
گروه فرهنگي مشرق - محمد ميرکياني، تاکنون بيش از 60 عنوان کتاب نوشته يا از متون کهن استخراج و بازنويسي کرده است که مجموع قصههاي چاپ شدهاش براي همه گروههاي سني در قالبهاي داستان کوتاه بلند و رمان، به 500 عنوان ميرسد.
ميرکياني برنده کتاب سال نوجوان در 1365 و 1385 و جشنوارههاي ديگر داخلي مانند کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان و از نويسندگان برگزيده 20 سال ادبيات کودکان توسط انجمن نويسندگان کودک و نوجوان است. اگر چه جشنواره فيلم کودک همدان به کار خود پايان داده است اما قصه برنامه سازي کودک و نوجوان همچنان ادامه دارد.يادداشت ميرکياني را با همين تاملات در ادامه مرور مرور مي کنيم.
****
زماني مجموع افرادي که در هنرهاي نمايشي و سينما و در عرصه سينماي کودک فعاليت داشتند، به نوعي با ادبيات مرتبط بودند. اما از زماني که ارتباط اهالي سينما، چه سينماي بزرگسال و چه سينماي کودک با مطالعه قطع شد؛ به همين ترتيب دچار مشکل شديم. يعني در حوزه توليد فکر براي سينماي کودک گرفتار عقبرفت و پسرفت شديم.
چقدر اهل مطالعه هستيم؟
پسزمينه و عقبه توليد فکر کتاب است. با ديدن فيلم تجربيات بصري سينماگر بالا ميرود و دانش او در حوزه سينما گسترش پيدا ميکند ولي توليد فکر و توليد فرهنگ به کتاب و مطالعه وابسته است؛ مطالعه گسترده و همهجانبه. کدام سينماگر فعال در دنيا وجود دارد که با کتاب و مطالعه ارتباط نداشته باشد؟
در کشور ما منابع توليد فکر بسياري موجود است؛ هم در آثار ادبيات معاصر، هم ادبيات عاميانه، هم ادبيات کهن، و هم منابع تاريخي. ما در اين زمينه چقدر تلاش ميکنيم؟ مگر خود به خود چيزي اتفاق ميافتد؟ چرا تقصير را گردن اين و آن مياندازيم. دائما ميگوييم دچار بحران شدهايم، دچار مشکل شدهايم. چقدر سينماگر ما در سال مطالعه ميکند؟ در بخش سينماي کودک نيز همين وضع را شاهديم. غالب سينماگران ما به جز استثنائات چقدر ميتوانند خوب حرف بزنند؟ چقدر توانايي سخنراني دارند؟ فيلمساز ما چقدر بلد است که بگويد براي کودک به دنبال چيست؟ تمام اين اشارهها، نشانه است. يعني کسي که به دنبال توليد فرهنگي است اگر از سرچشمه سيراب نشود چه خواهد کرد و يا چه معجزهاي خواهد داشت؟
تصوير خود يک ابزار است. نه اينکه تصوير، فرهنگ نيست يا ارزش فرهنگي ندارد ولي تصوير خود از عناصري است که ميتواند در فرآيند توليد فکر قرار گيرد.
سينماگران ما مطالعه ندارند؛ بارها اتفاق افتاده از آثار ادبي استفاده کردهاند ولي اسم کتاب را هم در تيتراژ ذکر نکردند. برخي سينماگران ارزش آثار ادبي را درک نکردهاند. در صورتي که تعامل با افرادي که اهل توليد فکرند و همين طور به رسميت شناختن کساني که توانايي توليد فکر دارند به توليدات فرهنگي غني، پربار و ماندگار کمک ميکند.
در دهه گذشته کميت آثار فرهنگي زياد نبود و رسانه رقيب نداشتيم. فقط تلويزيون بود؛ با مدت زمان پخش محدود که معمولاً خانوادهها با انتخاب محدودتري پاي تماشاي تلويزيون مينشستند. نه ماهوارهاي بود، نه سيدي، نه اينترنت و فراواني توليد محصولات فرهنگي به اين اندازه نبود. زماني توليدات خيلي کم بود و با وسواس توليد ميشد و حتي آثار متوسط هم مخاطب داشت. اما در حال حاضر رسانههاي ما رقباي قدرتمندي پيدا کردهاند. به طور طبيعي در اين رقابت کم آورديم. اما نه به اين معني که آثار خوبي توليد نشده است. در حال حاضر هم آثار خوب زيادي توليد ميشود. اما در شرايط کنوني در توليد براي کودکان و نوجوانان کميت حرف اول را ميزند. خوشبختانه در چند سال اخير، آثار خيلي خوبي توليد شد. حتي انيميشنهاي بسيار خوب ايراني توليد شده که مخاطب هم داشته است.
مجموعه انيميشن «قصه ما مثل شد» مگر بد بود؟ مگر مخاطب نداشت؟ هم بين کودکان و هم بين بزرگسالان. انيميشن «دانشمندان بزرگ» مگر در سطح نازلي بود؟ و همينطور خيلي از برنامههاي صرفاً توليدي تلويزيون مثل برنامه «شب بخير بچهها» که براي بچهها قصهگويي ميکردند، مگر سطح پايين بودند؟ مسلما نه؛ منتها همين که رقابت، شديد و گسترده شده است؛ يعني قدرت انتخاب بچهها و مخاطبين به شدت بالا رفته است. اما همين اندازه که رقابت شديد شده ما بايد فعاليتهايمان را مضاعف کنيم.
کساني که اهل توليد فکر هستند و توانايي توليدات قوي رسانهاي دارند بايد به کارگيري شوند. بايد همه امکاناتمان را هماهنگ و سازماندهي کنيم تا موفق شويم. با تلاشهاي دهه 60 نمي توانيم فعاليت موفقي داشته باشيم. چون آن زمان رقيب نداشتيم ولي الان رقباي زيادي داريم. بايد تلاشمان را چند برابر و مضاعف کنيم.
بخشي از مشکلات موجود اجتناب ناپذير است؛ چرا که تکثر رسانهاي زياد و رقابت خيلي فشردهتر شده است. همين طور تنوعطلبي فوقالعاده افزايش شده داشته است. پس بايد کميت را افزايش داده و در عين حال بايد به کيفيت هم فکر کنيم.
هر چيزي که روي آنتن برود خود به خود مخاطب نخواهد داشت؛ مگر اينکه حرفي براي گفتن داشته و به کودک و نوجوان گسترش ديد داده و فضاي فرهنگي تازهاي را ايجاد کند. از طرفي عناصري که ايجاد جاذبه ميکند بايد متناسب با شرايط زماني باشد که در آن استفاده ميشود. اين مسائل به کار کارشناسي نيازمند است.
تنها نگراني از سهلانگاري و سهلگيري عناصري است که در حوزه مديريتي و يا در عرصه توليد فکر فعاليت ميکنند. بايد به خودمان بازگرديم و ببينيم نقاط ضعف کجا بوده است. راحتترين کار اين است که دنبال مقصر باشيم و اين يک بهانه تکراري و نخ نما شده است. هماکنون سينماگران ما چقدر اهل مطالعه هستند؟ چقدر ميتوانند حرف بزنند؟ همين طور مدير فرهنگي نيز بايد اهل مطالعه و اهل کتاب باشد.
برنامهسازان ما در صدا و سيما چقدر دور هم جمع ميشوند تا درباره مباني نظري توليد فکر صحبت کنند؟ تا به حال چقدر اين اتفاق افتاده؟ چگونگي شروع و اقتباس چقدر تا به حال مورد بررسي قرار گرفته است؟
اصلاً حوصله ندارند
در جشنواره فيلم همدان يک ميزگرد تخصصي راجع به سينماي کودک برگزار شد که در آن شخصي گفت: «مطالعه خيلي سخت است.» از کسي که اينقدر مطالعه برايش سخت است انتظار چه معجزهاي داريم؟
مگر وقتي نويسندهها فيلم ميبينند از سختي تماشاي فيلم گله ميکنند؟ براي نويسنده هيچ چيزي جذابتر از مطالعه نيست ولي ما فيلم ميبينيم؛ آخرين فيلمهاي دنيا را هم ميبينيم. خيلي وقتها ممکن است از فيلمي خوشمان نيايد ولي بايد ببينيم. اهالي سينما هم بايد اهل مطالعه بوده و با ادبيات معاصر آشنايي داشته و با سادهنويسي و زبان فارسي آشنا باشند و مفاخر فرهنگي را بشناسند.
موفقيت و اثر خوب از آسمان نميافتد. کسي هم که پشت آيفون تصويري نميگويد که بفرماييد اين موفقيت تقديم شما. بايد تلاش کرد چون خود به خود چيزي اتفاق نميافتد.
با اينکه در توليد فکر مشکلي نداريم اما ارتباط فعالان سينمايي با توليد فکر قطع شده يعني سينماگر به منابع توليد فکر رجوع نميکند و علاوه بر اين با کساني که اهل توليد فکر هستند نيز تعامل ندارد. يعني فيلمسازان بايد نويسندهها را به رسميت شناخته و همين طور بالعکس. بايد بين اين دو قشر تعامل وجود داشته باشد.
در تيتراژ برخي از فيلمهاي نوشته ميشود که براساس رمان فلان ساخته شده است. هرکسي که تيتراژ اين فيلم را ببيند اذعان ميکند که فيلمساز اهل مطالعه است. اما در ايران چند بار اين اتفاق افتاده؟ از آثار نويسنده برداشت ميکنند بدون اينکه نامش را ذکر کنند. علاوه بر اين به خود حق ميدهند که در اثر، تحريف و جابجايي هم داشته باشند.
برخي اهالي سينما تصور ميکنند که سينما هنر برتر است، بنابراين انجام هر کاري را مجاز ميشمارند. نتيجه اين ميشود که بسياري از نويسندهها حاضرند که هزينهاي را براي عدم استفاده از آثارشان توسط فيلمسازان بپردازند.