کد خبر 941877
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۸
صف گوشت

یکی می‌گوید: «من به اصرار زنم آمده‌ام. خودمان گوشت هم نخوریم طوری نمی‌شود؛ اما زنم می‌گوید وقتی بچه‌ها به خانه‌مان آمدند چه بپزم؟ باید گوشت داشته باشیم.

به گزارش مشرق، ساعت ‌۵:۲۰ دقیقه صبح، خیابان خلوت شریعتی و یکی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای که در هفته‌های اخیر عامل توزیع گوشت گرم به قیمت دولتی بوده است، محل قرار و تهیه گزارش ماست. اطلاعات به دست آمده حکایت از آن دارد که در روزهای زوج و از ساعت‌۶ صبح در کنار در شیشه‌ای این فروشگاه برگه‌ای نصب می‌شود تا افرادی که برای خرید گوشت مراجعه می‌کنند، اسامی را بنویسند. این کار به این دلیل انجام می‌شود که ساعت کار فروشگاه از ساعت‌۹ صبح است و نوشتن اسامی راهی است برای نظم‌بخشی احتمالی به شیوه فروش گوشت و جلوگیری از ازدحام و درگیری احتمالی شهروندان.

بیشتر بخوانید:

پرنده در خیابان پر نمی‌زند. هرازگاهی راننده‌ای که از خلوتی خیابان شریعتی ذوق‌زده است با سرعت بالا در مسیر شمالی یا جنوبی خیابان تخته‌گاز می‌راند. به‌دلیل بسته بودن در پارکینگ مجتمع دسترسی به کاغذ ثبت‌نام صف گوشت ممکن نیست، در صورتی که کاغذها چند متر آن طرف‌تر روی کیوسک قرار دارند.

پس از مدتی انتظار راننده خودروی نیسانی که خود را عامل توزیع یکی از شرکت‌های لبنیاتی معرفی می‌کند از راه می‌رسد؛ اما چون در بسته است ترجیح می‌دهد در داخل خودروی خود استراحت کند. سرش را به فرمان تکیه می‌دهد و دقیقه‌ای بعد خواب است. ۱۵ دقیقه مانده به ساعت‌۶ جوانکی از راه می‌رسد.

با کاغذی در دست. او هم مانند ما به در بسته می‌خورد. اسامی زیادی در آن کاغذ نوشته شده است. ما هم در پیاده‌رو ایستاده‌ایم و صبح سرد اسفندماه را نفس می‌کشیم. کم‌کم خیابان در حال شلوغ‌شدن است. نگهبان مجتمع که در کیوسک خود خوابیده سری بلند می‌کند و دوباره می‌خوابد. در همچنان بسته است و لیست پشت در. خانم دیگری از راه می‌رسد که مشخص می‌شود همکار جوانی است که چند دقیقه قبل آمده. با کاغذی در دست جلو آمده و می‌گوید: «اسامی بچه‌ها رو اضافه می‌کنم.» جوان که کارمند شرکت داروسازی همان اطراف است می‌رود و همکار خانم به جای او می‌ایستد. حالا خانم کارمند فهرستی در دست دارد که حداقل نام ۳۰ نفر از همکارانش در آن به چشم می‌خورد.

می‌گوید: «خودم چند روز قبل گوشت گرفتم؛ اما همکاران که تازه متوجه شدند درخواست کرده‌اند من اول وقت اسم‌شان را در لیست بنویسم تا خودشان بعد از ساعت‌۹ که آمدند، مرخصی ساعتی بگیرند و به فروشگاه بیایند.» دو مرد مسن دیگر هم از راه رسیده‌اند تا اسم‌شان را در فهرست نوبت خرید گوشت بنویسند. ساعت از ۶ هم گذشته است و نگهبان ساختمان از خواب بیدار شده است.

در پارکینگ مجتمع را باز می‌کند و با چشمانی خواب‌آلود می‌گوید: «بروید اسم‌های‌تان را بنویسید.» همه با هم وارد ساختمان می‌شویم. اول نوبت من است. بعد هم خانم کارمند شروع به نوشتن نام همکارانش می‌کند. به نفر ۱۵ که می‌رسد صدای مردان دیگری که منتظر نوشتن نام‌شان در لیست هستند در می‌آید. آن‌ها به خانم کارمند اعتراض می‌کنند که چطور یک نفر برای ۳۰ نفر می‌خواهد نوبت بگیرد. آن خانم هم در میان نام همکارانش نام افراد حاضر در محل را نوشته و بعد دوباره ادامه می‌دهد. افراد دیگری هم از راه می‌رسند. در همان چند دقیقه حدود ۵۰ نفر نام‌شان را در لیست می‌نویسند. خانم کارمند می‌رود؛ اما مردان همچنان ایستاده‌اند تا لیست اسامی را تحویل یکی از فروشنده‌های فرشگاه بدهند که اسامی جابه‌جا یا لیست دیگری جایگزین نشود.

ساعت ‌۸:۳۰ صبح، فروشگاه بالای شهر

ساعت از ۸:۳۰ گذشته است. همچنان تعدادی از افرادی که از ساعت‌۶ خود را به فروشگاه رسانده‌اند با وجود سن بالا در محل ایستاده‌اند تا نوبت‌شان از دست نرود. در همان محل هم گعده گرفته‌اند و مرور سال‌های دهه ‌۶۰ را می‌کنند. یکی از بازگشت کوپن می‌گوید و دیگری از این ناراحت است که چرا در این سن باید به جای استراحت در صف بایستد. آن یکی می‌گوید: «من به اصرار زنم آمده‌ام. خودمان گوشت هم نخوریم طوری نمی‌شود؛ اما زنم می‌گوید وقتی بچه‌ها به خانه‌مان آمدند چه بپزم؟ باید گوشت داشته باشیم. من هم که با حقوق بازنشستگی توان خرید گوشت آزاد را ندارم.»

بازار گفت‌وگوها گرم است که مسوول توزیع گوشت فروشگاه از راه می‌رسد. او با جمله‌ای آب سردی را به روی همه می‌ریزد؛ «امروز گوشت نداریم. اصلاً دیگر به ما گوشت نمی‌دهند. گفته‌اند فقط در فروشگاه‌های بزرگ که قصابی دارند گوشت توزیع می‌شود.» این را می‌گوید و به راحتی لیست اسامی را که به حدود ۸۰ نفر رسیده است پاره می‌کند.

یکی از خانم‌های مسن می‌گوید: «شانس من است. به دریا دست بزنم خشک می‌شود.» دیگری زیر لب ناسزا می‌گوید؛ مشخص نیست به چه کسی. دیگری می‌خندد و می‌گوید: «حیف خواب صبح که از دست رفت!»

جمعیت منتظر که ناامید شده‌اند کم‌کم از جلوی فروشگاه می‌روند، اما چند نفر هنوز باور نمی‌کنند. این موضوع را ترفند مسوول فروش می‌دانند تا گوشت را به دست مشتری‌های خاص خود و اقوامش برساند. آن‌ها اعتماد ندارند. یکی از این افراد می‌گوید: «من منتظرم آن خانم کارمند را ببینم که با عجله اسم همکارانش را نوشت. بعد می‌روم.» نیم ساعتی از ساعت‌۹ گذشته است. نه بار گوشت از راه رسید و نه آن خانم کارمند. حالا دیگر کسی برای خرید گوشت به فروشگاه نمی‌آید.

منبع: صبح نو

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 5
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 5
  • ۱۱:۱۹ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
    1 17
    فيلم نامه نوشتي ؟
    • LB ۱۵:۴۱ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
      11 0
      نه گندی كه شماها به مملكت زدین رو نوشته
    • IR ۱۸:۵۹ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
      0 0
      روزنامه نخوندی تو عمرت؟
  • سرطان نزدیک تر میشود ... IR ۱۳:۲۵ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
    12 1
    یقینا با گرونی گوشت و مرغ و ماهی مردم بیشتر به سمت سوسیس و کالباس و همبرگر با سویاهای تراریخته و در نتیجه نوشابه و دیابت و غذاهای ناسالم میرن و ساده تر بگوییم تاوان سرطان معده و روده و کبد رو هم خود مردم و وزارت بهداشت خواد داد ... ای امان از بی مدیریتی ...
  • IR ۱۶:۳۹ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۵
    2 0
    درد و بلای این مردم صبور بخوره توسر مدیران

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس