بازی دادن نسل جوان و استفاده از ظرفیت اجتماعی آن‌ها برای ایجاد آشوب و اغتشاش در داخل کشور در یک اتاق عملیاتی در حال هدایت است.

سرویس سیاست مشرق- وقوع اغتشاشات اخیر بحث‌ها و تحلیل‌های فراوانی را در میان اقشار مختلف ایجاد کرده است. گستردگی، نوع شعارها، مدت‌زمان و نوع حضور زنان، جوانان و نوجوانان، خاصه ازاین‌جهت که علت آغاز آن، نه سیاسی و اقتصادی که مسئله‌ای اجتماعی بوده، بسیار قابل‌تأمل است. این مسئله سبب درگرفتن اختلاف تحلیلی بسیار شدیدی در سطوح نخبگانی دراین‌باره شده است. از این رو پدیدارشناسی و ارزیابی جنس اغتشاش دارای اهمیت بوده و بررسی ابعاد مختلف آن و پاسخ به سؤالات مختلف درباره آشوب‌ها ضروری است.

جنس اغتشاش چیست؟

همان‌گونه که ذکر شد، بر سر تحلیل اغتشاشات اخیر تحلیل‌ها و اختلافات فراوانی درگرفته است. عمده این اختلافات به تحلیل نوع و جنس اغتشاشات برمی‌گردد. عده‌ای از تحلیلگران معتقدند بهانه آغاز یک اعتراض، خاصه در کشوری مانند ایران تعیین‌کننده محتوا و جنس آن نیست؛ و بهانه آغاز آن تنها یک جرقه و محرک است و پس‌ازآن اصل اغتشاشات به بهانه‌ها و انگیزه‌های متعددی صورت می‌گیرد.

 در مقابل تحلیل‌های دیگری، جرقه آغاز اغتشاشات را تعیین‌کننده محتوا و جنس آن می‌دانند، بر این اساس سه تحلیل عمده درباره جنس اغتشاش اخیر درگرفته است:

۱-اجتماعی

۲- سیاسی

۳-اقتصادی

 اما در اینکه اغتشاشات اخیر هم دارای ابعاد اجتماعی و هم دارای ابعاد سیاسی و هم دارای ابعاد اقتصادی است، تردیدی وجود ندارد. شاید با یک دید میانه درباره جنس و ابعاد اغتشاشات بتوان گفت این آشوب‌ها اجتماعی-سیاسی است که انگیزه‌های اقتصادی نیز در کنار انگیزه‌های فرهنگی و اجتماعی به تشدید آن دامن زده است. اما آنچه اثر بیرونی دارد اثرات اجتماعی آن است!

 اجتماعی بودن بهانه‌ای برای آغاز اغتشاش

فوت مهسا امینی در مرکز  پلیس امنیت اخلاقی پس از بازداشت به علت بدحجابی، سبب هم ذات پنداری جمع قابل‌توجهی از زنان  خاصه نسل هفتادی و هشتادی و جریحه‌دار شدن عواطف آنان بر سر این مسئله شد. در نگاه این دست افراد اصلی‌ترین سؤال شکل‌گرفته که توأم با ناراحتی، خشم و عصبانیت بود.

ریشه این مسئله نیز به تحولات فرهنگی دو دهه اخیر برمی‌گردد. با گسترش شهرنشینی و افزایش شدید مدها، لباس‌ها و تیپ‌ها در جامعه، فرهنگ مصرفی و رفتاری عموم مردم و خاصه زنان متأثر از آن گردید. فرهنگ‌عامه مردم و عرف عمومی جامعه تعیین‌کننده سمت‌وسو و جهت این مسائل شد از سویی گسترش ماهواره و شبکه‌های اجتماعی الگوگیری سبک زندگی مسموم ترویج‌شده توسط این شبکه‌ها و صفحات فارسی‌زبان مبتذل و ضد دین و نظام از یک‌سو و ضعف‌هایی در مسائل و حوزه‌های دیگر همچون معیشت و اقتصاد، سبب ایجاد حس حقانیت در میان این بخش از جامعه برای هرگونه رفتار فرهنگی و اجتماعی، علی‌الخصوص در انتخاب نوع پوشش گردیده و دوقطبی شدیدی بر سر این مسئله رخ داد.

این انباشت بدبینی و شکل‌گیری دوقطبی نیاز به یک اتفاق حساس توأم با جریحه‌دار شدن عواطف عمومی در حوزه این مسائل برای اغتشاشات داشت که فوت مهسا امینی بر سر دستگیری بابت بدحجابی و در مرکز پلیس، جرقه آن را به وجود آورد.

 در این رابطه خاص نکتهٔ قابل‌ذکر دیگر اینکه پس از وقایع فتنه سال ۸۸ و خروش مردمی در حمایت از نظام، دشمن متوجه این نکته شدند با تخریب مبانی اعتقادی و مؤلفه‌های مذهبی و ارزشی جامعه ایرانی، می‌توانند سریع‌تر به مقاصد سیاسی خود خاصه براندازی نظام دست یابند. چراکه از رهگذر کاهش حساسیت جامعه ایرانی به مبانی دینی و ارزشی و تغییر الگوهای ارزشی و سبک زندگی، معیارها، استانداردها، رویکردها و توقعات مردم نسبت به‌نظام سیاسی نیز تغییریافته و تشکیک در مبانی دینی و ارزشی نظام و جایگزینی معیارها و استاندارهای غربی به‌جای آن به وقوع پیوسته و معارضه برای کسب آزادی‌های اجتماعی بیشتر با معیارهای غربی افزایش می‌یابد.

اوج اتخاذ این رویکرد از سوی جریانات معاند به راه افتادن موج شبکه‌های سرگرمی، فیلم و سریال، موسیقی و... با حمایت جریان رسانه‌ای رابرت مرداک همچون شبکه‌های فارسی وان و منوتو در سال‌های ۸۸ و ۸۹ بود که به عادی‌سازی کشف حجاب، برهنگی، خیانت، انواع مفاسد اخلاقی، تخریب و تمسخر عقاید شیعی، عرف‌ها و سنت‌های اصیل ایرانی و... در قالب فیلم و سریال و برنامه‌های خانواده پرداختند که در سال‌های بعد با تأسیس شبکه‌های متعدد دیگری این روند تکمیل شد. این روند خزنده با تمرکز خاص بر زنان و دختران جوان به‌عنوان مخاطبین اصلی خود منجر به تغییرات ارزشی وسیعی در میان طبقات متوسط و پایین‌تر از متوسط شهری ایرانی شد که نمود آن در افزایش آمار طاق به سبب خیانت، افزایش مدهای ناهنجار، روابط دختر و پسری و افزایش شدید بدحجابی در طی ۱۲ - ۱۳ سال اخیر مشاهده شد.

شعارهای ضد اجتماعی در متن اغتشاش به اصطلاح اجتماعی!

شعارهای اجتماعی با موضوع حق انتخاب پوشش، امکان زندگی به سبک و سیاق خود و اغتشاشات  که در شعار «زن، زندگی، آزادی» تجلی یافت، بُعد اجتماعی اغتشاشات اخیر را پررنگ‌ترمی‌کند. چنانچه سعید حجاریان از تئوریسین‌های جریان اصلاحات  در مطلبی در پایگاه مشق نو با عنوان «چه پی فکندن در سیل بار این بندر؟» به تحلیل اغتشاشات اخیر پرداخته است و می‌نویسد:

 حاملان این شعار زن، زندگی، آزادی از سویی، وضعیت قطبی بودن سیاست را نادیده انگاشته و با عبور از تحمیل‌ها از هر نوع آلترناتیو برساخته یا نمادهای اقتدارگرایی اعراض کرده‌اند. از سوی دیگر، با عبور از سیاست و سیاست ورزیِ کلاسیک سبکی جدید از مطالبه گری را به نمایش درآوردند. در یک تمثیل می‌توان گفت، فرکانس مطالبه جامعه از «سیاست» آلوده به پارازیتِ استصواب و مردسالاری و عدم شفافیت به حقوق شهروندیعاری از دس تاندازی قدرت تغییر یافته است. طبیعتاً میتوان با این تغییر مسیر همدلی عاطفی-انسانی-حقجویانه داشت.

 شعار زن زندگی آزادی در درون خود تداعی‌گر تخریب، ظلم و صدمه به این سه موضوع از سوی نظام داشته، لذا معترضان این سه حق تخریب شده و نقض شده خود را طلب می‌کنند. یک نکته‌ی جدی و قابل‌تأمل درباره این اغتشاشات، افزایش حس نقض حقوق زنان براثر تغییرات فرهنگی، اجتماعی و ارتباطی بیش از گذشته بوده است. به این معنا که باوجوداینکه وضعیت تحصیلات، اشتغال، فعالیت اجتماعی و حتی آزادی پوشش زنان به نسبت گذشته تغییریافته و به سمت آزادی بیشتر، سختگیری کمتر و ارتقا رفته است و وضعیت زنان عصر کنونی به نسبت نسل‌های پیش از خود در این‌گونه عرصه‌ها بهتر و آزادتر شده است اما بازهم احساس ظلم به زنان و نقض حقوق آنان در ذهن آنان وجود دارد!

علت این مسئله نیز به تغییرات فرهنگی، سبک زندگی، رسانه و شبکه‌های اجتماعی و فقدان سیاست‌گذاری‌های دقیق و کلان فرهنگی برمی‌گردد. در این مسئله جهت‌دهی توأمان شبکه‌های خبری و سیاسی و شبکه‌های سرگرمی ماهواره‌ای از یک‌سو و شبکه‌های اجتماعی از سوی دیگر به جد اثرگذار بوده است. برای نمونه در ۵ سال اخیر شبکهٔ اینترنشنال به‌طور خاص با تمرکز بر مسائل سیاسی و اجتماعی ایران به التهاب آفرینی، شایعه‌پردازی و عملیات روانی بسیار شدیدی دامن زده است که تأثیرات خاصی بر جامعه جوان ایرانی داشته است.

تعداد مخاطبین این شبکه در داخل ایران تا ۲۰ میلیون نفر مطابق ادعای این شبکه اعلام‌شده است. صفحه اینستاگرام این شبکه حدود ۸ میلیون فالوئر، صفحه توییتر آن بیش از یک‌میلیون و کانال تلگرامی این شبکه نیز ۴۷۸ هزار عضو دارد. از ابتدای امسال اینترنشنال توجه ویژه‌ای بر مسائل فرهنگی و اجتماعی ایران داشته که اوج آن در تابستان امسال و با عملیات روانی گسترده بر سر گشت ارشاد، حجاب و حقوق زنان مشاهده شد. بخش قابل‌توجهی از تولید ادبیات اعتراضی با مضامین فرهنگی و اجتماعی در این شبکه صورت گرفته است.

برای مثال در موضوع حجاب با تأکید بر ابزار بودن قوانین حجاب برای کنترل زنان، ترس حاکمیت از آزادی زنان، تحجر و ضدزن بودن قوانین اسامی پوشش، ناامنی زنان و قتل آنان به سبب قوانین مردسالارانه، سرکوب وحشیانه زنان و... صورت گرفت و در ماجرای اخیر بر سر فوت مهسا امینی این عملیات روانی به اوج رسید و سبب تحریک جوانان و نوجوانان ایرانی و تشدید فضای احساسی به‌قصد تداوم اغتشاشات بود.

