قاب‌های بی‌قراری و عاشقی/ روایت ۲ عکاس از ماجرای تصاویر تکان‌دهنده‌شان از مادران شهدا

از سال‌های دفاع مقدس و هیاهوی اعزام نیرو تا امروز، احوال مادران شهدا در تمام برهه‌ها شایسته به تصویر کشیدن بوده است.

به گزارش مشرق، عکاسان جنگ که شمارشان هم کم نیست درآن سال‌ها قاب‌های فاخری از این مادران آفریدند. عکس‌هایی که زبان گویای حال آن‌ها هستند. کندوکاو درآن سال‌ها بدون درنظر گرفتن آثار فاخر عکاسان، تلاشی بیهوده است. با مروری بر آن سال‌ها می‌بینیم که جوانمردان آزاده وطن از هر آن چه بود، گذشتند، اما به راستی این نجابت و صبر چگونه در انسانی تجلی می‌یابد؟ و چه چیز بهتر ازتولد و حس عمیق مادر به طفل تازه متولد شده‌اش می‌تواند عظمت کار این مادران را در طول تاریخ جاری نگاه دارد؟ در پرونده امروز زندگی‌سلام و در سالروز وفات حضرت ام‌البنین (س) که روز تکریم مادران و همسران شهدا نام گذاری شده، به سراغ دو عکاس رفتیم تا درباره معروف‌ترین تصاویر ثبت شده توسط آن‌ها از مادران شهدا برای‌مان بگویند. همچنین با یک مادر شهید که تصاویرش به تازگی در شبکه‌های اجتماعی پربازدید شده، گفت‌وگویی داشتیم.

غربت و دلتنگی چشمانی هوشیار
این عکس را ساسان مؤیدی، عکاس مستند و جنگ گرفته است. او در گفتگو با ما درباره این عکس می‌گوید: «در سال ۶۳ روزی که اولین کاروان کربلا برای اعزام آماده می‌شدند، خودم را به آن‌جا رساندم. سرتاسر خیابان غلغله بود. از هرطرف صدایی به گوش می‌رسید. صدای گریه، زاری، وصیت و.... همهمه عجیبی در کل فضا طنین انداخته بود. در دو طرف خیابان حافظ، روبه‌روی ساختمان مجلس افراد آماده اعزام، خانواده‌ها، همسایه ها، دوستان و آشنایشان مشغول صحبت و خداحافظی بودند. با چشمانم تمام صحنه‌های اطرافم را دنبال می‌کردم و دنبال قابی برای ثبت کردن می‌گشتم. خاطرم هست آن قدر سوژِه‌ها زیاد بود که نمی‌شد همه را پوشش داد.

خیابان پر بود از جوانانی در لباس جنگ که بیشترشان به سن ازدواج نرسیده بودند، بعضی‌ها هم عیال‌وار بودند و زن و بچه برای بدرقه‌شان آمده بود. ما آن زمان در نهایت سه یا چهار حلقه نگاتیو همراه داشتیم. من برای پوشش خبری نرفته بودم و بیشتر دنبال ثبت لحظات وداع بودم. زمانی که سخنرانی رئیس‌جمهور (رهبر معظم‌انقلاب) تمام شد، سربازان کم‌کم به همرزمان‌شان ملحق و از خانواده‌ها جدا شدند. تعداد افراد قابل شمارش نبود، من آمدم وسط جمعیت.

همیشه دوست دارم در دل موضوع قرار بگیرم. دوربین را روی میدان دید مد نظرم تنظیم و بدون وقفه عکاسی کردم تا این مادر و پسر را دیدم و این عکس را از فاصله نیم متری شان گرفتم. من محو آن صحنه بودم. دوربین جلوی صورتم بود و چندین عکس از آن‌ها گرفتم. یک مناجات عاشقانه بین آن‌ها رد و بدل می‌شد و آن‌قدر غرق در هیجان آخرین دیدارشان بودند که حضورشان در قاب من را احساس نکردند. این قاب، غربت و دلتنگی چشمان هوشیار یک پسر آماده اعزام به جبهه را به تصویر می‌کشد. مادرش دست می‌کشد بر صورت جوان و راسخ پسر، نگاه مصمم‌اش را می‌کاود انگار که دلیری و شجاعت با چشمان مسرورش عهد اخوت بسته است. او برای جوان مسافرش بی‌قراری می‌کند. مادر در عکس بعدی بلافاصله بعد از این که از هم جدا می‌شوند، دنبال پسرش می‌دود. سال‌ها بعد انجمن عکاسان دفاع‌مقدس اطلاعاتی از این پسر جوان به من داد. او اکنون جانباز ۷۰ درصد است و در ورامین زندگی می‌کند.»


مجید من زیر بارونه
علیرضا عابدی که این عکس متفاوت را از یک مادر شهید ثبت کرده، درباره آن نوشته: «مادر شهید مفقودالاثر مجید امیدی، هر وقت بارون می‌ا ومد می‌رفت زیر بارون می‌ایستاد و چشمای ابریش بارونی می‌شد. وقتی ازش می‌پرسیدن آخه مادر من چرا وایستادی زیر بارون؟ آروم زیر لب زمزمه می‌کرد، گلی گم کرده‌ام می‌بویم او را، آخه الان بدن مجید من زیر بارونه... بدن مجید من معلوم نیست کجاست... می‌خوام بگم مادرم، عزیزم، من به یادتم...».

قاب‌های بی‌قراری و عاشقی/ روایت ۲ عکاس از ماجرای تصاویر تکان‌دهنده‌شان از مادران شهدا

آغوشی به جبران تمام سال‌های دوری
مویدی، داستان این عکس را این‌طور روایت می‌کند: «این تصویر که انگار با همه حرف می‌زند، مربوط به بازگشت اسراست و من نام این مجموعه را آغوش گذاشتم. آزاده‌ای که اسمش جزو مفقودین بوده، درست یک روز قبل از این‌که صلیب سرخ اسامی را اعلام کند با جمعی از آزادگان به ایران بازمی‌گردد. آن زمان به طور اتفاقی در حوالی خانه شان با موتور می‌چرخیدم. صدای تیر ما را به خیابان سبلان کشاند. آدمی که عاشق کارش باشد، همه چیز برایش جور می‌شود. خیابان خیلی شلوغ بود. این آزاده را دیدم که روی دست می‌بردنش سمت خانه. همان لحظه دوربینم را درآوردم و شروع به عکاسی کردم. دوربینم آنالوگ بود و عکاسی را سخت می‌کرد.

وقتی همراه با افرادی که دوره‌اش کرده بودند، وارد خانه شد، یکی دستم را کشید، من را آورد توی حیاط خانه و در را بست. این عکس آینه تمام قد نجابت است، مادر دستش را روی قلب جوان بازگشته از جنگش گذاشته و هق هق گریه‌اش در فضا می‌پیچد. بدون لحظه‌ای درنگ اشک می‌ریزد و با لذت وصف ناپذیری عزیزش را بو می‌کند. کمی آن‌طرف‌تر دو خواهرش ایستاده اند، بی‌وقفه اشک می‌ریزند و ناله سر می‌دهند. مادر در این عکس انگار به جبران تمام سال‌های دوری فرزندش را در آغوش کشیده است. دوباره و بی آن که لحظه‌ای را از دست بدهد، راه آغوشش را می‌گشاید. هرقدر عکس‌های اعزام نیرو، طعم گس دلتنگی را متبادر می‌کند تمام اجزا در این عکس دلتنگی شیرینی را فریاد می‌زند. انگار زمان در این قاب متوقف شده است. چه چیز باشکوه‌تر از قابی است که اسیر تکرار نشده و هربار سخنی تازه با چشمان مخاطب دارد؟
 

قاب‌های بی‌قراری و عاشقی/ روایت ۲ عکاس از ماجرای تصاویر تکان‌دهنده‌شان از مادران شهدا

هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد
راوی و عکاس این اثر «مریم کاظم‌زاده» است. او عکاس و خبرنگار جنگ تحمیلی است و این صحنه را این چنین وصف می‌کند: «بهمن ٦١ برای گرفتن عکس به خرمشهر رفتم. بعد از آزادسازی و پاک سازی نسبی شهر، می‌شد به صورت محدودی وارد خرمشهر شد. در همان ایام بود که اولین گروه‌های ساکن خرمشهر می‌توانستند تحت شرایطی به منطقه بیایند. توفیقی برایم شد تا همراه خانواده شهدای اهل خرمشهر شوم. شب هنگام خواب، مادرها که بعد از مدت‌ها همدیگر را دیده بودند، خواب از سرشان پریده بود و باهم صحبت می‌کردند. پای صحبت‌هایشان نشستم. پیوندشان، خون پسرانشان بود. بعضی‌هایشان برای حفظ خرمشهر جنگیده بودند و بعضی دیگر برای آزادی اش. یکی از مادرها خانم حاجی شاه بود. سه فرزندش در خرمشهر شهید شده بودند. آن سال آمده بود تا هم خانه‌اش را ببیند و هم به زیارت قبر شهنازش و دو پسرش برود.

برایم از دخترش تعریف کرد. شهنازش دروس حوزوی می‌خواند و در کلاس‌های نهضت سوادآموزی معلم بود. هشتم مهر ٥٩، همراه دوستش، برای سنگرها غذا می‌بردند که هر دو با گلوله دشمن شهید می‌شوند. برایم گفت که چطور خودش، دخترش را کفن و دفن کرده است. بعد از شهناز، به فاصله یک ماه، محمد حسین‌اش را از دست می‌دهد. محمدحسین سه سال از شهناز بزرگ‌تر بود. تا روز آخری که خرمشهر سقوط کرد، ماند و جنگید. پیکر محمدحسین را پیدا نکردند. پسر بزرگش ناصر هم بعد از آزادی خرمشهر در منطقه شهید شد. آن شب، مادرها شاعر شده بودند و لالایی‌های فی‌البداهه برای پسرانشان می‌خواندند....

قاب‌های بی‌قراری و عاشقی/ روایت ۲ عکاس از ماجرای تصاویر تکان‌دهنده‌شان از مادران شهدا

اول قاب رفقای پسرم را تمیز می‌کنم
گفتگو با مادر ۸۲ ساله شهیدی که هر روز با شور و شوق قاب عکس خیابانی پسرش و چند شهید دیگر را گردگیری می‌کند
به تازگی تصاویر یک مادر شهید در شبکه‌های اجتماعی پربازدید شده که هر روز به قاب عکس خیابانی پسرش سر می‌زند و برای دقایقی، جلوی آن می‌نشیند و با پسرش درد دل می‌کند. منیژه صحراگرد مادر شهید علی احمدی از روستای بنه گز شهرستان تنگستان استان بوشهر است. او که خودش تک فرزند بوده، خواهر و برادری نداشته و پدرش را هم در کودکی از دست داده است؛ بنابراین پسر بزرگش، قرار بوده که در دنیا عصای دست مادرش شود.

وقتی درباره دلتنگ شدن برای پسرش از او سوال می‌کنم، توقع دارم که بغض کند، اما لبخند می‌زند و می‌گوید: «مگر می‌شود دلتنگ نشوم؟ شاید هر فردی من را درک نکند، اما مادرها خوب حرف من را می‌فهمند. البته که راضی‌ام به رضای خدا و خوشحالم که پسرم در راه اسلام و انقلاب شهید شده است.» حالا باور می‌کنم که چرا اطرافیانش می‌گویند خانم صحراگرد تا حالا هیچ‌وقت ابراز ناراحتی برای شهادت فرزندش نکرده است. در ادامه با این مادر ۸۲ ساله که صدای من را به سختی می‌شنود و دختر و عروسش برای انجام این گفت‌وگوی تلفنی کمک زیادی کردند، همکلام می‌شوم.

قاب‌های بی‌قراری و عاشقی/ روایت ۲ عکاس از ماجرای تصاویر تکان‌دهنده‌شان از مادران شهدا

وقتی گفت می‌خواهم بروم جبهه، دلم لرزید
خانم صحراگرد هفت بچه دارد، پنج دختر و دو پسر. او درباره روزی که علی آقا می‌آید پیش مادرش برای رفتن به جبهه می‌گوید: «۱۴ یا ۱۵ ساله بود. یک روز آمد پیش من و گفت که می‌خواهم شناسنامه‌ام را دستکاری کنم و بروم جبهه. یک لحظه دلم لرزید، اما خیلی منتظرش نگذاشتم و زود گفتم که برو و خدا پشت و پناهت. آن زمان دانش‌آموز بود و تا کلاس دوم راهنمایی درس خواند که جنگ شد. بعدش هم ۱۸ ساله بود که در جزیره موسیان شهید شد، می‌گفتند که خط شکن بوده است.»

اول عکس شهدای دیگر را گردگیری می‌کنم بعدش پسرم
او هر روز صبح نه تنها عکس پسر شهیدش را که قاب عکس دیگر شهدای محله‌شان را هم تمیز می‌کند. خانم صحراگرد در این باره می‌گوید: «قبل از تابلوی پسرم، عکس چند شهید دیگر است که بیشترشان همکلاسی‌های پسرم بودند. من همیشه اول آن‌ها را تمیز می‌کنم و بعد نوبت به پسر خودم می‌رسد. گاهی ساعت‌ها رو به روی عکس پسرم می‌نشینم و به آن نگاه می‌کنم. با او درد دل می‌کنم، برایش نوحه می‌خوانم و آخر هم بعد از دعا برای سلامتی مقام‌معظم رهبری، برای جوان‌ها و حل مشکلاتشان دعا می‌کنم.»

پسرم قلب بسیار رئوف و مهربانی داشت
از این مادر می‌خواهم از پسر شهیدش هم برای ما خاطره‌ای تعریف کند که می‌گوید: «پسرم سن و سالی نداشت که شهید شد، اما یادم هست که رابطه خیلی خوبی با خواهر و برادرهایش داشت. بین بچه‌هایم، قلب بسیار رئوفی داشت و خیلی مهربان بود. دفعه اول که رفت خط مقدم، به من خبر داد که به زودی در یک عملیات شرکت خواهد کرد. ۵۰ روز از او خبر نداشتم. بعد از مدتی شنیدم که در این عملیات با سه تا از همکلاسی‌هایش، مجروح شده است.

یک هفته تا ۱۰ روز، خواب نداشتم. ظاهرا در عملیات، موج انفجار آن‌ها را می‌گیرد و یک ترکش وارد بدنش می‌شود. بعد هم او را می‌برند بیمارستان شیراز. این پسرم آن‌قدر آقا بود که وقتی از بیمارستان مرخص شد و برگشت خانه، یادم نمی‌رود که برای من و همه خواهر و برادرهایش یک سوغاتی از شیراز خریده بود. آن زمان، چون کوچه‌مان برای خودروها قابل رفت‌وآمد نبود، وقتی از بیمارستان آوردنش، تقریبا شاید ۵۰۰ یا ۶۰۰ متر دورتر ایستاد. نمی‌دانم چطور این مسیر را دویدم و انگار همه دنیا را به من دادند. برای من و دخترها گیره سر و برای پسرها دمپایی آورده بود تا خوشحال شویم. با این که ۱۷ ساله بود، خیلی به فکر خوشحال کردن دیگران بود. به بزرگ‌ترها خیلی احترام می‌گذاشت. با من که مادرش بودم، بسیار مودبانه رفتار می‌کرد.»

قاب‌های بی‌قراری و عاشقی/ روایت ۲ عکاس از ماجرای تصاویر تکان‌دهنده‌شان از مادران شهدا

تنها یادگاری‌ام از پسرم یک رادیو است
خانم صحراگرد درباره روزهایی که خبر شهادت فرزندش را شنید هم می‌گوید: «خدا می‌داند چه آرزوها برایش داشتم و دوست داشتم بزرگ شدنش را ببینم. هنوز هم هر وقت با بچه‌ها و فامیل دور هم جمع می‌شویم، از او یاد می‌کنم. تا حالا ابدا ناراحت نشده ام که پسرم شهید شده است. پسر من هم مثل یاران امام علی (ع)؛ او که از یاران امام علی (ع) بالاتر نبود که من برای شهادتش در راه خدا ناراحت بشوم. می‌خواستم این پسر در دنیا عصای دستم شود. حالا هم همه امیدم این است که در آخرت، عصای دستم شود و مادر پیرش را روسفید کند. تنها یادگاری‌ام از پسرم یک رادیو است که آن را قایم کردم و هر وقت یادش می‌افتم، می‌روم و دستی به رویش می‌کشم تا مرهم دلم باشد.»

قاب‌های بی‌قراری و عاشقی/ روایت ۲ عکاس از ماجرای تصاویر تکان‌دهنده‌شان از مادران شهدا

این روزها برای کمک به کشاورزان حصیربافی می‌کنم
«۸۲ ساله هستم، اما شکر خدا که همه کارهایم را خودم انجام می‌دهم»، این مادر شهید با این مقدمه می‌افزاید: «این روزها بیکار نیستم و حصیربافی می‌کنم، دوست دارم زنبیل‌هایی محکم درست کنم و بفرستم برای کشاورزهای زحمتکش کشورم تا در حد توانم کمک‌شان کرده باشم و از آن استفاده کنند. همچنین در خانه مرغ و خروس دارم، بز نگهداری می‌کنم و.... بچه‌هایم هم تشویقم می‌کنند، زیاد به من سر می‌زنند و لازم است که از آن‌ها هم تشکر کنم و خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.»

منبع: خراسان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 99
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 8
  • IR ۱۱:۲۴ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    70 18
    تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است/ سردار همیشه زنده، سپهبد سلیمانی
    • IR ۱۸:۰۴ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
      36 7
      یا حسین غریب عالم تویی ارباب دل من
    • IR ۰۸:۳۲ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
      5 0
      تفکر این مادران شهید که دسته گلشان را تقدیم مردم و دین کردند را مقایسه کنید تا تفکر سلبریتی هایی مثل حمیدفرخ زاد که میگه 80 میلیون ایرانی براش کمترین اهمیتی نداره و مهم دلاررسانی برای شازده امریکانشین اش وبس
  • IR ۱۱:۵۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    39 3
    شهدا نگاهی...
  • IR ۱۲:۲۵ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    33 7
    ایران زیبا
    • & IR ۱۷:۱۷ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
      12 4
      چه دانم والله روحشان شاد
    • مهدی IR ۲۲:۳۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
      0 0
      ما دهه شصتی ها وقتی کودک بودیم و آسیب پذیر، شهدا جان خود را ایثار نمودند و به جبهه ها رفتند تا وطن در آرامش باشد.
  • IR ۱۲:۲۷ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    47 1
    الهی دردو بلاتان بخوره بر سر اختلاس کنندگان.
    • بله IR ۱۷:۴۹ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
      16 0
      عالی بود
  • یک مادر IR ۱۳:۰۴ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    28 7
    شهدا چراغ راه ما در ظلمات زندگی هستند
  • رحمانی همدانی IR ۱۳:۲۵ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    28 5
    ای به فدای شما مادران عزیز شهدا
    • خخخخخ IR ۱۷:۴۸ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
      2 8
      کدوم چیزی نمیبینم؟
  • IR ۱۳:۵۵ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    16 22
    کسانی که بر طبل جنگ میکوبند وکسانی که از جنگ گذشته خودرامخفی کردند والان هم بهترین زندگی رادارند ودم از دفاع مقدس میزنند وبازهم میگویند مردم بچه دار شوند تاسر باز برای جبهه کم نباشد نان مردم را گروگان گرفتند
    • RO ۲۰:۴۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
      0 1
      آفرین
  • ابوطالب .مشهد IR ۱۳:۵۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    16 4
    همیشه ازدامن زن مرتبه. معراج میرود بردامن پاک مادر شهیدان صلوات
  • یعقوبی. میانه US ۱۴:۰۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    30 8
    خدا رحمتشان کنه انشاالله. واقعا مرد بودن .ما هم انشاالله راهشان را ادامه بدیم. صلوات بر محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  • محمد IR ۱۴:۰۷ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    17 2
    خدا به تمام شهدا رحمت کند وبه مادرانشان صبر دهد
  • سارینا IR ۱۴:۱۲ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    15 5
    ما هرچی داریم..آرامشمون..آسایشمون..خندهامون..از خون شهیدانی است که مادرانشون آرام در گوشه ایی به دور ازچشمان مردمان این شهر برای بچه هایشان هنوز لالایی میخوانند‌..ببخشید که حالتون رو نمیپرسیم.
  • IR ۱۴:۱۵ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    13 2
    مامدیون شهدا وخانواده محترمشان هستیم
  • محمد IR ۱۴:۴۲ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    14 8
    ما مردم ملعبه ی این سیاستمداران شده ایم . کاش قدر این شهدا و عزیزان کشورم را مسولین چپ و راست اجنبی به زور هم که شده می‌فهمیدند . فقط زور. ما را از دشمن خارجی هراسی نیست . خودی داخلی به نام اصولگرا و اصلاحگرا برای غارت کشور به جان مردم افتاده اند
    • RO ۲۰:۵۲ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
      3 4
      آفرین برتو
  • امین IR ۱۴:۴۷ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    13 3
    درد بلاتون بخوره بر سر مسئولین بی لیاقت ما اونایی که از شما سوءاستفاده کردند برای منفعت طلبی خودشون ننگ بر دولت بی لیاقت
  • محمد IR ۱۴:۴۹ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    13 5
    تمامی شهدا درگردن تک تک ما ایرانیان حق دارن انشااله که بتوانیم حقشونو ادا کنیم
  • IR ۱۴:۵۴ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    20 2
    سلام عکس دوم از بالا مربوط به شهید تیمور بختیاری ومادر ایشان مرحومه ایران سعیدی میباشد.مزار شهید بهشت زهرا قطعه ۲۸ میباشد . مزار مادر شهید قطعه ۵۱ بهشت زهراست .شادی‌ روح همه شهدا صلوات
  • رضا (انقلابی) IR ۱۴:۵۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    11 4
    برکت این کشور و زندگی و انقلاب به خون این عزیزان است.امیدوارم خونشان فرش راهمان نشود.شهدا شمع محفل بشریتند.
  • چاسب غبطه جوی IR ۱۵:۰۱ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    5 2
    خدایا کجایند مردان خدا
  • کیمیا IR ۱۵:۱۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    5 2
    به خدااگه خانم نبودم وآقابودم میرفتم جنگ کسانی که به ایران توهین میکنین خجالت بکشین یکم ازاین شهیدان وخانواده هایشان الگوبرداری کنیدبی حجابی بازبودن بیش ازحدکافیه خون این شهیدان برای اسلام ریخته شده حتماپسرم راتشویق میکنم که راه این شهیدان راادامه دهد
  • م حجتی IR ۱۵:۲۱ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    11 6
    مادرم بعد از شهادت کاظم ( چهارمین فرزند شهیدش) گفت من هم ام البنین شدم
    • IR ۱۵:۵۱ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
      1 0
      الهی بمیرم برای مادرتون چشمام کف پاشون.خداشاهده شرمنده ایشون و فرزندانشون هستیم.باور کنید بااشک دارم مینویسم.ای کاش قدر این ولایتمداری را بدونیم ای کاش ماهم مثل مادر شما بصیرت و و لایی بودن را یاد بگیریم.خوشا بسعادتشون که تضمین کننده جنت الهی را پیشا پیش برای خودشون ثبت کردن.ای داد از ما و امثال ما که گرد پای این عزیزان هم نمیشیم.
  • لیلا IR ۱۵:۲۲ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    7 2
    شهیدان قهرمانان وطنم
  • مرصاد IR ۱۵:۲۴ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    7 2
    وای بر آنهایی ؛ که به شهدا و خانواده آنها خیانت کنند !!
  • بانوی ایرانی IR ۱۵:۲۸ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    6 2
    ای خدا کیا شهید شدن که کیا بیان بشینن جاشون خدایا گاهی نگاهی
  • سیده فاطمه IR ۱۵:۳۲ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    6 2
    روح شهدا شاد خدا صبر به خانواده هاشون بده خوش به سعادت شون که با خدا معامله کردن
  • علی IR ۱۵:۳۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    7 5
    اینو مسولین ببینن،، خجالت بکشن
  • احمدی IR ۱۵:۳۵ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    7 2
    درودخدابرشمامادران فداکارالله بشما صبربده وخوش بسعادت شهیدان شماکه جایگاهشان دربهشت ابدی هست برای شادی روح تمامی شهیدان ایران 5تاصلوات بفرستیم اللهم صل علی محمدو آل محمد
  • آریا IR ۱۵:۴۸ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    7 2
    هرچه از عظمت مادران شهدا بگیم کمه اصلا در قالب کلمات نمی‌گنجد.شهیدی که خدا خونبهایش باشد چی میتونیم در موردش بگیم.قطعا جایگاه بس والایی در پیشگاه خدا دارند این مادران
  • IR ۱۵:۵۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    3 2
    شهدا سنگ نشانند که ره گم نشود
  • IR ۱۵:۵۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    6 2
    خوش به مادران عزیز شهدا .شماها نزد خداوند آبرو دارید برای شفای بیماران دعا کنید .این روز که رحلت حضرت ام البنین ع ‌می باشد را به تمامی مادران شهدا تسلیت گفته وبرای همه خانواده صبور شهدا آرزوی سلامتی دارم.
  • IR ۱۵:۵۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    6 2
    هیچ کلمه ای روایت گر ایثار شما نیست...
  • بیتا IR ۱۶:۰۵ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    4 3
    کاش شهدا دعامون کنند.
  • IR ۱۶:۴۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    11 1
    بشکنه دستیکه سیلی میزنه تو گوش جوونای ایران
  • وحید لطیف IR ۱۶:۵۷ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    4 5
    جز اینکه دلتنگ بشم اشک تو چشمانم جمع بشه اونقدر کاره ای نیستم که کار بزرگی برا این عزیزان بکنم فقط احترام خودشون و خانواده‌اشون و هدفشون را می‌گیرم خدا از خیلی از این مسئولین نگذره که دل مردم عزیز رو شکستن و میشکنن با این کارهاشون
  • مجید IR ۱۷:۱۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    6 2
    سلام ودرود خدابر مادران زینب وار ایران عزیزمان. شیرمادرحلالتان شهیدان بزرگوار
  • IR ۱۷:۱۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    8 2
    سلام خدا بر شهیدان راه حق دورد بر پدران ومادران صبور
  • IR ۱۷:۳۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    7 5
    رومون سیاه ،مامانای شهید
  • سید ابراهیم کمالدار IR ۱۷:۳۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    3 3
    این همه شهید دادیم الان اینطوری زندگی کنیم نه آسایش داریم نه راحتی وقت دزد داریم نه اعتماد ونه اعتقاد وجود دارد وقت مشکلات وجود دارد هیچ کس به فکر مردم نیست
    • RO ۲۰:۴۸ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
      1 3
      آفرین
  • IR ۱۷:۴۵ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    4 1
    شهدا ماندند و زمان ما را با خود برده است.
  • روح الله IR ۱۷:۵۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    6 5
    خائنان واختلاسگران چه جوابی دارند به مادران شهدا بدهند خدا حفظت کنه مادر التماس دعا
  • مجید IR ۱۸:۱۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    6 6
    قربون اون دستهای مهربانت مادر شهید .که همچنین پسری رو تربیت کردی.شهیدان زنده اند الله و اکبر.جایگاهت بهشت .ان شااله این مملکت از دست دزدان ومزدوران و وطن فروشان کوتاه بشه
  • داریوش IR ۱۹:۱۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    5 0
    واقعا سخت هست برا پدر و مادر.بخصوص مادر.خداوند به دل این مادرها قوت و آرامش عطا کنه .و به امید اون روزی که در هیجای دنیا شاهد جنگ نباشیم.تا شاهد چنین وقایع سوز ناک نباشیم.یا علی
  • علی از بهشهر IR ۱۹:۱۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    10 0
    ماکه کارای نیستیم به قران خجالت میکشیم برید به اقایان که حقوق نجومی میگیرن باید خجالت بکشن
  • IR ۱۹:۵۷ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    4 0
    کاش قدر بدونیم این امنیت را مدیون شهداییم انو یک ادم فروش یک مملکت فروش مثل فائزه هاشمی چیزای میگه که همش یک ریال هم نمی ارزد
  • IR ۲۰:۱۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    4 0
    ای کاش می ماندید برای امروز ...امروز جای شما خالی است و ما ملت بی پناه و بی یاور مانده ایم رهبرمان مظلوم غریب است
  • زهرا‌‌محمدی IR ۲۰:۳۷ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    4 0
    روحشان‌شاد‌. ‌یادشان‌گرامی‌.
  • IR ۲۰:۳۹ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    6 0
    بنده دست پدر ومادرهای شهدا رابوسه میزنم ودرود میفرستم واقعا مردان بی بدلی بودند
  • نسیم IR ۲۰:۴۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    4 1
    السلام علیک ایهاالشهدا روحشان همیشه جاودان باد۷۴
  • امیرسیافی IR ۲۰:۴۸ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    0 0
    این دو جمله را در کنار هم بگذارید. نتیجه جالبه. جمله اول: می‌خواستم این پسر در دنیا عصای دستم شود. حالا هم همه امیدم این است که در آخرت، عصای دستم شود و مادر پیرش را روسفید کند. جمله دوم: ۸۲ ساله هستم، اما شکر خدا که همه کارهایم را خودم انجام می‌دهم. به نظرم پسرش دستشو گرفته. امیدوارم شهدا دست ما را هم بگیرند.
  • IR ۲۰:۵۹ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    3 0
    چه قشنگ تفسیر کرد آن مرد بزرگ ،انگار شهدا راههای آسمان را بهتر از زمین بلد هستن ،انها راه بلدان رسیدن بخدا هستن ،خوش بسعادتشون وبدا بحال ما که چمبره زدیم به مال دنیا وهمش می‌خوایم پولدارتر بشیم اونقدر غرقیم که خدارو فراموش کردیم وهر روز داریم میبینیم
  • RO ۲۱:۲۴ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    0 0
    من سال۶۲ و۶۳ سرباز ارتش بودم دوسال کامل جبهه سومار دهلران و۶ ماه آخر جزیره مجنون که از این دو سال ۱۸ ماه دوطلب کارت دارم ۱۰ در صد جانبازی دارم نخای گردنم آسیب دیده خیلی عزیت می کنه وقتی خدمت تمام شدآمدم سه ماه مریض بودم خوب شدم‌ مجدد دوطلب رفتم جبهه روزی می خوستم بروم‌مادر خدا بیامرزم گریه کرد گفت نرو برادرم گفت نکند برای گفتن زمین شغل وامکانات می رویی تو که تازه آمدی قرآن را آودم وقسم خوردم به این قرآن من جابازی که دارم واگر مجدد مجروح شدم تا زند ام چوب کبریتی از دولت ونظام‌نخواهم گرفت وبه این قرآن اگر من شهید شدم شما هم سر سوزنی از شهید شدن‌من استفاده نکنید مجدد به جزیره مجنون رفتم و طلائیه راننده بنزین برای خط مقدم با تویوتا وانت بودم یک ترکش به پشت زانوی راستم‌خود به اندزه بادم بود ولی از کوشت عبور نکرد ولی امروز روح روانم از این شرایط خیلی داغان است اگر یک انتقادی بکنیم برادران‌دو آتشه ما را به فش می بنددند در صورتی که نه دوران شاه را دیده اند نه انقلاب را دیده اند ونه جنگ را دیده اند ونه سختی روزگار شرمندگی زن بچه را دیده اند دیروز کرج چشمم به اون تابلو ۴ برادر شهید افتاد خونم‌خشک شد جوان مرد باشیم با وجدان وحق گرا ودوری از منافه و پست مقام وخرافات حرف بزنیم نظر بدهیم
  • رضا IR ۲۱:۳۲ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    5 0
    شهداشما جانت رادودستی تقدیم ایران عزیزکردید ومردانه تااخرین لحظه جلوی دشمن ایستادید ولی حیف که خیلی ازمسولین قدر شماراندانستندیادشهدابخیربویژه سرداردلها حاج قاسم سلیمانی
  • ازاد IR ۲۱:۳۴ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    4 0
    مسئولان شرم کنند.
  • IR ۲۱:۳۵ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    4 0
    با هیچ زبانی وبیانی نمیشود قدردان از خود گذشتگی این قهرمانان واقعی وطن را باز کن کرد
  • محسن IR ۲۱:۳۷ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    3 2
    خوش به سعادت شهدا که رفتند و این روزها رو ندیدند
  • کاظم IR ۲۱:۴۸ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    0 0
    از امسال بطور جدی مادر و همسر و فرزندان عزیزم را برای توفیق شهادتم مهیا می کنم. به موازات آن توبه گناهان، طلب حلالیت ، ادای دیون مردم و بیت المال را شروع کردم. انشاالله توفیق شهادت نصیبم گردد.
  • IR ۲۱:۵۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    7 0
    درود خدا بر شهدای هشت سال دفاع مقدس.روحشان شاد.
  • رزمنده IR ۲۲:۰۹ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    0 0
    معرفت مانسبت به شهدا خیلی کمه، شهیدان را شهیدان می شناسند.بایدبا شهدا پیمان خون بست.
  • IR ۲۲:۳۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    0 0
    روحتان شاد برام دعا کنید حال دل من هم مثل شما خدایی بشه وقتی متن خوندم دلم لرزید
  • مهرانیان IR ۲۲:۴۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    0 0
    شهید تو بالا رفتی من در زمینم/برادر رو سیاهم شرمگینم.درود خدا بر ارواح طیبه ی شهدا ولعنت خدا بر کسانی که از راه آنها منحرف شدن و با اختلاس و رانت ثمره ی خون آن عزیزان را کمرنگ کردن.
  • IR ۲۳:۰۹ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    0 0
    شهدا شرمنده ایم... و هم شرمنده مادران و پدران غم دیده... حلالمان کنید... شادی روحشان صلوات...
  • حمزه محمودی IR ۲۳:۲۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    0 0
    این را هم بگو مسئولین اختلاسگر و دزد که تمام اختلاسها ودزدیها را قائم مقام گردن میگیرد تا روسایشان ظاهری مبرا از اختلاس داشته باشندد هر انسانی بزرگ و کوچک میداند ،طبری و عیسی شریف ،گردن گرفتن تا دامن روئستشان لکه دار نشود
  • حمید IR ۲۳:۵۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۸
    0 0
    شهیدان زنده اند الله اکبر
  • ن IR ۰۰:۰۹ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    درود و سلام بر شما شهیدان بزرگوار
  • مصیب IR ۰۰:۱۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    امان از روزی که پرده ها کنار برود و معلوم شود بدهی ما به شهدا و سهم هر کدام از ما در هدر دادن خون ایشان در نرفتن به سوی آرمانهای ایشان چقدر است .....خدایا خودت همه ما رو هدایت کن
  • بهمن صالحی IR ۰۰:۲۱ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    قربونت برم مادرتولایق بهشتی قربون سنگ قبر پسرت بشم مادر.دردت بمونم ای کاش همسایه من بودی تا مثل پروانه دور سرت می گشتم.من خاک پای پسر شما. نمیشم ولی سعی میکنیم راه پسرت را ادامه بدیم .قربونت برم
  • مستعان IR ۰۰:۴۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    عکس شهدا را میبینیم ولی عکس آن عمل می کنیم.. شهدا شرمنده ایم
  • IR ۰۰:۵۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    چی میتونم بگم درمقابل ازخودگذشتگی شهیدانمون فقط ماروبه راه راست هدایت کنن
  • کشاورز البرزی خادم سردار سلیمانی IR ۰۲:۲۸ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    گردوخاک چادرت را میتوان سرمه کشید، ای فدای یک قدم از هر قدمهای تو، من
  • IR ۰۳:۰۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    ای خدا کاش منم شهید بشم که خجالت از شهدا نکشم
  • فاطمه IR ۰۶:۵۸ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    عالی بود
  • IR ۰۷:۵۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    0 0
    ای کاش بخاطر خون این عزیزان رئیس جمهور روحانی کمی بخودش بیاد و وطن فروشی نکنه و درد مردم مظلوم رو بفهمه و جلوی دزدی اطرافیان و مسئولین دولتیشو بگیره ،
  • IR ۰۸:۲۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    0 0
    دایی من شهید شده. من با چشم خودم سالها بی قراری مادربزرگم رو برای پسر خوشگل و خوش تیپ و باسواد و ورزشکار ۲۳ ساله اش رو دیدم.سالیان سال عکس داییم تو قابی از طلا به گردنش بود . مادربزرگ عزیزم اردیبهشت بعد از ۳۸ سال پیش پسرش رفت. وقتی پیکرش داییمو میارن سوخته بوده و تنها مادربزرگم که اونو دیده به چشمش سالم اومده .
  • مجید IR ۰۹:۰۷ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    راهتان ادامه دارد.
  • Marjan IR ۰۹:۱۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    واقعا دلم میگیره...بعد از گذشت این همه سال هنوز هم با دیدن عکس یا خوندن مطلب بغض میکنم...و دلم میگیره ک عده ای از این شهادت ها ب نفع خودشون استفاده کردن و اختلاس و دزدی های خرد و کلان داشتند و دارند...من شرمنده مادران و پدران شهدا هستم..
  • حسین IR ۰۹:۳۵ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    2 0
    درود بر مادران شهدا ء و خداوند حافظ مادر شهید علی احمدی باشد
  • IR ۱۰:۱۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    0 0
    مراقب باشیم توی دوقطبی شهدا-مسئولین نیفتیم. اگه قرار بود «همه» مسئولین خائن و فاسد و دزد و اختلاسگر بودن، که الآن سیستم ۷تا کفن پوسونده بود. اینا یه مشت کثیف خودفروخته‌ان که توی هر لباسی زالوصفتن. سیستم مسئول از جنس شهدا کم نداره. منتهی این تیپ مسئولین، بی قیل و قال و جنجال دارن کارشون رو می‌کنن و گمنامی رو انتخاب کردن. کی فخری‌زاده رو می‌شناخت؟ حواسمون باشه وقتی همه رو به یه چوب می‌زنیم، فردا زیر تابوت یکی از همینها رو گرفتیم و اون شده شهید. باز الآن نشه یه دوقطبی دیگه که آی تو داری از این مسئولین دزد دفاع میکنی و... . نه. اون یه مشت زالوصفت جایی برای دفاع نذاشتن و ندارن. نقل نیفتادن توی دوگانه سفید و سیاهه.
  • ه IR ۱۰:۴۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    3 0
    واقعا عالی بود روح تمام شهدا شاد.
  • DE ۱۰:۴۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    شهدا تو این ظلمات جهان چراغ را هدایت هستن برا اونجا که بصیرت دارن نه برا اونا که دل در رابطه داشتن با غربیها دارند چون اصلا این جور آدما چشم ندارند ببینند
  • بهزاد IR ۱۱:۱۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    0 0
    کاش ما از شهدای عزیزمون که خالصانه جان خود را فدا کردن خجالت بکشیم ،وعزت ایرانی رو ملعبه دست اون مغازه دار بی شرف ترکیه ای که نوشته بود اگه ایرانی وسوری افغانی وارد شوند با لگد بیرونشون میکنیم نکنیم وپولهامونو تو ای کشور بی همه چیز مصرف نکنیم درود بر شهدا
  • . IR ۱۲:۳۲ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 2
    روحش شاد
  • مجید IR ۱۲:۴۲ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    مسولین دزد خجالت بکشید اگه سر سوزن غیرت و ناموس سرتون میشد بایستی از خجالت پودر می شدید
  • IR ۱۳:۱۴ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    2 6
    خیلی ها باید با دیدن این مادران فداکار شرمنده اونها و خون فرزنداشون باشند.درود و هزاران درود بر شیر زنان وطنم.
  • IR ۱۴:۲۹ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    جون هم جونای قدیم .روحشون شاد
  • IR ۱۴:۵۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    من فرزند جانباز و آزاده هستم 31َسالمه و یادم نمیاد یکی زنگ بزنه حال مارو بپرسه فقط تو رسانه ها برا خودشون جشن میگیرن خودشون به خودشون هدیه میدن
  • سبا امیری IR ۱۵:۴۱ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    عموی منم شهید شد سید قربان امیری اون روطز میخواستن براش برن خاستگاری مامان بزرگم همه خونه وجارو کشید بود میخواست شیرینی دامادی پسرشو بپزه که خبر شیهد شدنش رو اوردن من با اینکه عموم رو ندیدم اما خیلی دوسش دارم وتمام سعیمو می کنم ارمان هایی که عموم براش شهید شده رو حفظ کنم وقتی این متن را خوندم گریه ام در امد روحشون شاد ویادشون گرامی
  • آیه IR ۱۷:۱۲ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    1 0
    آرامش الانمون و مدیون پسران شما هستیم،مدیون شهدا هستیم و شرمنده مادران شهدا به نیت شهدا صلوات
  • IR ۱۸:۵۱ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    0 0
    خوش به سعادت همچین مادرووفرزندی
  • IR ۲۱:۴۱ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    0 0
    بزرگ مردان رفتند و الان آرامشمون و زندگی کردنمون رو مدیون اونا هستیم
  • مهدی IR ۱۲:۵۷ - ۱۳۹۹/۱۱/۱۱
    0 0
    شهدا شرمنده ایم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس