دولت مالزی از سال‌ها قبل در فکر تشکیل یک ائتلاف واقعی اسلامی بود و حتی به سراغ ایران هم آمد، اما دولت روحانی آن زمان روی برجام تمرکز داشت و متأسفانه توجهی به این پیشنهاد نکرد.

سرویس جهان مشرق - روزهای شنبه و یک‌شنبه، ۲۳ و ۲۴ آذرماه ۹۸، نشستی با حضور هیأت‌های عالی‌رتبه دولتی، تجاری، علمی، آکادمیک، رسانه‌ای و غیره در پایتخت قطر برگزار شد. این نشست که «انجمن دوحه [۱] » نام دارد، اگرچه شاید برای مخاطبان این گزارش نام‌آشنا نباشد، اما از سال ۲۰۰۰ کار خود را آغاز کرده و امسال با شعار «بازترسیم حکمرانی در جهانی چندقطبی [۲] » با همکاری وزارت‌خانه‌های خارجه، دفاع و دارایی قطر و اندیشکده‌های بروکینگز، رَند، مرکز ویلسون، مرکز استیمسون، شورای روابط خارجی اروپا، و چتم‌هاوس و همین‌طور مجله فارن‌پالسی میزبان شماری از مقامات مهم دولتی مثل محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، «استیون منوچین» وزیر خزانه‌داری آمریکا، «برایان هوک» مدیر «گروه اقدام ایران» در وزارت خارجه آمریکا (جزئیات بیش‌تر)، «ایوانکا ترامپ» مشاور ارشد رئیس‌جمهور آمریکا، «لیندسی گراهام» سناتور و رئیس کمیته قضایی مجلس سنای آمریکا، «مولود چاووش‌اوغلو» وزیر خارجه ترکیه، «یاتسک چاپوتوویچ» وزیر خارجه لهستان، «ماهاتیر محمد» نخست‌وزیر مالزی، و عده‌ای دیگر [۳] از مقامات از کشورهای دیگر بود.

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4
معرفی «انجمن دوحه» در وب‌سایت این نشست [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› «برایان هوک» کیست و در «گروه اقدام ایران» چه مأموریتی دارد؟

 

این نشست، از اهمیت خاصی برخوردار بود، اما نکات قابل‌تأملی هم بر آن سایه افکنده بودند. به عنوان نمونه، نمایندگان ابرقدرت انحصارطلبی مانند آمریکا در اجلاسی با موضوع «جهان چندقطبی [۴] » در نوع خود جالب‌توجه بود. از سوی دیگر، آل‌سعود که این روزها منزوی‌تر از هر زمان دیگری است، در این نشست نماینده‌ای نداشت؛ درست مانند نشست چند روز بعد میان کشورهای اسلامی در کوالالامپور که سعودی‌ها آن‌جا هم حاضر نبودند (جزئیات بیش‌تر).

بخشی از هیأت عالی‌رتبه آمریکایی در نشست دوحه: (از راست) «لیندسی گراهام» سناتور، «ایوانکا ترامپ» دختر و مشاور ارشد دونالد ترامپ، «استیون منوچین» وزیر خزانه‌داری و «مورگان اورتگاس»  سخنگوی وزارت خارجه (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› نشست کوالالامپور؛ چرا آل‌سعود نگران صف‌بندی جدید در جهان اسلام است؟

علاوه بر هیأتی دولتی از ایران، برخی تحلیلگران و فعالان رسانه‌ای نیز در نشست دوحه حضور داشتند. از جمله این افراد، «فؤاد ایزدی [۵] » تحلیلگر امور بین‌الملل و کارشناس مسائل آمریکا بود. آن‌چه در ادامه می‌خوانید، مصاحبه مشرق با آقای ایزدی در خصوص اهمیت انجمن دوحه و سمت و سوی تحولات بین‌المللی با توجه به این نشست و بلافاصله پس از آن اجلاس کوالالامپور در مالزی است.

فؤاد ایزدی

لطفاً درباره اهمیت انجمن دوحه و سطح حضور کشورها در این نشست توضیح بدهید.

نشست امسال، نوزدهمین دوره از نشست دوحه بود. دولت قطر هر سال دو، سه هزار نفر را به این نشست دعوت می‌کند که بخشی از این افراد، مقامات رسمی از کشورهای مختلف دنیا هستند. مثلاً از ایران آقای دکتر ظریف و هیأتی از وزارت خارجه در نشست امسال شرکت کردند (همان‌طور که سال گذشته هم شرکت داشتند) که این اقدام مثبتی بود. از آمریکا هم برایان هوک، مدیر گروه اقدام ایران در وزارت خارجه این کشور آمده بود؛ وزیر خزانه‌داری این کشور و ایوانکا ترامپ، دختر دونالد ترامپ هم حضور داشتند. در مجموع هیأتی حدوداً ۳۰ نفره از دیپلمات‌های آمریکا آمده بودند. از کشورهای دیگر افرادی در سطح عالی حضور داشتند. «ماهاتیر محمد» نخست‌وزیر مالزی آن‌جا بود و سخنرانی هم داشت. از خیلی کشورهای دیگر هم هیأت‌های رسمی آمده بودند. عده دیگری از مهمانان نشست هم اساتید دانشگاه‌ها، اعضای اندیشکده‌ها و پژوهشگران دیگر بودند.

هدف قطر از برگزاری این نشست، ارتقای جایگاه خود در سطح بین‌المللی با خرج هزینه‌های هنگفتی است که قطر به خاطر وضعیت مالی‌اش از پس آن‌ها برمی‌آید. به علاوه، قطر با سعودی‌ها هم بر سر جذب مقامات دولتی و اعضای اندیشکده‌ها در کشورهای مختلف و مخصوصاً اروپا و آمریکا، رقابت شدیدی دارد و معتقدند که میزبانی از این افراد در قطر برای سیاست خارجی دوحه مفید است.

موضوع نشست، «بازترسیم حکمرانی در جهانی چندقطبی» بود. موضوع جهان چندقطبی سال‌هاست که مطرح می‌شود و حتی برخی از نهادهای اطلاعاتی آمریکا هم در این‌باره گزارش‌هایی نوشته‌اند. انتخاب این شعار برای نشست امسال، پیامی هم برای آمریکایی‌ها داشت مبنی بر این‌که دولت قطر گزینه‌های دیگری هم در دنیا دارد و لازم نیست همیشه همپیمان آمریکا باشد؛ به ویژه با توجه به وضعیت امروز سیاست خارجی واشینگتن و حمایتش از رژیم سعودی. پیام اجلاس این بود که جهان، دیگر از حالت تک‌قطبی خارج شده و به سمت نظام چندقطبی حرکت می‌کند و به غیر از آمریکا قطب‌های دیگری هم در دنیا وجود دارند.

دولت قطر هر سال صدها مقام دولتی و غیردولتی را از کشورهای مختلف جهان به نشست دوحه دعوت می‌کند (+)

در این‌گونه اجلاس‌ها معمولاً جلسات جانبی در حاشیه همایش اتفاقاً از محتوای رسمی‌ای که مثلاً روی وب‌سایت همایش وجود دارد، اهمیت بیش‌تری دارند. محتوای این جلسات درباره همان جهان چندقطبی در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زیست‌محیطی و غیره بود. جلسات حاشیه این نشست‌ها از آن جهت برای شرکت‌کنندگان و برگزارکنندگان اهمیت دارند که هم شخصیت‌های دولتی و هم شخصیت‌های دانشگاهی و اندیشکده‌ای در این نشست‌ها حضور پیدا می‌کنند و فضای خوبی برای نهادها و سازمان‌های رسانه‌ای به وجود می‌آید تا بتوانند این افراد را بشناسند.

به نوعی یک سونامی از شخصیت‌هایی به وجود می‌آید که اگر در جاهای دیگر بخواهید با تک‌تک آن‌ها صحبت کنید، باید ماه‌ها وقت صرف کنید. این در حالی است که این افراد در حاشیه چنین نشست‌هایی در کنار هم جمع می‌شوند، اما متأسفانه من در نشست دوحه ندیدم که رسانه‌ای از ایران شرکت داشته باشد و به نظر من این نقطه ضعفی است که وجود دارد و با توجه به روابط نسبت خوب میان ایران و قطر باید از این فرصت برای تأمین منافع کشور استفاده می‌شد.

محمدجواد ظریف (راست)  وزیر خارجه ایران، در نشست سال ۲۰۱۹ دوحه (+)

یکی از نکات جالب توجه در نشست دوحه امسال، غیبت سعودی‌ها بود. حضورها و غیبت‌های مهم در این نشست، مربوط به کدام کشورها می‌شد؟

هیأتی رسمی و دولتی از عربستان در دوحه حضور نداشت و دلیلش هم می‌تواند همان رقابتی باشد که بین عربستان و قطر وجود دارد. از آن طرف حضور آقای ماهاتیر محمد آن هم به عنوان سخنرانِ بعد از امیر قطر، و محتوای سخنرانی نخست‌وزیر مالزی بسیار حائز اهمیت و دارای پیام مخالفت با ساختار طراحی‌شده آمریکایی‌ها و انتقاد از کشورهایی بود که از آمریکا پیروی می‌کنند. من به خاطر ندارم که آقای ماهاتیر محمد از سعودی‌ها نام برده باشد، اما پیام سخنرانی ایشان قطعاً انتقاد به سبک حکمرانیِ رژیم سعودی بود. از طرف دیگر، ایشان از ایران حمایت کرد و تحریم‌های ضدایرانی را محکوم کرد، در حالی که هیأت آمریکایی و آقای برایان هوک هم [که نقشی محوری در تحریم‌ها علیه ایران ایفا می‌کند] در جلسه نشسته بودند. تفسیر این سخنرانی آن بود که جمهوری اسلامی دوستانی دارد که حاضرند به صراحت از آن دفاع کنند.

یک نکته مهم دیگر هم در حرف‌های آقای ماهاتیر محمد وجود داشت. ایشان قبلاً هم یک دوره بسیار موفق نخست‌وزیر مالزی بود؛ در نشست دوحه از او سؤال کردند که دلیل موفقیت شما در این سِمت چه بوده است. ایشان جواب داد که دلیل موفقیت‌های ما نگاه به شرق بود و این‌که به جای نگاه کردن به غرب و اجرای دستورالعمل‌های نهادهای غربی مانند «صندوق بین‌المللی پول»، به سمت یک اقتصاد بومی با طراحی خودمان حرکت کردیم.

باید توجه داشته باشیم که الآن در جهان اسلام، یک جریانی دارد شکل می‌گیرد که مالزی هم در آن بسیار فعال است. یک نمونه از حرکت‌ها در دل این جریان، نشست کوالالامپور بود که تنها چند روز بعد از اجلاس دوحه برگزار شد. در آن نشست هم آقای روحانی شرکت کرد؛ «رجب طیب اردوغان» رئیس‌جمهور ترکیه هم حضور داشت. بخشی از جهان اسلام دارد به یک جبهه واحد و متحد تبدیل می‌شود. در مقابل، سعودی‌ها خیلی مقابل نشست کوالالامپور کارشکنی کردند که آن را به شکست بکشانند و حتی به پاکستان هم فشار آوردند و «عمران خان» نخست‌وزیر پاکستان (جزئیات بیش‌تر) بالأخره به مالزی سفر نکرد. نکته مهم در این‌جا آن است که با توجه به منابع و امکانات مالی‌ای که قطر در اختیار دارد، فرصتی برای جمهوری اسلامی به وجود آمده تا یک جبهه و جریان در مقابل جریان آمریکایی-سعودی-صهیونیستی تشکیل بدهد.

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4
توضیحاتی درباره نشست کوالالامپور [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› «کاپیتان عمران خان»؛ نخست‌وزیر جدید پاکستان را بیش‌تر بشناسید

 

طبیعتاً در نشست دوحه مسائل غرب آسیا و خاورمیانه و خلیج فارس هم مطرح و برجسته شد و در جلسات این نشست انتقادهای سنگینی علیه آمریکا صورت گرفت. آمریکایی‌ها یک طرح جدیدی برای منطقه دارند به نام «مِسا [۶] » (MESA) یا «همپیمانیِ راهبردی خاورمیانه [۷] ». البته این طرح، صرفاً یک اسم جدید برای همان طرح قبلی است که نامش را «ناتوی عربی» گذاشته بودند؛ می‌خواستند ائتلافی برای همپیمانی کشورهای منطقه ایجاد کنند. کارشناسانی که در اجلاس دوحه حضور داشتند و صحبت کردند (و خیلی از آن‌ها آمریکایی و اروپایی یا اهل همین کشورهای عربی مانند کویت و عمان بودند)، این طرح را یک طرح شکست‌خورده می‌دانستند و معتقد بودند که دلیل عدم موفقیت این‌گونه طرح‌ها هم اتفاقاً ایران نیست، بلکه رژیم سعودی است. این تحلیلگران می‌گفتند کشورهای خلیج فارس بیش‌تر از سعودی می‌ترسند تا از ایران، چراکه این کشورها ایران را کشوری علاقه‌مند به بهبود روابط می‌دانند، اما از طرف دیگر می‌بینند که سعودی‌ها علاقه‌مند به فشار و تحمیل مدیریت بر کشورهای کوچک‌تر خلیج فارس هستند.

یک موضوع را هم من لازم می‌دانم که این‌جا توضیح بدهم. دولت آقای روحانی مسئله «ابتکار صلح هرمز [۸] » را مطرح می‌کند که به دنبال تشکیل یک ائتلاف منطقه‌ای با محوریت تهران است. این طرح اگر اجرایی بشود خوب است، اما واقعیت مسئله این است که در منطقه، نه سعودی‌ها می‌توانند ائتلاف ایجاد کنند، نه آمریکایی‌ها، و نه لزوماً ما. بنابراین سیاست خارجی کشور بهتر است که روی برقراری و تحکیم روابط دوجانبه تمرکز کند، نه ایجاد ائتلاف‌هایی که ایجاد آن‌ها کار راحتی نیست و به‌رغم این‌که سال‌هاست در این‌باره صحبت می‌شود، اما هنوز به نتیجه‌ای نرسیده‌اند.

آمریکایی‌ها زمانی به دنبال تشکیل «ناتوی عربی» بودند و ناامید شدند؛ احتمالاً پروژه «مِسا» هم سرنوشت بهتری نخواهد داشت (+)

عربستان نه تنها در نشست بین‌المللی دوحه شرکت نمی‌کند، بلکه حتی در اجلاس اسلامی کوالالامپور هم حضور ندارد. در حالی که عربستان زمانی داعیه‌دار رهبری امت اسلامی و خادمیِ حرمین شریفین بود، اکنون حتی در یک نشست اسلامی هم شرکت نمی‌کند و می‌گوید برگزارکنندگان این نشست به دنبال تضعیف سعودی و «سازمان همکاری اسلامیِ» تحت نفوذ آل‌سعود هستند. آیا این‌ها را می‌توان نشانه انزوای آل‌سعود دانست؟

غیبت سعودی در این نشست‌ها برمی‌گردد به این واقعیت که آمریکا یک قدرت رو به افول است و هم‌پیمانان این کشور هم در وضعیت ضعف قرار گرفته‌اند. از آن‌طرف، کشورهایی که مخالف سیاست خارجی آمریکا هستند، دارند قدرت بیش‌تری پیدا می‌کنند و خودشان را از هژمونی مدنظر آمریکا رها می‌کنند. ما باید به تجربه‌های قبلی خودمان هم توجه کنیم و این درس را بیاموزیم که وقتی غربی‌ها به غیر از دشمنی و مزاحمت برای ما چیزی نداشته‌اند، نگاه و امید به غرب، نگاه واقع‌بینانه‌ای نیست؛ به خصوص با در نظر گرفتن وضعیت فعلی دنیا. البته این‌که بخواهیم روابط خوبی با غرب داشته باشیم، به خودی خود هدف بدی نیست، اما مشکل اصلی این‌جاست که طرف مقابل این روابط را نمی‌خواهد؛ و لزوماً هم نمی‌توان طرف مقابل را به زور به طرف برقراری روابط هل داد.

