به گزارش مشرق به نقل از وطن امروز، سیدعبدالحسین مختاباد، زاده 1345 در روستای امره شهر ساری، آهنگساز و خواننده مطرح و بنام موسیقی سنتی ایرانی است. وی در عرصه موسیقی تاکنون بیش از 20 اثر تولید کرده. او فارغالتحصیل کارشناسی علوم اجتماعی از دانشگاه تهران، کارشناسی زبان انگلیسی از دانشگاه یورک کانادا، کارشناسی موسیقی از دانشگاه اوتاوا کانادا و دکترای موسیقی (آهنگسازی و اجرا) از دانشگاه گلداسمیت انگلستان است. مختاباد در کنار تحصیل دانشگاهیاش سال 1370 بعد از بیش از یک دهه تعلیم و فراگیری ظرایف موسیقی ایرانی و غربی فعالیت رسمی هنری و
شما لیسانس علوم اجتماعی دارید، چطور موسیقی را شروع کردید و چه شد در رشته علوم اجتماعی تحصیل کردید؟
حقیقت اینکه من از کودکی صدای خوبی داشتم و به موسیقی علاقهمند بودم اما سال 1363 که دانشگاه تهران قبول شدم، دانشکده موسیقی تعطیل بود.
پس از ابتدا به موسیقی علاقه داشتید؟
بله، از زمانی که وارد دانشگاه شدم به کلاس موسیقی هم برای آموزش ساز و... میرفتم. سال
68 -1367که من در حال فارغالتحصیلی بودم، دوباره دانشگاه موسیقی باز شد. به دلیل آنکه سواد موسیقی من در حد لیسانس بود دیگر برای خواندن مقطع کارشناسی در دانشگاه اقدام نکردم. از سال 1380 نیز برای آموزش دورههای عالی موسیقی در خارج از کشور به آمریکا و انگلیس رفتم.
تحصیلات شما در رشته علوم اجتماعی، بازتابی هم در موسیقی و آواز شما داشته؟
بله صددرصد، طبیعی است کسی که در کار هنر فعالیت میکند اگر یکبعدی فکر کند تاثیر هنرش در جامعه کم خواهد بود ولی اگر بتواند رفتار هنری خود را بر مبنای نبض سیاسی و اجتماعی تنظیم کند تاثیرش بیشتر است، مضاف بر اینکه ما نسلی هستیم که از پنجم ابتدایی وارد دوران انقلاب شدیم و به همین دلیل شالوده ما با سیاست و جنگ ریخته شد. من هماکنون مشغول تدریس در دانشگاه هستم و در حال حاضر وقتی نوع لباس پوشیدن جوانان را میبینم، فکر میکنم زمانی که ما در دهه 60 دانشجو بودیم اگر یک نفر به این فرم لباس میپوشید، گمان میکردند آمریکایی یا صهیونیست است.
در آن زمان میگفتند چرا خوشتیپ میآیید دانشگاه، لباس دانشجو باید ساده باشد. روحیات انقلابی در شالوده نسل ما وجود داشت و خیلی از این مسائل را نسل بعدی اصلا حس و درک نکرده است. مثلا این حس که شما در یک کلاس درس نشستهاید و هفته بعد متوجه میشوید همکلاسی شما شهید شده یا دستش را در جبهه از دست داده و بدون دست به دانشگاه بازگشته یا دوست همکلاسی شما ترور شده است... به همین دلیل فضا در آن دوران فضای دیگری بود و با حالا فرق میکرد. مثلا دختر من در حال حاضر دانشجو است و در حال و هوای دیگری است و هرقدر هم برایش توضیح دهم باز وی نمیتواند آن فضا را به طور کامل درک کند.
فرزند شما از صدای پدر خوشش میآید؟
بله، خیلی.
متاسفانه موسیقی ایرانی دچار یک بدبیاری شده و آن این است که ما مانیتور (Monitor) در طول این سالها نداشتیم و هنوز هم نداریم. متاسفانه موسیقیهایی که نظام ما قبول ندارد، هم از تبلیغات و هم مانیتور در سطح بینالمللی برخوردار است اما ما هنرمندان داخلی، در عصر تلویزیون، این مانیتور که همان تلویزیون است را هنوز در اختیار نداریم. بصری بودن، تاثیرات بسیار عمیقی دارد و میتواند تاثیر بسزایی در نشاندن یک جریان در ذهن یک نسل داشته باشد.
در تلویزیون در حال حاضر کمتر از موسیقی سنتی استفاده میشود و بیشتر موسیقی پاپ پخش و تبلیغ میشود، به عقیده شما این به ضرر موسیقی سنتی نیست؟
به عنوان یک هنرمند از جامعه موسیقی سنتی، احساس نمیکنم موسیقی پاپ و جاز رقیب من است چرا که ایشان هیچوقت نمیتوانند کار مرا انجام دهند، همانطور که هیچگاه نمیتوان در ذهن یک ایرانی موکت را جایگزین فرش دستباف کرد. با توجه به ارتباطات در جهان و کوچک شدن دنیا، موسیقی ایرانی هماکنون بخشی از میراث کهن بشری است و به نظر بنده موسیقی سنتی از جانب موسیقیهای جدید در خطر نیست چرا که جایگاه آن بالاتر است. بحث اصلی من مساله تبلیغات است. هرجا با مدیران و مسؤولان راجع به مسائلی از قبیل شبیخون فرهنگی و... صحبت میشود میگویم موسیقی اولین زمینه و بستر در این شبیخون فرهنگی و تهاجم فرهنگی است و برای مبارزه صحیح و اصولی باید از ابزار سختافزاری و نرمافزاری کمک گرفت ولی متاسفانه هنوز 30 سالن در سطح کشور برای موسیقی ساخته نشده است!
چرا؟
واقعا نمیدانم ولی نتیجهاش این میشود که مثلا من به ساری میروم و یک جوان 15 ساله ترانهای را میخواند که تماما فحش و ناسزاست و خواننده لسآنجلسی هم حاضر نیست آن را بخواند! یکی از دغدغههای من آسیبشناسی آن چیزی است که هماکنون به عنوان موسیقی زیرزمینی در ایران مطرح است. این نوع از موسیقی یک بیماری است که متاسفانه آرام آرام دارد از حالت نابهنجار به هنجار و عرف تبدیل میشود و این بدترین ستمی است که میتوان به یک نسل کرد.
کلام شما درست ولی فکر نمیکنید ذائقه نسلی هم عوض شده یعنی نسل جوان امروزی شاید آن ارتباط را با موسیقی سنتی برقرار نمیکند؟
از نظر دسترسی به تنوع فرهنگی، جوانی که در کشورهای غربی زندگی میکند 10 برابر جوان ایرانی در جامعه ما امکانات دارد ولی در همان جامعه هنوز موسیقی کلاسیک زنده است و در بهترین سالنها اجرا میشود و از 2 ماه قبل از کنسرت هم بلیتهایش به فروش رفته است. میخواهم بگویم هر کالایی در جامعه طرفدارهای خودش را دارد. نسل جدید کمکم تهی از موسیقی میشود و این اتفاقی است که هماکنون دارد میافتد. به عقیده من برای فرهنگ نباید خرج کرد بلکه باید ولخرجی کرد ولی متاسفانه کمترین بودجهها برای بخش فرهنگی اختصاص داده میشود. یادم میآید 3 سال پیش که اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی خدمت مقام معظم رهبری رسیدند، ایشان گفتند: «بیایید از چهره فرهنگ و هنر مملکت محرومیتزدایی کنیم». کلمه محرومیتزدایی، خیلی تلخ و غریب است که ایشان بعد از بررسیها به این نتیجه برسند که جامعه هنری و فرهنگی ما دچار محرومیت شده چرا که واقعا این اتفاق افتاده است.
چه پیشنهاداتی برای بهبود این وضع دارید؟
اولین راهبرد این است که واقعا 80 درصد مدیران فرهنگی کنونی کار خودشان را رها کنند و اجازه دهند اهل فن و هنر مدیریت را برعهده گیرند. در دهه 60 به دلیل نبود امنیت و اعتماد کافی از برخی نیروهای غیرمتخصص ولی امین خواسته شد مسؤولیتهایی را برعهده بگیرند اما اکنون در دهه سوم انقلاب و با وجود برقراری امنیت، کودک نوپای انقلاب دیگر جوانی 30 ساله است و بهتر است که با درایت عمل کند. اگر در زمان حاضر مثلا مختاباد را رئیس هواپیمایی بکنند نهتنها اسفبار است بلکه توهین به دهها خلبان خبره است. در حال حاضر این مملکت به قدری سرشار از متخصص است که میتواند متخصص صادر کند اما میبینیم که هنوز در خیلی جاها کار دست متخصصان امر نیست.
مختاباد: به عنوان یک هنرمند از جامعه موسیقی سنتی، احساس نمیکنم موسیقی پاپ و جاز رقیب من است چرا که ایشان هیچوقت نمیتوانند کار مرا انجام دهند، همانطور که هیچگاه نمیتوان در ذهن یک ایرانی موکت را جایگزین فرش دستباف کرد.