به گزارش مشرق به نقل از فردا، سیاست، در حال گسترش سیطره صلبش بر همه حوزه های دیگر جامعه ایران به ویژه فرهنگ است. نمونه حاضر و برجسته این قضیه رویکردی است که درحوزه سینما در همه این سالها در حال اجرایی شدن است. از بایکوت فیلم های ارزشی و سالم توسط جریان روشنفکری نقد در ایران به واسطه نزدیکی تفکر صاحبان آن فیلم ها به نظام و حکومت تا برخورد حذفی و ناعادلانه بخشی از مجریان سیاست های فرهنگی خرد دولت با برخی از فیلم ها و فیلمسازان به دلیل لجبازی های صنفی و حتی سیاسی.
دو سال پیش در جشنواره فجر ماجرای آخرین فیلم میرکریمی یک حبه قند ماجرای جالبی بود برای اینکه نشانمان دهد که چگونه می توان بر خلاف سیاست های کلان فرهنگی نظام یک فیلم را قربانی لجبازی های بچه گانه کرد.
قبل از شروع جشنواره میرکریمی درباره داوران و سیاست های فرهنگی جشنواره و وزارت ارشاد مصاحبه کرده بود و حرفهای تندی درباره آنها زده بود. و این آغازی بود بر کلید خوردن بایکوت و نادیده گرفتن یک حبه قند.
فیلم میرکریمی فیلم فوق العاده باارزشی بود و نزدیکترین نمونه برجسته به آنچه رهبر انقلاب در دیدار با سینماگران آن نوع سینمای امیدبخش را کلید حل مشکلات کشور نامیده بود. فیلم کاملا در مقابل جریان مد روز سینمای ایران در این سالها چیزی که نامش را سیاه نمایی از ایران و زندگی ایران می گذارند ایستاده بود و در لابه لای 90 دقیقه روایت داستانش بارقه های پررنگی از امید و حیات با مولفه های ایرانی و اسلامی را نمایش می داد.
ماجراهای حاشیه ای جشنواره فجر دو سال پیش که برای میرکریمی به وجود آمد اساسا غیرقابل درک بود اما به نظر می رسد میرکریمی هر حرفی هم زده باشد چنین بی اعتنایی لجبازانه ای با این اثر ارزشمند ملی چیزی جز بلاهت نمی توانست لقب بگیرد.
یک حبه قند عملا نادیده انگاشته شد با وجود ارزش های برجسته اش حتی در حاشیه ای ترین جوایز جشنواره هم نامزد نشد و اکران آن هم در نهایت سادگی و بی سروصدایی انجام شد.
حالا این ماجرای جالبی است که گفته شد همین فیلم قرار است از سوی ایران به اسکار فرستاده شود؛ هرچند بعدا موضوع تحریم اسکار جدی و قطعی شد.
اما جدا از جنبه های فنی با کیفیت فیلم، مهمتر از آن "یک حبه قند" فیلم کاملا سالم و باارزشی است که همه آن چیزهایی که خیال می کنیم یک فیلم ایرانی باید داشته باشد در خودش جمع و جور کرده است. می شود به فیلم خرده گرفت که طولانی است یا در مواقعی از ریتم می افتد یا چیزهای دیگر اما فکر می کنم ارزش هایی که فیلم میرکریمی دارد انقدری هست که اصلا نشود به این چیزها فکر کرد. نقطه اوج کار میرکریمی نگاه واقعی و پر از جزئیاتی است که از آدمهای ایرانی داستانش می دهد .
برشی که یک حبه قند از زندگی 24 ساعته پرماجرای یک خانواده یزدی نشانمان می دهد آیینه واضح و مشخص از سنت ها و عادات و رسوم و اعتقادات و رفتارهای آدم های ایرانی ابا عصاره خوش بینی و امید است و میرکریمی خیلی خوب توانسته است از همه عناصری که نیاز بوده است کمک بگیرد تا فیلمش را تبدیل به نمایشی پررنگ و جامع از جامعه ایرانی پرانگیزه و پر امید کند.
نمی توان تحسین خود را از میرکریمی دریغ کرد برای نمایش هوشمندانه شخصیت فرهاد اصلانی روحانی دل نازکی که چه قدر باهوش است و حواسش به چه چیزهایی هست.تک تک شخصیت های فیلم و داستان های هر کدام از این آدم ها پر از نکته و جزئیات ارزشمند است برای ارائه نمونه والایی از زندگی به سبک ایرانی.
اگر سال پیش جدایی نادر از سیمین فرهنگ و خانواده ایرانی را اینچنین تهی از هر عنصر و نشانه ایرانی نمایش داده بود، میرکریمی کاملا در نقطه مقابل آن ایستاد. حیف که در داخل ایران فیلم دیده نشد و حیف که در همه این سالها مدیران پشت میز نشین فرهنگ نشناس و منتقدان قبیله ای روشنفکر سینمای ایران را اینگونه به ورطه نابودی کشانده اند.
اگر سال پیش جدایی نادر از سیمین فرهنگ و خانواده ایرانی را اینچنین تهی از هر عنصر و نشانه ایرانی نمایش داده بود، میرکریمی کاملا در نقطه مقابل آن ایستاد. حیف که در داخل ایران فیلم دیده نشد و حیف که در همه این سالها مدیران پشت میز نشین فرهنگ نشناس و منتقدان قبیله ای روشنفکر سینمای ایران را اینگونه به ورطه نابودی کشانده اند.