بنابراین باید غرب را رها کرد و به جای کشورهای غربی، روی ائتلاف‌های منطقه‌ای و اسلامی تمرکز کرد؛ مانند همین روابطی که دارد میان ایران، مالزی، قطر و کشورهای همسو با این‌ها برقرار می‌شود. روش صحیح مدیریت سیاست خارجی کشور همین است، چراکه می‌بینیم منتظر غرب ماندن واقعاً جواب نداده است. دولت فعلی دارد سال ششم خودش را سپری می‌کند؛ متأسفانه سه سال معطل برجام شدند؛ دو، سه سال معطل میوه برجام شدند؛ بعد معطل برجام اروپایی شدند. سفر آقای روحانی به کوالالامپور خوب بود، اما در کنار این‌گونه سفرها، نگاه‌ها هم باید عوض شود. قطعاً در حوزه بین‌المللی و غربی هم ایران باید فعال باشد، اما این فعالیت در ارتباط با کشورهایی شکل خواهد گرفت که آن‌ها هم رغبت به برقراری رابطه با تهران داشته باشند، نه کشورهایی که سالیانِ سال است با ایران مشکل دارند. توانمندی‌هایی که الآن در شرق و جهان اسلام وجود دارد، چیزی کم‌تر از توانمندی کشورهای غربی نیست. اگر نگاه مسئولین سیاست خارجی کشور اصلاح شود و نگاه و امید به غرب پایان یابد، آن‌وقت بسیاری از مشکلات کشور قابل‌مدیریت خواهد بود.

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4
گزارش رویترز درباره جنبه‌های اقتصادی نشست اسلامی کوالالامپور [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› روحانی اگر «میراث دیپلماسی» می‌خواهد به شرق رو کند

 

عربستان روی کاغذ یک کشور اسلامی محسوب می‌شود؛ هرچند از یک طرف در سوریه و غیر سوریه از تروریست‌های وحشی داعشی حمایت می‌کند، از طرف دیگر مستقیماً یمن را بمباران می‌کند، و از یک طرف هم به آن شکل فجیع اقدام به ترور و قطعه‌قطعه کردن بدن «جمال خاشقجی» می‌کند که می‌تواند به وجهه اسلام خدشه وارد نماید. چرا با وجود این همه، وقتی ماهاتیر محمد از ملک سلمان برای حضور در نشست کوالالامپور دعوت می‌کند، خود سعودی‌ها از سفر به مالزی امتناع می‌کنند؟

دلیلش این است که خودشان به خوبی می‌دانند توانایی آن را ندارند که در نشستی اِعمال نفوذ کنند که اعضای آن شامل ایران، مالزی، ترکیه و قطر هستند. مسئله اسلامی بودن رژیم سعودی را هم دیگر کسی باور نمی‌کند، چراکه آل‌سعود جایگاه خودش در جهان اسلام را از دست داده است. جنایت‌هایی که این‌ها در یمن و سوریه و عراق و جاهای دیگر می‌کنند، آبرویی برایشان باقی نگذاشته است. حتی خود آمریکایی‌ها هم که به نوعی رئیس سعودی‌ها محسوب می‌شوند، الآن به مشکل برخورده‌اند. «ریچارد هاس» رئیس اندیشکده «شورای روابط خارجی» آمریکا و مدیر سابق برنامه‌ریزی سیاستی در وزارت خارجه این کشور، اخیراً یک مقاله‌ای نوشت با عنوان «خاورمیانه پساآمریکا [۹] » که به نظرم این مقاله، واقعاً ارزش خواندن را دارد، چراکه نشان می‌دهد کسی با جایگاه و سابقه ریچارد هاس اکنون به این نتیجه رسیده که دوره آمریکایی‌ها در غرب آسیا پایان یافته است.

 

در همین‌باره بخوانید:

›› تمام آن‌چه باید درباره قتل جمال خاشقجی بدانید

›› مسابقه کودک‌کشی رژیم سعودی و رژیم صهیونیستی با سلاح‌های آمریکا

 

سعودی‌ها هم اتفاقاً از همین مسئله نگران هستند. با توجه به این‌که کشوری که قبلاً از آن‌ها حمایت می‌کرد، الآن خودش دچار مشکل شده و مانند گذشته آمادگی مقابله با چالش‌های پیش رو را ندارد، آل‌سعود نگران این است که از یک سو، ائتلاف‌های جدیدی که با حضور کشورهایی مانند ایران دارند شکل می‌گیرند، و از سوی دیگر، افول جایگاه آمریکا و همپیمانان این کشور، برای رژیم سعودی مشکل ایجاد کنند؛ به همین خاطر هم هست که ناراحتند و دارند تقلا می‌کنند. قاعدتاً سعودی‌ها هم باید هرچه سریع‌تر واقعیت‌های موجود را درک کنند و تا دیر نشده آن‌ها هم به ائتلاف‌هایی ملحق بشوند که دستورکار آن‌ها توجیه، حمایت و پیروی از سیاست خارجی آمریکا در منطقه نیست.

سعودی‌ها از یتیم شدن در «خاورمیانه پساآمریکا» می‌ترسند (+)

با توجه به نفوذ عمیقی که عربستان در سازمان همکاری اسلامی دارد، به نظر شما موضوع جایگزینی این شورا ممکن یا مفید هست؟

ما قطعاً احتیاج داریم به این‌که یک ائتلافی از کشورهای مسلمان داشته باشیم، چراکه این کشورها مشکلاتی شبیه به هم دارند، و از آن‌طرف، فرصت‌های خیلی خوبی هم در جمع این کشورها وجود دارد. ایجاد یک ائتلاف واقعی میان کشورهای اسلامی می‌تواند مفید باشد به شرط آن‌که اعضای آن علاقه‌مند به همکاری با یک‌دیگر باشند؛ و در بسیاری از موارد هم این علاقه وجود دارد. به هر حال، اگر سازمان همکاری اسلامی قرار بود برای کشورهای اسلامی کاری بکند یا منجر به تشکیل یک ائتلاف واقعی بشود، تا الآن این کارها را انجام داده بود. دلیل ناتوانی این شورا از رسیدن به اهدافش هم همین حضور پررنگ سعودی‌ها در آن مجموعه است.

در عین حال، ما نیازی نداریم که یک نهاد جدید را حتماً «جایگزین» سازمان همکاری اسلامی کنیم. نیازی که داریم این است که یک ساختار جدید برای  تحقق منافع امت اسلامی تشکیل بدهیم. با توجه به جمعیت و ظرفیت‌های مادی و معنوی موجود در جهان اسلام، قاعدتاً این دنیای چندقطبی‌ای که دارد شکل می‌گیرد، یکی از قطب‌هایش حتماً باید جهان اسلام باشد. اما اگر می‌خواهیم این اهداف محقق شوند حتماً باید کار بکنیم و ایران هم در این حوزه‌ها فعالیت بیش‌تری انجام بدهد. دولت مالزی از مدت‌ها نظریه ایجاد یک چنین ائتلافی را داشت؛ اتفاقاً به ایران هم در این‌باره رجوع کردند، اما دولت آقای روحانی چون آن زمان درگیر بحث برجام بود، به این موضوع توجهی نکرد، چون طبیعتاً تصور دولت بر این بود که برجام قرار است برای کشور کاری انجام بدهد. بنابراین دولت مالزی به سراغ ترکیه رفت و ترکیه هم قطر را به این جمع اضافه کرد. به هر حال، اصلاح سیاست خارجی قطعاً باید در کشورمان اتفاق بیفتد و این مسئله درک بشود که در حوزه سیاست خارجی باید با کشورهایی کار کنیم که می‌خواهند با ما رابطه داشته باشند، نه این‌که منتظر کشورهای غربی بمانیم.

 

متشکریم که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.

 

[۱] Doha Forum Link

[۲] Reimagining Governance in a Multipolar World Link

[۳] Speakers Link

[۴] About Us Link

[۵] فؤاد ایزدی لینک

[۶] «مِسا» چیست؟ / طرح‌های آمریکا برای «سرکیسه کردن حکام عرب» و «مقابله با محور مقاومت» لینک

[۷] The Middle East Strategic Alliance Has a Long Way To Go Link

[۸] «ابتکار صلح هرمز» چیست؟ زمینه‌ مذاکره همزمان با عربستان و آمریکا؟ لینک

[۹] The Post-American Middle East Link

برچسب‌ها