به گزارش مشرق، با بروز اغتشاشات آبان با بهانه افزایش نرخ بنزین، برخی از به اصطلاح اهالی هنر در فضای مجازی یا در گفتوگو با شبهرسانههای معاند، به حمایت از اغتشاشگران پرداختند!
این حامیان وطنی مقیم داخل یا ساکن خارجه:
یک: اغتشاش را اعتراض یا اعتراض مدنی توصیف کردند.
دو: اغتشاشگران را «مردم عادی» خطاب کردند.
سه: با بیان جملاتی اغلب احساسی به تحریک سادهلوحان و اراذل و اوباش برای ادامه اغتشاش پرداختند.
اما چند نکته!
این حامیان:
اولا: از حیث برخورداری مادی، هیچ یک متعلق به سطح متوسط و زیر متوسط جامعه نیستند و جملگی در ردیف افراد متمکن به شمار میآیند. یعنی قطعاً ذرهای از درد معیشتی مردم عادی را نچشیدهاند و به شهادت نوع سبک زندگی و کارنامه حرفهایشان، با دغدغههای مردمی نسبتی ندارند.
دوم: در هیچ یک از مقاطع بحرانی کشور مانند دوران جنگ تحمیلی هشت ساله، در دفاع از هویت و استقلال ایران و ایرانی نقشآفرینی نکردند.
سوم: بعضی با گروهکهای سلطنتطلب و بهایی رابطه مستقیم دارند و به صراحت و به بهانه دفاع از آزادی بیان و عقیده، خود را در صف معاندین سیاسی و فرقههای استعمار ساخته قرار میدهند.
چهارم: بیسوادی یا کمسوادیشان کاملا بارز است. فارغ از غلطهای املایی در پیامهای نوشتاری، محتوای نازل مطالب و گفتار مضحک، به خوبی بیانگر شأن سخیف فکری و جایگاه دون و لرزان فرهنگیشان است.
پنجم: در بررسی کارنامه به اصطلاح هنری و مطالب و گفتارشان، یک جمله علیه دشمنان داخلی و خارجی مردم ایران یا علیه سیاستهای جنایتکارانه دولتهای استکباری دیده نمیشود.
با این وصف حمایت قاطعانه این افراد از اراذل و اوباش عجیب است؟
آیا تحسین برهمزنندگان امنیت مردم ایران از طرف این گروه شگفتآور است؟
آیا نکوهش نظام دینی و مدافعان واقعی مردم توسط حامیان اغتشاشگران، موضوعی به دوراز ذهن و رویدادی غیر قابل باور است؟
توجه کنید این حامیان معوج، کسانی هستند که ادعا دارند:
یک: هنر نباید هدف سانسور قرار بگیرد!
دو: شأن هنر بالاتر از سیاست است!
سه: دموکراسی باید هدف ستایش قرار بگیرد!
چهار: هیچ کجای دنیا، زیباتر و دل انگیزتر از ایران است!
پنج:...!
حالا پاسخ دهند؛ با این ادعاهای پرطمطراق، پشت سر اغتشاشگران قرار گرفتن چه معنایی دارد؟
با کدامین تعریف از هنر، دموکراسی و انسانیت، همدلی با مشتی اراذل و اوباش توضیح داده میشود؟
ایراندوستی با اغتشاشطلبی و سینه چاک کردن برای اوباشی که پرچم ایران را به آتش میکشند، چه نسبتی دارد؟
به گواه عکسها و فیلمها، مشاهدات میدانی و تایید مردم عادی، گزارش رسانهها و مراجع رسمی کشوری، اغتشاشگران ظرف چند روز فاجعهآفرینی کردند. چندین مدافع امنیت را به جرم محافظت از مردم و اموال عمومی و شخصی، به شهادت رساندند و زخمی کردند. دهها ایستگاه پلیس، بانک، ایستگاه پمپ بنزین، حسینیه، مسجد، حوزه علمیه، مراکز دولتی، کارخانه و... را به آتش کشیدند. چندین فروشگاه را غارت کردند. چندین ساعت راه را بند آوردند و دهها ساعت وقت مردم را تلف کردند. چندین خودروی شخصی و خانه مسکونی را طعمه آتش کردند. به قرآن کریم جسارت نمودند. باعث خوشحالی دولتی تروریست، چون آمریکا شدند و میدان را برای تقلای رسانههای علیه جمهوری اسلامی ایران فراهم نمودند. دهها میلیارد تومان به کشور زیان وارد کردند. سد راه آمبولانسها و خودروهای آتشنشانی شدند. ماموران امداد و نجات ناجوانمردانه تهدید به مرگ گردیدند.
فیلمهای موجود نشان میدهد که تکتیراندازان چهره پوشیده، چگونه از پشت سر رهگذران را هدف قرار میدهند تا با اجرای پروژه کشتهسازی مردم را علیه نظم وامنیت عمومی و نظام دینی تحریک کنند.
آیا در فیلمها مشاهده نشد که مشتی مست لاقید مقابل مردم قرار گرفتند و با عربدهکشی راه را بر آنان بستند؟
آیا همه این رویدادهای رنجآور قابل کتمان است؟
آیا این حوادث تلخ و سیاه کارنامه اغتشاشگران نیست؟
آیا از بانیان این رویدادها و فجایع و از اغتشاشگران اجارهای و عمله میدانی دشمن باید دفاع کرد؟ باید آنان را مردم عادی نامید؟
جالب است بدانید که مدعیان فهم و شعور و ایرانی بودن، اغلب و همواره به دور از مرزهای ایران قرار دارند و دیگران را به «غیرت ورزیدن و بپا خواستن» دعوت میکنند. یک نفر از مدعیان در هیچ تجمعی دیده نمیشود. در هیچ صحنه تقابلی آشکار نمیشود. در واقع اینان، اراذل واوباش شوربخت را وسیلهای برای فراهمشدن خواستههای خود قرار دادهاند و حاضر به پرداختن کوچکترین هزینهای نیستند.
یکی از اینان- زنی- از آلمان با عمله میدانی استعمار و استکبار همدلی نشان میدهد. یکی در قاب تلویزیون صدای آمریکا ظاهر میشود و طرز تخریب اموال عمومی و شخصی را به روشنی آموزش میدهد. یکی به خاندان خبیث و منحوس و جنایتکار پهلوی نامه مینویسد و درددل میکند. آن یکی، مجامع به اصطلاح حقوق بشری را به نجات اراذل و اوباش دستگیر شده، فرامیخواند. آن خواننده لاابالی که به تازگی با دخترکی همسن نوهاش ازدواج کرده، در تحسین لاتبازی میدانی ترانه میخواند و...! دیگری برای قطعی اینترنت در ایران، مرثیهسرایی میکند و جامعه جهانی را به یاری دعوت میکند.
و اما جالب این است که تعدادی از همین قماش که در ایران مقیم هستند و از مواهب آزادی بیان و عقیده بهرهمندند، با فروکشکردن آخرین شرارههای فتنه و آشوب، برای حضور در عرصه فعالیت هنری و فرهنگی لبخند به لب آوردهاند و انگار نه انگار که بابت اوباشپرستی خود باید به مردم بزرگ ایران پاسخ دهند و بابت جفا به ایران و نظام دینی عذرخواهی کنند.
به نظر نگارنده، اگر نظام دینی و کارگزاران فرهنگی و هنری، در فتنه ۷۸ و ۸۸ و دی ۹۶ نسبت به این حامیان بخت برگشته و مفلوک و متعفن اراذل و اوباش و مترصد براندازی- مقیم داخل- رحمی کردند این بار باید روی به تنبیه این منافقان شبه فرهنگی آورند.
دشمنان مردم ایران و نظام دینی باید بابت جفا و اهانتشان هزینه بدهند تا هزینه پاسداری از امنیت مردم و مملکت و نظام بیشتر نشود. در کنار این، به شکلی طبیعی؛ عرصه هنر و فرهنگ نیز از هنرمند نمایان و مدعیان یاغی فرهنگ، تا اندازهای پاکسازی میشود.
توقع شگفت و بیجایی نیست!