کد خبر 526403
تاریخ انتشار: ۳ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۲:۲۰

طاقچه‌ای بود از مرمر سبز، با گچبری‌های دالبری و دندانه‌دندانه، دور تا دور حاشیه گل و مرغ گچی رنگی داشت، قاب عکس آقابزرگ را به دیوارش تکیه داده بودند، کنار قرآن که اسم و روز تولد همه دخترها و‌ پسرها و نوه‌ها به خط خوش در حاشیه صفحه آخرش نوشته بود. طاقچه دلبازی بود با قلاب‌بافی سفید گلداری که خانم‌جان در شب‌های زمستانی بافته بود. و دو تا گلدان میناکاری که این سر و آن سر گذاشته بود با گل‌های نارنجی و صورتی و‌ قرمز. طاقچه قشنگی بود، تا قبل از این که خانه را بکوبند که آپارتمان بسازند ...

{$sepehr_album_35861}

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • یک استاد دانشگاه ۲۳:۱۲ - ۱۳۹۴/۱۱/۰۳
    0 0
    حماقت های برافراشته ای به نام آپارتمان.
  • ۰۸:۲۱ - ۱۳۹۴/۱۱/۰۴
    0 0
    مام یکی تو روستا داشتم اتاق عروسی پدرو مادرمون بوده محل قران و ایینه شمعدون متاسفانه تخریبش کردیم تا ساختار خونه رو تغییر بدیم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس