به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مهسا شمس کلایی خبرنگار اجتماعی و علاقمند به موضوع سرنوشت حاج احمد متوسلیان در گفتگویی زنده و اینستاگرامی، مسائل مطرح شده اخیر درباره حاج احمد متوسلیان را با محمد جواد شادانلو، نویسنده و محقق دفاع مقدس به بحث نشست. آنچه در ادامه می خوانید، گزیده ای است از این گفتگو...
شمس: صحبت را با توضیحی درباره حاج احمد متوسلیان برای مخاطبانی که ایشان را نمی شناسند، شروع کنیم...
شادانلو: حاج احمد متوسلیان از فرماندهان جنگ و جزو اولین افرادی است که به سپاه پاسداران پیوسته. ایشان عقبه درخشانی دارد. به نظر من زمینه های تربیتی حاج احمد مهم بوده و در فیلم ایستاده در غبار هم دیدیم که پدرشان قناد بودند و ایشان کمک حال پدر بودند و اصالت یزدی داشتند.
امسال در مرکز اسناد انقلاب اسلامی ان شا الله کتاب «احمد متوسلیان به روایت اسناد» را منتشر می کنیم. در سندی که سال ۴۷ ساواک از منزل پدری اش ثبت کرده می خوانیم که هیئت انصار الحسین که هیئتی مهم بوده یکی از جلساتش را در منزل پدر حاج احمد برگزار کرده است. این سند، بافت و زمینه خانوادگی حاج احمد را نشان می دهد.
سال ۵۶ به خدمت سربازی می روند و در شیراز آموزش می بینند و در سر پل ذهاب خدمت می کنند و سال ۵۶ هم وارد دانشگاه علم و صنعت می شوند. البته این دانشجو بودن محل مناقشه است. افرادی هم اعتراض کردند که چرا در فیلم، به دانشجو بودن ایشان اشاره نشد.
البته من در کتابم بر اساس یکی از صوت های ایشان، به دانشجو بودنشان اشاره کردم.
در روند فعالیت های انقلابی سال ۵۷ در خرم آباد دستگیر می شوند و مثل بقیه زندانی ها روند دادرسی شان طی می شود و دفاعیه ای هم در پرونده شان ثبت شده که چقدر دلیرانه از خودشان دفاع کرده اند.
حاج احمد بعد از پیروزی انقلاب به گردان ۲ سپاه می پیوندد و بلافاصله بعد از شلوغ شدن کردستان به آنجا می رود و همه شخصیت جهادی ایشان در کردستان شکل می گیرد.
شمس: فرمانده ای مثل شهید بروجردی داشتند که باعث کشف ایشان می شوند. چه شد که حاج احمد به کشور دیگری رفتند؟ درست است که رفتند برای تشکیل حزب الله لبنان؟
شادانلو: وقتی از کردستان می آیند، تیپ ۲۷ محمد رسول الله را تشکیل می دهند و در دو عملیات بزرگ در سال ۶۱ یعنی فتح المبین و بیت المقدس، تیپ ۲۷ یکی از ارکان مهم عملیات است.
این گفتگوی مشرق با حمید داودآبادی را نیز بخوانید:
گفتگوی مشرق با حمید داودآبادی، پژوهشگر جنگ و مقاومت اسلامی؛
من از «حاج احمد» باخبرم / اختراع دوباره چرخ در کمیته پیگیری وضعیت دیپلمات ها / «ایلی حبیقه» شاه کلید اصلی است/ شیخ توسلی را با احمد متوسلیان اشتباه میگیرند!
بزرگیِ شخصیت حاج احمد را باید از سردار فتح الله جعفری شنید که می گویند: شخصیتشان جایی بروز می کرد که کارها گره می خورد. عملیات ها چند مرحله ای بوده و در مراحل پایانی و سخت، خودش را نشان می داده و بخش عمده آن هم به کاریزمای ایشان برمی گشته چون ذاتا شخصیت نظامی داشته اند.
من اخیرا خوانده ام که امیر سرتیپ دادبین که در مقطعی فرمانده نیروی زمینی ارتش بودند گفته بودند که شخصیت حاج احمد، من را به یاد سخنرانهای دکتر شریعتی می انداخت.
مثلا شهید دستواره (که در ایام شهادتشان هستیم) در یکی از مصاحبه ها اشاره می کند که ما در گودهای پایین شهر تهران بودیم و اگر حاج احمد نبود من کماکان در آنجا بودیم.
بعد از انجام آن دو عملیات مهم، چند روز بعد از سوم خداد در نیمه خردادماه حمله رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان آغاز می شود. البته قبل از آن هم کمک ما به سوریه و لبنان وجودداشته.
بعد از فتح خرمشهر که بسیاری از معادلات را به هم می ریزد و معجزه بوده، روحیه ها بالا می رود و بعد از حمله اسرائیل، رییس جمهور لبنان درخواست کمک از کشورهای اسلامی می کند.
درباره حضور تیپ ۲۷ باید گفت که سرحال ترین تیپ سپاه در آن مقطع بوده که ابتدا به سوریه می ورد تا بعد از آن به لبنان برود.
دیداری شکل می گیرد و محسن رضایی درخواست را به حاج احمد می دهد و ماموریت ابلاغ می شود و تیپ ۲۷ و یگان تکاوران ارتش از لشکر ۲۱ حمزه سید الشهدا راهی می شوند و در چند مرحله به سوریه می روند.
آنجا قضایایی رخ می دهد که حاج احمد متوجه می شوند حمایت سوری ها بیشتر تبلیغاتی است.
برادرِ حافظ اسد هم دیدگاه های خاصی داشته که با اهداف ما مغایرت داشته و بالاخره به این نتیجه رسیدند که جنگ با اسرائیل در آن مقطع به صلاح نیست.
این گزارش ها به حضرت امام رسید و ایشان هم جنگ ایران و عراق را مسئله اساسی دانستند و نیروها برگشتند.
شمس: تیپ را حاج احد برمی گرداند به سمت تهران و می گوید من فردا می آیم. حاج احمد با سه نفر دیگر به سمت بیروت می روند و در مسیر گرفتار می شوند....
تا قبل از برنامه ماه عسل احسان علیخانی خیلی ها نمی دانستند که حاج احمد کیست. بعدها محسن رضایی گفت که این ها زنده اند و برمی گردند. اما هیچ وقت آقای رضایی به مردم و سران نظام و حتی خانواده ها سندی را دال بر زنده بودن این افراد نشان نداد.
در دیدار شاعران و هنرمندان با رهبری یکی از هنرمندان تصویری از سالمندی حاج احمد نشان می هد و سئوال می کنند که آیا حاج احمد برمی گردند؟ جواب رهبری هم هوشمندانه بوده و هیچ جا اشاره ای به زنده بودن آن ها نمی کند. بعدها هم کارهای تبلیغاتی در این زمینه انجام شد اما هیچ وقت به سراغ خانواده های این بزرگواران نرفتند.
خانواده آقای موسوی بارها گفته اند که در حال پیگری هستند اما اسنادی در این زمینه رو نکرده اند.
دهه هشتاد آقای داودآبادی در وبلاگی که داشتند، نوشتند بر اساس مدارک، شخصی به نام کبری، در خاطراتشان تعریف می کند فردی که بینی اش شکستگی داشت آمد و من آن را با کلت، کشتم! این مطلب هیچ گاه جدی گرفته نشد و آقای داودآبادی من را به یکی از خاهران حاج احمد (حمیده متوسلیان) ارجاع داد و ایشان گفت: افرادی آمدند به دیدار ما و گفتند این بزرگواران شهید شده اند و ما برای برگشت پیکرشان به داخل کشور در حال رایزنی هستیم.
می گفتند ما مادرمان می داند که برای حاج احمد برگشتی نیست اما دوست دارد حاج احمد برگردد و مزاری داشته باشد.
شادانلو: حتی در دادگاه سمیر جعجع یکی از اتهامات این بود که من چهار دیپلمات را کشته ام و در حیاط خانه ام دفن کرده ام. برادر حاج احمد گفت: ۱۵ سال پیش دی ان اِی گرفتند و به آن جنازه ها نخورد و سمیر جعجع هم رفع اتهام شد.
هیچگاه مقامات رسمی با قاطعیت به زنده بودن این بزرگواران اشاره نکرده اند.
آقای داودآبادی هم در سخنش به جنگ ۳۳ روزه اشاره می کند که درخواست تبادل پیکرها داده می شود و یکی از اسرائیل می گوید ما این پیکرها را نداریم که بخواهیم تبادل کنیم.
اما حالا موضوع، دو خاطره است. یکی خاطره ای که در کتاب راز احمد آمده. یادداشت امروز آقای احسان محمدحسنی هم مطرح شده. می گویند در جمعی بودیم و از سردار حاج قاسم سلیمانی می پرسد که آخرین وضعیت حاج احمد چیست؟ حاج قاسم می گوید که حاج احمد شهید شده و در معراج است و باید به توان و ظرفیتی برسیم که بشود آن را بیان کرد.
امروز هم افراد زیادی مطالبی نوشتند و موجی در این زمینه به راه افتاد.
شمس: یادداشت آقای محمدحسنی مطالبه گر است و رأیی بر زنده بودن و پیدا شدن پیکر حاج احمد نیست. با توجه به پژوهش های شما ، شما چه احتمالی می دهید؟ آیا حاج احمد شهید شده؟
شادانلو: پرونده دیگری مثل این داریم درباره امام موسی صدر. اما حالا که قذافی هم نیست، خانواده ایشان نپذیرفته اند.
خانواده ها تا یک دلیل قطعی یا خبر بسیار موثق نیابند نمی توانند شهادت عزیزشان را بپذیرند. بخش دیگر هم پیگیری های وزارت خارجه است. که سید رائد موسوی فرزند آقای موسوی پیگیر آن هشستند.
زمانی آقای احمدی نژاد معاون پارلمانی شان را پیگیر این کار کردند اما متاسفانه به لحاظ رسانه ای بایکوت شده و به همین خاطر شایعات دامن زده می شود.
آقای حمید داودآبادی به عنوان خبرنگار آزاد ۲۵ سال است که پیگیر این موضوع هستند. آقای احسان محمدحسنی هم بیشتر مطالبه رسانهای دارند. من داشتم کتاب «کمین جولای ۸۲» را نگاه می کردم و دیدم که سال ۸۴ این موضوع را پیگیری کرده. در همان سال ۸۴ نامه ای از آقای حسنی هست که مسئول موسسه شهید آویینی بودند و در آن لزوم پیگیری را یادآوری می کنند؛ پس این موضوع جدیدی نیست و مطالبه می کنند که بحث پیگیری «ران آراد» آنقدر جدی است اما ما برای حاج احمد کار جدی انجام نمی دهیم.
شمس: کتاب سی و هفت سال هم کتابی در ادامه آن کتاب است.
شادانلو: آن چیزی که جدید است و باعث شده طوفانی راه بیفتد بحث خبر ایشان برای شهات است و آن خبر هم مبتنی بر نوشته آقای داودآبادی در کتاب «راز احمد» است. آقای داودآبادی در در اسفندماه سال ۹۷ هم مهر تأیید از سردار قاسم سلیمانی در عروسی دختر آقای حسنی شنیده که گفته اند پیگیری ایشان نشان داده که حاج احمد به شهادت رسیده اند.
یکی از بزرگوارانی که فرمانده سپاه لبنان قبل از جنگ ۳۳ روزه بوده می گفت از سید حسن نصرالله پرسیده ایم و ایشان گفته اند هیچ خبر موثقی مبنی بر زنده بودن حاج احمد به دست نرسیده. نامه اخیر آقای حسنی به همان اشاره دارد. امروز مشخص است که نظر آقای داودآبادی این است که همان اوایل اسارت به شهادت رسیده اند.
البته بحث آقای محسن رضایی و آقای حسین دهقان (وزیر دفاع) هم مطرح شد. آقای داودآبادی هم پیگیر شده بودند گه گفته بودند سندی نداریم و فقط یک خبر از اسرائیل بود که می خواستیم رسانهایاش کنیم.
در ویکی پدیا هم دیده می شود که مطلب حاج احمد عوض شده و نوشته که پیکرشان پیدا شده که البته حزب الله لبنان آن را تکذیب کرده.
آقای نادر طالب زاده هم به محلی که این عزیزان شهید شده اند رفته که انگار برجی روی آن ساخته شده و امکان تخریب آن هم وجود ندارد.
آقای داودآبادی معتقدند بخشی از این پیکرها پیدا شده و در معراج شهدا نگهداری می شود.
شمس: البته آقای داودآبادی معتقدند که پول زیادی برای پیگیری کارهای کمیته تفحص هزینه می شده که اگر اعلام شهادت شود، این هزینه ها از بین می رود.
امسال باید روی آن مانور بدهیم که این بزرگواران به شهادت رسیده اند و باید پیگیری ها انجام بشود و تا ۱۴ تیرماه سال آینده تعیین تکلیف شود.
البته خانواده حاج احمد هم بسیار ناراحتند که چرا در طول سال این بزرگواران فراموش می شوند و می رود تا ۱۴ تیرماه سال بعد؟
شادانلو: به نظر من این بیان خانواده کاملا درست است و به منظر من موضع مناسبی است که این بحث به نتیجه برسد. به نظر من این افرد باید پاسخگو باشند؛ آقایان ظریف، قاآنی و سلامی. البته اگر بنا بر مصالحی این پرنده باید باز باشد که هیچ اما اگر نه باید این بزرگان تکلیف این موضوع را مشخص کنند. این بزرگان باید پاسخگو باشند که پرونده در چه مرحله ای به سر می برد؟
مشکل این است که در خبر، طوری تنظیم شده که پیکرها پیدا شده و قرار است به ایران بیاید برای تشییع که این درست نیست.
شمس: در رابطه با کتاب جدیدی که گفتید در راه است هم کمی توضیح بفرمایید.
شادانلو: کتاب «احمد متوسلیان به روایت اسناد» یکی از پروژه های مرکز اسناد است و ان شا اله تا آخر سال منتشر می شود.
شمس: آیا ما درخواست رسمی یا غیر رسمی به اسرائیل داشته ایم و آیا آن ها جوابی به ما داده اند؟
شادانلو: حزب الله در جنگ ۳۳ روزه از طرف ما همواره پیگیر این موضوع بوده و جوابی هم که شنیده ایم این است که مقامات اسرائیلی هیچ جوابی ندارند.
آقای رونن برگمن در کتاب «برخیز و اول او را بکش» که پرونده های امنیتی اسرائیلی را بررسی کرده هم می گوید که این بزرگواران در همان دقایق اولیه به شهادت رسیده اند.
تنظیم: میثم رشیدی مهرآبادی