زن جوان: چیزی نمانده بود که شوهرم پای میز قمار دخترم را ببازد!

روزی که فهمیدم همسرم پای میز قمار روی دختر نوجوانم شرط بندی کرده است، وحشت زده و سراسیمه خودم را به پاتوق قماربازان رساندم و با گریه و التماس او را از پای میز بیرون کشیدم.

به گزارش مشرق، زن ۲۷ ساله با بیان این که دیگر تحمل تهمت های ناروای همسرم را ندارم و زندگی وحشتناکی را گذرانده ام، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری  گفت: پدر ومادرم تبعه کشور افغانستان هستند. یکی از خواهرانم مقیم کشور سوئد شد و دو تن دیگر از آنان در تهران ازدواج کردند. به همین دلیل من که ته تغاری بودم خیلی مورد توجه اعضای خانواده ام قرار می گرفتم .

پدر ومادرم خیلی مرا دوست داشتند و هرآن چه می خواستم برایم فراهم می کردند. پدرم خیاط بود و گاهی مرا کنار دستش می نشاند تا از تجربه اش استفاده کنم و خیاطی بیاموزم. خلاصه من سوگلی خانواده بودم و موفقیت هایم در تحصیل نیز روز به روز بیشتر می شد تا جایی که شعر می سرودم و داستان می نوشتم و همواره رتبه اول تحصیلی را کسب می کردم. پدر و مادرم نیز آرزوهای زیادی برایم داشتند تا این که در ۱۶سالگی زمانی که در کلاس اول دبیرستان تحصیل می کردم، غلام علی به خواستگاری ام آمد.

بیشتر بخوانید

رشد جرائم سایبری تهران در دوران کرونا

او نیز از هموطنانم بود که در مشهد زندگی می کرد و رابطه فامیلی دوری با ما داشت اما خانواده ام پاسخ منفی دادند چرا که امید داشتند من روزی خانم دکتر شوم و به هموطنانم کمک کنم. با وجود این، خانواده غلام علی دست بردار نبودند و مدام فامیل نزدیکمان را به خواستگاری ام می فرستادند تا این که پدرم به شرط ادامه تحصیل من با این ازدواج موافقت کرد. هنوز یک سال از زندگی مشترکمان نگذشته بود که غلام علی راهی تهران شد تا برای درآمد بیشتر نزد برادرش در کوره های آجرپزی کارکند.

من هم به ناچار بار و بندیلم را بستم و راهی تهران شدم. آن جا برای آن که خشت خام بیشتری تولید کنیم و مزد بیشتری بگیریم من هم چادرم را به کمر بستم و پا به پای شوهرم مشغول کار شدم. آن قدر قالب های سنگین خشت را بر زمین می زدم که دستانم ترک های وحشتناکی برداشته بود و گاهی از آن ها خون جاری می شد طوری که شب ها تا صبح ناله می کردم و با انواع و اقسام داروهای خانگی به درمان آن ها می پرداختم. حالا دیگر درس و مدرسه را هم رها کرده بودم و به چیزی جز خوشبختی در کنار همسرم نمی اندیشیدم.

در همین روزها بود که متوجه شدم همسرم با دختر دیگری در کوره های آجرپزی ارتباط دارد. او به بهانه های مختلف مرا رها می کرد و نزد آن دختر می رفت. این درحالی بود که دخترم هایده نیز به دنیا آمده بود و غلام علی قول داد به خاطر دخترم و آینده او دیگر به من خیانت نکند. بالاخره چهار سال از دوران نوجوانی و جوانی ام را در کوره های آجرپزی گذراندم و سپس برای ادامه زندگی به مشهد بازگشتیم و همسرم به کارگری در اموربنایی پرداخت.

اما روزهای زیادی را بیکار بود و من به سختی نانی برای فرزندم تهیه می کردم. مدتی بعد فهمیدم همسرم به مردی قمارباز تبدیل شده است چرا که او حتی فرش خانه را فروخت و در بازی قمار باخت. دیگر او را فقط در پاتوق های قمار پیدا می کردم تا این که یک روز فهمیدم غلام علی چون پولی برای بازی ندارد بر سر دخترم شرط بسته است که در صورت باخت هایده را به عقد پسر معتاد طرف مقابل در بیاورد که از مدتی قبل به خواستگاری آمده بود اما من به دلیل اعتیادش مخالفت کردم.

به همین خاطر وحشت زده و هراسان خودم را به پاتوق آن ها رساندم و با گریه و التماس همسرم را از آن جا بیرون کشیدم .خوشبختانه بخت با من یار بود و همسرم آن روز قمار را نباخت اما زمانی که به خانه رسیدیم من و دخترم را زیر مشت و لگد گرفت به حدی که در بیمارستان بستری شدم. با این همه هربار که کتک می خوردم، دروغی را برای خانواده ام سرهم می کردم تا از شنیدن مشکلات من ناراحت نشوند. درهمین روزها بود که فهمیدم همسرم به مواد مخدر صنعتی آلوده شده است.

