به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
خاویر سولانا در یادداشتی به مناسبت چهل سالگی انقلاب اسلامی، خواستار تعامل غرب با ایران از دریچه مذاکره شد و سیاستهای ترامپ را بینتیجه توصیف کرد. به گزارش عصر ایران، سولانا با اشاره به دور اول مذاکرات هستهای مینویسد:
«ماجرای مذاکرات هستهای ایران از سال ۲۰۰۲ آغاز شد. در این مرحله من به عنوان نماینده عالی اتحادیه اروپا مسئول مذاکره با طرف ایرانی شدم. اولین طرف مذاکره من حسن روحانی بود که آن روزها دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران بود.
بیشتر بخوانید:
نامه ۷۶ شخصیت برجسته اروپایی به ترامپ درباره لزوم حفظ برجام
وی با تحریف تاریخ و انکار لغو تعلیقهای هستهای در دولت خاتمی مینویسد: ما در مذاکرات خود به یک تفاهم اولیه رسیدیم. اما انتخاب محمود احمدینژاد به سمت ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۵ همه رشتهها را پنبه کرد و توافق هستهای با ایران را سالها به عقب انداخت. پس از این مرحله سعید جلیلی مسئول مذاکره از طرف ایران شد و شکاف بین دو طرف مذاکره با ورود جلیلی بیشتر شد. او بارها در طول مذاکرات به من تاکید میکرد که یک پایش را در جنگ با عراق از دست داده و او مدام غرب را بابت این مسئله و حمایت کشورهای غربی از رژیم صدام حسین در جریان جنگ هشت ساله عراق علیه ایران سرزنش میکرد.
سولانا با اشاره به توافق برجام در سال ۲۰۱۵ میافزاید: با انتخاب «دونالد ترامپ» به ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر ۲۰۱۶، او در ماه میسال ۲۰۱۸ تصمیم گرفت ایالات متحده آمریکا را به طور یکجانبه از برجام خارج کند. او همزمان تحریمهای سابق هستهای را علیه ایران بازگرداند و تحریمهای جدیدی را نیز به آنها اضافه کرد. ترامپ با سوءاستفاده از تسلط دلار بر تجارت جهانی همه شرکتها و کشورهای خارجی را تهدید کرده است که در صورت تجارت با ایران، با تحریمهای ثانویه ایالات متحده آمریکا، مجازات خواهند شد.
در نتیجه این اقدامات ترامپ، شانس تشکیل یک جبهه متحد بین آمریکا و اروپا برای رسیدگی به مشکلات با ایران – شامل موارد حقوق بشر و سیاستهای ایران در منطقه- از بین رفته است. اتحادیه اروپا در این مرحله مجبور است تمام تلاش خود را متمرکز بر نجات برجام از طریق باز کردن یک کانال مالی برای ارتباط با ایران کند.
در جریان کنفرانس بینتیجه اخیر در شهر ورشو، آمریکا تلاش کرد اروپا را دوپاره کرده و ائتلاف ضدایرانی خود را که شامل کشورهای عربستان سعودی، اسرائیل و امارات است، گسترش دهد. با این حال با وجود همه مشکلاتی که ۴ دهه است در روابط غرب با ایران سایه افکن بوده، تحریک به فروپاشی نظام ایران، اکنون بیش از هر زمان دیگری در طول ۴۰ سال گذشته، سیاستی واقعگرایانه به نظر نمیرسد.
غرب باید به جای دشمنی کردن با ایران که تنها به اعتباربخشی به تندروها در ایران میانجامد، به دنبال پیدا کردن یک فرمول جامعتر برای رسیدگی به تهدیدهای منطقهای (در خاورمیانه) داشته باشد. در حالی که ۴ دهه خصومت با ایران هیچ دستاوردی – برای غرب- نداشته، اما جریان مذاکرات هستهای منجر به برجام شد، شاهد بودیم که تنها در یک دوره تعامل و مذاکره توانستیم به یک توافق هستهای تاریخی با ایران برسیم. باید مشخص شود که کدام رویکرد در مواجهه با ایران موثرتر است.