پیش از آغاز مصاحبه هم بگوییم که موسوی گرمارودی متولد سال 1346 است. در دانشگاه صنعتی شریف شیمی خوانده و بعدترها تحصیلات خود را در رشته علوم حدیث و قرآنی ادامه داده است. این مصاحبه از ناگفتههای بسیاری درباره فرقه اسماعیلیه، نفوذ شبکه آقاخان در رسانهها و دستگاهها دولتی همراه با خود دارد، که آن را بسیار خواندنی کرده است. این مصاحبه به شرح زیر است:
اولا به خاطر کتاب ارزندهای که نوشتید متشکرم. این کتاب به دلیل قلم روان و محکم و مطالب ناگفته و نادانسته، حتی کسانی را هم به خود جذب میکند که مخاطب کتابها تاریخی نیستند. سؤال اول از اینجا شروع میکنم که چرا شما از میان این همه فرقهای که وجود دارد سراغ اسماعیلیان آقاخانی رفتید؟
کشش من به این مسئله به این دلیل بود که خودم ریشه الموتی دارم. گرمارود یکی از روستاهای منطقه الموت است و به همین خاطر از کودکی به این مسئله توجه ویژهای داشتم. قلعه حسن صباح هم میدانید که در این منطقه است و چندین قلعه در آن منطقه متعلق به اسماعیلیان است است و همین انگیزهای شد تا شناخت بیشتری نسبت به این فرقه پیدا کنم.
کار تحقیق و پژوهش برای این کتاب از کی شروع شد و چه قدر طول کشید؟
این کتاب خروجی سالها کار است. من بیش از 10 سال است که روی اسماعیلیه تمرکز و کار میکنم. خصوصا اینکه سعی کردم عکس جمع کنم. به دلیل اینکه من روزی با یک خانم اسماعیلی در مشهد صحبت میکردم و صحبت به کتابهایی رسید که دیگران درباره اسماعیلیه نوشتهاند، میگفت همه این حرفها و این کتابها دروغ است. به همین جهت عکس جمع کردم چون خودش سند تاریخی است. سعی کردم در کتاب عکسها را بیاورم تا هم سندی ارائه شود و هم برای خواننده جذابتر باشد ولی حقیقتا بیش از 10 سال کار کردم. نه فقط برای این کتاب، کارهای بعدی که درباره اسماعیلیه نوشتهام و اگر منتشر شود ، متوجه حجم کارها میشوید. البته کارهای دیگری هم دارم که تحویل ناشر دادم و در نوبت چاپ است اما نمیدانم کی منتشر میشوند. همین کتاب خیلی طول کشید تا چاپ شد، من سال 88 کتاب را تحویل دادم. متأسفانه مراحل چاپ طول کشید و سال 91 منتشر شد.
برای مجوز مشکل داشت؟
بگذریم...
درباره جمعآوری عکسها بیشتر توضیح میدهید که چگونه عکسها را جمع میکردید؟
از همه جا. از اینترنت ، از کتب، روزنامهها، و مجلههای قدیمی و جدید. بیش از 10 سال تمام تمرکز من در این باره بود. اگر دقیقتر بگویم من سال 80 درباره قلعه الموت در خود قلعه سخنرانی داشتم و قبل از سال 80 هم درباره این فرقه کار تحقیقی میکردم و درباره اسماعیلیه و حسن صباح مطلب جمع میکردم. این کار یک سال و دو سال نیست.
به طور عام اطلاعات مردم کشور ما از فرقه اسماعیلیه کم است چه طور است که این گروه با این همه تبلیغ و امکانات که دارند، شناخت مردم ما از آنها کامل نیست؟
ما اسماعیلیه را به اسماعیلیه جدید و قدیم تقسیم میکنیم. اسماعیلیه جدید درست برعکس زمان حسن صباح که پر سر و صدا و پر هیاهو بودند، ترجیح میدهند در سکوت زندگی کنند و این سکوت برایشان پیش برنده است. به عنوان مثال در مشهد مقدس پشت خیابان کوه سنگی جماعتخانه دارند و میدانید که آنها به مسجد نمیروند به جماعتخانه میروند ولی هیچ کس را به جماعت خانهشان راه نمیدهند و سعی میکنند در تاریکی قرار بگیرند و به این شکل راحتتر هستند و چون در اقلیت هستند به شدت هوای هم را دارند ارتباطات قوی دارند و راحت و بیسر و صدا زندگی میکنند.
