کد خبر 1210181
تاریخ انتشار: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۲۳:۵۱

دیپلماسی یا میدان؟ کدام یک بر دیگری اولویت دارد؟ این جدیدترین دو قطبی است که، قطبی‌سازان به راه انداخته‌اند تا شاید در این یکی دو ماهی که از عمرشان باقی است، افکار عمومی را بتوانند، اندکی منحرف سازند.

به گزارش مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: دیپلماسی یا میدان؟ کدام یک بر دیگری اولویت دارد؟ این جدیدترین دو قطبی است که، قطبی‌سازان به راه انداخته‌اند تا شاید در این یکی دو ماهی که از عمرشان باقی است، افکار عمومی را بتوانند، اندکی منحرف سازند. این دو قطبی، یکی از آن نکاتی است که با انتشار فایل رسوایِ صوتی، بر سر زبان‌ها افتاده و هر طیف، بسته به ذائقه سیاسی و جناحی که دارد، مشغول تحلیل و دادن پاسخی به آن است. طیف سیاسی که در این ۸ سال سکان اداره کشور را در دست داشته‌اند، قائل به این هستند که، این دیپلماسی است که پیش برنده امور است و گاهی «میدان» (بخوانید قوه قهریه)، مثل یک دست‌انداز در برابر دیپلمات عمل کرده و جلوی پیشروی را می‌گیرد.

مثلا آقای ظریف مثال «برجام» را می‌زند و می‌گوید، سردار سلیمانی به‌عنوان پیش برنده امورِ میدان، مانع از به نتیجه رسیدن دیپلماسی و در نتیجه برجام شد! او اما، پس از مواجه شدن با سیل عظیم انتقادها، بدون اینکه یک عذرخواهی ساده کند، سعی در توجیه اشتباهِ بد خود می‌کند و در حالی که به‌نظر می‌رسد، تحت فشار سنگین افکار عمومی، دوست ندارد سفر منطقه‌ای‌اش تمام شود! تلاش می‌کند خطای بزرگ خود را در سطح یک بحث نظری و علمی‌ تقلیل دهد. در این‌باره گفتنی‌هایی هست:

۱- با نیم‌نگاهی به معادلات سیاسی حاکم بر روابط کشورها، کشوری را تصور کنید که، توان نظامی ندارد، یا مثلا توان علمی‌ و یا اقتصادی آن بسیار ضعیف است. کشوری فقیر را تصور کنید که بدون کمک سازمان‌های بین‌المللی قادر به سیر کردن شکم مردمانش نیست. یا حتی ثروتمند که بدون حمایت‌های نظامی کشورهای دیگر قادر به دفاع از مردم و ناموس و سرزمینش نیست. ژاپن، کره جنوبی، عربستان، بحرین، قطر، امارات و...نمونه‌هایی از این کشورهای ثروتمند هستند که رشدی «نامتوازن» داشته بعضا حتی، دیپلماسی را خوب هم بلدند اما، بدون حمایت‌های سیاسی و نظامی آمریکا، شاید یک روز هم دوام نیاورند. چنین کشورهایی کجای معادلات سیاسی دنیا قرار می‌گیرند؟ مگر در علوم سیاسی نمی‌خوانیم که در معادلات سیاسی و روابط بین‌الملل، یا باید گرگ بود یا کنار یک گرگ بود؟! (گرگ کنایه از همان قوه قهریه یا یک قدرت است). نتیجه اینکه باید دو مولفه «میدان» و «دیپلماسی» را در کنار هم داشت تا به نتیجه مطلوب رسید. آقای ظریف گویا معتقدند، همان یک مولفه کافی است! کسانی که این دو مؤلفه را در کنار هم نداشته باشند، به نتیجه‌ای نمی‌رسند و در بهترین حالت از در دیپلماسی هم که وارد شوند، فقط دیکته می‌نویسند! دشمن دیکته می‌کند، آنها هم می‌نویسند!

۲- دیروز مصاحبه‌ای از «هنری کیسینجر» منتشر شد. همین‌طور مصاحبه‌ای با بن‌سلمان، ولیعهد سعودی. کیسینجر در گفت‌وگو با مدیرعامل یک شرکت انتشاراتی بزرگ آلمانی با نام «اکسل ‌اشپرینگر»، وقتی به دلایل شکست شوروی از آمریکا اشاره می‌کرد، دو نکته مهم را یادآور شد. شوروی در دوران جنگ سرد، در دو حوزه نظامی و اقتصادی بسیار ضعیف‌تر از آمریکا بود و این دو مسئله در کنار مسائلی دیگر، باعث شکست شوروی شد. کیسینجر در ادامه به سراغ «چین» می‌رود و اینکه چرا دولت «بایدن» نباید با چنین کشوری، سرشاخ شود. به اعتقاد این دیپلمات پیر و کهنه‌کار، چین، هم در حوزه اقتصاد و هم در حوزه نظامی قدرتمند است. راه‌حل کیسینجر برای مقابله با چنین کشوری به اندازه کل مصاحبه او قابل توجه است. او می‌گوید یک راه‌حل وجود دارد و آن، «همزیستی با چین است». بله، وقتی کشوری مولفه‌های قدرت را در کنار هم نگه داشت و از ابزارهایی که داشت، به درستی استفاده کرد، آنجا دیپلماسی خوب جواب می‌دهد و قدیمی‌ترین و کارکشته‌ترین دیپلمات‌ها را هم به این نتیجه می‌رساند که، باید آن قدرت را به رسمیت شناخت و نمی‌توان با آن درگیر شد. اظهارات محمد بن‌سلمان در گفت‌وگو با شبکه تلویزیونی العربیه نیز، در همین چارچوب قابل تحلیل است. او که تا یک‌سال پیش می‌گفت، باید جنگ را به خیابان‌های ایران کشاند، وقتی ضرب شست متحدان ایران در میادین جنگ به‌ویژه در مأرب را و همین‌طور، حملات دقیق موشکی و پهپادی الحوثی‌ها به مراکز حساس و نظامی و اقتصادی خود را دید، لحنش از حالت قهری و تهاجمی ‌تغییر کرد به سمت دیپلماسی: «ایران کشوری همسایه است. امیدوارم روابط خوبی با آن داشته باشیم...». او تا پیش از این الحوثی‌ها را «شبه نظامیان مورد حمایت ایران» می‌خواند اما این‌بار آنها را با الفاظ «عرب» و «یمنی» مورد خطاب قرار داد. آیا چیزی غیر از آن پیشروی‌ها در میدان جنگ، باعث تغییر لحن او و چرخشش به سمت دیپلماسی شده است؟ این شاید جدیدترین مصداق خدمت میدان به دموکراسی بود!

۳- در ماجرای مذاکرات هسته‌ای دشمن، حین مذاکرات، قوه قهریه خود را به ظاهر هم که شده، وارد میدان کرده بود که اگر نکرده بود، مردم را از «سایه جنگ» نمی‌ترساندند. آن جمله معروفِ «همه گزینه‌ها روی میز است» که حین و پس از هر دور از مذاکرات گفته می‌شد، مگر کنایه از «گزینه نظامی» نبود؟ یا همین پروژه کثیف داعش، مگر همسو با مذاکرات هسته‌ای علیه ایران و متحدانش کلید نخورد؟ ما قهری‌تر و خشن‌تر از داعش هم داریم؟! اینکه کشوری حینِ مذاکره، امنیت و حیات خود را در معرض تهدید ببیند بهتر امتیاز می‌دهد یا نبیند؟! اصلا معنای «دیپلماسی قایق‌های توپدار» آیا چیزی جز «کار ویژه نیروهای مسلح در سیاست خارجی» است؟! هنوز غم‌انگیزترین قسمت ماجرا مانده. دولت و طیف سیاسی که خود را اصلاح‌طلب می‌داند، زیاد روی مذاکره مانور می‌دهد و این در حالی است که، به گواهِ برجام و وضعیت اقتصادی که در آنیم، تنها کاری را که بلد نیستند همین «مذاکره» و «دیپلماسی است». مذاکره یک فن است. یک تخصص است. مذاکره یعنی، یک چیز بده و یک چیز بگیر. در مذاکرات هسته‌ای که هنوز هم ادامه دارد! ما امتیازهای زیادی به‌صورت نقد دادیم. در عوض مشتی وعده نسیه گرفتیم که هنوز برای نقد شدنش، می‌دویم. این یعنی، این طیف تنها کاری را که بلد نیست، همین مذاکره است.

۴- تا لحظه تنظیم این یادداشت، دولتمردان بابت اظهارات سخیف ظریف درباره سردار سلیمانی، تا دلتان بخواهد آسمان ریسمان کرده و حاشیه رفته‌اند اما عذرخواهی نکرده‌اند. مهم‌ترین مسئله درباره این رسوایی را به حاشیه رانده و دنبال افشاکننده می‌گردند در حالی که یافتن افشاکننده این فایلِ مثلا محرمانه، نه اولویت اول است و نه کار سختی است. آنها به جای توضیح درباره تحلیل‌های کج و معوج سیاسی‌شان و اینکه، چرا در این ۸ سال خطوط قرمز نظام را زیر پا گذاشته و باعث به‌وجود آمدن این همه خسارت شده‌اند، دنبال «دزد فایل صوتی» می‌گردند! در حالی که به قول حاج حسین، دزد در میان خودشان است!

۵- دیروز دوستی می‌گفت، هدف از این بازی‌های سیاسی که در آستانه انتخابات به راه انداخته‌اند، پیروزی در انتخابات بود. آنها تصور می‌کردند با انداختن بار مسئولیت این همه ناکامی ‌بر روی دوش سردار محبوب سلیمانی و سپاه می‌تواند، از حذف شدنشان از صحنه سیاسی جلوگیری کند اما، طبق معمولِ این ۸ سال، اشتباه تحلیل کردند و مهم‌ترین گزینه انتخاباتی‌شان را به میدان مین فرستادند. این دوست ادامه داد، سردار سلیمانی به کار سه دولت پایان داد: دولت اول داعش، دولت دوم ‌ترامپ و دولت سوم همین جریان سیاسی!

برچسب‌ها