
پيروزي انقلاب اسلامي بعد از سالها انحطاط همچون يک صافي بود که بدون فرمان و دستور از بالا به تصفيه هنر پرداخت؛ تمام هرزگان هنر و عناصري که در باورهاي خود نميتوانستند با هنري سازگاري نمايند که حتي اگر براي هنر ميبود؛ زيبائيش ميتوانست با مردم و براي مردم باشد ؛ از کشور خارج شدند.
و هنر ماند و وزيران فرهنگ و معاونين هنري آنان و انواع دفاتر وانجمنهاي موسيقي و در کنار آنان هنرمنداني که براي احياي هنر پاک سعي خود را آغاز نموده بودند ؛ ديگر آن امريکائي بيسواد، داماد روحالله خالقي،استيون اکرت در کشور نبود ؛ الکساندر رهبري نبود که هرز گاني چون موريس بژار را به کشور بکشاند و يا از ميان صدها هنرمند بزرگ موسيقي فقط يهودي منوهين صهيونيست را به ايران دعوت کند تا او هر روز در روزنامهها به تبليغ ساعت مچي با همراهي منوهين يهودي به پردازد؛
فريدون فرخزاد شرمآور و منحرف از صحنه به در شده بود "انوشيروان.ر" مجبور بود به نام احسان يار شاطر با کنسرت به گدائي براي بهائيت بپردازد ؛ و بودجه در اختيار الکساندر رهبري نبود تا آبجيها را بورس خارج از کشور اتريشي بدهد و دستشوئي و توالت هنرستان موسيقي را مختلط کند.
شهرام و شهره، خواهر و برادري که معاشقه مشمئزکننده آنان صداي مجلس فرمايشي شوراي شاه را نيز در آورده بود ديگر نميتوانستند در هنرستان موسيقي باشند و مدير هنرستان نميتوانست خانه مجردي خود را در مقابل هنرستان داير کند.
چه فرصت عظيمي براي رشد به وجود آمده بود.
***
اما سياستهاي مرد تساهل و تسامح شور انقلاب را تخفيف داد ؛ دفاتر موسيقي بدست افراد خنثي ويا کارمندان فاقد اراده و يا فرصت طلب توصيه شده افتاد، کم کم مسئولين هنري دفتر فرح راه وجاي پا براي خود يافتند؛ شهداد خالتور لوس انجلسي بدون ممانعتي به کشور آمد و رهبر ارکستر سمفونيک شد و..... وعناصر فتنه انقلاب رنگي و لوريس و الکساندر و... ونازنين اتريشي وارد صحنه هنر ايران زمين شدند.
***
روز شنبه 24 مهرماه انجمن موسيقي با معرفي يک مرد آلماني 30 ساله گمنام به نام "ماتياس سباستيان کروگر" (که اسم وي در هيچ برگي وجود ندارد)، ارکستر سمفونيک تهران را به عنوان عاليترين مظهر هنري در زمينه موسيقي، به تحت رهبري او در آورد ؛ حقوق دريافتي اين آلماني دو هزار دلار است که رقمي ناچيز در آلمان ميباشد و اگر معيار توانمندي او با حقوقش سنجش گردد وي به عنوان يک عمله محسوب ميگردد.
اما در سيستم حقوق کشور ما جزو بالاترين حقوقهاي ماهيانه دولتي محسوب ميگردد که کمتري استاد دانشگاهي داراي اين چنين دريافتي است! (که البته موضوع مقايسه حقوقها نيست بلکه طرح رقم حقوق است)
چگونگي شناسائي اين آلماني بسيار سوال برانگيز است !!! و ادارهکننده انجمن موسيقي مدعي تائيد وي از سوي شوراي ارکستر شده است!
از تاريخ 17 مهر ماه جوان بيکار آلماني براي اشتغال در پست رهبري ارکستر وارد کشور شد و در 30 آبان با موفقيت بدست آورده از ثروت اين مردم بدون ارزشي افزوده در فرهنگ و هنر از کشور رفت، انتخاب اين فرد با توجه به ارزشهاي فرهنگي و هنري کشور توهين به مردم وطبقه هنرمند ايراني است که سالها با حضور در وطن و نه با جلاي آن هر زمان در همراهي با ملت و ارزشهاي جامعه بوده و در سختيها و خوشيها کنار مردم بودهاند.
ماتياس کروگر از کشور رفت اما آيا ديدگاههاي رسمي در مورد هنر متعهد در جامعه به وجود آمد؟ خبرها از جستجوي کاباره شکوفه نو و.... براي يافتن رهبر ارکستر است !!!
اکنون که وزير مسئول و متعهد در اين ساختار مستقيما در مقابله با مافياي هنري در عرصهها و شاخههاي گوناگون قرار گرفته است، با توجه به وسعت و عرصه هنري موسيقي از پخش آن در صدا و سيما تا سينما و ساير ابزار سمعي و بصري ضرورت نگاهي نو و سازنده از ايشان در اين ساختار انتظار ميرود ؛ تا با اصلاح سيستم و ايجاد تغييرات پويا و توام با رسالت و انتخاب مديران داراي ارزشهاي هنري و اعتقادي براي دفاتر و شوراها و انجمنهاي موسيقي اقدام موثر و آينده ساز در پاک سازي ساختارها بنمايد.
زيرا که اين ساختار پوسيده است و برهان آن ابتذال در هنر موسيقي و ناکارامدي سيستم موجود و راهبراني ثابت است که هر روز بايک شکل وشمايل و اسم جديد پا به عرصه باز ميکنند.