حالا دیگر روزگارم روز به روز سیاه تر می شد و گاهی تا چند روز گرسنگی می کشیدم و از همسرم خبری نداشتم. در این شرایط با کمک مالی پدرم به خانه ای در حال ساخت نقل مکان کردیم که هیچ امکاناتی نداشت و حتی به جای در، پلاستیک آویزان کرده بودم واز آب وبرق هم خبری نبود. در همین حال غلام علی دوستانش را برای مصرف شیشه به خانه می آورد که در این میان یکی از آن معتادان پیشنهاد شرم آوری را به من داد.

وقتی موضوع را برای همسرم بازگو کردم دوباره کتکم زد و با چاقو مجروحم کرد به گونه ای که چند روز در بیمارستان بستری شدم. بارها تلاش کردم او را از این وضعیت نجات بدهم ولی بازهم به مصرف مواد ادامه داد. حالا هم بر اثر توهمات شیشه تهمت های ناروایی به من نسبت می دهد که برایم قابل تحمل نیست و ...

منبع: روزنامه خراسان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 20
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 13
  • IR ۲۲:۰۰ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۷
    50 1
    با کی ازدواج کردی خدا کمکت کند
  • IR ۲۲:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۷
    45 9
    من یه مردم میگم طلاق بده خودت رو راحت کن. اینده ات رو برای یک ... تباه کردی؟؟؟ ادامه تحصیل بده و همزمان کار کن.
  • NL ۲۲:۴۳ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۷
    7 1
    تکرار داستان نل
  • IR ۲۳:۰۷ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۷
    27 1
    متاسفم برات غلام بی غیرت
  • IR ۲۳:۱۵ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۷
    13 1
    شرم باد
  • خداداد IR ۲۳:۳۱ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۷
    14 1
    به امید همچون ادمی نشین که محال درست بشه باهربدبختی هست دخترت نگه دار امیدی هست بهتر بشه اما به امید اون یک لحظه هم نباش
  • حامد IR ۲۳:۳۱ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۷
    21 1
    غلام گرتی سگ تو روحت
  • Reza IR ۲۳:۴۴ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۷
    16 13
    مشرق دست از سر مشهد بردار به شهر های دیگه هم رسیدهگی کن
  • کامران IR ۲۳:۴۷ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۷
    18 2
    شوهرت درست شدنی نیست باید فکر اساسی بکنی
  • IR ۰۲:۰۰ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۸
    5 0
    مگه مجبوری آدم پای کسی وای می ایسته که ارزشش رو داشته باشه جون خودت و فرزندت رو بگیر و برو پیش خانوادت تا از بین نرفتید خودتون که بخواید خداوند کمک و گشایش میکنه..
  • IR ۰۹:۳۵ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۸
    4 1
    بی غیرتی بیداد میکنه
  • نوبادی IR ۱۲:۳۴ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۸
    3 1
    بله..ازدواج در سن پایین و نتیجش!!
  • جواد IR ۱۲:۵۱ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۸
    0 0
    باادم معتاد و قمار باز وقت تو صرف نکن . جونت تو بردار و خودتو خلاص کن . و همراه با کار دوباره درستو برای اینده بهتر ادامه بده.
  • MD ۱۳:۴۸ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۸
    0 0
    پدر و برادرهاش چرا سکوت کرده اند
  • بنده خدا IR ۱۴:۱۵ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۸
    2 0
    شوهرش غلام علی نیست. غلام شیطانه. به نظرم طلاق بهترین راهه
  • IR ۱۴:۵۹ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۸
    1 0
    شوهرت خیلی بیشعور هستش که روت چاقو میکشه دست بزن داره خدا مرگش بده چه جوری صبر کردی خدا بهت کمک کنه یک روز جواب شوهر بی غریتتو بده
  • IR ۱۵:۱۷ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۸
    2 1
    ای کاش در امر ازدواج به جای سخت گیری های چشم هم چشمی مالی یه مقدار از در خصوص شناخت افراد سخت گیری گردد
  • IR ۱۶:۱۲ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۸
    2 0
    مردک رذل را باید با یک تکه طناب خفه کرد و جنازه کثیفش را سوزاند که اثری ازش باقی نماند
  • منتظرالمنجی IR ۲۲:۰۳ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۸
    3 0
    سلام به مسولین .جامعه ای که توش فقرباشه نمی شه دیندارش کرد.چرا بعضیاازخوشی وپولداری زیادازاونوربوم به فسادکشیده می شن و یه زن ازنداشتن یه جوهمت وغیرت شوهرنامردش مجبورشه تمام این رنجهاروبی نتیجه ای تحمل کنه وخدای نکرده جان وعفتش به خطربیوفته .خدامرگم بده حتی لحظه ای تجسم اینچنین زندگی ای برام غیرقابل تحمل .یاامام زمان عجل علی ظهورک
  • IR ۰۸:۴۰ - ۱۴۰۱/۰۷/۰۴
    0 1
    داستان ازدواج افغانستانی ها با ما فرق می کنه. اونها تقریبا زن رو میخرند و زن جزو اموالشون محسوب میشه. هرچقدر پول داشته باشند زن بیشتری دارند یا میخرند.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس