
«مادر»
آخ مادر من، مادر رنج ديده من.
چه خوابي ديشب ديدم، خواب ديدم که در جبهه ميجنگم همانند جوانان هموطنم در ميدان جنگ زير باران آتش جواني جان ميکندم تيري جگر سوز به قلبم اصابت کرده بود... در آخرين لحظات زندگي جوانمردهام. نامهاي از تو بدستم رسيد. درست بخاطر ندارم چه نوشته بودي . ولي خلاصه نامهات را درخواب چنين به شعر در آوردم کجاست قبر تو جانم. کجا به خاک افتادي. پيام مرگ خودت را عزيز من. به که دادي. هرآنچه تا که بدن داشتن به نامه نهادم. چقدر نامه نوشتم. چرا جواب ندادي. نيمه شب وحشت زده و گيج از خواب پريدم و تمام شب را به تو به تو مادر عزيزم فکر کردم.