سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فشار رسانهای در مورد پرونده «مرضیه هاشمی» برنامه ساز تلویزیونی به تدریج اثر وضعی مناسبی بر روند بازداشت غیر قانونی ایشان داشته است. در مورد روند قضائی این پرونده با یکی از کارشناسانی که در برنامههای مختلف تلویزیونی با ایشان همکاری داشتند به گفتوگو نشستهایم. دکتر مهدی سام ترابی ابعاد دیگری از این پرونده را تحلیل کرده است.
*دستگیری غیرقانونی خانم مرضیه هاشمی شبیه فیلمهای آلن جیپاکولای فقید است که در آثار سینماییاش سیستم قضائی و امنیتی ایالات متحده را همواره به رفتارهای غیرقانونی متهم میکرد و در اغلب این روایتها، کنشگران پشت پرده در متن آثار پاکولا تلاش میکردند ظاهر سیاسی – امنیتی آمریکا را خیلی عادی جلوه بدهند. تقریباً جهان آزاد و رؤیای آمریکایی با کنکاش درباره پرونده خانم هاشمی، معنی پوچی میدهد. آقای دکتر در وهله نخست تحلیل شما از جریان دستگیری خانم هاشمی چیست؟
بسمالله الرحمن الرحیم – اولین نکته این است که آمریکا ساختاری مبتنی بر قانون اساسی و قوانین اصلی دارد. هویت سیاسی آمریکا بر این اساس است که دولت مطلقاً هر کاری که دلش میخواهد نمیتواند با شهروندان انجام بدهد. قوه مجریه و حتی نهادهای امنیتی بنا به هر دلیلی نمیتوانند، کسی را بازداشت بکنند. آمریکا بر اساس قانون اساسی و حقوق شهروندی تأسیس شده و باید رعایت بشود. بر خلاف حکومتهای سلطنتی پادشاهی در اروپا، آمریکاییها از اروپا آنجا فرار کردند و آمدند آمریکا را تأسیس کردند تا دولتی بر مبنای یک قانون اساسی را شکل بدهند. تا برخوردشان با شهروندان بر مبنای قواعد و اصولی باشد و همچون حکومتهای پادشاهی، مثل کشورهای اروپایی، سلیقهای نباشد. کل هویت آمریکا بر همین مبناست. اگر تعریف آمریکا را از ما بخواهند؛ خواهیم گفت کشوری است که در تمدن غرب خودش را اینطوری تعریف کرده است. به عنوان کشوری که حدودی برای قدرت دولت در مقابل شهروند تعیین کرده است.
آنچیزی که ما در کتابها میخوانیم و در فیلمهای میبینیم، افسانههایی درباره اسطوره آمریکاست. در طول تاریخ این کشور هم با یک واقعیتی مواجه هستیم؛ هر دولتی و در هر زمانی در نوع خودش سعی کرده این اصول را دور بزند. در هر عصری هم یک عنوان برای مشروع جلوه دادن دورزدن قانون وجود داشته است، مثلاً در دوران جنگ داخلی، آقای آبراهام لینکلن قانونی اساسی را معلق میکند تا بتواند با جنوبیها برخورد کند. از نظر تاریخی هم قضاوتهای متفاوتی درباره لینکلن وجود دارد، اما واقعیت آمریکا این است که چهره خودش را حفظ میکند، روی کاغذ حرفهای فریبندهای میزند، اما دولت در پس پرده کارهای دیگری میکند.شما در جنگ جهانی دوم، پس از حمله ژاپن به پرل هاربر میبینید که کلاً هر ژاپنی یا ژاپنی الاصلی را جمع میکنند و به کمپ میبرند. ملک آنها را مصادره میکنند و این برخوردها را با آلمانیها مقیم آمریکا در زمان جنگ جهانی اول هم انجام دادند.
بیشتر بخوانید:
قبل از یازدهم سپتامبر آمریکا سرزمین گل و بلبلی نبود و تاریخ نشان داده با کمونیستها و جریانهای آزادیبخش چه رفتارهایی انجام دادهاند و تا به امروز بسیاری از این افراد در زندان هستند. ای ن واقعیت آمریکاست که در هر دولتی و در هر دورانی، دنبال یک بهانهای هستند که بتوانند اصول قانونی را دور بزنند و اعمال قدرت بدون حد و مرز را برای حفظ خودشان و منافعشان اعمال کنند.
پس از یازدهم سپتامبر دولت آمریکا از این فرصت برای دور زدن قانون استفاده کرد و تفاوتی هم در دور زدن قانون میان دولت بوش، اوباما یا ترامپ وجود ندارد. تمام اصول قانونی را به بهانه مقابله با تروریسم و مبارزه با تهدید دور زدند. اصلاً یک فصل جدید را در قانونی گریزی برای دور زدن حقوق شهروندان باب کردند، به بهانه اینکه ما داریم با تروریسم مقابله میکنیم. معمولاً هدفشان افرادی بود که منتقدان رفتار آمریکا در خاورمیانه، غرب آسیا و یا جهان اسلام است، هم در داخل آمریکا و هم در خارج.
الگو بودن مرضیه هاشمی برای آمریکاییها بسیار دردناک است. کسی از قشر تحت ستم سیاهپوستان معرفی شده و برای آنها نوکری نکرده است. ایشان میتوانست برود در تلویزیونهای آمریکایی مجری بشود و دروغهای دولت آمریکا را تکرار کند و مثل بقیه خبرنگارانی که در آمریکا هستند، زندگی خوبی داشته باشد. منظور من از این طیف یا افراد به هیچ عنوان مهاجم مسلح و یا افرادی که با گروههای تروریستی ارتباط داشتند، نیست. مخالفان روشنفکری که منتقد رفتارهای غیرقانونی آمریکا بودند. در این راستا قوانینی هم برای خودشان طراحی کردند.
نخستین کاری که انجام دادند، این بود که گفتند کسی که شهروند آمریکا نیست، در آمریکا شامل قانون اساسی نمیشود. این مسئله یک بحث بسیار مهم است. فردی مقیم دائم آمریکا باشد و یا به نوعی در آمریکا زندگی میکند، چرا شامل حقوق اساسی اصلی شهروند آمریکایی نباشد؟! چون پاسپورت آمریکایی ندارد؟ اما این قانون اعمال شد. با این شیوه خیلی از افراد دستگیر شدند و خیلی از افراد، بدون دلیل زندان هستند و عده بیشماری از آمریکا به این بهانه اخراج شدند. یک تقسیمبندی هم دیگری وضع کردند و گفتند هر کس دارد با میجنگد، مشمول حقوق شهروندی نمیشود. ما هنوز نفهمیدیم، طرفهای مقابل آمریکا چه کسانی هستند؟ الان دولت آمریکا اعلام میکند فلانی در جنگ ترور مقابل ما بود و دستگیرش میکنند و او را به گوانتامو یا یکی از زندانهای مخفی در اروپا میفرستند.
ببیند تمام بحثهای مطرح شده، صرفاً حقوقی است. یعنی یک تقسیمبندی حقوقی راه انداختند که نامش را enemy combatant (رزمندگان دشمن) گذاشتهاند.
* با این تقسیمبندی، وضعیت خانم هاشمی را چطور ارزیابی کنیم؟
این بحثها مقدمه بحثی درباره خانم هاشمی بود. خانم هاشمی شهروند آمریکاست و لذا تقسیمبندیهای قانونی جدید شامل ایشان نمیشود.
بیشتر بخوانید:
همسر مرضیه هاشمی که بود؟
*به لحاظ قانونی ما الان در کدام نقطه قرار داریم؟
خانم هاشمی نه مبارز مسلح است نه دشمن خارجی. ایشان یک شهروند آمریکایی هستند که در ایران زندگی میکنند، شوهر مرحومش ایرانی بوده و سالها در این کشور زندگی کردند، ولی شهروند آمریکاست، لذا بدون هیچ مقدمهای میتواند سوار هواپیما بشود و با پاسپورت آمریکایی به موطن خودش بازگردد.