صفحات اجتماعی در شبکه‌های توییتر و اینستاگرام از ابتدای امسال نیز تمرکز ویژه‌ای بر عملیات روانی علیه گشت ارشاد و برجسته‌سازی مداوم معدود برخوردهای نامناسب گشت‌های ارشاد و تأکید بر نقض حقوق زنان در ایران داشتند که مثال بارز آن صفحه اینستاگرام بی‌بی‌سی فارسی و توییتر کاربران معاندی چون مصی علی نژاد و جمعی از فعالان رسانه و فعالان حقوق زنانضد انقلاب بود که هشتگ سازی‌هایی مانند حجاب بی‌حجاب، نه به گشت ارشاد و در ماجرای اخیر با ترند هشتگ مهسا امینی، زن، زندگی، آزادی، گشت کشتار و... صورت گرفت.

گونه شناسی اغتشاش‌گران از وجوه مختلف

از حیث رده سنی می‌توان گفت عمده‌ترین گروه معترض در ماجرای اخیر گروه نوجوانان، جوانان و زیر سن میان‌سال می‌باشند؛ یعنی به‌سختی معترض بیش از ۴۰ سال در اغتشاشات دیده می‌شود.

دراین‌باره روزنامه انگلیسی گاردین می‌نویسد:

اغتشاشات اخیر در ایران نشان می‌دهد نسلی جدید در دل جامعه ایرانی ظهور کرده که انگاره‌های سنتی سابق را به‌راحتی نمی‌پذیرد و برای تغییر آن دست به اغتشاشات گسترده می‌زند. گاردین معتقد است که جلوداری زنان و دختران جوان و نوجوان در این اغتشاشات بیش از هرزمان دیگری موجب امیدواری به آینده برای شکل‌گیری یک تغییر اساسی یا یک انقلاب سیاسی اجتماعی شده است.

وب‌سایت نشریه «نشنال اینترست» در مقال‌های به بررسی روند اغتشاشات و میانگین سنی معترضین حاضر در خیابان‌ها پرداخته است.

به نوشته این نشریه جوانان حاضر در اغتشاشات میانگین ۱۷ الی ۲۰ سال هستند که محصول دیجیتال گرایی و آگاهی ثابت و دائمی اشاره به بهروی بودن اخبار و دسترسی سریع از طریق اینترنتی دارد هستند. این نشریه مدعی است که جوانان حاضر در خیابان با بازی‌های رایانه‌ای اُنس گرفته‌اند و می‌دانند برای به دست آوردن خواسته‌هایشان باید چگونه بجنگند که این موضوع باعث تداوم یافتن اغتشاشات و عدم هراس از پلیس شده است.

 این نشریه همچنین به انقطاع نسلی نیز اشاره می‌کند. به نوشته این تارنما نسل حاضر از نسل پدران و والدین خود منفک شده‌اند و دیگر رویه‌های آن‌ها را دنبال نمی‌کنند و الگوی مختص به خودشان را برای زندگی دارند. از حیث جنسیتی نیز زنان و دختران جوان اعم از مجرد و متأهل و پسران نوجوان و جوان از بازه سنی ۱۵ تا ۳۵ سال در اغتشاشات حضورداشته‌اند. چیزی که در تعاریف جامعه‌شناسی و ارتباطات نسل z خوانده می‌شود که به نسلی گفته می‌شود که متولد میانه دهه ۹۰ قرن میلادی پیشین تا پایان دهه اول قرن میلادی کنونی معادل شمسی ۱۳۷۲ - ۱۳۷۵ الی ۱۳۸۹ - ۱۳۹۰ (و بازه سنی) ۱۲ تا ۲۸ - ۲۹ سال بوده به نسلی اطلاق می‌شود که هم‌زمان با تولد اینترنت و گسترش شبکه جهانی اینترنت در سراسر دنیا، متولدشده و با تکنولوژی اینترنت از ابتدای کودکی سر و کار داشته است. این تعریف از نسل زد با طیف و بازه سنی معترضان ماجرای اخیر مطابقت بالایی دارد.

افزوده شدن نسلی از دختران و پسران با سنی در حدود یک دهه بیشتر، یعنی متولدین اواسط ونیمِ دوم دهه ۶۰ شمسی به این معترضان می‌تواند علل مختلفی داشته باشد. در سال‌های اخیر بحث بیکاری دهه شصتیها، تجرد قطعی طیف وسیعی از دختران دهه شصتی، سرخوردگی این نسل و... در آمارها و تحلیل‌ها مطرح‌شده است و همین مسئله سبب افزایش حس نسل سوخته بودن و از دست رفتن فرصت‌ها و دوران نوجوانی و جوانی بر اثرتحمل سختی‌ها و کمبودهای کشور، در میان آنان نیز شده است. این نسل عمدتاً در سال‌های ۸۸ و ۹۶ در اوج دهه سوم زندگی، با تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی متعددی سروکار داشته که سبب افزایش نارضایتی آنان نیز شده است و حضور آنان در اغتشاشات ۸۸، ۹۶ و ۹۸ نیز پررنگ بوده است.

در این میان وضعیت دختران حساس‌تر و دارای زمینه‌های بیشتری برای تحریک و آشوب است. دختران نسل مورداشاره و بازه سنی مورداشاره براثر گسست بین نسلی با مادران و مادربزرگ‌های خود و مواجهه با اوج تحولات جنسی، ظاهری، مد، آرایش، تغییر استانداردهای زندگی، افزایش تحصیلات و پایبندی بالایی به ارزشها، سنت‌ها، معیارهای قدیمی و مذهبی برای زندگی، تشکیل خانواده، پوشش و... نداشته ویل به آزادی هر چه بیشتر، استقلال مالی و انتخاب سبک زندگی، پوشش و... داشته و تقید کمتری به ارزش‌های سنتی و مذهبی نسل‌های پیش از خود و فداکاری درراه حفظ و انتقال آن دارند. با نگاه طیفی به دختران این نسل، از سن بالا به پایین این بازه، شدت بیگانگی و ضدیت باارزش‌ها و سنت‌ها و مطالبه آزادی و حقوق مختلف، بیشتر می‌شود.

 در ماجرای اخیر و در راستای تشجیع نسل جدید به ساختارشکنی و حضور خیابانی تمرکز پایگاه‌ها و شبکه‌های معاندی چون: بی‌بی‌سی فارسی، اینترنشنال، منوتو، ایران وایر، کیهان لندن، رادیو زمانه، ایندیپندنت فارسی و... به تمجید اغراق آمیز از حضور جوانان ودانشجویان در اغتشاشات، بازنمایی مثبت از اقدامات تخریب گرانه برخی جوانان و زنان در اغتشاشات و شایعه‌سازی گسترده درباره قتل (کشته سازی) و دستگیری زنان و دختران توسط نیروهای امنیتی؛ محسوس بود. القای در دسترس بودن امکان شکستن و کنار زدن حدود شرعی همچون حجاب و مؤثر بودن اغتشاشات حتی در براندازی نظام و ضرورت از دست ندادن فرصت برای مبارزه با قوانین جمهوری اسامی و تأکید بر حمایت جهانی سبب به میدان آوردن طیف‌ها و تیپ‌های مختلفی از نسل جوان به میدان اغتشاشات بود.

اغتشاشات اخیر در کجا طراحی شد؟

بازی دادن نسل جوان و استفاده از ظرفیت اجتماعی آن‌ها برای ایجاد آشوب و اغتشاش در داخل کشور علاوه بر مولفه‌ها و استعدادهای داخلی در خارج از مرزها و در در یک اتاق عملیاتی شتابدهی شده است؛ موسسه کارنگی اخیراً در گزارشی نوشته است که می‌توان از ظرفیت نیروهای طغیانگر برای زدن بال‌های ایران در منطقه استفاده کرد.

اندیشکده آمریکایی بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها (FDD) که نقش مهمی در شکل‌دهی سیاست خارجی واشنگتن در قبال ایران دارد در ۲۳ می ۲۰۲۲ (۲ خرداد ۱۴۰۱)، یعنی نزدیک به چهار ماه قبل از اغتشاشات اخیر و در بحبوحه اغتشاشات پراکنده به افزایش قیمت‌ها در گزارشی با عنوان «اعتراضات در ایران اوج گرفته، دولت بایدن می‌تواند کمک کند» به دولت و مقامات آمریکا توصیه می‌کند این نوع اعتراض‌ها را جدی بگیرند و از آن‌ها حمایت کنند.

علی‌رغم اینکه شواهد و تجربه تاریخی نشان می‌دهد، دولت آمریکا به‌عنوان دشمن اصلی مردم ایران، در دهه‌های گذشته و دست‌کم در سال‌های اخیر یکی از حامیان اصلی ایجاد ناآرامی و خشونت خیابانی در ایران بوده، نویسندگان این گزارش مدعی می‌شوند که دولت آمریکا تاکنون به اغتشاشات خیابانی در ایران توجه نداشته و همیشه سیاست «محتاطانه» در پیش‌گرفته و حتی در ناآرامی‌های سال ۸۸ موسوم به «جنبش سبز» نیز دولت آمریکا در حمایت از معترضان در ایران موفق نبود.

این گزارش در ادامه برای افزایش ناآرامی‌های گسترده در ایران و مشارکت فعال دولت آمریکا برای جهت‌دهی آن‌ها به سمت منافع واشنگتن، ضمن تأکید برافزایش تحریم‌های علیه ایران در حوزه‌های مختلف، مجموعه توصیه‌هایی مشخص به دولت بایدن ارائه می‌دهد تا این اغتشاشات به‌عنوان «اهرم فشار داخلی علیه نظام ایران» عمل کنند.

یکی از مهم‌ترین مسائل برای آمریکایی‌ها در حال حاضر تعیین یک لیدر برای هدایت آشوب‌ها در ایران است؛ تجربه پروژه ایجاد اغتشاش در سال‌های ۷۸، ۸۸، ۹۶ و ۹۸ نشان داد که لیبرال‌های داخلی، اصلاح‌طلبان؛ گروهک نفاق و سلطنت‌طلبان به دلیل خواستگاه خاص اجتماعی، شرایط زیستی، تاریخچه و عملکرد نمی‌توانند گزینه مناسب برای رهبری تحولات در داخل و هماهنگ کردن آن در خارج از کشور باشند.

ازاین‌رو مترسک جدید هدایت عملیات سرویس‌های اطلاعاتی دشمن در حال حاضر روی فردی با گذشته سفید سرمایه‌گذاری کرده است.

در برآوردهای امنیتی حامد اسماعیلیون گزینه‌ای مناسب برای اجرای پروژه آشوب در ایران بوده است، این فرد به دلیل ویژگی‌های فتوتیپی؛ شخصیت اجتماعی و ضریب هوشی و شرایط روحی و روانی توانسته است تیک خورده و در مناسبات رسانه‌ای و سیاسی بالا بیاید. اسماعیلیون این روزها به‌صورت تنگاتنگ با آروین کاتلر و رؤیا حکاکیان کار می‌کند! این دو فرد با هدایت اطلاعاتی اسماعیلیون به سمت جمع‌آوری امضا برای پتیشنی (کارزاری) هل داده‌اند که سفرای جمهوری اسلامی ایران از کشورهای جی ۷ اخراج شوند. این اقدام از نگاه اتاق هدایت اسماعیلیون به معنای بسته شدن دره‌ای دیپلماسی و باز شدن مسیر برای جنگ با ایران است.

درحالی‌که اسماعیلیون در سیرک برلین ادعا کرده بود که این پتیشن (دادخواست) را به‌صورت داوطلبانه و مردمی جمع‌آوری می‌کند؛ اما در عمل، شخصی به نام «کاوه شهروز» است، این پتیشن آر در سایت (change-org) بالا آورده است.

اما کاوه شهروز چه کسی است؟

شهروز یک وکیل مقیم کانادا، مدیر برنامه‌های حامد اسماعیلیون است و کاملاً این فرد را مدیریت می‌کند. کاوه شهروز یکی از رادیکال‌ترین ایران ستیزان است که مقالات متعددی در تشویق جهان به تحریم و فشار بر ایران دارد. او دانش‌آموخته دانشگاه تورنتو بوده و شاگرد «آروین کاتلر» است. البته رابطه کاوه شهروز و آروین کاتلر فراتر از استاد و شاگرد است و عملاً مراد و مرید هستند!

شهروز در سال ۲۰۱۴ می‌گوید: «من الگوهای خیلی کمی دارم، آروین کاتلر اولین الگوی من است!» آروین کاتلر دادستان و وزیر دادگستری سابق کانادا است، او یکی از قدرتمندترین افراد لابی صهیونیسم در جهان بوده و مرد شماره یک اسرائیل در کانادا محسوب می‌شود. کاتلر از حامیان اصلی حمله نظامی به ایران و از همه مهم‌تر آغازکننده کمپین خروج سازمان منافقین از لیست تروریستی آمریکا و سخنران ثابت نشست‌های این گروهک تروریستی است. درواقع وکیل و مدیر برنامه‌های حامد اسماعیلیون، نوچه وکیل صهیونیست سازمان منافقین و از نزدیکان مریم رجوی است! این ارتباطات شبکه‌ای به‌سادگی نشان می‌دهد که پتیشن تحریم دیپلماتیک ایران کلمه به کلمه توسط کسانی نوشته‌شده است که سال‌ها در کنار فرقه رجوی به دنبال بمباران ایران بوده‌اند!

پروژه هدایت اسماعیلیون البته مهره‌های دیگری نیز دارد!

اروین کاتلر ارتباط سیستماتیکی نیز با رؤیا حکاکیان دارد؛ حکاکیان از اعضای فعال انستیتوی Hadassah-Brandeis یعنی «سازمان زنان صهیونیست امریکا» است. این سازمان کارش گسترش آشنایی و باور به اسراییل و صهیونیسم است. به باور اتاق عملیات آشوب اسماعیلیون در میان براندازان از مقبولیت بیشتری نسبت به گروهک‌های ضدانقلاب برخوردار بوده و می‌تواند یوق تحریم‌ها علیه مردم ایران را محکم‌تر کرده و آن را به‌سوی جنگ هدایت کند.

رؤیا حکاکیان درباره مدل تجاوز در خاورمیانه طرح جالبی داشته و می‌گوید:

باید امریکا را به دخالت تشویق کرد و می‌توان اپوزیسیونِ عراق را می‌شود مدل قرارداد، اپوزیسیون ایرانی فاقد رهبری است و رهبری لازم تا بتواند امریکا را به مداخله وادار کند، مشابه مداخله در عراق!

با توجه به تاریخ و سابقه و رفتار سیاسی واشنگتن در قبال کشورها و ملت‌های مستقل، برای اثبات دخالت آمریکا و عوامل خارجی در ناآرامی‌ها و اغتشاشات در ایران، شاید نیاز چندانی به شواهد و مدارک آشکار نباشد. اکنون‌که با گذشت بیش از 40 روز، ماهیت اغتشاشات روشن شده است، بهتر می‌توان محتوای اقدامات ضد ایرانی را بررسی و میزان صحت‌وسقم آن‌ها را سنجید که چگونه با بررسی فرم و محتوای ناآرامی‌های اخیر می‌توان دست آشکار سرویس‌های امنیتی آمریکا و گروهک‌های معاند هم‌سو با آن‌ها را مشاهده کرد.

برچسب‌ها