حميد نورشمسي: سخت میتوان به محمد رضا شهیدیفر چیزی را قبولاند. این شاید خصلت فردی باشد که در مقام برنامه ساز تلویزیونی سالهاست که هنرش جذب حداکثری مخاطبان جعبه جادو یا رسانه ملی است. صحبت با او به قول خودش تنها به بهانه موضوع ما میسر شد که باز هم به گفته خودش فعلا تمایلش و گرفتاریهایش اجازه وقت گذاشتن به گپ و گفتگو راجع به «پارک ملت» را به او نداده است. مصاحبه ما هم که تمام شدرسیدیم به اذان و افطار و یک دانه خرماو ابرهای آسمان تهران که در میانه تابستان هوای گریه داشتند. خداحافظی که میکنم نگاهم میکند و با خنده میگوید: ای برادر...این تلویزیون آنقدری هم که شما فکر میکنید ساده نیست.
البته این گفته من برای همه برنامهها مصداق ندارد و برای برخی برنامههاست و منظورم هم به تکرار برخی مفاهیم دینی غیر تکراری بوده است. از نظر من تکرار یک ضرورت و امر بسیار مطبوع است. تکرار در بسیاری از موضوعات اگر نباشد که اساسا خیلی از موضوعات شکل نمیگیرد، لذا تکرار مضموم نیست بلکه تکراری مضموم است که ویژگیهای لازم برای تازگی خود را ندارد. شما مگر میتوانید ذکر را تکرار نکنید. مگر اذان میشود تکرار نشود؟ اذان و نماز و ذکر و حتی کلمه سلام را دقت کنید. آیا تکرارش مضموم است؟ تکرارش از رسانه چطور؟ مسلما نه. پس تکرار امر مضمومی نیست. اما اینکه چه چیز را باید تکرار کرد، را باید پیدا کنیم. همه آن چیزی که سلام است وذکر و میتواند تکرار شود. باید به این فکر کنیم چه چیزی در چه زمانی و با چه اشکالی و توسط چه کسی تکرار شود. شکل تکرار هم میتواند با خودش تازگی داشت باشد. اما بحث اصلی بر سر این است که تلویزیون و اساس رسانه در کشور ما وقتی میخواهد موضوعی را تکرار کند لوازم ضروری و سایر جنبههای لازم برای تاثیر گذاری آن را لحاظ نمیکند.
منظر شما از لوازم ضروری چیست؟
مثالی میزنم. شما باید سلام کنید. اما کی؟ هر سه دقیقه یک بار؟ هر روز؟ هنگام ورود بر یک محیط جدید؟ میبینید مشکل بر سر سلام نیست. مساله موقف و زمان سلام کردن است. هر ذکر دیگری هم همین است. در رسانه مشکل بر سر ندانستن همین چگونگیهاست. یعنی اینکه مصلا چگونه با چه صدایی و لحن و انعطافی مفهومی را تکرار کنیم. در کشور ما مشکلی هست که تنها گریبان رسانه را نگرفته و به نوعی همه به آن مبتلاییم؛ جملههایی هست که همه آنها را تکرار میکنیم، منابر، مساجد، خطبا و حتی مردم و روزنامهها و....عین یک جمله را هم تکرار میکنیم. شما تصور کنید....آیا در این فضا فهمی از این جمله به دست میآید؟ وقتی تنها صورت یک وضعیت را تکرار میکنیم دیگر تاثیری هم ندارد و تنها چون مد شده و عادت و ضرورت ما شده به هر دلیل تکرار میکنیمش. مثلا این جمله که جوانها را نباید نصیحت کرد و یا اینکه باید با جوان با فلان زبان صحبت کرد.
این جملهها تنها مّد میشوند و هرگز موضوع و موضع ما نمیشوند و برای همین تکرارش هم خطرناک است. تکرارش ایجاد مشکل میکند. خوب وقتی بالطبع رسانه به دام چنین تکراری بیافتد آن هم در موضع دین، طبیعتا خطرش بسیار بالاست.
سلبی بودن برنامههای دینی رسانه ملی را هم از همین منظر مورد توجه دارید؟
بله. من نمیدانم چرا ولی بخش قابل توجهی از عادتهای اهل خطابه و منبر و اهل انتقال مفاهیم دینی سلبی است تا ایجابی. ما بیشتر مردمان را بیشتر از جهنم میترسانیم تا شوق بهشت به آنها بدیهم. انگار آن جزئی از مفاهیم تربیتی در حوزههای علمیه ما است. یا شاید حاصل نگاه وتربیت افراد است که در جامعه ما بیشتر انسانها را تلخ و غیر قابل انعطاف کرده است و بیشتر تحذیر آدمها علاقهمند پیدا کرده است تا چیزهای دیگر. این موضوع هیچ ارتباطی با دین ندارد. در تاریخ اسلام و زندگی علمای دینی که نگاه کنیم اما این موضوع اصلا وجود ندارد. بیشتر پذیرش و طبیعیت و محبت مورد توجه بوده است . اینکه در هر شرایطی برگرد و بیا، اما در نحوه برخورد رسانههای ما و نحوه سلوکشان با مسائل دینی؛ رسانه منظورم هر رسانهای اعم از صدا و سیما و روزنامه و حتی منابر است که این سلبیت و تحذیر بیشتر از سایر موارد در آن وجود دارد. یعنی رسانه انگار دارد مردم ما را با حرمان و رنج تربیت میکند و این موضوع در جان مخاطبش بیشتر از هر چیز دیگری مینشیند.
این نگاه شما یعنی اینکه رسانه تابعی از مردم است و با توجه به بافت درونی و نگاهی که در درون مخاطبش نسبت به دین نهادینه شده است، به ساخت محتوا دست میزند.
رسانه تابعی از مخاطبش نیست اما جزئی از آن است. در واقع گردانندگان آن و برنامهسازانش جزوی از همین مردم هستند وگرنه خودش که برای خودش مظهریتی ندارد. من به عنوان مجری اگر در شرایط نرمالی از حیث دینی و اجتماعی رشد کردهباشم و تنگ نظری نداشته باشم و عقدههای متعدد و سوداگریهای زیاد در من وجود نداشته باشد از من در رسانه انسانی متعادل برای مخاطبم ترسیم میشود و البته بالعکس آن هم حس. یعنی یک انسان نامتعادل میتواند ترسیمی ناصحیح از انسان در رسانه ایجاد کند.
خوب اینها که میگویید در کشور ما و در رسانه ملیمان هم وجوب پیدا میکند؟
در ایران هم به نظرم همین شکل است. انگار مجموعهای از مردم را شاهدیم که در ظلمی تاریخی بزرگ شدهاند و قناعتی بیش از حد لزوم همیشه همراه آنها بوده است. همیشه در آستانه روز مبادا بودهاند و همیشه نگرانی آنها را همراهی کرده است و البته این روزها مبادا هم همواره بوده است. این یعنی قایم شدن انسان از خودش. این روح به نظرم در نگاه رسانه امروز ما جاری است. چه نگه دینیاش و چه غیر دینیاش
این موضوع ربطی به رسانه ندارد و اصلا به این شکل تعبیر نگاه مناسبتی را قبول ندارم. این هم یکی از تصوران مشهور غلطی است که از رسانه در ذهن ما پدید آمده است. اینکه میگویید رسانه با موضوع دین به شدت مناسبتی برخورد میکند هم به خیلی درست است و هم خیلی غلط. آیا ما درباره پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله و سلم) تنها در روز و شب ولادتشان صحبت میکنیم؟ و هیچ وقت دیگری صحبت نمیشود؟
تا حرف را چه بگوییم
هر چیزی. هر موضوعی که بتوان آن را به ایشان منتسب کرد.
ولی همه این هر چیزی را از حیث تاثیر نمیتوانیم در یک رده و رتبه قرار دهیم.
بحث تاثیر نیست. بحث پرداختن به یک مفهوم کلی به هر شکلی است. صحبت من این است که رادیو و تلویزون از قضا دائما به این موضوع مشغول است. شما شب و روزی را امکان ندارد در رسانه ملی بیابید که راجع به ائمه طاهرین(علیه السلام) صحبت نباشد.
فرض کنیم که حرف شما را بپذیریم اما رسانه ملی این حس را به ما منتقل میکند.
علت این است که بسیاری از موضوعات دینی موضوعات مناسبت داری است. ما در ماه رمضان روزه میگیریم و بهطبع در رمضان است که درباره روزه درای در رسانه سخن به میان میآید. شب مبعث هم همین طور است. عید فطر هم همین طور . خداوند نیز اساس کارش همین است. در زمانی انسانی را آفریده که بهترین زمان برای تجلیل از او نیز هست. اینها جزو سنتهای جهان است و نمیتوان به آن اعتراض کرد. یعنی بعضی وقتها است که باید به موضوعی خاص و ویژه توجه کرد. نمیشود اعتراض کرد که چرا در ماه رمضان درباره روزه و عبادت در رسانه صحبت میکنیم. حالا از ماه رمضان که خارج شویم دیگر یک میعاد عمومی و همگاین حول یک موضوع وجود ندارد لذا صحبت کردن ما هم به جاهایی مختلف منتقل میشود اما نفی و یا محو نمیشود.
قبول دارید که حاشیهای میشود؟
نه. قرار نیست که مثل سابق باشد چون امکان ندارد. چون همه ماهها مثل هم نیستند و رسانه هم این را متوجه میشود.این نکته را نمیتوان به رسانه خرده گرفت و به او گفت که مثلا چرا وزن نگاهت به موضوعات همیشه یکسان نیست.
ببینید بحث من این نیست که همه رسانه ملی و برنامههای موجود درآن را باید یک سمت وسوی مشخص داد. حرفم این است که باید یک روح مشخص برگرفته از اعتقادات ما در برنامههای رسانه ملی وجود داشته باشد که خوب این روح را هر چه بیشتر میگردیم کمتر میبینیم.
این حرف درستی است. ولی من به شما میگویم که حتی تا زمان ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم این اتفاق نخواهد افتاد. رسانه زمانی روحی دینی پیدا میکند که آدمهایش یک تربیت دینی کامل به دست بیاورند. همچین چیزی کی وجود داشته است؟ الان هم نیست و بعدا هم نخواهد بود.
شما آیا تعریف مشخصی از بازنمایی مقوله دین در رسانه ملی در ذهنتان دارید؟
این بحث دشواری است. مخالفان و موافقان زیادی هم داردو به نظرم شما هم نباید دنبال تعریف استانداردی باشید. دین به نظر من یعنی همه زندگی ما. شما در زندگی به هر حال یا سمت خدایی یا سمت شیطان و تازه وقتی هم در سمت شیطان باشی باز هم در میدان حضرت حق تعالی هستی. همه عناصر زندگیات یا خدایی است یا شیطانی است. یا حلال است و مستحب یا مکروه است و حرام. به نظر من دینی یعنی این و یعنی همه زندگی من. یعنی خوردن، خوابیدن و هر کار دیگری که بر حسب تکلیفالهی انجام شده باشد. در رسانه اما اگر تلویزیون فوتبال نشان میدهد و یا به ضرورت رعایت همه ضرورتهایش در حال تویلد برنامه است به نظر من کاری دینی انجام میدهد. با این نگاه برنامه آشپزی پخش کردن هم تکثیر عبادت است. برنامه دینی فقط برنامهای نیست که فقط یک روحانی در آن صحبت میکند و از تاریخ اسلام میگوید..
نقل قولی که از شما خواندم مبنی بر اینکه برنامه مردم ایران سلام، که ساختید، دینی ترین برنامه تلویزیون عنوان کرده بودید هم از همین تفکر نشات میگیرد
من البته همچین حرفی نزده بودم. من گفته بودم برای دین کار میکنم. من چنین ادعاهایی ندارم. ولی می گویم که هر برنامهای که میسازم غایت دین در آن برای من مهم است. این که حالا برنامه من شامل این عنوان که میگویید هست یا نیست که باید روز قیامت مشخص شود و نه توسط من و شما. ما که نمیتوانیم بگوییم آره یا خیر. یک نکته جالب را اما توجه کنید. در تلویزیون در همان سه ثانیه اول که مشغول مشاهده آن میشوید، باید مشخص شود که مشغول عبادت میشوید یا گناه. حالا هر برنامهای میخواهد باشد، باشد. مهم نیست. این به عهده شماست که از پسش بربیایید.
نکته اینجاست که اگر من تربیت دینی داشته باشم، دین را هم بشناسم هر عملی که از من سر بزند در جهت تبدیل شدن به یک امر رحمانی است. هر کاری...به این جمله دقت کنید؛ هر کاری. حالا زراعت باشد یا کار کردن در رسانه
حس نمیکنید نگاهتان کمی آرمانی است؟
نه نیست. دین اینطور میگوید. خداوند میگوید در مسیری که من میگویم راه برو، من میشوم دستت و نگاهت. اگر من امر رحمانی را برای همه زندگیام در نظر گرفته باشم، وقتی دست من فعلی را انجام دهد انگار دست حضرت حق تعالی است که مشغول نجام آن کار است. یعنی عملی رحمانی در دست اجراست.
این نگاه در رسانه ما چقدر حاکم است؟ اصلا به نظرتان ممکن است حاکم باشد؟
من نمیتوانم به این سوال پاسخ دهم. من آنچه میدانم همینی است که عرض کردم. ولی در مورد سوالاتان خوب باید تکثر رسانه را در نظر بگیرید و قبول کنید که به این راحتی نمیتوان به این سوال پاسخ داد. من خیلی موافق نیستم. در این حوزه رسانه را خیلی کمی نگاه کنیم و داد بزنیم که رسانه ما خیلی دینی و یا ضد دینی شده است. کمی کردن ماجرا ما را در برخورد با رسانه دچار افراط و تفریط میکند. اینکه دائم متر دستمان بگیریم و بگوییم این دین هست و آن دین نیست غلط ترین برخورد با دین است که خوب فقط هم انگار از دست ما بر میآید. دین متر کردن هیچ کس و هیچ چیز نیست. نه عمل خودمان نه عمل دیگران. قضاوت کردن هیچ کس و هیچ چیز نیست. قرار نیست با دیدن هر کس و هر چیز فوری بخواهیم آن را متر کنیم و به قضاوتش بنشینیم. قرار نیست هر کس محاسن داشت و یا چادر از سوی رسانه به عنوان مظهر دین معرفی شود. اصلا ما اجازه نداریم اینطور صحبت کنیم و یا تلقی کنیم.
اما این تلقی هست. چه دوستش داشته باشیم و چه نداشته باشیم و در رسانه ملی ما هم انگار بیشتر در حال جلوه نمایی است. چیزی هم که هست را نمیتوان با یک تعریف خیلی خوب و حتی صحیح انکارش کرد.
بله. این تلقی از یک تبختر غیر دینی حاصل میشود. یعنی انسان دینی را ذهن خودمان تعریف میکنیم و بعد آن را تکثیر میکنیم و به دنبال مصداقش میگردیم. پس هر کسی شبیه بود دینی است و هر که نبود غیر دینی. باید از این نحوه برخورد اجتناب کرد. خود این نگاه اساسا روح دینی ندارد. من در سلوک هیچ کدام از ائمه(علیه السلام) و علما هم ندیدیم که چنین نگاهی حاکم باشد. وقتی این تلقی را داشته باشیم در کارمان هم تاثیر میگذارد. در قاب رسانه وقتی من چنین تصوری را داشته باشم از خانم چادری در مراسم شب قدر تصویر میگیرم و از غیر چادری نه؛ او را نفی میکنم، نمیبینم. همین موضوع رفته رفته در دل یک رسانه، رسانه دیگری درست میکند. این باعث ایجاد دسته بندی و مقاومت میشود. باعث ایجاد دسته بندی میشود، به غلط خودی و غیر خودی در حوزه امر دینی به وجود میآید. به غلط در من دیندار اوج ایجاد میکند و این یعنی افتادن از عرش اعلا به اسفل السافلین. این مشکل پرداختن ما به موضوع دین در رسانه است و وقتی این نگاه تکثر هم یافت باعث میشود گروهی به این نتیجه برسند که رسانه اساسا نباید خیلی هم وارد موضوعات دینی شود. چرا که به راحتی حس میکنند خطرات پرداختن به این حوزه در رسانه چقدر زیاد است و چقدر این احتمال وجود دارد که رسانه در عین اینکه ادعای دین دارد به یک موضوع ضد دین مبدل شود.
به نظر شما این ادعای عجیبی است و غیر واقعی؟
نه به نظر من هم محتمل است همین دست موضوعات است که منجر میشود به پدیده دین رسانهای؛ از آن دست تعابیری که هم بسیار هشدار دهنده است و هم ترسناک
این به قول شما تعبیر از کجا میآید؟
این تعبیر ساخت من و امثال من نیست. از قضا وارداتی است. من نمیدانم واضعش کیست ولی مفاهیمی را مورد توجه قرار میدهد که ساده آن میشود اشاعه رفتارهای قشری دینی از طریق رسانه و ارائه تعریف ویژه از دین از طریق رسانه.
شما مسلما واقف هستید که من نوعی در سن ده دوازده سالگی با توجه به آنچه از خانواده و محیزط پیرامونم دیدهام نسبتم را با دین تعریف میکنم و نه الزاما بر اساس استناد با منابع حقیقی و صحیح دین.حال شما تصور کنید که به این شرایط رسانه هم وارد شود آن هم با این نگاه به دین. به راحتی میتوان تصور کرد چه اتفاقی رخ خواهد داد.
چرا اینقدر نگاه شما به حضور دین در رسانه با تردیدی همراه است. قائل به این هستید که رسانه ظرفیت ارائه موضوعات دینی را ندارد یا اینکه اساس میلی به ارائه صحیح آن ندارد.
ببنید مشکل آنجاست که همه اقشار جامعه ما به رسانه بیش از حد لزوم انتظار دارند. فکر میکنند که هر کاری که از جانب رسانه انجام و یا معرفی میشود حتما درست است. البته این موضوع الان کمتر شده ولی هست. این یعنی همه ما از رسانه انتظار داریم که کمتر اشتباه کند و این در ذهن ما نهادینه شده است. می دانید حاصلش میشود چه؟ میشود همان بحثی که ابتدا گفتم که کدام تصویر از دین در رسانه ر باید پذیرفت. پس وقتی که ما در رسانه ملی تصویر خانمی را نشان میدهیم که بد حجاب است ولی در مراسم مثلا احیا شرکت کرده است، این نوع حضور را رفتاری دینی تلقی میکنیم و در کنار آن نوع حضور خانمهای مثلا محجبه را هم رفتاری دینی تلقی میکنیم. هر دو را هم نشان میدهیم. در ذهن مخاطب اما چه مینشیند؟ اینکه هر دو عمل، عملی دینی است و هیچ تفاوتی نمیکند. و این بسیار خطر ناک است. ولی چه میتوان کرد؟ آیا فقط فرد محجبه را نشان دهیم و گروه دیگری از جامعه را حذف شده تلقی کنیم؟ آیا تن به ایجاد این ذهنیت غلط بدهیم که عنوان شد؟
منظورتان این است که رسانه در مواجهه با دین سوالاتی را پدیدی آورده است که خودش هم پاسخی برایش ندارد؟
بهتر است بگوییم سوالاتی به وجود آورده که خودش باید برایش پاسخی بیابد. این جستجو در گامهای نخست باید به این نکته توجه داشته باشد که برخورد رسانه با دین برخورد بسیار خطرناکی است و بهتر است برای پیدا کردن جواب این سوال به این نکته توجه کنیم که رسانه در برخورد با دین لازم است که احتیاط بیشتری داشته باشد.
جناب شهیدی فر برخورد تلویزیون با دین در کشور ما برخوردی چند گانه است. این برخود برای برخی جذاب بوده و برای برخی دیگر راننده و برای برخی دیگر منجر به انکار چنین رسانهای در جغرافیای حایتشان شدهاست تا جایی که من مثلا فردی را از قضا از اهالی فرهنگی می بینم که بیست و اندی سال است از دیدن تلویزیون دوری میکند. سوال من این است رسانه ملی با وجود این همه ابهام چرا همچنان تغییری در مسیر خود به وجود نمیآورد و اساسا بالاتر از آن، آیا آگاهانه به این موضوع و ادامه دادنش میپردازد یا غیر آگاهانه؟
من تصور نمیکنم غیر آگاهانه باشد. رسانه قدرتمند زمانی شکل میگیردکه شناخت از آن به دست بیاید. اگر فرنگیها از رسانه به عنوان ابزار قدرت استفاده میکنند به دلیل شناخت خوب و نیز توانایی استفاده از این ابزار شناخته شده توسط خود تسلط دارند.
ما در ایران نه رسانه را میشناسیم و نه توانایی استفاده از آن را داریم و این موضوع به طریق اولی میان همه ما هست. این موضوع هم درمورد تلویزیون و هم رادیو و هم مطبوعات و کتاب و حتی منابر و رسانههای مجازی هم صادق است. رسانهها در ایران هیچ وقت با فضای آموزشی لازم وارد نشدهاند به اصطلاح کتب آموزشی برای افرادی که آن را کار میبندند، نداشتهاند. لذا آسیبهای آن متاسفانه بیش از چیزی است که تصور میکنیم. و حالا است که باز باید بگویم رسانه دینی را تنها انسان دینی میتواند بسازد.
بگذارید کمی فضای بحث را عملی کنیم. خود شما آیا در برنامههایی که در سالهای اخیر ساختهاید توانستهاید به این فضا وارد شوید؟
ببنید بحث توانستن من نیست. بحث داشتن این فهم است که منجر به سعی در راه آن میشود. ما وقتی میگوییم دین ورسانه و من هم میخواهم با ترکیب این دو با هم برنامه بسازم یعنی هم باید دین را بشناسم، آشنا و متعبد به دین باشم و معارفش را بشناسم و از سوی دیگر مهارت کار را رسانه را نیز داشته باشم. این دو اتفاق وقتی با هم توامان شد رسانه دینی داریم که از قضا حرف دیندارانه نیز میزند.
اما گاهی این موضوع در وجهی بر وجه دیگر غلبه میکند. یعنی گاهی در فرآیند انتخاب افراد برای حضور در رادیو تلویزیون گفتهایم که آدمهایی وارد شوند که بلدند با آن کار کنند و این یعنی فراموشی وجه دیگر و بر عکسش هم بوده یعنی آدم دیندار را تنها میخواستیم و این دین یعنی ریش داشتن و از مخرج ادا کردن ولضالین
اتفاقی که افتاده این است که این افراد الان برای ما مشکل اصلی سیستم رسانه شدهاند. افرادی که نه رسانه را میشناسند و نه دین را و لذا ماحصل کارشان هم نه رسانه است و نه دین.
پس چیست؟
آش شعلع قلمکاری که هیچ چیزی از درون آن در نمیآید و تنها بستری برای ایجاد دین رسانهای است. البته این موضوع در کشور ما هم بیش از سایر کشورها رواج پیدا کرده است چرا که تنها ماییم که به طریق اولی در حال استفاده از دین در رسانهایم. این ماییم که گروههای حوزوی و نخبگان گاها دینیمان به رسانهمان فشار میآورند که تظاهارت دینی را به رخ مخاطبش بکشد و نمیدانند که چقدر این مطالبه ظریف بوده و گاها غلط است.
می خواهم برگردم به سوال اول شما. رسانه ما این روزها نه تنها مناسبتی نیست بلکه به یک مناسبت به اندازهای در طول سال میپردازد که بیش از اندازه است و البته غلط و همراه با فشار و اصرار برای تداومش.....دقت کنید واقعا نمیدانیم استفاده از افرادی که نه رسانه را میشناسند و نه دین و برنامههای ساخته شده توسط آنها چه خطراتی را در معرض مخاطبان رسانه قرار میدهد. من بالاتر از این میخواهم بگویم مواجهه ما با رسانه چه در درون و چه در بیرون آن سرتاسر غلط است. خیلی ها رسانه را یک بلندگو میدانند که میتواند صدا را به دور دستترها برساند. این نگاه بسیار خطرناک است و البته بسیار هم راج است.
بله کاملا. ما فکر میکنیم اگر رسانه نماز خواندن نشان دهد مخاطبانش حتما نماز خان میشوند اما الزاما اینطوری نیست. رسانه با نمایش مراسم احیا شب قدر نمیتواند آن را عمومیت بدهد. نمی توان با ساخت برنامههای معمول در هنگام افطار و یا سحر مردم را روزهدار کرد. اصلا و الزاما اینطور نیست.
یعنی حیت قدرت برانگیزاننده برنامههای تلویزیون را هم رد میکنید؟
عرض کردم. الزاما اینطور نیست که این برنامهها منجر به نتایجی شوند که مد نظر من و شماست . مثلا در شب وفات یکی از ائمه(علیه السلام) همه شبکهها الزامی ندارند تا از مناقب وی بگویند و اگر نگویند کافر نیستند. این نگاه ابلهانه است و متاسفانه جاری است. همه فکر میکنیم وظیفه داریم حرف بزنیم ولی خوب چه میگوییم؟ انشاهای مطول و بی معنی.
این یعنی بی خاصیت کردن رسانه و غیر قابل باور کردن آن. یادمان باشد همه موضوعات دینی قابل ارائه شدن از طریق رسانه نیستند. بعضی از شقوق آنها به درد رادیو میخوردند و برخی در تلویزیون و برخی در روزنامه؛ مثالی میزنم: آیا رادیو میتواند آموزش عکاسی دهد؟ نه اما باید به این فرق واقف بود.
باید دانیم که کدام بخش از معارف دینی به درد ارائه تلویزیون میخورد و کدام به درد رادیو و.... اما در کشور ما مطلقا این معرفت وجود ندارد یعنی آدمهای یک رسانه برای حیات خود از دیگر رسانهها استفاده میکنند و به تفاوت جنسیت خود واقف نیستند. مثلا در رادیو از روی متن روزنامه میخوانند و در رادیو هم...این یعنی نبود حداقل فهم در درک تفاوتها ماین رسانهها و اساس بلد نبودن کار با رسانه که چیزی جز ویرانی با خود به همراه نمیآورد. در استفاده از رسانه مثل آدم دستپاچهای شدهایم که نشستهایم پشت یک جرثقیل مخرب و بدون آشنایی با کلیدهای این دستگاه در حال ایجاد تلفات و خسارت هستیم.
بپذیریم که هر فردی که در منبر موفق بود در تلویزیون هم نمیتواند موفق باشد. حالا شما فکر کنید که آیا برنامه ساز ما در هر رسانهای میداند یک روحانی را چقدر در سال باید رد رسانه خود بیاورود. اساسا یک فرد و یا افرادی را مرتبا به کار ببرد و یا هیچ فردی را تکرارا به کار نبرد....من به صراحت میگیوم ما نه فهمش را داریم و نه توانایی مدیریت پاسخ به این سوالات را. در هیمن کشور ما به قدری شبکه های رادیویی و تلویزیونی زیاد شده است که اساسا نمیتوانیم این نوع مدیریت را اعمال کنیم. ما در رادیو و تلویزون عمدتا در رابطه با دین نابلدیم و همه به حال خود رها شدهایم. بله. درست است. ما نمیدانیم وقت افطار کی است و باید در آن چه کار کرد. ایا باید به وقت افطار توجه کنیم و یا به قرار داشتنش در ساعات پر بیننده رسانه؟ البته برنامههای رسانه ملی ما معمولا حول محور همین پر بیننده بودن است که سامان می یابد.
این مگر مشکلی دارد؟ مگر فضیلت رسانه به پر بیننده بودن آن نیست؟
پر مخاطب بودن بودن وظیفه رسانه است اما این نافی شناخت به رسانه نیست. آیا هیچ خطر دیگری نیست که تنها به همین موضوع بسنده کردهایم؟مخاطب را که از راههای مختلف نامشروع را هم میتوانیم به دست بیاوریم. ما در رسانه قرار داریم که مخاطب بیشتر رابه قصد مومن شدن گرد هم بیاوریم. هدف رسانه دینی ایجاد نمودهای از زندگی دینی و زندگی عاشقانه رحمانی است.
خوب با این همه ابهام و ندانستن و نبود عزم برای دانستن، شما راه حلی هم در معرض رسانه و برنامه سازان آن و مخاطبانش برای رفع آن پیشنهاد میکنید؟
ببینید چند مساله را می توانم بگویم. اول از همه اینها عزممان را برای پرداختن به موضوعات خاص دینی در این وضع در رسانه کاهش دهیم. همگی هم باید این کار را بکنیم. سیاستمدارن و علما و ...همه و همه باید این را تکرار بکنیم تا زمان رفته رفته به ما یاد بدهد در مواجهه با دین باید چطور از رسانه استفاده کنیم. دوم اینکه برنامه سازان و مخاطبان باید سعی کنند که هم توانایی خود در استفاده از رسانه را بالا ببرند و هم معنی صحیح آن را به دست بیاورند. هم خودمان بفهمیم تلویزیون میخواهد و میتواند چه کار کند و هم به مخاطبمان این را بگوییم و به گروههای فشار بیرون سازمان که دائما در حال القا تفکر خاص خود برای حضور در رسانه هستند.
بفهمیم که رسانه موضوعی تخصصی است. الان همه گروههای دینی و اجتماعی خارج از رسانه به او فشار میآورند که چه بکند و چه نکند. این ورود به حوزه به شدت تخصصی است که در آن نابلد هستیند. باید یاد بگیریم به تخصص اهالی رسانه احترام بگذاریم و اعمال فشار نکنیم.
این یعنی بی توجهی به خواست مخاطب
نه، مصرف کننده رسانه و نظرات او مهم است اما به اندازهای که از رسانه میداند و میفهمد. او میتواند در حد خوشم آمد یا نیامد نظر بدهد. اما الان بسیاری ا تکالیف رسانهای در حال دیکته شدن توسط گروههای فشار بیرونی هستند.
حالا فرض کنیم عمده مخاطبان رسانه از آن یک خواست دینی ناصواب دارند. حالا باید با این درخواست چه کار کرد؟
این بر میگردد به نابلدی و ما. ذوق زدگیمان برای دور هم چرخیدن. همه ما در حال نشان دادن رفتارهای غلط با هم هستیم. این هم همان رفتار غلط بر رسانه است. نوعی اعمال فشار، باید به رسانه اجازه داد که رسانه سریعا به سمت تربیت نیروهای متخصص برای خود حرکت کند. این تلاش البته در سازمان صدا و سیما وجود دارد اما تقریبا هیچ وقت موفق نبودهایم. باید حوصله کنیم تا آرام آرام کار با رسانه را یاد بگیریم و جدای از آن باید صبر کنیم تا آرام آرام آدم دینی شویم و البته آدم دین هم هیچ وقت روی زمین محقق نخواهد شد چون این آدمها محدودند به ائمه طاهرین (علیه السلام) و گروه کوچکی از اولیاء الهی.
نمیخواهم این نتیجه را بگیرم ولی انگار این جمله آخرتان یعنی کاری نمیشود کرد و همین است که هست.
نه همین که هست نیست. اصلا اینطور نیست. شما هر اندازه معرفتتان از دین و رسانه بیشتر شود رسانه بهتری خواهید داشت اما انتظار یک امر منقح سراسر عصمت از تلویزون نداشته باشیم و این را به مردم بگوییم.
اعلام کنیم که به حضرت عباس(علیه السلام قسم) تلویزیون حجت محض ندارد. آنها هم آدمهایی هستند که احتمال غلط و کاستی دارند و شاید اشتباه مفهومی را ارائه کند.