کسی بخواهد به آمریکا برود باید روادید بگیرد، اگر بخواهند به شما ویزا نمیدهند. اگر به عنوان شهروند اروپایی به آن کشور بروی، باید اعلام بکنی که من ۵ سال اخیر در ایران بودم و شاید به شما اجازه ندهند که وارد این کشور بشوی. هیچکدام از این مصدایق شامل خانم هاشمی نمیشود. ایشان شهروند آمریکا هستند و سوار هواپیما شده و به دیدن برادر مریض احوالشان رفته اند.
*پس چگونه توانستهاند فراتر از قانون ایشان را دستگیر کنند؟
یک چیزی فراتر از قانون را جعل کردند و از قدیم هم در آمریکا بوده و بعد از ۱۱ سپتامبر بیشتر روی آن تاکید کردند. در فرآیندهای معمولی قانونی شما باید بروی پیش قاضی، برای شما یک حکم جلب صادر کند. آمریکاییها این فرآیند را دور زدهاند. وقتی دلایل و شواهد کافی ندارند که یک قاضی را متقاعد و راضی کنند که حکم جلب را صادر کند، یک چیزی برای خودشان اختراع کردند و اسمش را گذاشتهاند grand jury یعنی هیئت منصفه اعظم.
بیشتر بخوانید:
ارتباط بازداشت مرضیه هاشمی با بازداشت نظامی آمریکایی در مشهد
*این هیئت منصفه اعظم چیست؟
این هیئت منصفه موجودی است که در اختیار دادستان قرار دارد. دادستان خودش یک هیئت منصفه تشکیل میدهد و این هئیت منصفه نه قاضی دارد نه وکیل مدافع. از بین دوازده تا بیست و سه نفر میتواند در این هیئت منصفه بیاورد و شواهد و دلایل خودش را به این گرند ژوری ارائه کند که فلانی مرتکب این جرم شده و هیئت منصفه نظر میدهد که شما دلایل و شواهد کافی دارید که بروید پیش قاضی و یک پرونده تشکیل بدهید.
وقتی این هئیت منصفه این نظر را داده، حکمی صادر نشده، فقط نظر میدهند که دادستان به حد کافی دلایل برای پرونده دارد. دادستان این نظر را پیش قاضی میبرد، در این فرآیند، قوانین برآمده از قانون اساسی بر کشف شواهد حاکم نیستند. وقتی به دادگاه میروی نمیتوانی هر چه دلت میخواهد بیاوری، باید محکمه پسند باشد.
شما اگر میخواهی کسی را متهم کنی باید شواهد محکمه پسند ارائه کنی. این محکمه پسندی دادگاه در فرآیند گرند ژوری وجود ندارد.
دادستان میرود در مقابل گرند ژوری که خودش آورده و انتخاب کرده، با هر مسیری که توانسته، شواهدی ارائه میدهد. حالا این شواهد را ممکن است از طریق شکنجه فیزیکی، روانی، تهمت و یا فشار بدست آورده باشد. از هر راهی که توانسته، اسمش را شاهد میگذارد و فرد را متهم تلقی نمیکنند. در مورد خانم هاشمی میگویند ایشان متهم نیست، شاهد است. از نظر آنها خانم هاشمی شاهد اجباری است و دادستان هر کار غیرقانونی هم که میخواهد میتواند انجام میدهد و در این فرآیند هر اطلاعاتی که کسب کرده، به هئیت منصفه نشان میدهد و هئیت منصفه میگوید: " پس دلیل دارید." دادستان میرود پیش قاضی و میگوید دلیل داریم. اگر یک پرونده معمولی طبق قانون اساسی و قوانین اصلی تشکیل بدهند، با این روش نمیتوانستند، اطلاعاتی را ارائه کنند، در دادگاه، به عنوان دلایل رسمی محکمه پسند.
*نمونه دیگری هم میتوانید معرفی کنید؟
همین آقایی که پرونده ترامپ را با عنوان مداخلات روسیه در انتخابات تشکیل داده، از همین طریق عمل کرده است. از این راه کل فرآیند قانونی را دور میزنند. مثلاً کسانی که حاضر نشدند علیه ترامپ شهادت بدهند، تهدید شدند. کل اصول قانون اساسی و روابط قانونی که ضامن حقوق اصلی شهروندان است را با این روند دور میزنند. در برخورد با خانم هاشمی هم از این روش استفاده کردند.
یعنی ایشان را رسماً دستگیر نکردند، آنهم به عنوان متهمی که دارای عناوین اتهامی پرونده در دادگاه باشد. اگر عناوین اتهامی آنان برای قاضی ثابت شده بود، مطمئن باشید ایشان را دستگیر میکردند و این موضوع را رسماً اعلام میکردند و کنفرانس خبری میگذاشتند و استدلالهای قضائی خودشان را مطرح میکردند و میگفتند ایشان فلان و فلان کار را کرده و ماهم میخواهیم ایشان را محاکمه کنیم. مشخص است که هیچ چیزی علیه ایشان ندارند و میخواهند اذیت کنند و فشار بیاورند.
حتی ممکن است اذیت جسمی انجام بدهند که بر اساس احتمالات، ایشان حرفی بزند، بچههایش حرفی بزنند، تا با شواهدی که از راه غیرقانونی و غیر حقوقی بشری بدست آوردهاند بگویند اینها دلایل ماست و ایشان فلان کار را کرده است.
بیشتر بخوانید:
فیلم / تصاویر مرضیه هاشمی روی ساختمان بیبیسی!
*آیا قصدشان ایجاد ارعاب نیست تا مرضیه هاشمیها تکثیر نشود؟
ایشان یک مادربزرگ بسیار محترم هستند. شما متوجه باشید طرف مقابل اینطوری فکر نمیکند، روحیهاشان این نیست که ایشان فرد بسیار محترمی است. تلقی آنها از مرضیه هاشمی یک خائن است و باید تنبیه و اذیت شود. نکته اصلی این است که این خانم مخالف سیاستهای آنهاست.
* واقعیت این است که خانم مرضیه هاشمی نخبگان مخالف سیاستهای آمریکا و روشنفکران را در رسانهها برون مرزی ایران گرد هم آورده و به واسطه پرس تیوی به یک جنبش تبدیل کرده است؛ شاید بزرگترین اتهام ایشان همین باشد.
وجود کسی مثل خانم هاشمی برایشان تهدید است، به عنوان یک خانم آمریکایی، متعلق به قشری از جامعه است که از نظر تاریخی بشدت زیر فشار بوده و خودش آمده با تصمیم خودش، انتخاب کرده که طرف حق یا باطل باشد، بر مبنای تشخیص فردی. به عنوان یک خبرنگار حرفهای بسیار موفق بوده است. ایشان قرار نیست که برای کس دیگری الگو باشد.
الگو بودن ایشان برای آمریکاییها بسیار دردناک است. کسی از قشر تحت ستم سیاهپوستان معرفی شده و برای آنها نوکری نکرده است. ایشان میتوانست برود در تلویزیونهای آمریکایی مجری بشود و دروغهای دولت آمریکا را تکرار کند و مثل بقیه خبرنگارانی که در آمریکا هستند، زندگی خوبی داشته باشد.
از دید آمریکاییها یک خانمی مثل خانم هاشمی باید دهانش را میبست و میرفت از شبکههای محلی کارش را شروع میکرد و مجری- گوینده خبری میشد و بعد به تدریج مراحل ترقی را طی میکرد و از یک حدی هم بالاتر نمیرفت. در نهایت عهد و پیوندی با الیگارشی که ریاست شبکههای آمریکایی را بر عهده دارند، اعلام میکرد و در نهایت بشود یکی از همین آدمهای بی فایده که در رسانههای غربی مجری و خبرنگار هستند.
در چنین سیکلی برای پیشرفت، رؤسای رسانهها در آمریکا به شما حقوق خوبی میدهند. الان این مجریهایCNN و FOX حقوقهای میلیونی دارند. خانههای بسیار زیبایی دارند، به تمام مهمانیها و نشستها آنچنانی دعوت میشوند و بالای چند میلیون دلار حقوق میگیرند.
*خانم هاشمی میرفت آمریکا و مجری میشد چقدر حقوق میگرفت؟
قطعاً خیلی حقوق میگرفت. ایشان تصمیم گرفت تا این کار را نکند و تصمیم گرفت حجابش را حفظ کند و وارد فضای الیگارشی نشود که مبنای همه چیزش پول است و شما باید روحت را بفروشی تا بتوانی حقوق بگیرید.
ایشان تصمیم گرفت به صدا و سیما بیاید با تمام مشکلاتش، با تمام کم پولی و امکاناتات کم معیشتیاش کار کند. شاید در صدا و سیما ماهها حقوق نگیرد. این مسیر نباید برای سایر بانوان الگو باشد. خانم هاشمی عروسک شبکههای آمریکایی نشد که فرضا ۵ تا ۷ میلیون دلار حقوق بگیرد، ایشان عروسک نبود و انسان بود. ایشان از تمام تواناییهایی که در کار خبر و ایجاد گفتمان داشت در راه حق استفاده کرد و از نظر آمریکاییها باید تنبیه شود، تا کسی جرأت نکند این راه را برود.
*تصور میکنید خانم هاشمی در این شرایط چه واکنشی نشان خواهد داد؟
ایشان انسان بشدت محکمی است. یعنی آمریکاییها هنوز نمیدانند با چه کسی طرف حساب شدند. همین الان برایشان بسیار بد شده، تصور آنها این است که فردی از ایالات جنوبی آمده و چند نفر مسلمان، با ایشان ارتباط دارند، اما متوجه نیستند که ایشان یک چهره جهانی دارد. پرستیوی و رسانهای که ایشان دارد و مستندانی که ایشان ساخته، شاید در سیستم رسانهای جمعی در آمریکا و غرب معروف نباشد، اما در بقیه دنیا ایشان بسیار محبوب و معروف است.
آمریکاییها اشتباه بسیار بزرگی کردند. در این شرایط سخن رهبری مصداق پیدا میکند، اینها احمقهای درجه یکی هستند. شما خانمی که هر روز در تلویزیون برنامه زنده دارد، در زندگی مردم جهان حضور داشته و تبدیل به بخشی از زندگی مخاطبانش شده را دستگیر میکنید، حماقت بزرگی است و شما فریاد دنیا را در چند روز آینده خواهید شید.
شما بخواهید پول وکیل برای چنین پروندهای هزینه کنید، مبلغ خیلی کلانی خواهد شد، اما برای نظام جمهوری اسلامی، هزینه کردن برای پول وکلای خوب هیچی نیست. *ما برای کمک به ایشان باید از لابی سیاسی استفاده کنیم یا راه حل دیگری برای پیشنهاد دارید.
لابی سیاسی حرفی بود که یکی از آقایان زد و مبنای عقلانی و سیاسی هم ندارد. ببیند من مهمترین حرفی که میخواهم بزنم این است که الان بحث پول مطرح است. اگر در آمریکا شما به دادگاه بروید باید پول بدهید یک وکیل یا یک تیم وکلای خوبی داشته باشید. اگر نهادی و فردی در ایران، در مورد پرونده خانم هاشمی ادعای کمک میکند، باید پول بدهد. اینجا لابی کار نخواهد کرد. سیستم قانونی و قضائی آمریکا بر مبنای پول است. شما پول وکیل خوب دارید، در پروندههایی از این سختتر میتوانید موفق باشید، ضمانت هم ندارد. اما اگر پول ندارید موضوع را کلاً فراموش کنید.
الان کاری که باید جمهوری اسلامی ایران، صدا و سیما و نهادهای دیپلماسی باید انجام بدهند این است که پول برای وکلای خوب مجرب با سابقه خرج کنند.
*ما بابت این همه سرمایهای که در کشورمان هست و بابت میز آقایان خیلی هزینه میشود، نمیتوانیم یک مقدار دلار خرج کنیم؟
عرض من دقیقاً همین است. من میگویم برای نظام پول خیلی کمی است. شما بخواهید پول وکیل برای چنین پروندهای هزینه کنید، مبلغ خیلی کلانی خواهد شد، اما برای نظام جمهوری اسلامی، هزینه کردن برای پول وکلای خوب هیچی نیست. اصلاً تصور کن جمهوری اسلامی برای پرونده دفاع خانم هاشمی یک میلیون دلار خرج کرد، هیچی نیست. دارم مثال میزنم شاید این مبلغ خرج نشود اما یک میلیون دلار برای جمهوری اسلامی هیچی نیست.
بیشتر بخوانید:
*این گره پس به جای دندان با دست به سادگی باز خواهد شد.
اگر آقایان قصد کمک داشته باشند، پول وکیل را خواهند داد. شما فرض کن ایشان مادربزرگ یا مادر شما بود. ایشان ناموس جمهوری اسلامی است. اگر مادر یا مادربزرگ ۶۰ ساله شما در آمریکا اینگونه با او رفتار میشد چیکار میکردید؟ برای جمهوری اسلامی ایران آسان هست یک تیم مجرب و با سابقه از وکلا را در واشنگتن دی سی استخدام کند. هیچ سختی خاصی هم برای دستگاه دیپلماسی و سیستم کنسولگری ما ندارد؛ حتی در آمریکا.
ما در واشنگتن دیسی دفتر حفظ منافع داریم. ما دفتر نمایندگی سازمان ملل در نیویورک داریم. خیلی سخت نیست که هزینه بکنیم و یک تیم خوب وکلا برای این خانم و برای سه فرزند ایشان انتخاب کنیم. سه فرزند این خانم محترم، ایرانی هستند و ایشان از سوی همسر مرحومشان شهروند ایرانی محسوب میشوند و پدر فرزندان ایشان ایرانی است.
بحث من انتقادی نیست و تصور نکنید که دارم انتقاد میکنم. هر اقدامی که لازم است را باید انجام دهند.
تمام امکانات رسانه ملی باید استفاده بشود که این اتفاق فراموش نشود. الان یک همکار عزیز صدا و سیما توسط آمریکاییها دارد اذیت میشود. الان صدا و سیما باید چکار کند؟
خانم هاشمی، همکار عزیزی است که محبوب است و همه دوستش دارند و همه دیدهاند که چقدر حرفهای است. الان این همکار صدا و سیما، در آمریکا دارد اذیت میشود. الان باید در همه برنامههای داخلی و خارجی باید یک بخشی را به اتفاقاتی که برای خانم هاشمی افتاده اختصاص بدهند. این خانم متولد آمریکاست، اما نباید تصور کنید که سرنوشت او به ما مربوط نیست.
*هدفمان از این طراحی چه باشد؟
آنقدر روی دولت آمریکا فشار بود که مجبور شد اعلام بکند، چرا ایشان را گرفتند و چرا پرونده را تشکیل دادند. فشار باید ادامه پیداکند که ایشان از حالت زندانی بیرون بیاید و به عنوان یک شاهد معمولی در یک فرآیند قضائی، احضار شود.
FBI به فرزندان ایشان گفته که ما میخواهیم ایشان درباره یک موضوعی بیاید و شهادت بدهد. چرا خانم هاشمی را دستگیر و روانه زندان کردید؟ به صورت قانونی ایشان را احضار میکردید. پسر ایشان حسین اعلام کرده اگر FBI اعلام میکرد که ما میخواهیم راجع به یک موضوعی با شما صحبت کنیم، ما میرفتیم و صحبت میکردیم.
پس قصد شما استفاده از خانم هاشمی به عنوان صرفاً یک شاهد نیست. شما میخواهید کاری بکنید که فرآیند بازداشت، تبدیل به یک عکسالعمل و حرفی بشود که در دادگاه و در مقابل گرندژوری به عنوان سند اتهامی علیه ایشان استفاده کنید.
دولت آمریکا نباید فکر کند که زمان کافی دارد و فشار رسانهای قطعاً تأثیر خودش را خواهد دارد و خواهد داشت و این بحث باید در فضای رسانه زنده بماند اعم از رسانه ملی، شبکههای اجتماعی و شبکههای برون مرزی و ….