با توجه به این ارتباطات پیچیده که کسی را سخت به جمع خود راه میدهند شما توانستید بین آنها نفوذی داشته باشید با پیروانشان صحبت کنید و اطلاعاتی از بین خودشان جمع کنید؟
اگر بگویم آن طور که دلم میخواست موفق شدم ، نه این طور نبوده اما با تعدادی صحبت کردم اما آن طور که دلمان میخواهد وارد جمعشان شویم، امکانپذیر نیست.
درباره عقایدشان با این افراد صحبت کردهاید؟ یکی از جالبترین مطالبی که در کتاب مطرح کردهاید، اعلام قیامت چهل سال بعد از حسن صباح بود، این عقیده با آئین اسلام که حضرت محمد (ص) برای ما به ارمغان آورده و آنچه ما در قرآن داریم ، منافات دارد، یکی دیگر از مسائل شبه دار عقایدشان به انتصابشان اسماعیلیه اولیه برمیگردد، توجیه و پاسخ آنها در این موارد چیست؟
متأسفانه در این باره بحث نمیکنند. من اخیرا مصاحبهای تلویزیونی داشتم و اعلام کردم اگر از اعضای فرقه کسی حاضر به گفتوگو هست، من آمادهام. خدای نکرده نظرمان این نیست که کسی را بکوبیم یا بالا ببریم اما کسی نیامد. معمولا ترجیح میدهند در خفا باشند ولی از نوشتهها و سایتهایشان که بازتاب دهنده نظراتشان هست، میتوان استفاده کرد.
من در این کتاب خیلی خلاصه و سریع از مباحث گذشتم و خیلی فشرده تاریخ اسماعیلیه را بیان کردهام که در واقع خواننده آشنا شود و مطالب مفصلتر و حرفهایتر را در کتابهای بعدیم آوردهام که تکتک مطالبشان را نقد کردهام. حتی سمینارهایی که در ایران برگزار شده و بانیش همین فرقه اسماعیلیه بوده یا نمایندههایی از این فرقه بودهاند را هم نقد کردهام.
آقاخان در دربار پهلوی
به عنوان مثال همایشهایی اخیرا در ایران با عنوان الموت برگزار شده که بانی آن را آقای شاه خلیلی معرفی کردند و جالب اینکه هزینهاش را هم میراث فرهنگی پرداخت کرده و من سخنرانیهای این افراد در همایشها را نقد کردهام. درباره قیامت تعداد زیادی از نظرات این افراد درآورده ام اما امکان گفتوگوی رودرو مهیا نشده است.
یکی دیگر از نکاتی که در کتاب جلب توجه میکرد، آمدن بریدههایی از روزنامههای کشورمان بود که به تبلیغ فرقه اسماعیلیه میپرداختند به نظر شما این حرکتها ناآگاهانه است و رسانههای ما اسماعیلیه و آقاخانها را نمیشناسند، یا اینکه کاملا آگاهانه است و این فرقه در رسانههای ما هم نفوذ کردهاند؟
هر دو هست، بخشی ناآگاهانه است البته امیدهای واهی هم در کشور ما وجود دارد مثل مسابقه معماری که برگزار میشود و جوایز سنگینی دارد و 500 هزار دلار جایزه میدهند و خیلی ها را دیدهایم میخواهند به این پولها دسترسی پیدا کنند. خیلیها به امید اینکه به شبکه آقاخان متصل شوند و حقوقهای دلاری بگیرند این کارها را در رسانهها انجام میدهند و یک بخشی هم به دلیل ارتباطات پشت پرده است که من خواستم اینها را بیان کنم. این کتاب صد در صد کامل نیست و من خلاصه رد شدهام. مثلا من زندگی آقاخان سوم را در دست تهیه دارم که به زودی به ناشر تحویل میدهم و چیزی نزدیک به 900 صفحه شده است در حالی که در این کتاب 100 صفحه هم نشده است و من خیلی موجز گفتهام و سعی هم کردهام از اسماعیلیه اولیه خیلی فاصله بگذرم چون راجع به آن خیلی کتاب نوشته شده است.
شما در صحبتهایتان به شبکه آقاخان اشاره کردید و حقوقهای کلان دلاری. بیشتر توضیح میدهید؟ چگونه افراد از داخل کشور ارتباط میگیرند و به این شبکه وصل میشوند؟
آقاخان شبکهای را تاسیس کرده که در خیلی از کشورهای جهان این شبکه مشغول کار است و دامنههای زیادی در کارهای مختلف دارد به عنوان مثال از کارهای فرهنگی گرفته تا معماری و مسائل ترویج آبادانی و صندوقهای توسعه. مثلا به کشاورزیهای خرده پا وامهای قرض الحسنه میدهند و اینها را جذب شبکه شان میکنند.
