سرويس سياسي مشرق- فريبا داودي مهاجر از زماني جلب توجه کرد که در يک برنامه زنده در شبکه ماهواره اي صداي آمريکا در پاسخ به درخواست مجري اين برنامه، براي اولين بار در جلوي دوربين کشف حجاب کرد. وي 4 سال است که در واشنگتن سکني گزيده است.
داودي مهاجر که فعاليت هاي مختلفي در سازمان ادوار تحکيم وحدت و اصناف مختلف داشته و به نوعي با دولت اصلاحات به رياست جمهوري محمد خاتمي شناخته مي شود، نمي خواهد که او را يک اصلاح طلب بدانيم بلکه بيشتر مي پسندد که به عنوان يک فعال حقوق بشر و حقوق زنان مطرح شود اما به هر حال فعاليت هاي او در برخي بنيادها، موسسات و برخي رسانه هاي خارج از کشور، او را با جريان سبز پيوند داده است. او مدتي را نيز در زندان اوين گذرانده است.
اکنون ما با او به گفتگو نشستيم تا هم بيشتر درباره علل و انگيزه هاي کشف حجاب او بدانيم و هم به عنوان يک عضو فعال در جريانات ضد جمهوري اسلامي که در آمريکا اقامت دارد، با عقايد، رويکردها و نظرات او در مورد مسائل مختلف آشنا شويم.
آنچه مي خوانيد ماحصل بيش از 3 ساعت گفتگوي خبرنگار مشرق با فريبا داودي مهاجر است.
* خانم داودي مهاجر، شما الان در کدام شهر و کشور ساکن هستيد و اصلا چه شد که رفتيد؟
- من براي يک سفر آموزشي به ايرلند رفتم و از آنجا براي ديدن دخترم به آمريکا، با بليطي که تاريخ بازگشتش 25 روز بعد بود و به هيچوچه تصميم به ماندن نداشتم. ولي به دلايل خانوادگي تصميم به ماندن گرفتم و در حال حاضر واشنگتن هستم.
* در چه سايتهايي مطلب مي نويسيد؟
-سايت "روز" و "انتخابات آزاد" و سايت هايي که حق التحرير پرداخت ميکنند.
منابع مالي سايت "روز" و "انتخابات آزاد"
* سايت روز و انتخابات آزاد متعلق به کجاست؟ از جانب چه دستگاه ها يا موسساتي ساپورت مالي ميشوند؟
-سايت "انتخابات آزاد" مستقل است و از هيچ کجا گرنتي دريافت نميکند و عده اي پول خيلي کمي روي هم ميگذارند و آن را در مياورند.
سايت "روز" هم اطمينان ندارم ولي فکر ميکنم گرنتي از دولت هلند و يا يک موسسه خصوصي در هلند گرفته است؛ دقيقا نميدانم، فقط اين را مي دانم که براي هر مطلب 30 يورو پرداخت ميکند.
* با "خانه آزادي" آمريکا متعلق به سازمان سيا هم همکاري داريد؟
-من براي وب سايت "گذار" که خانه آزادي آن را در مياورد مطلب مينويسم اما همکار يا استخدام خانه آزادي نيستم.
* يعني شما از همکاري با سازمان هايي که وابسته به دولت آمريکا باشد اکراه داريد؟
-"خانه آزادي" حتي گزارش هايي درباره وضعيت حقوق بشر در آمريکا هم نوشته است؛ من در اينجا زندگي ميکنم و اينجا کار ميکنم؛ اينجا صدها سازمان غير دولتي دارد.
* شما هيچ اشکالي نمي بينيد که با سازمان ها و يا گروه هاي وابسته به سازمان هاي جاسوسي آمريکا همکاري کنيد؟
-مثل آن است که اگر من در وزارت راه و ترابري در ايران کار کنم، به همان دليل در وزارت اطلاعات هم کار کنم. اما در حال حاضر من يک فعال حقوق بشر هستم و با سازمان اطلاعاتي هيچ کشوري کار نمي کنم.
* چرا حاضر به همکاري با سازمان سيا نيستيد؟
-اول آنکه من فقط و فقط فعال حقوق بشر هستم، دوم آنکه پايبند به منافع ملي کشورم هستم و سوم اينکه در هيچ سيستم سياسي حتي در ايران حاضر به کار کردن با سيستم اطلاعاتي نيستم، علاقه ندارم، کار من چيز ديگري است. البته مثلا اگر در قطعنامه حقوق بشري اخير سازمان ملل عليه ايران از من مي خواستند سخنراني کنم يا مقاله بنويسم حتما اين کار را مي کردم.
* خانم داودي مهاجر، شما در حالي نسبت به همکاري با دستگاه هاي اطلاعاتي آمريکا و هلند ابراز بي تمايلي ميکنيد که با رسانه هايي همکاري داريد که متعلق به آن سازمان هاست و حتي در شبکه اي کشف حجاب کرديد که وابسته به دولت آمريکا است ...
-اين رسانه ها هيچ ارتباطي با سازمان سيا ندارند، نه از آنها بودجه ميگيرند و نه از آنها خط فکري ميگيرند و نه دستور.
کار کردن با دولت هيچ کشوري جرم يا خيانت نيست/آمريکا دشمن نيست
* يعني شما مطلب نوشتن و کمک فکري به رسانه هاي متعلق به سازمان هاي جاسوسي بيگانه را "همکاري" نمي دانيد؟
-رسانه هايي که من در آنها کار ميکنم، وابسته به سازمان هاي غيردولتي هستند ضمن اينکه من کارکردن براي دولت هيچ کشوري را هم جرم يا بد يا خيانت نميدانم. من اگر در وزارت آموزش عالي آمريکا کار کنم، خيانت به ايران کرده ام؟ مسلما نه. البته "سيا" سازمان اطلاعاتي است و فرق ميکند.
* اما هرگونه همکاري با دشمن، در هر کشوري خيانت محسوب ميشود ...
-من آمريکا و هيچ کشوري را دشمن نميدانم، من معتقد به گسترش ارتباط، دوستي، صلح و گفتگو با آمريکا و بقيه کشورها هستم.
از ماموريت هاي بنياد NED تا بورسيه
* شما با بنياد ned هم همکاري داريد، اين بنياد يک بنياد شناخته شده در کنار بنيادهاي سوروس، کارنگي و ويلسون در انقلابهاي رنگي است.
-من در "ند" حدود 5 ماه يک کار تحقيقي انجام دادم و اين سازمان در هيچ انقلاب مخملي نقش نداشته است.
* بعد منصرف شديد از همکاري با اين بنياد؟
-"ند" سازماني است که هر سال دو بار بورس به فعالان حقوق کشور در سراسر دنيا اعطا ميکند و فقط يک دوره تقريبا 5 ماهه اين بورس را ميدهد و تکرار هم نميکند؛ من اين بورس را گرفتم و 5 ماه که تمام شد عده ديگري براي دوره بعد آمدند.
* اما اين بنياد پس از 11 سپتامبر 2001 با تصويب سومين سند استراتژيک خودش، کمکهاي ويژهاي براي کشورهاي داراي جمعيت مسلمان در خاورميانه و آسياي مرکزي تدارک ديد. بودجه اين سازمان از 40 ميليون دلار در سال 2004 به 74 ميليون دلار در سال 2006 افزايش يافت.اين به نظر شما مشکوک نبود؟ اصرار آنها به عکس انداختن شما با پرچم اين بنياد چه؟
-کارهاي علمي و تحقيقي در سراسر دنيا صورت ميگيرد، چرا مشکوک باشد؟ آن عکس را هم دوست عکاس ايراني ام از من گرفت، براي پروژه اي که در دست داشت.
* پايگاه هاي اينترتي مختلفي در اروپا و آمريکا در گزارشهاي خود منابع مالي بنياد ملي دموکراسي يا همان NED را وزارت خارجه، وزارت خرانه داري و سازمان سيا معرفي کرده و لوموند ديپلماتيک هم بنياد NED را وابسته به سازمان سيا دانسته است.
-اگر به سايت خود اين انجمن يا سازمان مراجعه کنيد، ميبينيد که هرگز بودجه اين سازمان از سازمان سيا نيست؛ تمام اين سازمانها شفاف در سايت خود منابع مالي خود را معرفي ميکنند و در سايت سازمان هيچگاه از سازمان سيا اسم برده نشده است.
فعاليتهاي بنياد NED براي توسعه دموکراسي است؛ در آمريکا اين سازمانها نميتوانند شفاف کار نکنند يا پنهان کنند، رسانه ها در اينجا مرتب پيگيري ميکنند و دست به افشاگري ميزنند، براي همين نميشود چيزي را اعلام کنند و جوري ديگري رفتار کنند.
* اما اين بنياد امسال جايزه خودش را به جنبش سبز داده که حتي فردي مثل هوشنگ اميراحمدي هم اين کار را مداخله در امور ايرانيان دانسته بود.
-اين سازمان جايزه ديگري در سال قبل از آن به وکلاي مبارز در پاکستان داد و به بوداييان مبارز. و تمامي فعالين دموکراسي از هر کشوري در اين مراسم شرکت مي کنند، از همه کشورها، امسال هم جنبش سبز به دليل گامهايي که در جهت دموکراسي برداشت
* اين که نميتواند جواب سوال من باشد؛ جين شارپ هم از طرف اين موسسه ماموريت گرفت که در چين و ميانمار فعاليت براندازي نرم انجام دهد. اکثر اعضاي شوراي مرکزي موسسه NED از ماموران برجسته سازمان سيا هستند و در رزومه کاري آنها که رسما هم منتشر شده، سابقه فعاليت در سيا وجود دارد؛ هاله اسفندياري و رامين جهانبگلو هم از اين موسسه ماموريت هايي داشتند.
-کداميک از ماموران سيا هستند نام ببريد. ايا شما سند و مدرکي در رابطه با اين افراد داريد؟من هم ميتوانم چنين ادعايي کنم و بگويم دوستي نزديک دولت احمدي نژاد با چين و با دولتهاي کمونيستي به معناي کمونيست بودن ايشان است؟
جمهوري اسلامي نه، جمهوري سکولار
* از اين صحبتهاي شما اينگونه بر مي آيد که شما موافق براندازي دولت ايران نيستيد و مدعي هستيد با هر سازماني که دنبال براندازي است، همکاري نميکنيد؟
-من معتقد به تغيير قانون اساسي در ايران هستم، اگر اين را براندازي ميدانيد، من معتقد به تغيير ساختارهاي موجود هستم.
* ولي خيلي از دوستان و همفکران شما موافق اين نظر شما نيستند و به دنبال براندازي حکومت ايران هستند.
من معتقد به تغيير قانون اساسي و تغيير ساختار جمهوري اسلامي به يک جمهوري سکولار هستم؛ جدايي دين از حکومت با حفظ حق همه اقشار سياسي و اجتماعي براي دستيابي به قدرت، با هر دين و مذهبي؛ صندوق راي تعيين کننده نهايي است با حفظ اصول حقوق بشر.
اختلاف نظر مخالفان جمهوري اسلامي درباره هدف مبارزه
* يعني در جمع کساني که در خارج از ايران عليه حکومت ايران فعاليت ميکنند، در مورد هدف اين فعاليتها اختلاف نظر وجود دارد؟
حتما در اين زمينه اختلاف نظر هست. دهها عقيده و گروه در داخل و خارج از ايران فعاليت ميکنند و هر گروهي حق دارد براي خودش معيار حرکت بگذارد و آزادي يعني همين.
* يعني شما معتقد به هدف و رهبري واحد براي مخالفان حکومت ايران نيستيد؟
-من معتقد به اتحاد هستم با حفظ تکثر آراء براي رسيدن به هدف معين؛ تکثر شرط زنده بودن يک جامعه است. البته اينها ميتوانند از ميان خود رهبري را انتخاب کنند.
* خوب الان آقاي کروبي به نظر شما ميتواند اين اتحاد را به وجود بياورد يا آقاي خاتمي و يا موسوي؟
-رهبر از درون جامعه بر ميخيزد، از درون مطالبات. هر فردي که بيشتر همراهي کند با مطالبات مردم، پيشرو ميشود.
* از اين سه نفر الان کداميک رهبر جريان مخالف حکومت است؟
-هيچ کدام مخالف حکومت و جمهوري اسلامي نيستند و بارها گفته اند قانون اساسي را قبول دارند.
* کداميک رهبر جرياني هستند که شما خودتان را عضو آن ميدانيد؟
-من عضو هيچ حزب و دسته و گروهي نيستم، من يک فعال حقوق بشر هستم و مدافع حقوق زنان و البته دموکراسي خواه.
* شما گفتيد حکومت جمهوري سکولار ميخواهيد و از طرفي ميگوييد خاتمي و موسوي و کروبي جمهوري اسلامي را مي خواهند و قبول دارند، چطور ميشود کساني که طرفدار جمهوري اسلامي هستند، رهبر کساني باشند که جمهوري سکولار ميخواهند؟
-آقاي موسوي و کروبي و خاتمي معتقد به صندوق راي هستند، از نظر من با اعتقاد به انتخابات آزاد و ايمان به راي مردم به دور از نظارت استصوابي ميتوان با هر گروه سياسي رقابت کرد و جريان موسوي با جريان سکولار و يا هر جريان ديگري خود را به راي مردم بگذارد، چرا نميشود با اين افراد کار کرد.
* يعني جريان موسوي قابليت ائتلاف با جريان سکولار را دارد؟
-نقطه اشتراک آقاي موسوي و من اعتقاد به راي مردم است، آزادي در انتخاب.
* نقطه اختلاف شما با آنها چيست؟
-در يک نظام دموکراتيک هر اختلافي پاي صندوق حل ميشود؛ من آقاي موسوي را به عنوان يک انسان سالم و شجاع و مدير قبول دارم اما ايشان پايبند به قانون اساسي است و من نيستم؛ من معتقد به ولايت فقيه نيستم، اين نقطه اختلاف ماست.
ائتلاف سبزها با تروريستها/ از خود موسوي بپرسيد
* نظر شما درباره ائتلاف سبزها با گروه هايي مثل گروهک منافقين يا انجمن پادشاهي که کارهاي تروريستي فراواني در پرونده دارند، چيست؟
-من با هيچ انديشه تروريستي موافق نيستم و سبزها هم تاکنون با اين گروهها اتلافي نکرده اند
* اگر واقعا موافق نيستيد، پس چرا به ائتلاف سبزها با منافقين و تروريستها اعتراض نکرديد؟
-من با هيچ گروهي که دست به اسلحه ببرد موافق نيستم.
* اگر موافق نيستيد، پس چطور در مقاطعي، منافقين و تروريستهايي مثل کومله ها کاملا و تمام قد به دفاع از آقاي موسوي برخاستند و هيچکس اعتراضي نکرد به اين همراهي؟
-سبزها همواره مرزبندي جدي با افرادي که اسلحه به دست بوده اند داشته اند.
* اما هيچ گونه مرزبندي در اين زمينه به ثبت نرسيده است و حتي آقاي موسوي در بيانيه رسمي از عوامل بمب گذاري در حسينيه شيراز حمايت کرد و اعدام آنها را محکوم کرد و حتي موسوي و همسرش به منزل شيوا نظر آهاري حامي رسمي منافقين رفتند و با او ابراز همدردي و حمايت کردند؟
-من از جناب موسوي نشنيده ام که از هيچ حرکت تروريستي دفاع کند. شيوا نظر اهاري در هيچ دادگاهي متهم به تروريست بودن نشده است؛ دادگاه است که مشخص ميکند ايشان تروريست است يا نه، شيوا يک فعال حقوق کودک و حقوق بشر است.
* ولي بيانيه رسمي موسوي در دفاع از عوامل بمب گذاري شيراز موجود است؛ خانم داودي مهاجر، در اين زمينه در جريان سبز تعارض هاي جدي وجود دارد و فکر نمي کنم با دفاع مطلق از عملکرد سبزها در اين زمينه بشود دم از منطق و استدلال زد. ضمن اينکه رد نکردن حمايت گروه هايي مثل منافقين و کوموله ها، به معناي پذيرش حمايت آنان است ضمنا اين سوال هم پيش مي آيد که آقاي موسوي چکار کرده که اين گروه هاي تروريستي با خوشحالي و ذوق زدگي به حمايت از او روي آورده اند؟اينها سوال هاي شفافي است که حاميان و فعالان جريان سبز هيچ جواب صريحي به آن نداده اند.
-از هيچ گروهي نميتوان دفاع مطلق کرد ولي ميتوان گفت که همکاري با تروريستها نداشته و ندارند؛ سبزها معتقد به مبارزه بي خشونت هستند.
* يعني شما حمايت از گروهک تروريستي منافقين را بلا اشکال ميدانيد؟
-اگر منظور شما مجاهدين خلق است، آقاي موسوي مرزبندي جدي با مجاهدين دارد
* ولي الان هيچ مرزبندي مشخصي بين اين دو گروه وجود ندارد.
-اين را بايد از خود ايشان بپرسيد.
* در خيلي از تجمع ها اعضاي منافقين و هواداران جريان سبز دوشادوش هم تظاهرات ميکنند.
-تا جايي که من ميدانم ايشان مرز بندي جدي دارند و اصولا مجاهدين خلق تا به حال در هيچ کدام از تظاهرات سبزها شرکت تشکيلاتي نداشته اند و البته اين مربوط به سبزها يا آقاي موسوي نميشود، هر کسي موظف است مواضعش را اعلام کند.
همه چيز درباره کشف حجاب در جلوي دوربين و سواحل ايرلند
* شما در شبکه اي کشف حجاب کرديد که متعلق به دولت آمريکاست و در حالي کشف حجاب کرديد که ظاهرا تمايل به اين کار نداشتيد. چرا تمايل به برداشتن حجابتان در جلوي دوربين نداشتيد؟
-اگر تمايل نداشتم که کشف حجاب نميکردم، کسي من را مجبور نکرد، مجري آن برنامه از من پرسيد چرا جلوي دوربين حجاب داريد در حاليکه پشت دوربين مدتي است حجابتان را برداشته ايد. پرسيد آيا فکر نمي کنيد اين صحيح نيست؟ اگر در تلويزيون جمهوري اسلامي شما هم از من ميپرسيديد، من همين کار را ميکردم.
* ولي شما گفتيد به دلايل شخصي تا حالا جلوي دوربين بدون حجاب نبوديد
-من 27 سال چادري بودم، حجاب کامل؛ ولي اعتقادم را از دست دادم و حجاب را برداشتم اما به دلايل شخصي حجاب ميگذاشتم جلوي دوربين.
* اين دلايل چه بود؟ از کسي خجالت ميکشيديد؟
-نه، خجالت نميکشيدم؛ مشکل شخصي بود، خانوادگي بود و بعد برداشتم مقابل دوربين.
* بازتاب کشف حجاب شما در بين بستگانتان در ايران چطور بود؟
-بستگان من درباره برداشتن حجابم اظهار نظري نکردند و آن را حق من ميدانستند.
براي خودم کشف حجاب کردم/ حجابم اجباري نبود
* اولين بار که حجاب خود را برداشتيد، چه زماني بود؟ چه احساسي داشتيد؟
-در ايرلند، آن موقع قصد برگشتن به ايران را داشتم، رفتم کنار دريا و روسري ام را برداشتم انداختم توي آب؛ همش فکر ميکردم الان يک نفر عکس ميگيرد و فردا توي کيهان چاپ ميکنند.
ساعت ها کنار آب راه رفتم، اولين بار بود. فکر ميکردم چگونه زني خواهم بود بي حجاب، ولي بعد ديدم همان فريبا هستم
* چه احساسي داشتيد؟
-احساس رهايي
* فکر ميکنيد نامتان به عنوان يک زن شجاع در تاريخ ثبت ميشود؟
-من براي تاريخ کاري نکردم، براي خودم کردم.
* اين امکان وجود دارد که شما دوباره حجاب بگذاريد؟ يا حجاب را براي هميشه ترک کرديد؟
-ببينيد مهم حجاب من نيست، مهم اصل به رسميت شمردن حق انتخاب پوشش زنان است، مهم اين است که بگوييم زنان حق انتخاب دارند، آنوقت ارزش هر انتخابي روشن ميشود.
* آيا الان افسوس ميخوريد که چرا در سالهاي گذشته حجاب داشتيد؟
-نه، هرگز. آن زمان هم انتخاب خودم بود، کسي من را اجبار نميکرد.
* آيا حاضريد براي نشان دادن حق انتخابتان يا نشان دادن صداقت و صراحتتان کارهاي ديگري غير از کشف حجاب هم انجام بديد؟ مثل مشروب خوردن در ملاء عام ...
-ببينيد، مقوله حجاب متفاوت است؛ حجاب در جامعه ايران تبديل به يک نشانه براي اعمال قدرت مردانه و مردسالارانه درآمده است؛ من وقتي حجابم را برداشتم گفتم من حجابم را به دليل اعتراض به خشونت بر ميدارم.
* اکنون بعد از سالها چه حسي نسبت به اين عکس داريد؟ حس نوستالوژيک يا نفرت نسبت به حجاب؟
-شايد همان موقع هم داشتم درباره حجاب اجباري حرف ميزدم، من از هيچ چيزي جز پايمال کردن حقوق انسانها نفرت ندارم، نميدانم چرا موضوع زنان ايراني فقط حجاب و بي حجابي شده است ...
از کنار گذاشتن فريضه حجاب تا ميزان پايبندي به نماز و روزه/ آيا مشروب هم مي خوريد؟
* خانم داودي مهاجر، آيا شما به مناسک ديني مثل نماز و روزه اهميت ميدهيد؟ امسال روزه گرفتيد؟
-تفتيش عقايد نکنيد. روزه گرفتن و نگرفتن يک امر شخصي است. نه و آره گفتن من موجب قضاوت ارزشي ميشود. ولي معتقدم حکومت ها بايد به آزادي مذهب پايبند باشند و هر انساني بايد بتواند به اعمال مذهبي خود بپردازد.
نماز و روزه حق الله است، اگر کسي کوتاهي کند خداوند مي بخشد ولي امان از حق الناس که خدا نمي بخشد و خود شما بهتر از من ميدانيد که آقازاده ها با حق الناس چه کرده اند و هيچ کسي هم رسيدگي نميکند.
* من قصد تفتيش عقايد ندارم ...
-ولي از نماز و روزه من ميپرسيد
* چون شما کشف حجاب کرديد و حجاب در اسلام به عنوان يک ارزش تقلي ميشود، ميخواهم مواضع شما را در مورد بعضي فرايض ديني ديگر هم بدانم؛ شما امسال در ماه رمضان روزه گرفتيد؟
-حجاب يک امر شخصي است که براي دولت ما و مردان ما به منزله حق خودشان درآمده است؛ من پاسخ نميدهم چون اين سوال درست نيست، اينها امر شخصي است، حريم خصوصي است.
* اگر يک مساله شخصي بود چرا به مجري آن شبکه اجازه داديد که در مسائل شخصي شما دخالت کند؟
-او از من پرسيد شما در بيرون حجاب نميگذاريد، ولي اينجا ميگذاريد، آيا اين درست است؟ و من گفتم درست است.
* با اين توصيفي که کرديد او هم حق نداشت وارد حريم خصوصي شما شود ...
-دروغ نگفتم، او مشاهده خود را گفت ...
* شما اگر اين سوالها را ورود به حريم خصوصي مي دانيد، چرا به آن مجري رسانه آمريکا اجازه مي دهيد وارد حريم خصوصي شما شود و آنوقت به سوالات ما جواب نمي دهيد... آيا به آخرت ايمان داريد؟
-چرا شما درباره اعتقادتات مذهبي من ميپرسيد فرض کنيد دارم يا ندارم.
* آيا براي امام حسين سوگواري ميکنيد؟
-فرض کنيد بله يا خير
* آيا گوشت خوک و مشروب استفاده ميکنيد؟
-ببينيد، همه اين سوال ها قضاوت ارزشي ايجاد ميکند، من را خوب يا بد جلوه مي دهد، مشکل حکومت هم همين است. من با حکومت هم همين مشکل را دارم.
* خوب چه اشکالي دارد که واقعيت هاي شما را مردم هم بدانند؟ اگر به چيزي اعتقاد داريد و بر اساس آن عمل ميکنيد و قاعدتا نبايد نيازي به پنهان کردن عقايدتون از مخاطبان وجود دارد؟
-مگر ملاک خوبي و بدي من به اين حرف هاست. ممکن است فردي نماز نخواند و روزه نگيرد اما آدم خوبي باشد.
* من قضاوت نکردم ...
-چون از اساس غلط است، نتيجه اش قضاوت مي شود
* خودتان ميگوييد اينها ممکن است باعث قضاوت در مورد خوبي و بدي من بشود و از آن طرف ميگوييد ملاک خوبي و بدي اينها نيست
-پنهان کردن نيست، ضرورتي به آشکار کردن وجود ندارد، جواب دادن يعني اجازه دادن به اينکه ديگران درباره زندگي شخصي شما قضاوت کنند، ترويج دخالت در حريم خصوصي است
* شما فرض کنيد مخاطبان دوست داشته باشند جزئيات بيشتري از زندگي شخصي يک فعال سياسي بدانند، خيلي از شبکه هاي ماهواره اي که در انگليس و آمريکا هستند، با فعالان عرصه هاي مختلف در همين زمينه ها صحبت ميکنند ...
-نه درباره فرايض شخصي و دين؛ من ايراني هستم و براي مخاطب ايراني صحبت ميکنم. در اينجا مخاطبان از روي مسائل شخصي ديگران درباره خوب يا بد بودن آنها قضاوت نمي کنند. در آمريکا حتي وقتي استخدام ميشوي نميپرسند چه ديني داري؟حجاب داري يا نه؟ مشروب ميخوري يا نه؟ حريم شخصي محترم است؛ در بازجويي در زندان 59 هم از من نپرسيدند روزه ميگيري يا نه.
* هر طور راحتيد؛ حالا فرض کنيم شما به اين فرايض ديني معتقد و ملزم هستيد. سوال من اين است که فرق اين فرايض با حجاب چيست که شما اشکالي نديديد که کشف حجاب کنيد ولي اين فرايض را ترک نميکنيد؟
-من دو جور به مساله حجاب نگاه کردم؛ من در يک خانواده غير مذهبي حجاب گذاشتم، خودم و با انتخاب خودم، 2 شهريور 59 حجاب گذاشتم؛ ولي پس از اين همه سال برداشتم، به دلايل مختلف؛ حجاب مصونيت براي جامعه ايجاد نميکند، چنانچه در ايران نکردو دلايل ديگر ...
من اصلاح طلب نيستم/ حاضر به کار کردن با خاتمي نبودم
* چرا اکثر اصلاح طلباني که از ايران خارج ميشوند از مظاهر اسلامي فاصله ميگيرند و حجاب خود را برميدارند؟
-مثلا؟
* مثل شما و خيلي از خبرنگاران اصلاح طلب ايراني که به کشورهاي ديگر رفته اند ...
-من اصلاح طلب نبودم ...
* اصلاح طلب نبوديد؟! مشاور و همکار بخش هاي مختلفي در دولت اصلاحات خاتمي بوديد ...
-من در هيچ اداره دولتي همکار نبوده ام وهمکار بودن نشانه هم عقيده بودن نيست؛ ببينيد اصلاحات يک طيف است ...
* يعني شما آقاي خاتمي و دولتش را قبول نداشتيد و با آنها هم عقيده نبوديد؟
-در اصلاحات تکثر وجود دارد، صداها و عقايد مختلف، مذهبي ها و غير مذهبي ها
* شما به نوعي معتقد به عقايد آقاي سروش هم هستيد ...
-من به همه اين دوستان احترام ميگذارم، ولي دربست خودم را واگذار نميکنم، مگر ايران فقط بايد مال مذهبي ها باشد ...
* به هر حال براي شما مشاورت چندين بخش مختلف وابسته به دولت اصلاحات مطرح شد و من هم جايي نديده ام که تکذيب کرده باشيد ...
-من در هيچ نهاد دولتي وابسته به آقاي خاتمي کار نکردم؛ هرگز، اينها هم در برنامه تلويزيوني مطرح شد ولي من در هيچ نهاد دولتي کار نکردم.
* يعني حاضر به کار کردن با دولت خاتمي نبوديد؟
-خير
* الان هم خاتمي را قبول نداريد؟
-من روزنامه نگارم، فعال حقوق زنان و حقوق بشر؛ من همواره در عين حال که تاثيرات مثبت دولت آقاي خاتمي را ميگفتم ولي منتقد دولت ايشان بودم؛ در سخنراني هايم در دانشگاه علم و صنعت، در دانشگاه شهيد عباسپور که نوارهايش در دست دادگاه انقلاب است، اين موارد آمده است.
* شنيده مي شد که آقاي علي افشاري داماد شما از کشف حجاب شما ناراحت بود.
-ايشان در امور شخصي من دخالت نمي کنند و اظهار نظري نمي کنند.
* رابطه شما با علي افشاري چگونه است؟
-ايشان داماد من هستند و ما هميشه احترام متقابل داشته ايم و ايشان هنوز من را به اسم فاميل صدا ميکنند.
* ممکن است که قلبا ناراضي باشد از اين اقدام شما ولي اظهار نظر نکند؟
-تصور نميکنم. با اينکه ايشان خود را نوانديش ديني ميدانند، اما دين را حوزه شخصي ميدانند
روابط جنسي هر فرد به خودش مربوط است/ ازدواج محارم و همجنس بازي چه؟
* شما يکي از ملزومات نوانديشي ديني را کشف حجاب ميدانيد؟
-حجاب داشتن يا نداشتن مربوط به انتخاب زنان است، مربوط به هيچ مردي نيست. هيچ انساني نميتواند مدل پوشش ديگري را معين کند، من عقيده خودم را ميگويم نه ديگري را. من نوانديش ديني نيستم.
* پس تکليف رابطه زن و شوهري در جريان نوانديشي ديني کمي پيچيده مي شود و کلا جريان خانواده؛ چون ظاهرا در اين جريان روابط جنسي و حجاب و پوشش هر فرد به خودش مربوط است...
-ازدواج قراردادي بر اساس توافق طرفين است. نه اجبار يک فرد به فرد ديگر يا تحميل و زور؛ ازدواج يک رابطه دوطرفه است؛ خانواده از نظر من و شما فرق دارد احتمالا.
* شما نظر خودتان را بگوييد؛ در مورد خانواده اگر روابط جنسي يک فرد به خودش مربوط باشد و آزاد باشد، تکليف خانواده و فرزندان چه ميشود؟
-زن ومرد دو انسان مستقل هستند که حقوق برابر دارند و تصميم مي گيرند با هم ازدواج کنند و به يکديگر احترام بگذارند و حقوق يکديگر را به رسميت بشناسند.
* يعني علت جدا شدن شما از همسرتان هم همين بوده؟ آيا به دختر خودتان هم حق ميدهيد که آزادانه با هرکس که دلش خواست ارتباط جنسي برقرار کند و در اين زمينه آزاد باشد؟
-حتما هر جدايي تکيه بر نداشتن توافق است. اين سوال جداگانه از بحث ازدواج است؛ ببينيد وظيفه مادر و پدر راهنمايي و تسهيل مسير شناخت است؛ اجبار در هيچ پروسه اي جواب نمي دهد، شما هر اعتقادي داشته باشيد مذهبي يا غير مذهبي معتقد به ازادي جنسي يا مخالف، از طريق محدود کردن و اجبار موفق نخواهيد بود؛ شناخت توام با آزادي ميتواند کارکرد تربيتي در خانواده و جامعه داشته باشد.
* سوال من اين بود که آيا شما به دختر خودتان هم اين حق را مي دهيد که آزادي جنسي داشته باشد؟
-اولا شما چرا اين سوال را درباره دخترم کرديد چرا درباره پسرم نکرديد؟
* فرقي ندارد، اين حق را به دختر و پسر خودتان ميدهيد يا نه؟ ببخشيد اينقدر صريح ميگويم، وقتي حق انتخاب در آزادي جنسي ميدهيد، يعني حتي اين حق را ميدهيد که محارم با هم ازدواج کنند، مثلا خواهر و برادر.
-اگر شما پسر من بوديد من به شما حق ميدادم که روابط جنسي خودتان را خودتان انتخاب کنيد.
* آيا اين حق را به دختر و پسر خودتان مي دهيد که روابط جنسي خود را خودشان انتخاب کنند و با افراد مختلفي که دلشان خواست ارتباط داشته باشند؟ دختر و پسر شما حق دارند دوست داشته باشند با هم ازدواج کنند؟
-چه ربطي به سوال آزادي جنسي دارد؟ هر جامعه اي براي خودش تعاريفي دارد. در آمريکا پسرخاله و دختر خاله و دختر عمو و پسرعمو بد ميدانند با هم ازدواج کنند، در جامعه اي که حريم خصوصي محترم است، جامعه چارچوب دارد، قواعد دارد، عرف دارد، مسلم است که من اين رابطه را تاييد نميکنم.
* ولي شما الان ديگر عضوي از جامعه آمريکا هستيد، درست است که هنوز تابعيت ايراني داريد ولي سالهاست در واشنگتن ساکن هستيد. دقيقا چه مدت است که در واشنگتن ساکن هستيد؟
-نزديک 4 سال؛ جامعه آمريکا مذهبي و سنتي است؛ در واشنگتن و بسياري شهرها و ايالات تا جايي که اطلاع دارم روسپي گري براي مرد و زن جرم است.
* ولي در جامعه آمريکا همجنس بازي آزاد است.
-اشکال اين است که تصورات ما به جامعه غربي را تبليغات شکل ميدهد.
* نکته سوال من اينجاست که اگر شما به آزادي جنسي اعتقاد داريد، چرا به جرم بودن روسپيگري در آنجا اعتراض نميکنيد؟
-اول آنکه ازادي جنسي با روسپيگري تفاوت دارد، دوم اينکه در جامعه اي مثل آمريکا که زنان هنوز براي حقوقشان فعاليت مي کنند، زنان داراي برابري حقوقي کامل هستند.
* به سوال من جواب نداديد؛ چرا به جرم بودن روسپيگري در برخي ايالات آمريکا اعتراض نميکنيد؟ شما به سوال من جواب نميدهيد، جوابهايتان شفاف نيست. اگر آزادي جنسي خوب است، چرا در برخي ايالات اين آزادي را گرفته اند؟ اگر بد است، چرا به قوانين ايران در اين زمينه اعتراض ميکنيد؟
- خوب و بد نکنيد. من نگفتم خوب است يا بد است.
* ولي خود شما اول خوب و بد کرديد.
-من گفتم من به انتخاب افراد احترام ميگذارم.
* گفتيد همه بايد آزادي جنسي داشته باشند ولي در مورد بچه هاي خودم اين را قبول ندارم.
-شما سوال کرديد دوست داريد با هم رابطه داشته باشند، گفتم من تاييد نميکنم.
* من چنين سوالي نکردم، گفتم آيا آنها حق دارند با هم رابطه داشته باشند؟ حق رابطه جنسي آزاد مورد سوال من بود و شما اين حق را به آنها نداديد. الان آقاي علي افشاري داماد شماست و دختر شما همسر اوست.
-بله.
* آيا به دامادتان داشتن رابطه آزاد جنسي را حق مي دهيد؟
-خودشان رابطه خودشان با يکديگر را تعريف ميکنند نه من. من معتقد به تک همسري هستم
* نظر شما چيست؟ با تعاريفي که شما کرديد، اين حق را به دامادتان ميدهيد که با هرکس که دلش خواست رابطه آزاد داشته باشد؟
-خواهش ميکنم بحث را به اسم ايشان نکشانيد. من اعتقاد به وفاداري و تک همسري براي زن و مرد دارم، براي هر فردي و هر زن و شوهري.
* ولي تناقض وجود دارد در عقايد شما و آنچه که در عمل بيان مي کنيد ...
-وقتي زن و مردي با هم ازدواج مي کنند، الزاماتي را بين خود قرار ميدهند؛ مي توانند ازدواج نکنند يا قبلا يا با هم قرار ديگري داشته باشند ولي از نظام حقوقي اي دفاع ميکنم که پس از ازدواج تک همسري باشد. نظام حقوقي بايد تشويق کننده تک همسري باشد.
حق همجنس بازي مهمتر از حق الله؟!
* آيا شما همجنس بازي را به عنوان يک حق فردي به رسميت ميشناسيد؟
-من فکر ميکنم ما نميتوانيم در حريم شخصي افراد دخالت کنيم؛ دخالت حکومت موجب نميشود مثلا هم جنس بازي کم شود يا از بين برود. خود آقاي خميني هم فتوا دادند که اين افراد ميتوانند با شرايطي جراحي کنند.
* نظر شما را پرسيدم، شما به رسميت ميشناسيد اين حق را ؟
-بله، من فکر ميکنم ما نميتوانيم در نيازهاي جنسي افراد دخالت کنيم.
* حقوق انساني مهمتر است يا حق الله؟
-حق الله خيلي وقت ها به دليل مصلحت نظام تعطيل ميشود.
* الان من در مورد نظام صحبت نميکنم ميخواهم نظر شما را بدانم که از نظر شما حقوق انساني مهمتر است يا حق الله؟
-من معتقدم رعايت حقوق انسانها مهمتر است. من به حقوق انسانها احترام ميگذارم.
من مسلمانم/ قرآن سوزي کار بدي بود
* آيا ممکن است در آينده تغيير دين بدهيد؟ مثلا مسيحي بشويد؟
-من مسلمانم و مسلمان باقي ميمانم.
* اگر آن کسي که قرآن را در آمريکا سوزاند، ببينيد چکار ميکرديد؟
-کسي قرآن را نسوزاند، يک فردي قصد اينکار را داشت که به شدت با آن فرد رسانه ها و قانون برخورد کردند.
* يک کشيش قصد اين کار را داشت که انجام نداد اما افراد ديگري اين کار را انجام دادند
-من فکر ميکنم بايد به اديان احترام گذاشت و قرآن سوزي بي احترامي به اسلام است؛ آنها کار بدي کردند؛ به نظرم اين افراد طبيعي نيستند، سالم نيستند، بيمار هستند. آدم سالم از اين کارها نميکند.
نگهداري کودک ديگران براي امرار معاش/ هر شب خواب ايران را مي بينم
* خانم داودي مهاجر، شما تبعه ايران هستيد و پناهنده نشده ايد، چطور بدون پناهندگي 4 سال در آمريکا اقامت داريد؟ و حتي به راحتي با برخي رسانه هاي خاص در اين کشور همکاري داريد؟ تحت چه حمايت خاصي قرار داريد؟
-من تبعه ايران هستم؛ اينجا تحت عناوين مختلف ميتوانند بمانند که من از همه آنها مطلع نيستم، من ويزاي توريستي را تبديل به کار کردم و از اين طريق ماندم.
* منبع درآمد شما از کجاست؟
-هنوز هم روزنامه نگارم و براي سايتهاي مختلف مطلب مينويسم و در يک موسسه آموزشي کاملا غير سياسي فعاليت ميکنم؛ مدتي با دخترم زندگي کردم بعد دوستي اتاقي در اختيارم گذاشت و حالا هم يک خانه اجاره کرده ام.
* حالا در آمريکا مشکل مالي هم داريد؟
-بله، مسلمه؛ من مادر دو فرزندم و اينجا آنها را اداره ميکنم، من در چند ماه اول که اينجا بودم، از يک کودک 2 ساله به اسم کيوان نگهداري ميکردم و ساعتي 12 دلار ميگرفتم، بعد به ند (NED) رفتم و بورس را قبول کردم.
* اگر به 4 سال قبل برگرديم باز هم از ايران خارج ميشويد که ديگر برنگرديد؟
-خارج ميشدم، اگر آن موقع نميدانستم که بر نميگردم امروز با علم به برنگشتن اين کار را ميکردم. نه به دلايل سياسي، به دلايل خانوادگي
* الان کمبود عاطفه نداريد؟ احساس دلتنگي...
-من سعي ميکنم غمهايم را به قدرت تبديل کنم، ولي خوب مگر ميشود ايران را فراموش کرد؛ من هنوز هر شب خواب ايران را ميبينم، اما چاره اي ندارم، 3 سال بچه هايم را نديدم و همه اينها سخت بود، ولي اميدوارم، من آرزوي برگشت دارم ...
** گفتگو از حامد طالبي