به گزارش مشرق و به نقل از افكار نيوز، يكي از بزرگترين موانع كار كردن خارجيها در ايران همواره همين موضوع بودهاست كه متأسفانه ما به جاي استقبال از مربيان بزرگي كه ميتوانند در زمينه ارتقاي دانش فني و علمي فوتبال ما و بالابردن جايگاه و شخصيت فوتبال ايران در دنيا كمك كنند، سعي ميكنيم زير پاي آنها را خالي كنيم، عيب و ايرادهاي بنياسرائيلي تراشيده و تا جان در بدن داريم، در راه مبارزه با حضور اين دست از مربيان تلاش كنيم!
كساني مثل امير قلعهنويي يا علي پروين همواره از سردمداران مخالفت با حضور مربيان خارجي بوده و هيچگاه هم دليل منطقي براي اين مخالفت نداشتهاند. خداداد عزيزي را نيز به اين دو نفر اضافه كنيد؛ خدادادي كه بلاژويچ را از ايران فراري داد. قلعهنويي اعتقاد دارد پولي را كه به خارجيها ميدهيم، اگر به ايرانيها بدهيم، بهتر نتيجه ميگيريم. پروين هم ميگويد مربي خارجي، زبان بازيكن ايران را نميفهمد و نميتواند با او ارتباط برقرار كند.
احتمالاً خيال ميكنيم مربي هم انرژي هستهاي يا سلولهاي بنيادي است كه دانش آن بومي شود و بدون كمك گرفتن از كسي، يكدفعه بر بام فوتبال جهان بنشينيم! اگر مربيان ايراني اهل كلاس رفتن و افزودن به علم خود بودند و خود را علامه دهر فرض نميكردند، شايد اميدي بود كه فوتبال ما هم روزي حكايت خوش دانشهستهاي را داشتهباشد اما ...
مربياني كه امدند و رفتند
اما همه چيز در حد همين مانوردادن و تبليغات باقي ميماند و هرگز پاي يك مربي بزرگ خارجي به ايران باز نميشد؛ الكس فرگوسن، اريكسون،ديك ادوكات، ژان تيگانا، هيدينگ، مارادونا، سنول گونش، دونادوني و كارلوس آلبرتو، تنها، نمونههايي از همين دست مربيان بودهاند كه چند صباحي نامشان، صفحات روزنامهها و خبرگزاريها را تزئين ميكرد و بعد هم نه خاني آمد و نه خاني رفت!
يكزماني، بحث دستمزدهاي نجومي مربيان خارجي مطرح بود اما اين مسئله هيچگاه مانع اصلي بر سر راه فدراسيون فوتبال ما نبوده، چراكه بعضاً شنيده ميشد حتي فلان مقام ارشد كشور در يك حوزه غير ورزشي، قبول كرده كه پول حضور مربي خارجي را تأمين كند يا حتي فدراسيون خودش ميتوانسته دستمزد مربي را بپردازد اما باز هم اين اتفاق نيفتادهاست يا اينكه در نهايت با وجود مطرح شدن اسامي بسيار، پاي يك "ويچ” ديگر از اروپاي شرقي به كشورمان باز شده است.
در سالهاي اخير، پروژه ايران هراسي كه از سوي بيگانگان هدايت ميشود، شايد يكي از عوامل اصلي عدم رغبت خارجيها به حضور در ايران بودهاست؛ اتفاقي كه در ماجراي مربياني مثل دونادوني يا حتي افشين قطبي دورگه رخ داد. شنيده ميشد به محض مطرح شدن نام مربي، تماسهاي بسياري از سوي افراد مختلف با اين مربيان گرفته ميشد و به آنها در خصوص عواقب حضورشان در ايران هشدار داده ميشد. خيلي
از مربيان خارجي كه به ايران آمدند، اذعان ميكردند كه در كشور خود به محض مطرح شدن نام ايران، گفته ميشد ايرانيها تروريست هستند!
برخي خارجيها با همين ذهنيت به ايران آمدند و ميآيند! تأسفبار اينكه گاهي مانعتراشيها براي جلوگيري از حضور مربيان بزرگ دنيا در ايران توسط برخي ايرانيهاي مقيم درآمريكا، لندن و... صورت ميگرفت!
نحوه ارتباط مربيان خارجي با بازيكنان
اينكه علي پروين ميگويد مربي خارجي، زبان بازيكن ما را نميفهمد تا حدودي درست است. مربيان خارجياي كه به ايران ميآيند، شايد از نظر فني و علمي بتوانند كمك كنند اما در ابعاد مديريتي و روانشناختي- ارتباطي نميتوانند موفقيت چنداني كسب كنند. اين شايد بخاطر روحيات عجيب و غريب بازيكان ايراني باشد كه زياد از حد عاطفي و بعضاً لوس و غيرحرفهاي هستند و يا آنقدر اهل باند و باندبازياند كه مربي بزرگ خارجي هم كم ميآورد! يك مثال در اين زمينه "لوكابوناچيچ” است كه مربي خوبي است اما هيچگاه نتوانست در هيچ تيم ايرانياي با بازيكنان ارتباط برقرار كند و همواره شاهد تنش ميان او و بازيكنانش بوديم كه گاهي حتي به برخوردهاي فيزيكي هم منجر ميشد.
گاهي يك مربي خارجي نميتواند با مطبوعات ايران ارتباط خوبي برقرار كند. در اين زمينه هم بلاژويچ مثال خوبي است كه يك سردبير مطبوعاتي، ريشهاش را با تيشه زد! به هرحال مطبوعات ورزشي ايران هم مثل بازيكنان فوتبال آن، قلقهاي خاص خود را دارند كه پيدا كردن و كنار آمدن با آنها كار هركسي نيست!
تب داغ مربيان و اجناس ترك در ايران!
تركها مربيان بزرگي مثل فرانك ريكا رد استخدام كردند، در ليگ قهرمانان اروپا به ميدان رفتند و يك سيستم باشگاهداري كاملاً خصوصي دارند.