سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل بانام «ویژههای مشرق» شمارا در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم. در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید.
********
روزنامههای امروز یکشنبه ۲۷ شهریورماه در حالی چاپ و منتشر شد که بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع هیئتهای دانشجویی؛ مرگ مهسا امینی و نقدها و تحلیلهایی درباره عملکرد گشت ارشاد، عضویت رسمی ایران در سازمان شانگهای در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
مهسا امینی، دختر جوانی که روز سهشنبه به کما رفته بود، روز جمعه در بیمارستان کسری تهران درگذشت. خبری که با واکنشهای بسیاری از سوی مقامات ارشد کشور و چهرههای سیاسی و اجتماعی شد.
روزنامه دنیای اقتصاد با تیتر «سه دستور ویژه برای پرونده مهسا» به این خبر واکنش نشان داده و مینویسد:
به دنبال درگذشت مهسا امینی، دختر ۲۲ ساله اهل کردستان در تهران، رئیسجمهور، رئیس مجلس و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه خواستار بررسی علل این حادثه و اطلاعرسانی در این خصوص شدند. بر اساس گزارشها عصر روز سهشنبه ۲۲ شهریور مأموران گشت ارشاد، مهسا را به دلیل آنچه بدحجابی او توصیف میکنند بازداشت کرده، اما دو ساعت بعد این دختر جوان به دلیل ایست قلبی به بیمارستان منتقل میشود که باوجود تلاشها برای نجات جانش او سرانجام عصر روز جمعه در بیمارستان کسری تهران فوت میکند. این حادثه طی روزهای گذشته واکنشهای گستردهای را در کشور برانگیخت.
روزنامه اعتماد مانند سایر روزنامههای اصلاحطلب عکس یک امروز خود را به «مرگ مهسا امینی» اختصاص داده و به نقل از حمیدرضا جلاییپور نوشته است:
ین اتفاقات تأثیر خود را بر جامعه گذاشته و میگذارد. یکی از اثراتش دوقطبی شدن جامعه است. یکطرف حکومت و پانزده در صد جامعه هست که با امکانات عمومی دنبال مهندسی فرهنگی جامعه هستند و در سیاست خارجی هم دنبال سیاست خارجی آمریکاستیز و پرهزینه هستند. طرف دیگر جامعه بقیه مردم هستند که جوانانشان نسبت به آینده بی افق و ناامیدند، نخبگان به دنبال مهاجرت هستند و مردم به خاطر تحریمها در حال فقیر شدن هستند، زیرساختهای کشور در حال فرسودگی و محیطزیست ایران در حال تخریب است.
صدیقه شکوری راد نیز گفته که حجاب در ایران به یک امر سیاسی بدل شده است و این رویکرد سلبی هیچ نسبتی با آموزههای دینی و مذهبی اسلام ندارد. او با اشاره به اینکه هرچه سریعتر باید تصمیمات عاجلی برای پایان دادن به گشتهای ارشاد (یا هر نامی که دارند) اتخاذ شود از ضرورت محاکمه علنی همه مقصران آشکار و پنهان این فاجعه سخن میگوید.
روزنامه سازندگی نیز به قلم حسین مرعشی دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی به استقبال مرگ مهسا امینی رفته و مینویسد:
ملت ایران و ناظران منطقهای و بینالمللی، عملکرد نظام جمهوری اسلامی در برخورد با انسان، بهخصوص یک دختر جوان را با برخورد امام علی (ع) مقایسه خواهند کرد. نمیتوان در ادعا گوش فلک را از عدالت علی (ع) و تعلق جمهوری اسلامی به «علی بن ابیطالب» پر کرد و در عمل شاهد شکاف و فاصله نجومی با رفتار و کردار آن امام همام باشیم.
مرعشی بدون اشاره به سنت زن کشی در حزبش ادامه داده است:
دومین آزمون متوجه شخص رئیسجمهور و مسئولیت ناشی از قانون اساسی، وزیر کشور و پلیس تحت فرمان ایشان است. جناب آقای رئیسی باید روشن کنند و نشان دهند که آیا با این حادثه مشابه حوادث دیگری که اتفاق افتاده رفتار خواهند کرد یا خیر. آیا این ضایعه بهاندازه ضایعه زورگیری در اتوبان نیایش برای نظام حائز اهمیت است یا خیر!
نکته جالبتوجه درباره افراطیهای چپ آن است که این گروه سیاسی در حالی با «خون بازی» جان دوباره گرفته و احزاب کاغذی و چند نفره ماشین بیانیه نویسی خود را روشن کردهاند که در برابر اقدامات تند خود در دهه شصت (تا جایی که پوشیدن پیراهن آستینکوتاه را تکفیر میکردند) سکوت کرده و یا لیدر آنها خاتمی که بهجای پوشیدن لباس سیاه برای میترا استاد، به دنبال ریشسفیدی مجمع روحانیون و پرداخت دیه به خانواده مقتول بود!
روزنامه هممیهن که با فرستادن خبرنگار اختصاصی به سقز سعی دارد نبض جریان را در دست بگیرد در سرمقاله خود اینچنین نوشته است:
برخی دوست دارند، اصلاح سیاست را عقبنشینی معرفی کنند و دولتها نیز علاقهای ندارند که متهم به عقبنشینی شوند. به نظر میرسد که این تعبیر نادرست است. عقبنشینی جایی معنا دارد که ایستادگی در آن موضع حق باشد و آن مطلوب نیز باشد مثلاً در جنگ و حقوق فردی میگوییم از مرزها یا تمامیت ارضی خود عقبنشینی نمیکنیم.
در ادامه این یادداشت آمده است:
ولی اگر جایی که قرار داریم از اساس بینتیجه باشد تغییر سیاست به معنای عقبنشینی نیست. بلکه به معنای اصلاح سیاست است. حتی اگر هیچ فشاری همروی آن نباشد، مورد گشت ارشاد دقیقاً چنین است. این راه برای مقابله با رفتارهایی که ماهیت فرهنگی دارد، مثمر ثمر نبوده و نیست. حتی اثرات منفی هم دارد.
روزنامه آرمان ملی نیز در خبری دروغین پیرامون این ماجرا نوشته است:
مردمی که حتی بخشی از آنها پس از شنیدن خبر درگذشت مهسا، مقابل بیمارستان کسری تهران جمع شدند؛ مردمی که روز جمعه به مراسم تشییع مهسا رفتند مثل همان جوی که مقابل بیمارستان کسری وجود داشت. اخباری که در جامعه دستبهدست میشد از ضرب و شتم خانم امینی ادعا داشت و اینکه به کما رفتن او ناشی از ضرباتی بوده که به سر او واردشده. مطالبات و خواستههای مردم برای روشن شدن قضیه بیشتر و بیشتر شد!
روزنامه بدون تیراژ مردمسالاری نیز با یک تیتر عجیب با هدف دیده شدن نوشته است:
مسئولان حکومتی و حتی برخی نمایندگان مجلس، از روز پنجشنبه که اطلاعیه پلیس منتشر شد تا روز شنبه خواستار بررسی دقیق این موضوع و برخورد با متخلفان حادثه شدند. اما هیچگاه خواسته اصلی مردم را مطرح نکردند. خواست عمومیمردم در شبکههای اجتماعی، متفاوت بود: «گشت ارشاد را جمع کنید». خواسته ای که نمایندگان فعلی مجلس و افراد حاضر در دولت و حاکمیت، نادیده گرفتند اما از سوی برخی فعالان سیاسی خارج از دولت و مجلس هم مورد تاکید قرار گرفت.
اما روزنامه کیهان با اشاره به انتشار فیلم از پشتصحنه مرگ مهسا امینی نوشت:
در شرایطی که ماجرای بیهوشی و نهایتاً فوت تأثرانگیز «مهسا امینی» هنگام حضور دریکی از مراکز پلیس بازار دروغپردازی و شایعهسازیهای ضدانقلاب و برخی در داخل را داغکرده بود انتشار تصاویر این حادثه یکبار دیگر رسوایی این فرصتطلبان را رقم زد.
کیهان در ادامه گزارش خود با اشاره به ماجرای قتل خونین میترا استاد و استاندارد دوگانه اصلاحطلبان نوشته است:
اما پرداختن همراه با قضاوتهای نادرست و پیش از روشن شدن اصل ماجرا از سوی برخی چهرههای سیاسی بیش از آنکه رنگ و بوی دلسوزی داشته باشد بیشتر نوعی عقدهگشایی و فرصتطلبی برای هجمه علیه نظام مینماید. بهعنوانمثال آیا اشک و ناله امروز گروهی که زمان زیادی از دفاع آنها از شهردار همحزبیشان در ماجرای قتل «میترا استاد» نمیگذرد برای مهسا امینی را میتوان تحت عنوان حمایت و دفاع از حقوق زنان و دختران پذیرفت؟ کسانی که انواع تهمت و نسبت ناروا را به زن بیدفاعی که به دست همسرش در حمام به گلوله بسته شد زدند تا همفکر و همحزبیشان را تبرئه کنند اساساً صلاحیت دفاع و ریختن اشک تمساح برای حقوق زنان رادارند؟
روزنامه همشهری نیز در سرمقاله خود با عنوان «دلسوزانه با گشت ارشاد» نوشت:
گشت ارشاد باید خود را مجهز به یک جنگ رسانهای و امنیتی تمامعیار کند نه صرفاً یک مواجهه اجتماعی و فرهنگی. مجهز شدن به دوربین، آموزش کامل نیروی انسانی، حضور پلیس زن خبره، تجهیزات فناورانه ردگیری و غیره از ضروریات این عرصه است. مردم ما مسلمانند. متدین هستند؛ ولو باحجاب رنگینکمانی. همین یک گزاره به مسئولان ما قوت قلب میدهد که بااقتدار به وظیفه قانونی و شرعیشان عمل کنند. نگران هیاهوهای هیجانی هم نباشند. مسیر حق یکطرفه است و بیبازگشت. هرکس مقابل «حقیقت» مقاومت کند بهزودی مقابل «واقعیت» قرار میگیرد و جبراً اصلاح میشود، فرقی هم نمیکند برانداز اهریمنی یا خودیهای منفعل و ظاهرگرا؛ این سنت خداست.
مهدی جمشیدی، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه ایران با عنوان گذار بهسوی غلبه کار فرهنگی نوشت:
لمنیت اجتماعی، معطوف به «جامعه» است؛ یعنی دولت اسلامی وظیفه دارد در «عرصه عمومی»، مداخله کند و آن را از آلودگیهای ضدمعنوی و جریانهای مادی و هوسبازانه پاک کند. پس سخن درباره «عرصه عمومی» است و نه «عرصه خصوصی». در عرصه خصوصی، نهفقط دولت اسلامی، بلکه هیچ فردی حق مداخله ندارد، بلکه در آنجا تنها پای «وجدان معنوی و اخلاقی خودِ فرد» در میان است و این عنصر ایمانی و باطنی است که قدرت بازدارندگی دارد.
در ادامه این یادداشت قابلتأمل آمده است:
درواقع، همه آنچه باید صورت بگیرد به «قانون» و «دولت» و «الزام» و «ناظر بیرونی» واگذار نشده و دین، شأن «آمرانه» و «تحمیلی» نیافته است، بلکه سرچشمه آغازین واصلی دیانت، همچنان «اعتقاد» و «باورِ» خود شخص است و تنها در عرصه عمومی و فقط نسبت به کسانی که دچار «ضعف تقوا» و «سستی اخلاق» هستند، دولت از طریق قانون به میان میآید و مجال نمیدهد کسانی در جامعه به فسق و فجور بپردازند و فضای عمومی و مشترک را آلوده نمایند. اگر این تفاوتها و تمایزها در نظر گرفته شوند، چهبسا بسیاری از مخالفتها و لجاجتها فروکش کنند.
رپورتاژ نیویورکتایمز برای براندازان چه معنایی داشت؟
روزنامه جوان با اشاره به گزارش موهوم روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز نوشت:
میزبانی رهبر انقلاب از هیئتهای دانشجویی در صبح روز اربعین، از یک منظر دیداری خاص محسوب میشد. از همان چهارشنبهشب که خبر آمد هیئتهای دانشجویی روز اربعین در حسینیه امام خمینی و با حضور رهبری عزاداری خواهند کرد، ذهنها سریع به سمت شایعاتی رفت که طی ۱۰ روز گذشته در مورد وضعیت جسمی حضرت آیتالله خامنهای منتشرشده بود؛ شایعاتی که البته قابلتأمل و توجه نبودند و اکانتهای منافقین و نیز سلطنتطلبها بر آن میدمیدند.
از چهارشنبهشب که پیشخبر دیدار اربعین منتشر شد، موج این دروغهای توئیتری خوابید و حتی دارو دسته رجوی هم تلاش کردند اعتبار کذایی خود را بیشتر آتش نزنند. برخی براندازان سطح بالاتر از آلبانینشینهای رجوی، همچون تحلیلگران رسانههای ضد ایرانی فارسیزبان، تلاش کردند از سر برملا شدن دروغ این قصهسازیها، ژست همهفهمی بگیرند و حالا که معمای خودساخته حلشده، به همفکران برانداز خود بگویند که فریب خوردید و در تله امنیتی گرفتارشدهاید.
جوان در ادامه نوشته است:
نفوذ فارسیزبانان در رسانههای غربی این رسانهها را تبدیل به ابزارهایی سخیف برای نوشتن علیه جمهوری اسلامی ایران کرده است. خبرنگارانی که نگاهشان به وضعیت جمهوری اسلامی و وضعیت ایران نه برخاسته از گزارههای خبری دقیق و تحلیلهای عمیق، بلکه نتیجه رؤیاها و آرزوهای خود است و میتوانند در این مسیر، از یک رسانه معتبر هم چیزی در حد «من و تو» و «اینترنشنال» بسازند و خوشحال باشند که تیتری علیه ایران زدهاند، حال اینکه آن تیتر درست است یا غلط، اهمیتی ندارد!
شاید این رسوایی برای نیویورک، تجربهای باشد تا عنان خروجی خود را دست احساسات براندازانِ اپوزیسیون ایرانی ندهد و برای اعتبار خودش شأنی قائل باشد. وگرنه که این حراجی برای نیویورکتایمز آوردهای جز تنزل به سطح بیبیسی فارسی و اینترنشنال و من و تو و باقی این جماعت نخواهد داشت.