به گزارش مشرق، بحث آزادانديشي مدتي است که در فضاي دانشگاهي کشور مطرح شده و در خصوص آن اظهارنظرها و اقداماتي نيز صورت گرفته است.
اهميت دانشگاهها و لزوم تحقق آزادانديشي در محيطهاي دانشگاهي ما را بر آن داشت تا براي فهم بهتر آزادانديشي و البته کرسيهاي آزادانديشي به بازخواني نظرات بزرگان حوزه و دانشگاه در خصوص اين مهم بپردازيم.
در مصاحبهاي که در ذيل با سعيد شريعتي به همت بسيج دانشجويي دانشگاه صنعتي اميرکبير انجام شده، از نگاهي متفاوت به کرسي آزادانديشي نگريسته شده است:
من قائل به اين نيستم که تاکيد مقام معظم رهبري بر کرسيهاي آزادانديشي به مفهوم يک تغيير عنوان بر روي بيلبوردهاست. يعني بر فرض در گذشته، عنوان آن، مناظره چپ و راست بوده اما الان يک تيتر ميزنيم "کرسي آزادانديشي ". بعد چه اتفاقي ميافتد؟ به عنوان مثال من با آقاي دکتر کچوئيان بياييم با هم مناظره کنيم که دولت هشتم بهتر بود يا نهم. براي کرسيهاي آزادانديشي معتقدم بايد در يک ساختار سازمانمند از بالا تا پايين براي سطوح مختلف دستور کار تعريف شود.
براي برگزاري اين کرسيها بايد به آنها نقش داد. البته شما دانشجو هستيد و نميتوانيد منتظر بمانيد که اين موضوع به شوراي عالي انقلاب فرهنگي برود و چند سال هم طول بکشد. لذا نميتوانيد منتظر بمانيد و خودتان شروع به جلو رفتن ميکنيد.
ما معتقديم که هر چقدر هم تلاش کنيم در دانش نوين، وابستگي کامل داريم. دانش نوين به معناي علوم دقيقه و تکنولوژي است.
حال اينکه ما در داخل هواپيما ميسازيم يا ليزر توليد ميکنيم. اين کارها چيزي را به دانش نميافزايد. مثل اين است که يک کارخانه با تعدادي کارمند و کارشناس در هر جاي دنيا ميتواند کارش را انجام دهد.
دانشي که پشت توليد هواپيماهاست دانش بومي ما نيست. اين علم، علم بومي ما نيست. براي يافتن دليلش بايد عقب برگرديم. من قبلا هم در ميزگردي اشاره کردم. ببينيد ما از چه زماني به دنبال علم مدرن رفتيم؟ دقيقا هنگامي که عباس ميرزا در جنگي از تکنولوژي روسها شکست سختي خورد که منجر به قرارداد ترکمانچاي شد. فرمانده جنگ آن زمان به عباس ميرزا گزارش داد که ما به خاطر نداشتن توپ شکست خورديم. اميرکبير هم ساخت توپ را در کشور پيگيري کرد لذا به اين سمت رفتيم که دارالفنون تاسيس شود. عدهاي هم به فرانسه براي درس خواندن رفتند که صنعت توپسازي را بياموزند.
ما از شکست تکنولوژيک به شکست علمي رسيديم. به اين نتيجه رسيديم که علم سنتي ما نميتواند در مقابل تکنولوژي جوابگو باشيم. حال به دليلش کاري نداريم بعد از آنجا مقهور دانش انساني غرب شديم. چون اين علوم در غرب به هم پيوستهاند. تکنولوژي و علم صنعتي و علوم تجربي و انساني و فلسفه و جهان بيني و ... به هم پيوستهاند.
ببينيد، شنگول و منگول ساختن خيلي خوب است اما چيزي را عوض نميکند. يعني فقط ما را در يکي از تکنولوژيهاي غربي روزآمد ميکند.
من معتقدم در کرسيهاي آزادانديشي بايد از اول و ابتدا شروع کرد. يعني اول مشخص کنيم که ما در سنت علمي خودمان تا کجا مستقل بوديم و روي پاي خود حرکت کرده و جلو آمدهايم؟ سنت علمي ما تا کجا هويت دارد؟ از آنجا به بعد شروع به تکميل کردن اين سنت و روزآمد کردن آن کنيم. طبيعتا ميتوان از مسيرهاي رفته غرب و تجربيات و بنبستهاي آنها استفاده کرد ولي روي دوش سنت خودمان سوار باشيم.
مثلا فلسفه ما تقريبا بعد از صدرالمتألهين تعطيل شده است. يک مقدار ملاهادي سبزواري کارهايي کردهاند ولي توسعهاي ندادهاند و بعد از آن ما اسير فلسفه غرب شديم. ما تا ندانيم کجاييم، نميتوانيم کاري کنيم. ما بايد نقطه صفر و مبدا و ابتدا پيدا کنيم که الان نميدانيم کجاست.
منبع: نشريه "انعکاس " بسيج دانشجويي دانشگاه صنعتي اميرکبير
کد خبر 8789
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۳۸۹ - ۱۰:۱۶
- ۰ نظر
- چاپ
سعيد شريعتي بر اين اعتقاد است که در کرسيهاي آزادانديشي بايد از اول و ابتدا شروع کرد. يعني اول مشخص کنيم که ما در سنت علمي خودمان تا کجا مستقل بوديم و روي پاي خود حرکت کرده و جلو آمدهايم؟ سنت علمي ما تا کجا هويت دارد؟ از آنجا به بعد شروع به تکميل کردن اي