منتها من این پشت پردهها را در کتابهای دیگر توضیح دادهام به عنوان مثال جایزه معماری بهانهای که توسط این جایزه وارد شبکه شهرداری شوند چنانکه ما در خود ایران میبینیم. پس از مدتی شرط و شروطشان برای شهرداری شروع میشود که اگر میخواهید طرحهای شما در مسابقات جایزه معماری شرکت داده شود باید طبق تعرفههای ما عمل کنید. نکته جالبتر اینکه خیلی از همایشهای جایزه معماری با همکاری وزارت مسکن در ایران برگزار شده است.
در سالهای اخیر؟
بله. من در کتاب هایم همه این موارد آوردهام. به عنوان مثال شرطهایی که آنها برای ساختمانهای ما در اصفهان گذاشتند و یا شرایطی که برای بازسازی خیابان لالهزار تهران گذاشتند و همکاری که آنها با شهرداری آن منطقه پیدا کردند، همه مستند و مستدل در کتابها آمده است و اینها بر میگردد به اینکه باید مسئولان ما بدانند هیچ خدماتی رایگان داده نمیشود و اهدافی پشت این قصه خوابیده است.
در کتاب شما به ماجرای حمایت انگلیس از آقاخان اول پرداخته شده الان هم این فرقه توسط کشورهای غربی حمایت میشود؟
البته. من در این کتاب سؤالی را مطرح کردم که چگونه است کوچکترین صدای اسلام خواهی با سرکوب غرب مواجه میشود، اما یک فرقه به نام آقاخانیها، اسماعیلیان نزاری آقاخانی میآیند و به راحتی در همه کشورها شبکه تشکیل میدهند با تمام دولتمردان جهان مثل انگلیس، آمریکا رابطه نزدیک دارند با شیمون پرز و نتانیاهو ارتباط نزدیک دارند (تمام عکسها پیش من موجود است) و این اسلام مشکلی ندارد؟ چگونه اینها جزء دوستان درجه یک غرب محسوب میشوند و هیچ مشکلی به وجود نمیآید؟
ممکن است برای عدهای این شبهه پیش بیاید که این طور پرداختن به زندگی این افراد همراه با عکسهایشان و حواشی زندگیشان به نوعی تبلیغ است. شما چه پاسخی دارید؟
صرف نمایش دادن عکس که تبلیغ نیست عکس خیلی از دیکتاتورهای جهان را در
روزنامهها میبینیم. ما در رسانهها درباره خیلی افراد صحبت میکنیم و عکس
میزنیم این دلیلی نیست که آنها را تبلیغ میکنیم. مطلب را باید دید و بعد
قضاوت کرد
اینکه کامل به زندگیشان بپردازید و از ارتباطشان با زنان هالیوودی بگویید ممکن است برای عدهای ایجاد شبهه کند.
من قبل از انتشارات امیرکبیر کتاب را به ناشر دیگری داده بودم و کسی در آن انتشارات هم هم چنین اظهار نظر کرده بود که زیادی در زندگی خصوصی آقاخانها دخالت کردهام من به آن فرد پاسخ دادم که این علم سیره نویسی است ما این علم را به درازای تاریخ داریم. خدا در قرآن هم زندگی انبیا را بیان میکند. درباره شخصیتهای تاریخی چه مثبت و چه منفی شرح حال نوشته میشود. درباره پیامبر اکرم(ص) سیرهها نوشته شده است.
آقاخانها هم از اینکه نکته مبرا نیستند با توجه به اینکه خودشان را جانشین بر حق پیامبر (ص) معرفی میکنند و از نسل مستقیم حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) میدانند و در نشریات غربی به این نکتهها اشاره میشود. پس باید زندگیشان را با جزییات بیان کرد که شباهتی به این بزرگواران دارند. که من در کتاب آقاخان سوم به نشریات غربی و مطالبی که از آقاخانها منتشر کردهاند، پرداختهام و تقریبا از همه نشریات انگلیسی زبان جهان به اضافه نشریات اسپانیولی و هلندی و آلمانی استفاده کردم و همه عکسها آوردم و مطالب بسیاری آوردم که اینها سند تاریخی است. در روزنامههای غرب تاکید دارند که هر جا صحبت از آقاخان میشود او را از نسل مستقیم حضرت رسول (ص) و علی (ع) و فاطمه (س) میدانند کسی که خودش را این چنین میداند، طبیعتا باید به بیوگرافی او پرداخت ما به دنبال حقیقت هستیم ما هیچ تعصبی نداریم که بیدلیل کسی را بکوبیم یا بالا ببریم.