کد خبر 14631
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۵۱

حضرت آيت‌الله مجتبي تهراني در ادامه جلسه درس غيرت مؤمن با تأکيد بر اينکه نبايد فريب ظاهر ديني را خورد، توجه به باطن را اولويت اول براي دوستي و رفاقت دانست و گفت: خداوند در رفاقت، مصاحبت و دوستي با مؤمنان واقعي امر به پايداري مي‌کند.

گروه فرهنگي مشرق - بحث ما راجع به تربيت به معناي روش رفتاري و کرداري دادن بود و گفته شد که انسان به‏طور معمول و متعارف در چهار محيط روش مي‏گيرد؛ خانوادگي، آموزشي، رفاقتي و شغلي. فضاي پنجمي هم وجود دارد که حاکم بر آن‏ها است.
در جلسات گذشته بحث ما پيرامون محيط سوم يعني محيط رفاقتي بود که نکاتي را درباره مصاحبت و معاشرت که معمولاً رفاقت‏ها هم از همين‏ امور نشأت مي‏گيرد مطرح کرديم. همچنين عرض کردم که اين محيط، اثرش نسبت به دو محيط قبلي بيشتر است و چه بسا ممکن است که آثار تربيتي آنها را خنثي کند. لذا اين محيط براي انسان چه در بعد تخريبي‏، چه در بعد سازندگي‏، نقش سرنوشت‏ساز دارد.
بالاخره بحث ما به اينجا رسيد که آن چيزي که بايد در معاشرت‏ها، رفاقت‏ها و مصاحبت‏ها و به طور کلي در روابط تنگاتنگ، محور قرار بگيرد، معنويت است. اگر معنويت محور باشد، اين پيوند رفاقتي پايدار مي‏ماند و در نشأتين، يعني در دنيا و آخرت مؤثر است و انسان از آن سود مي‏برد. اما اگر محور دوستي ماديت باشد، آنجا است که انسان ضرر مي‏کند و حتي ممکن است که در همين دنيا نيز بالأخره‏ پشيمان شود. روايات متعددي را نيز مطرح کردم.
اما اين جلسه مي‏خواهم يک قانون کلي الهي را در ارتباط با معاشرت، رفاقت و مصاحبت يعني رابطه تنگاتنگ مطرح کنم. اين آيه شريفه در سوره کهف آمده و خطاب به پيغمبر اکرم(ص) است که مسئله مصاحبت و معاشرت پيغمبر را مطرح مي کند.
به طور کلي مجالست و معاشرت از رفاقت و پيوند رفاقتي نشأت مي‏گيرد که من در ابتدا آيه شريفه را مي‏خوانم بعد اشاراتي که نسبت به اين جهت، در آيه وجود دارد را عرض مي‏کنم. خداوند خطاب به پيغمبر اکرم مي‏فرمايد: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناکَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» خود را به همراه کساني قرار ده که خداي خويش را شبان و روزان مي‏خوانند و به دنبال رضايت اويند! و چشم از آنها برمدار براي اين‏که زيبايي‏هاي دنيا را مي‏خواهي! و از کسي که قلبش را از ياد خويش غافل ساخته‏ايم، اطاعت نکن! همچنين از کسي که از هواي نفسش پيروي مي‏کند و در کار خود زياده روي دارد.(سوره مبارکه کهف، آيه 28)
در مورد شأن نزول آيه بعضي‏ها گفته‏اند که پيغمبر اکرم با کساني چون سلمان رابطه تنگاتنگي داشت که باعث شد بعضي از دنياداران که محور تمامي معاشرت‏ها، مجالست‏ها و رفاقت‏هايشان دنيا و مسائل مادي بود، بيايند و به پيغمبر بگويند که اگر اين‏ها را از خودت دور کني، يعني پيوند رفاقتي‏ات را با اين‏ها قطع کني، ما مي‏آييم و با تو رفيق مي‏شويم.
بعضي‏ها اينگونه نقل کرده‏اند که بعد از اين ماجرا، اين آيه نازل شد. چون من نمي‏خواهم وارد تفسير شوم، فقط به همين مقدار که در ارتباط با بحث است عرض کردم. در اين آيه چند مطلب هست که من اين‏ها را شمارش مي‏کنم.
يک، اينکه خداوند در امر مصاحبت، معاشرت و رفاقت امر به پايداري مي‏کند. اما نسبت به چه اشخاص و چه کساني؟ «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ» امر به پايداري در رفاقت است. خداوند پيغمبر را به استقامت و پايداري در دوستي و همنشيني «مَعَ الَّذينَ» با کساني که «يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ» صبح و شام خداوند، رب و پروردگارشان را مي‏خوانند امر مي‏کند. «شبانه ‏روز» بحث صبح و شب نيست. اشتباه نشود! اين کنايه است از اين‏که اينها در طول شبانه‏روز غفلت از خدا ندارند.
انسان اين‏گونه است که اگر چيزي برايش مهم بوده و از نظر دروني‏ برايش خيلي اهميت داشته باشد، هميشه همان چيز در نظرش مجسم مي‏شود و ممکن نيست که آن را فراموش کند. بستگي دارد به آن اهميتي که آن مسئله دارد، فکر و ذهن انسان را مشغول مي‏کند.
يعني هرچه مهم‏تر باشد و بيشتر در نظر انسان اهميت داشته باشد، بيشتر ذهن و ياد انسان را به خود مشغول مي‏کند. پيش اين افراد چه چيزي اهميت دارد که پيغمبر به دوستي با آن‏ها و استقامت در اين رفاقت امر شده است؟ نزد اين‏ها «خدا» اهميت دارد، چون در تمام شبانه‏روز به ياد خدا هستند. خدا مي‏فرمايند: رفاقتت را با اين‏ها پايدار بدار. «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ»
اين يک قانون است که به شما مي‏گويم. من اين آيه را مطرح کردم تا به صورت کامل و واضح مطلب را بگويم. اين نکته به درد همگان مي‏خورد. بايد رفاقت، با اين افراد باشد و پايدار هم بماند. از حرف اين و آن نهراس. پس در اين‏جا آن‏چه که محور معاشرت، رفاقت، مصاحبت و رابطه تنگاتنگ با ديگران است، ياد خدا است. با کسي رفيق شو که خدا از يادش نرود. در طول شبانه‏روز، خدا از يادش نرود.
در اين‏جا يک مسئله پيش مي‏آيد که من اين را نيز تذکر بدهم که انسان از کجا مي‏تواند بفهمد که فلان شخص، با خدا است و خدا از يادش نمي‏رود؟ چون مي‏گويند ظاهر و باطن انسان‏ها کاملاً مطابق و برابر با يکديگر نيست. مثلاً اگر کسي دائماً ذکر مي‏گويد، بسيار دعا مي‏خواند و ... همان کسي است که مورد بحث ما است؟ خداوند مي‏گويد: نه، شعور پيدا کن و باشعور باش! ببين که او اين کارها را براي چه انجام مي‏دهد. آيا براي ظاهر سازي است يا براي انجام تکاليف الهي؟! اگر «يُريدُونَ وَجْهَهُ» بود، خوب است.
اين‏ها ظواهر است که مي‏بينيم رعايت کرده و به اصطلاح متشرع است، اما اين کافي نيست. اگر ظواهر دين را اظهار مي‏کند و اين‏طور جلوه مي‏نمايد که خدا سرش مي‏شود، کافي نيست. بلکه علاوه بر ظاهر نيکو بايد از نظر باطن هم اين‏ها «يُريدُونَ وَجْهَهُ» خدا را بخواهند. هدفشان از انجام فرائض و پايبندي به شرع اين نباشد که بخواهند من و تو را فريب دهند. قصدشان رياکاري نباشد. مِن باب خدعه و خودنمايي نباشد.
چون ممکن است ظاهري فريبنده داشته باشد، ولي از نظر باطن هدفي شيطاني داشته باشد. مثلاً بخواهد امثال من را که مذهبي‏ها را دوست داريم، فريب دهد. فريب ظواهر را نخور. در انتخاب در رفاقت دقت کن. معيارت، ظاهر فريبنده نباشد. بلکه بايد معيار و ملاکت، باطن باشد.
من گام به گام پيش مي‏روم. مطلب چهارم، که دوباره تأکيد مي‏کند اين است که چنين آدم‏هايي را اگر به دست آوردي، اول در رفاقت با آنها پايداري کن، بعد مي‏گويد دست از او نکش. چشم از او نپوش. «وَ لا تَعْدُ عَيْناکَ عَنْهُمْ» چشم‏هايت را از اين‏ها برندار. دو چشمت را از آنها برندار، کنايه است از اين که پاي آن بايست. يک وقت از او منصرف نشوي و به جاي ديگر بروي. وقتي مي‏گوييم فلاني را زير نظر داشته باش، معنايش اين است که حواست به او باشد، نکند او را از دست بدهي.
چراي اين قضيه هم خيلي روشن است. چون ما در بحث‏هايمان گفتيم که اين رابطه، يک رابطه سرنوشت‏ساز در دنيا و آخرت است. اين رابطه دوستي در نشئه قيامت هم که جاودانه است، نقش دارد و چون در نشأتين براي تو مؤثر است، نقش سرنوشت‏ساز دارد و تو را مي‏سازد، چشم به او بدوز.
خداوند تا اينجا، گام به گام جنبه‏هاي کساني که انسان بايد در انتخاب رفيق، معاشر و مصاحب خود مدنظر داشته باشد را، به پيغمبر مي‏فرمايد. اين يک قانون الهي است. چه کسي را انتخاب کنم؟ مي‏گويد يک چنين آدمي را انتخاب کن. در رفاقت با او نيز، پايدار باش. از او منصرف نشو و چشم از او برندار.
مقابل آن را هم براي تو طرح مي‏کند. در همين آيه مي‏گويد که مقابلش کيست. رفاقت با چه کسي نکن؟ ببينيد چقدر جامع و مطلب را بيان مي‏فرمايد. «تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا» آن کسي که فقط ماديت و نشئه دنيا را هدف‏گيري کرده است، زندگي مرفِه و زيباي دنيايي را دنبال مي‏کند به درد دوستي و معاشرت نمي‏خورد. نهي از معاشرت و مصاحبت با اين‏ها مي‏کند. دليلش هم معلوم است. چون چنين رابطه‏اي نقش تخريبي‏اش بيشتر از نقش سازندگي آن است بلکه فقط نقش تخريبي دارد.
حال ببينيم سرآمد زينت زندگي دنيايي چيست؟ اگر ما بخواهيم خلاصه‏اش کنيم، سرآمد زينت زندگي دنيا، مال و جاه است. يک وقت از کساني که اين چيزها را هدف‏گيري کرده‏اند روش نگيري. «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» از کسي که دلش بي‏خبر از خدا است و از معنويت غافل است، پيروي نکن و از او روش نگير. سراغ اين‏ها نرو.
بعد مي‏گويد «وَ اتَّبَعَ هَواهُ» يعني اين آدم، کسي است که هميشه اسير خواسته‏هاي شهوي، غضبي و وهمي‏ خويش است. اگر بخواهيم توضيح دهيم که «هوا» چيست بايد بگوييم: خواسته‏هاي حيواني! در يک جمله، هوا يعني خواسته‏هاي حيواني. پول، براي او بت است. رياست، بت‏ است.
«أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» (سوره مبارکه جاثيه، آيه 23) در سوره جاثيه دارد چنين آدمي هواي نفساني خويش را خداي خود قرار داده است. «وَ اتَّبَعَ هَواهُ» همان است که فرمود: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» از اين‏هايي که پول و رياست برايشان «بُت» شده است، روش نگيريد! اينها انسان را بيچاره مي‏کنند. دنيا و آخرتتان را به باد مي‏دهند.
اين را مي‏گويد، بعد مي‏فرمايد: «وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» چنين کسي کارهايش بر محور افراطي‏گري و زياده‏روي است. حالا توضيح مي‏دهم که اين يعني چه. ما يک افراط و تفريط داريم و يک اعتدال که ميانه‏روي است. اين‏جا منظور آيه زياده‏روي است. مي‏گويد کساني هستند که در بعد حيواني‏شان زياده‏روي مي‏کنند و افراطي‏گري دارند.
انسان مجموعه‏اي از قوا است. در اين شبهه‏اي نيست که هم عقل دارد، هم قلب دارد، هم شهوت دارد، هم غضب دارد، و همچنين وهم دارد. يک مجموعه است. همه اين‏ها هم خوب است و حتي مقدس است. مثلاً غضب خوب است، و غضب مقدس هم داريم، مانند تنفر از گناه. اما انسان نبايد افراط‏گري کند. مرزشناسي بايد داشته باشيد. اگر کسي زياده‏روي مي‏کند و مرزشناسي ندارد، يعني مرز سرش نمي‏شود و نه بُعد انساني سرش مي‏شود نه شرعي، به درد دوستي نمي‏خورد.
اعتدال به معناي حفظ مرز انسانيت و الهيت است. آقا تو هم بعد انساني داري و هم بُعد الهي، بعد حيواني نيز در تو وجود دارد. نبايد اين بُعد حيواني بعد الهي و انساني را در تو تخريب کند. تعبير به افراط به اين معنا است. «وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» کارهايش را که نگاه مي‏کنم، مي‏بينم نه خدا سرش مي‏شود نه انسانيت. فقط همان بُعد حيوانيت، پول و رياست برايش مهم است و بس. نه عقل سرش مي‏شود، نه شرع.
چه بسا اين مطلب جواب به سؤال مقدر باشد. يعني ممکن است که کسي به ذهنش بيايد اين‏که شما براي من گفتي رفيق مي‏خواهي انتخاب کني و با او مجالست و مصاحبت کني که بعد هم مي‏گويي چشم از او برندار، اين چگونه آدمي است؟ خداوند در ادامه آيه مقابلات آن را مي‏گويد و تو مي‏فهمي که آن که بايد با رفاقت کني کيست.
اين طرف را براي تو روشن مي‏کند تا آن طرف هم براي تو روشن شود. به کارهايش نگاه کن. به روشش نگاه کن. چه کار دارد مي‏کند؟ آيا از کارهايش مي‏فهمي که به دنبال خواست خدا است يا دارد ظاهرسازي مي‏کند که به همان هواهاي نفساني‏اش برسد؟ چه بسا به دنبال رياست است و مي‏خواهد من و تو را فريب دهد. بحث، بحثِ سُمعه و رياکاري است ـ‏نعوذ بالله‏ـ اين‏ها را نگاه نکن. ببين او در ارتباط با پول، يا ارتباط با رياست که سرآمد زيبايي‏هاي دنيايي است، چه رفتاري دارد.
اين يک قانون کلي الهي است براي مصاحبت و معاشرت که اين‏ها همه منشأ براي رفاقت هستند. رابطه‏هاي تنگاتنگ از آنها متولد مي‏شود که در بحث آموزشي هم من گفتم آنجا يکي از محيط‏هايي است که رفاقت از آن بيرون مي‏آيد. اينجا هم از اين رابطه‏ها، رفاقت بيرون مي‏آيد. خدا قانون کلي مي‏دهد. مقابلش را هم مي‏گويد. با اين‏ها رفاقت کن و با اين‏ها رفاقت نکن.
من چون جلسه گذشته روايتي از علي (ع) خواندم، امروز هم به دو، سه روايت اشاره مي‏کنم. علي (ع) چه تعبيرات زيبايي دارد. حضرت مي‏فرمايد: «الصَّدِيقُ مَنْ کَانَ نَاهِياً عَنِ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ» دوست کسي است که انسان را از ظلم و دشمني باز دارد.
«رفيق» به کسي مي‏گويند که جلوي تو را بگيرد و نگذارد تو حق‏کشي و مرزشکني کني. «مُعِيناً عَلَي الْبِرِّ وَ الْإحْسَانِ»(غررالحکم، ص 415) از اين طرف وقتي که مي‏بيند تو مي‏خواهي مرز الهي را رعايت کني و اطاعت الهي را به جا آوري، به تو کمک مي‏کند. معيارهايي رفيق، اين است.
«صَدِيقُکَ مَنْ نَهَاکَ وَ عَدُوُّکَ مَنْ أغْرَاکَ» دوست تو کيست؟ آن‏که وقتي مي‏خواهي مرزشکني کني، جلوي تو را را مي‏گيرد و نمي‏گذارد که مرزشکني کني. به تو مي‏گويد: اين کار را نکن اين خيانت است اين جنايت است اين معصيت است رفيق با رفيق خود اين‏طور حرف مي‏زند. «وَ عَدُوُّکَ مَنْ أغْرَاکَ» آن کسي که تو را فريب مي‏دهد، مغرورت مي‏کند و تو را به وادي مرزشکني مي‏کشاند، دشمن تو است.
کاري مي‏کند که تو، نه شرع سَرَت بشود و نه عقل. کسي که تو را از وادي انسانيت و الهيت دور مي‏کند، دشمن تو است.
حضرت يک تعبير در ارتباط با رياست دارد که به نظر من خيلي گويا است. علي (ع) مي‏فرمايد: «عِنْدَ زَوَالِ الْقُدْرَةِ يَتَبَيَّنُ الصَّدِيقُ مِنَ الْعَدُوِّ »(غرر الحکم، ص 424) هنگام پايان قدرت، دوست از دشمن شناخته مي‏شود. وقتي که به رياست رسيدي دنبال تو هستند اما همين که مسئوليت را از تو گرفتند، همه مي‏گويند: خداحافظ، به سلامت. آن‏جا دوست از دشمن ‏شناخته مي‏شود.
آنجا مي‏بينيد که چه کساني پشت کردند و رفتند و چه کساني هم باقي ماندند. حضرت معيار مي‏دهد تا کساني را که براي دنيا به سوي تو آمدند و معيار رفاقتي‏شان دنيا بود و چه کساني را که معيار رفاقتي‏شان دنيا نبود، بشناسي. آنجا مي‏فهمي.
قدرت در اينجا اعم است يعني هر نوع تمکن و توانايي. چون ظهور قدرت در رياست است من اين‏طور گفتم وگرنه بحث دنيا است که سرآمدش رياست و قدرت مالي است. تمکّن مالي هم قدرت است. لذا تا موقعي که از نظر دنيايي دست تو پر بود با تو رفيق‏اند. اما وقتي که دست تو خالي شد، آنجا ديگر رفاقت بي رفاقت.
اين تعبيرات علي (ع) معيار است. گفتم يک بحث اساسي اين قانون الهي است که در باب رفاقت بايد توضيح مي‏دادم. لذا ما مي‏بينيم که قرآن به پيغمبرش مي‏گويد با چه کسي رفاقت کن و با چه کسي رفاقت نکن. جهت آن هم روشن است، چون اين رابطه نقش سازندگي دارد.
لذا اگر طبق معيار الهي باشد، اصلاح مي‏کند و اگر نباشد، نقش تخريبي دارد و سازندگي و تخريب هم براي انسان بسيار سرنوشت‏ساز است. هم در نشئه دنيا و هم در نشئه آخرت که جاودانه است. آن وقت در آيه داشت «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقين‏» (سوره مبارکه زخرف، آيه 67) توجه کن که با که رفاقت مي‏کني. گروهي رفاقت‏شان به دشمني تبديل مي‏شود، اما دوستي گروهي ديگر پايدار مي‏ماند.
-------------
* پايگاه اطلاع رساني آيت الله شيخ مجتبي تهراني

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس