به گزارش سرويس وبلاگستان مشرق، نويسنده وبلاگ امت حزب الله نوشت: بصیرت، بصیرت، بصيرت... باور كنيد اگر مي دانستم تكرار اين كلمه دردي را دوا مي كند، تمام اين يادداشت را پرمي كرديم از كلمه «بصيرت» اما چه سود؟! اين نه كلام من روزنامه بنويس يا فلان مسئول سياسي و نظامي يا آن فعال حزبي و جناحي، بلكه كلام ولي امر مسلمين است.
راستش را بخواهيد مخاطب اين يادداشت سياستمداران سالوس نیستند که به گرای توپخانه شان به خوبی آگاهند و اهدف شان را در زیر ستیغ آفتاب مورد هدف قرار میدهند ، بلکه مخاطبم همانان هستند كه رهبری درد دلش را با آنان مطرح می کند.

باید تکلیف خودمان را روشن کنیم یا بر حسب چرخش ایام و قدرت، امروز دم از ولایتمداری می زنیم و سینه چاک رهبری شدیم یا آنکه با عشق و علاقه معتقدیم پیروی از ولایت موجب خیر دنیا وآخرت است.
اگر من و تو جزء دسته نخست باشیم باید به یاد داشته باشیم که:
که مگر سالوس بود او در طریق که خدا رسواش کرد اندر فریق
اما اگر اهل شعار دادن نیستم تکلیف چیست که مولایمان تاکید می کند:« بعضىها رقيب انتخاباتى خودشان را «شيطان اكبر» به حساب مىآورند! شيطان اكبر آمريكاست، شيطان اكبر صهيونيسم است؛ رقيب جناحى كه شيطان اكبر نيست، رقيب انتخاباتى كه شيطان اكبر نيست. من طرفدار زيدم، شما طرفدار عمروئى؛ من شما را شيطان بدانم؟ چرا؟ به چه مناسبت؟ در حالى كه زيد و عمرو هر دو ادعاى انقلاب و اسلام ميكنند، در خدمت اسلام و در خدمت انقلابند. خط درگيرى با دشمن را مشخص كنيم. گاهى هست كه يك نفرى در لباس خودى است، اما حنجرهى او سخن دشمن را تكرار ميكند! خب، او را بايد نصيحت كرد؛ اگر با نصيحت عمل نكرد، انسان با او بايد حد و مرز تعريف كند»
و باز ما در این هیئت و ان هیئتی می نشینیم که یکی را عمر سعد، دیگری را حرام زاده و آن یکی را یهودی صفت و...می نامند؟!
چگونه می پذیریم که از پشت تریبون های مقدس ناسزایی را به حریف نسبت دهند که به اسرائیل و آمریکا نمی دهند؟! و حضور و البته سکوت ما خود تاییدی بر اینگونه سخنان است؟!
مگر رهبرمان نفرمودند:« يك عدهاى از آن طرف مىافتند، يك عدهاى از اين طرف مىافتند. يك عدهاى با دشمن هم معاملهى دوست ميكنند، فرياد دشمن را هم نميشناسند، چون از حنجرهى ديگرى در مىآيد؛ يك عده هم از اين طرف، هركسى كه اندك اختلاف سليقهاى با آنها دارد، به حساب دشمن ميگذارند! بصيرت، آن خط وسط است؛ آن خط درست است. »

تا چه حد دوستانمان را به خاطر درگیری های سیاسی طرد کردیم؟ تا چه حد جای دوست و دشمن را اشتباه گرفتیم؟ تا چد حد توانمان را به جای سازندگی به تخریب، آن هم نه تخریب دشمن، بلکه تخریب جبهه خودی گذرانده ایم؟ حتما شنیده اید که «يك نفر در حين راه رفتن در خيابان، زمين ميخورد و براي اين كه ضايع نشود تا خانهاش سينهخيز ميرود [تا ديگران فكر كنند او از اول قصد داشته سينهخيز برود!]»
اگر زمین خوردیم بیایم مردانه بایستیم خود را بتکانیم و مجددا دست های یکدیگر را همچو گذشته به نماد اتحاد و وحدت بفشاریم، دشمن ما آنان هستند که می خواهند با ایجاد اختلاف و تفرقه هستی ما آزادی ما ، شرافت و دین مان را به غارت ببرند و در این بین پیروان ماکیاول در ظواهر مختلف به دنبال منافع و قدرت شخصی هستند؛و نکند که من و تو تبدیل شویم به اهرم های کسب قدرت ، شاید فردا برای بلند شدن من وتو دیر باشد مخاطب من نه تنها منتقدان اصولگرا نه تنها حامیان دو آتشه دولت بلکه همه آنان است که ولایت مداری آنها موسمی نیست.
راستش را بخواهيد مخاطب اين يادداشت سياستمداران سالوس نیستند که به گرای توپخانه شان به خوبی آگاهند و اهدف شان را در زیر ستیغ آفتاب مورد هدف قرار میدهند ، بلکه مخاطبم همانان هستند كه رهبری درد دلش را با آنان مطرح می کند.

اگر من و تو جزء دسته نخست باشیم باید به یاد داشته باشیم که:
که مگر سالوس بود او در طریق که خدا رسواش کرد اندر فریق
اما اگر اهل شعار دادن نیستم تکلیف چیست که مولایمان تاکید می کند:« بعضىها رقيب انتخاباتى خودشان را «شيطان اكبر» به حساب مىآورند! شيطان اكبر آمريكاست، شيطان اكبر صهيونيسم است؛ رقيب جناحى كه شيطان اكبر نيست، رقيب انتخاباتى كه شيطان اكبر نيست. من طرفدار زيدم، شما طرفدار عمروئى؛ من شما را شيطان بدانم؟ چرا؟ به چه مناسبت؟ در حالى كه زيد و عمرو هر دو ادعاى انقلاب و اسلام ميكنند، در خدمت اسلام و در خدمت انقلابند. خط درگيرى با دشمن را مشخص كنيم. گاهى هست كه يك نفرى در لباس خودى است، اما حنجرهى او سخن دشمن را تكرار ميكند! خب، او را بايد نصيحت كرد؛ اگر با نصيحت عمل نكرد، انسان با او بايد حد و مرز تعريف كند»
و باز ما در این هیئت و ان هیئتی می نشینیم که یکی را عمر سعد، دیگری را حرام زاده و آن یکی را یهودی صفت و...می نامند؟!
چگونه می پذیریم که از پشت تریبون های مقدس ناسزایی را به حریف نسبت دهند که به اسرائیل و آمریکا نمی دهند؟! و حضور و البته سکوت ما خود تاییدی بر اینگونه سخنان است؟!
مگر رهبرمان نفرمودند:« يك عدهاى از آن طرف مىافتند، يك عدهاى از اين طرف مىافتند. يك عدهاى با دشمن هم معاملهى دوست ميكنند، فرياد دشمن را هم نميشناسند، چون از حنجرهى ديگرى در مىآيد؛ يك عده هم از اين طرف، هركسى كه اندك اختلاف سليقهاى با آنها دارد، به حساب دشمن ميگذارند! بصيرت، آن خط وسط است؛ آن خط درست است. »

اگر زمین خوردیم بیایم مردانه بایستیم خود را بتکانیم و مجددا دست های یکدیگر را همچو گذشته به نماد اتحاد و وحدت بفشاریم، دشمن ما آنان هستند که می خواهند با ایجاد اختلاف و تفرقه هستی ما آزادی ما ، شرافت و دین مان را به غارت ببرند و در این بین پیروان ماکیاول در ظواهر مختلف به دنبال منافع و قدرت شخصی هستند؛و نکند که من و تو تبدیل شویم به اهرم های کسب قدرت ، شاید فردا برای بلند شدن من وتو دیر باشد مخاطب من نه تنها منتقدان اصولگرا نه تنها حامیان دو آتشه دولت بلکه همه آنان است که ولایت مداری آنها موسمی نیست.