کرده بود اما او به دليل مخالفت ملک عبدالله عملا نتوانست کاري انجام دهد و از اين رو به بهانه بيماري در خارج از عربستان زندگي مي کرد. در اين دوران، فرزند او «بندر» با نفوذ در سيستم پليس و دستگاه امنيتي عربستان کودتايي را عليه ملک عبدالله به راه انداخت که به نتيجه نرسيد و به خروج بندر از عربستان انجاميد. ملک عبدالله در اين دوران با افزودن بر اختيارات شاهزاده «نايف» وزير کشور علاقه خود را به جايگزين کردن او به جاي «شاهزاده سلطان» ابراز کرد. نايف از تيره سديري ها به حساب مي آيد و روابط فعالي با کشورهاي عربي دارد اما در عين حال داراي شخصيتي منعطف و غيرقاطع مي باشد. از آن طرف شاهزاده سلطان هرچند به طور قانوني جانشين ملک عبدالله است ولي به دليل بيماري لاعلاج و کهولت سن از حمايت فعلي اکثر اعضاي خاندان برخوردار نيست. آنان معتقدند فوت سه پادشاه در يک دوره زماني سي ساله ضربات سنگيني به خاندان زده و بايد فرد جوانتري جايگزين شود. براين اساس سلطان که شانسي براي انتخاب ندارد درصدد است تا فرزند خود «بندر»- 60 ساله- را جايگزين خود کند. بندر از حمايت وهابي ها و نيز آمريکايي ها، برخوردار است چرا که از نظر آنان شرايط منطقه اقتضا مي کند که يک چهره قاطع امنيتي در عربستان به پادشاهي برسد کمااينکه آنان در مورد مصر هم روي انتخاب «عمر سليمان» وزير فعلي امنيت مصر به جاي مبارک- در مقابل جمال مبارک و محمد البرادعي- تاکيد دارند. اما بندر بن سلطان از يک سو در ميان کشورهاي عربي يک کودتاچي- کودتا عليه عبدالله و کودتا عليه بشار الاسد- به حساب مي آيد و از سوي ديگر اکثر خاندان آل سعود و اکثر اعضاي «شوراي بيعت»- که عبدالله آن را در سال هشتاد و پنج شمسي به عنوان ساز و کاري براي انتخاب پادشاه تاسيس کرد- از انتخاب وي حمايت نمي کنند. براين اساس عليرغم حمايت قاطع وهابي ها و آمريکا، به قدرت رسيدن بندر بعيد به نظر مي رسد و از آن طرف عليرغم آنکه نايف هم از سديري هاست شانس بيشتري براي رسيدن به اين سمت دارد.
4- به غير از مسائل درون خانواده و افت شديد موقعيت آل سعود در عربستان، اين کشور از تعارضات ملي و مذهبي هم شديداً رنج مي برد. نزديک به هفت ميليون از جمعيت نوزده ميليوني عربستان- يعني نزديک سي وهفت درصد- را شيعيان تشکيل مي دهند که در استان هاي شرقي و جنوبي اين کشور سکونت دارند. رژيم عربستان سعودي از يک سو به دروغ مدعي است که جمعيت اين کشور بيست و هفت ميليون نفر است و حال آن که آگاهان سياسي در درون عربستان اين عدد را حداکثر نوزده ميليون نفر مي دانند. از سوي ديگر، اين رژيم جمعيت غيرحنبلي عربستان- اعم از پيروان ساير مذاهب اسلامي و پيروان ساير اديان ابراهيمي- را ده درصد جمعيت اين کشور به حساب مي آورد و حال آن که فقط شيعيان حدود سي و هفت درصد از جمعيت عربستان را به خود اختصاص داده اند. شيعيان سه استان جنوبي- عسير، جيزان و نجران- که در مجاورت مرزهاي شمالي يمن قرار دارند، اسماعيلي مذهبند و شيعيان مناطق شرقي اين کشور- شامل شش استان- را شيعيان اثني عشري تشکيل مي دهند. شيعيان در عربستان جمعيتي به شدت تحت فشارند و هر نوع بهم ريختگي وضعيت در رياض و کاهش فشارهاي مرکز مي تواند آنان را به ميدان بياورد. اين نکته اي است که آمريکا، وهابيت و خاندان آل سعود را بشدت نگران کرده است.
5- از منظر آمريکا، رژيم صهيونيستي و اکثر دولت هاي عربي، هرگونه تحول ناخواسته در عربستان و مصر، بزرگترين انفجار اجتماعي را در جهان عرب و جهان اسلام به نفع انقلاب اسلامي به وجود مي آورد و اين به روند پيدايي دولت هاي همخوان با بلوک مقاومت در خاورميانه سرعت فراواني داده و ريشه نفوذ غرب و رژيم صهيونيستي را در خاورميانه مي خشکاند. از اين رو آنان با احتياط فراوان هرگونه تحول در شبه جزيره را با دقت زير نظر دارند ولي آيا اين مراقبت تقدير الهي را دگرگون مي کند؟ پاسخ آن روشن است دلهره دستگاه نظامي و امنيتي آمريکا در حال انعقاد قراردادهاي صد و بيست ميليارد دلاري تسليحات به عربستان و... نشان مي دهد که پاسخ منفي است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس