کد خبر 13595
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۱۸

پيرو اين‌که سخنران خوب بايد داراي عفت کلام، متانت کلام، وزانت کلام، جذابيت کلام، پوپوليسم، فرهيختگي، رويکردمحوري، راهکارمحوري و... باشد؛ بدين‌وسيله توجه شما را به يک نمونه سخنراني مطلوب، که عن‌قريب توسط يکي از مسئولان پايه‌بلند مملکتي ايراد خواه





پيرو اين‌که سخنران خوب بايد داراي عفت کلام، متانت کلام، وزانت کلام، جذابيت کلام، پوپوليسم، فرهيختگي، رويکردمحوري، راهکارمحوري و... باشد؛ بدين‌وسيله توجه شما را به يک نمونه سخنراني مطلوب، که عن‌قريب توسط يکي از مسئولان پايه‌بلند مملکتي ايراد خواهد شد، جلب مي‌کنيم:











سخنراني مقام مملکتي در جمع فرهيختگان داخلي، نخبگان خارجي، کشتي‌گيران 120+ کيلو، طلاب جوان، گرافيست‌هاي نابينا و خانم‌هاي خانه‌دار و بچه‌دار، زنبيلو بردار و بيار.



به نام خداوند بخشنده مهربان، و به نستعين

مردم خوب، متدين، خانم، هنردوست،‌ تنومند و شهيدپرور ايران

بسيار خوشحالم که در اين روز فرخنده و در اين مکان متبرک، توجه شما را به خودم جلب مي‌کنم. براي من که شاگرد کوچکي هستم بسيار باعث افتخار است حضور در محفلي که بر بنيان هنر و معنويت و بر مدار دانش و ارزش و ورزش هويت پيدا کرده و هدف بزرگ انسان‌سازي و انساني‌پردازي را از پشت سر دنبال مي‌کند.



بعضي خيال مي‌کنند مردم براي هرکسي کف مي‌زنند. اما اين‌طور نيست و همان‌طور که مي‌دانيد، انسان اشرف مخلوقات است و در برترينگي او نسبت به جلوه‌هاي حيات پيراموني، کسي شک ندارد. حالا اين انسان وقتي در سرزمين ايران باشد، کائنات به او نگاه ديگري دارد. نگاهي از سر مهر، که جهان سراسر مهر است و اين سرزمين، سرزمين مهربانان. انسان ايراني، و بلکه انسان شرقي و آسيايي و حتي انسان غربي، موجودي است که دامنه موجوديت او از زيرِ زمين و پست‌تر از خاک دنباله دارد تا نزديک عرش الهي. هرچه پايين‌تر برود جا دارد و بالاتر که مقام خداست، بيشتر از آن جا ندارد؛ که اگر داشت، انسان ايراني به آنجا هم مي‌رسيد. اين در متون ديني و عرفاني ما هست که اگر علم در ثريا باشد، بر و بچه‌هاي ايرون به آن خواهند رسيد.



در اين ميان هستند کساني که چشم ديدن موفقيت‌هاي ما را ندارند. من به اين‌ها مي‌گويم: «اي کساني که چشم ديدن ما را نداريد! اين‌قدر نداشته باشيد تا چشم‌تان بترکد.» خيال مي‌کنند ما نشسته‌ايم که اين‌ها چشم ديدن ما را داشته باشند. زکي. اگر هنوز دستشويي نکرده‌ايد، شب دراز است. يا به قول ادبيات فارسي «باش تا صبح دولتت بدمد». اين‌طوري‌هاست داداش، که مي‌بينيم در طول تاريخ همواره کساني هستند که تاريخ‌ساز و بنيان‌پرداز و زمان‌گداز هستند. اينها تاريخ را مي‌سازند و تاريخ در تعاملي که با بشريت دارد اين‌ها را مي‌سازد و در واقع تقدير از همين‌جاست که نشأت مي‌گيرد. بعضي‌ها خيال مي‌کنند تقدير يعني اين‌که اراده الهي ابتدائاً بر هرچه تعلق بگيرد، گرفته است. البته اين حرف هم درست است، ها. اما درست‌تر اين است که تقدير الهي شالوده متراکم اختيار آدمي است و اگر اختيار آدمي باشد، خداوند کجا و در چه محملي بايد تقدير خود را عملي کند؟ يعني انسان يک وجه قضيه‌اي است که خداوند وجه ديگر آن است.



اينجا را خوب دقت کنيد: بعضي‌ها گفته‌اند جهان تشکيل شده از يک مثلث که سه رأس آن عبارتند از خدا، انسان و بشريت. بعضي‌‌ها هم گفته‌اند نه خير. جهان يک مربع است که عبارت از خدا و انسان و حيوان و نباتات است. اما من مي‌خواهم بگويم هيچ‌کدام از اينها نيست. از خودم هم نمي‌گويم، بلکه حاصل تفکر متفکران است. من‌مي‌گويم جهان دايره است و به تعداد انسان‌ها در آن شعاع وجود دارد به مرکز دايره و مرکز دايره خداست. براي همين است که زمين گرد است. حرکت زمين هم نشانه عشق به خورشيد است. خورشيد نور است و زمين از خاک. خاک عاشق نور است و زمين عاشق خورشيد و انسان عاشق خداست، دورش بگردم. خدا خودش را در آينه خاکي بشر تماشا مي‌کند. به قول شاعر «آنچه در آينه جوان بيند/ پير در خشت خام آن بيند». همين ديروز بود که يک نوجواني آمد پيش من و گفت «فلاني!» به او گفتم «جان فلاني؟» او گفت دلم مي‌خواهد فردا که سخنراني داري بزني توي پوز اون‌ها که مي‌گويند جهان مثلث است و اون‌ها که مي‌گويند جهان مربع است.» من هم گفتم «بي‌خيال، حاجي جون، اين‌ها خدازده‌اند، تازه‌شم، بچه که زدن نداره.» البته اين را به شما بگويم: ليست اسامي اين‌ها از چهار پنج سال پيش توي جيب من هست. مي‌خواهيد بگم؟ منتها، چه فايده دارد من اسم‌شان را ببرم؟ اگر فکر مي‌کردم فايده دارد مي‌گفتم. اما از من به شما نصيحت.»



اين است که مي‌گويم انسان بالاتر از بشريت است. انسان وظيفه‌اش در دنيا اين است که به سمت تعالي حرکت کند. مهم حرکت است، رسيدن به مقصد فرع قضيه است. حال اگر در حين حرکت به جايي هم ماليد، اشکالي ندارد. افسر کائنات مي‌آيد و يک جريمه کوچک مي‌نويسد و مي‌رود. اما اين هم دليل نمي‌شود که بغل را نپايد و بي‌محابا حرکت کند و افراطي‌گري نشان دهد. قديمي‌ها مي‌گفتند «بغلو بپا، نماله» اما من مي‌گويم بايد موانع طريق سلوک را از سر راه برداشت.



از آنجا که عمده بدخواهان منتظر نشسته‌اند تا من يک حرفي بزنم و آنها يک جمله را بردارند تيتر کنند، در حالي که به اندازه فرزند بز هم نمي‌فهمند؛ لذا من همين‌جا منظورم را از تک‌تک کلماتي که گفتم بيان مي‌کنم تا روشن شود. منظور من از «ايرون»، ايران عزيز اسلامي بود و منظورم از «ايران» اسلام بود و اگر گفتم خاک عاشق نور است، منظور از «نور» احکام نوراني اسلام است. اگر گفتم «شب دراز است» منظور باش با صبح دولتت بدمد، که توضيح هم دادم همان‌جا.



والسلام عليکم، حکايت همچنان باقي.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس