
به گزارش مشرق؛ راشاتودی با نقد سياست جهاني امپرياليسم، با تشبيه كاركرد رسانه هاي آمريكايي در تسهيل تحميل جنگ بر مردم ديگر كشورها و غارت منابع غني آنها به داستانهاي جرج ارول، به تشريح روش هفت گانه غارتگري آمريكا پرداخته است.
راشاتودي مي نويسد : رسانههای جمعی غربی اخبار را با توسل به حسن تعبیرها، بیان نصفه و نیمه حقایق و دورغها، به مانند آنچه در رمان 1984 جرج اورل شاهد بودیم، تحریف میکنند. ما در جهان غیرواقعی "سخن جدید" [اصطلاحی برگرفته از کتاب 1984] که توسط نخبگان قدرت جهانی برای کنترل اذهان به کار میرود، زندگی میکنیم.
انسان زمانی که رویدادهای رخ داده در اطراف وی یا در مورد وی، و یا رویدادهایی که به نام وی رخ میدهند را به طور مناسب نمیفهمد، دچار سردرگمی میشود. معمولا، این نوع سردرگمی منجر به انفعال میشود.
امروزه، زمانی که اربابان قدرت و پول رسانههای جمعی به آنها دستور میدهند که در مورد فرآیندهای مهم سیاسی، اقتصادی یا مالی از "داستان رسمی" پشتیبانی کنند، این رسانهها از تحریف، سردرگمی، و حتی دروغهای آشکار برنامهریزی شده برای نیل بدین هدف استفاده میکنند. با این وجود، زمانی که از نزدیک به "داستان رسمی" رویدادها مینگریم، متوجه میشویم که این روایت رسمی غیردقیق، گمراه کننده و اغلب غیرقابل باور است، البته اگر کاملا احمقانه به نظر نرسد.
نمونههایی از این فرآیندها: سلاحهای کشتار دستهجمعی عراق که اصلا وجود خارجی نداشتند باعث حمله به این کشور و تخریب آن شد؛ کمک مالی به بانکهای بزرگ جهان با پول مالیات دهندگان؛ ادغام غیرعقلانی دیپلماتیک، نظامی، مالی و ایدئولوژیکی آمریکا با اهداف اسرائیل؛ "ما اسامه بن لادن را کشته و جسد وی را به دریا انداختیم"؛ و طیف گستردهای از "داستانهای پلیسی" در مورد حملات یازده سپتامبر در نیویورک و آمریکا، واقعه هفتم جولای لندن، واقعه آمیا و حمله به سفارت اسرائیل در بوئنس آیرس در سالهای 1992 و 1994، و البته معروفترین واقعه همه زمانها: چه کسی جان اف کندی را کشت؟
تعداد معدودی از موارد وجود دارند که باعث شدهاند حداقل میلیونها نفر بیدار شده و به جای آنکه به رسانهها وابسته باشند خود روی به تفکر آورند. اما متأسفانه، بخش اعظمی از این موارد واضح و شفاف نیستند.
به منظور ارائه مثالی در مورد آنچه که میگوییم، نگاهی گذرا به چگونگی پیادهسازی یک عملیات "سخن جدید" میاندازیم. این امر مستلزم برنامهریزی متوالی، زمان، پشتیبانی مناسب، سخنگویان "معتبر" در بخشهای عمومی و خصوصی و همچنین انتخاب صحیح کلمات و تصاویر درست در زمان و شرایط درست است.
نخبگان جهانی قدرت از طریق دولتهای آمریکا، انگلستان و اتحادیه اروپا که عمیقا با این نخبگان در هم تنیده شدهاند و نیز همکاری اقتصادی مشترک با طیف گستردهای از رسانهها، شرکتهای تولید تسلیحات جنگی، شرکتهای نفتی، شرکتهای امنیتی و ساخت و ساز، و لابیهای قدرتمند، عمل میکنند. چنین فرض میکنیم که این نخبگان تصمیم میگیرند به یک کشور مشخص به مانند لیبی حمله کرده و آن را ویران سازند.
چگونه این نخبگان میتوانند مطمئن باشند که "جامعه بینالمللی" فقط در سکوت نظارهگر آنها خواهد بود (به غیر از اقلیت نسبتا کوچکی از افراد که به صورت فزایندهای در حال افزایش سر و صداها علیه آنها هستند)؟
راهبرد هفت مرحلهای تخریب کشورها توسط رسانههای جمعی
1. رسانهها در ابتدا کشور را آماده "تغییر رژیم" میکنند و حکومت کشور مذکور را یک "دولت یاغی" مینامند، سپس...
2. گروههای تروریستی محلی را از طریق سیا، سرویس جاسوسی انگلستان، موساد، القاعده (یکی از عملیاتهای سیا)، کارتلهای مواد مخدر (اغلب جزوی از عملیاتهای سیا) آموزش داده و مسلح کرده و به آنها عنوان "رزمندگان آزادی" را میدهند.
3. قطعنامههای مضحک شورای امنیت سازمان ملل باران مرگ و ویرانی را بر سر میلیونها نفر فرو میریزند. رسانهها این قطعنامهها را "تحریمهای سازمان ملل برای محافظت از غیرنظامیها" میخوانند و سپس...
4. دروغهای آشکار از طریق "اتاقهای خبر" و ژورنالیستهای اجیر شده منتشر میکنند و آنها را "نگرانیهای جامعه بینالمللی که توسط تحلیلگران و سخنگویان معتبر بیان میشود..." مینامند، سپس...
5. شروع به بمباران و تهاجم به کشور مذکور کرده کنترل آن را در دست میگردند و این اقدام را نیز "آزادسازی" مینامند؛ سپس...
6. پس از اینکه کشور هدف کاملا تحت کنترل آنها در میآید، "آن نوع دموکراسی را که ما میخواهیم" (نقل قول از سخنان کلینتون در دیدار از مصر و تونس در 10 مارس 2011) بر کشور مذکور تحمیل میکنند، و در نهایت...
7. نفت، مواد معدنی زراعی اشتها برانگیز کشور مذکور را ربوده و در اختیار شرکتهای نخبگان جهانی قدرت قرار میدهند و قروض غیرضروری از بانکهای خصوصی را بر این کشورها تحمیل کرده و آن را "سرمایهگذاری و بازسازی خارجی" مینامند.
گرههای اصلی آنها عبارتند از: زور و دورویی، که گاه و بیگاه برای تخریب کشورها و به نام "آزادی"، "دموکراسی"، "صلح" و "حقوق بشر" به کار گرفتهاند. برای نیل به اهداف این نخبگان از حداکثر زور و خشونت استفاده میشود.
بزرگان این نخبگان چندین دهه پیش در نقشه استیلای جهانی که بر روی اوراقی کهن نوشته شده این توصيهها را به آنها نمودند...
"چه گفتید...؟ نمیخواهید لیبرال و دموکرات باشید؟!؟"
"پس، بگیرید، این از هیروشیما، ناکازاکی، هانوئی، برلین، درسدن، بغداد،و بصره!! بگیرید، توکیو، غزه، لبنان، کابل، پاکستان، تریپولی، بلگراد، مصر، السالوادور و گرنیدا!! و گرید، پاناما، آرژانتین، شیلی، کوبا، جمهوری دومنیکن، سومالی، آفریقا!!"
همیشه مردم در بمبارانها تکه پاره میشوند... و البته، همیشه به نام "آزادی"، "دموکراسی"، "صلح" و "حقوق بشر".
راشاتودي مي نويسد : رسانههای جمعی غربی اخبار را با توسل به حسن تعبیرها، بیان نصفه و نیمه حقایق و دورغها، به مانند آنچه در رمان 1984 جرج اورل شاهد بودیم، تحریف میکنند. ما در جهان غیرواقعی "سخن جدید" [اصطلاحی برگرفته از کتاب 1984] که توسط نخبگان قدرت جهانی برای کنترل اذهان به کار میرود، زندگی میکنیم.
انسان زمانی که رویدادهای رخ داده در اطراف وی یا در مورد وی، و یا رویدادهایی که به نام وی رخ میدهند را به طور مناسب نمیفهمد، دچار سردرگمی میشود. معمولا، این نوع سردرگمی منجر به انفعال میشود.
امروزه، زمانی که اربابان قدرت و پول رسانههای جمعی به آنها دستور میدهند که در مورد فرآیندهای مهم سیاسی، اقتصادی یا مالی از "داستان رسمی" پشتیبانی کنند، این رسانهها از تحریف، سردرگمی، و حتی دروغهای آشکار برنامهریزی شده برای نیل بدین هدف استفاده میکنند. با این وجود، زمانی که از نزدیک به "داستان رسمی" رویدادها مینگریم، متوجه میشویم که این روایت رسمی غیردقیق، گمراه کننده و اغلب غیرقابل باور است، البته اگر کاملا احمقانه به نظر نرسد.
نمونههایی از این فرآیندها: سلاحهای کشتار دستهجمعی عراق که اصلا وجود خارجی نداشتند باعث حمله به این کشور و تخریب آن شد؛ کمک مالی به بانکهای بزرگ جهان با پول مالیات دهندگان؛ ادغام غیرعقلانی دیپلماتیک، نظامی، مالی و ایدئولوژیکی آمریکا با اهداف اسرائیل؛ "ما اسامه بن لادن را کشته و جسد وی را به دریا انداختیم"؛ و طیف گستردهای از "داستانهای پلیسی" در مورد حملات یازده سپتامبر در نیویورک و آمریکا، واقعه هفتم جولای لندن، واقعه آمیا و حمله به سفارت اسرائیل در بوئنس آیرس در سالهای 1992 و 1994، و البته معروفترین واقعه همه زمانها: چه کسی جان اف کندی را کشت؟
تعداد معدودی از موارد وجود دارند که باعث شدهاند حداقل میلیونها نفر بیدار شده و به جای آنکه به رسانهها وابسته باشند خود روی به تفکر آورند. اما متأسفانه، بخش اعظمی از این موارد واضح و شفاف نیستند.
به منظور ارائه مثالی در مورد آنچه که میگوییم، نگاهی گذرا به چگونگی پیادهسازی یک عملیات "سخن جدید" میاندازیم. این امر مستلزم برنامهریزی متوالی، زمان، پشتیبانی مناسب، سخنگویان "معتبر" در بخشهای عمومی و خصوصی و همچنین انتخاب صحیح کلمات و تصاویر درست در زمان و شرایط درست است.
نخبگان جهانی قدرت از طریق دولتهای آمریکا، انگلستان و اتحادیه اروپا که عمیقا با این نخبگان در هم تنیده شدهاند و نیز همکاری اقتصادی مشترک با طیف گستردهای از رسانهها، شرکتهای تولید تسلیحات جنگی، شرکتهای نفتی، شرکتهای امنیتی و ساخت و ساز، و لابیهای قدرتمند، عمل میکنند. چنین فرض میکنیم که این نخبگان تصمیم میگیرند به یک کشور مشخص به مانند لیبی حمله کرده و آن را ویران سازند.
چگونه این نخبگان میتوانند مطمئن باشند که "جامعه بینالمللی" فقط در سکوت نظارهگر آنها خواهد بود (به غیر از اقلیت نسبتا کوچکی از افراد که به صورت فزایندهای در حال افزایش سر و صداها علیه آنها هستند)؟
راهبرد هفت مرحلهای تخریب کشورها توسط رسانههای جمعی
1. رسانهها در ابتدا کشور را آماده "تغییر رژیم" میکنند و حکومت کشور مذکور را یک "دولت یاغی" مینامند، سپس...
2. گروههای تروریستی محلی را از طریق سیا، سرویس جاسوسی انگلستان، موساد، القاعده (یکی از عملیاتهای سیا)، کارتلهای مواد مخدر (اغلب جزوی از عملیاتهای سیا) آموزش داده و مسلح کرده و به آنها عنوان "رزمندگان آزادی" را میدهند.
3. قطعنامههای مضحک شورای امنیت سازمان ملل باران مرگ و ویرانی را بر سر میلیونها نفر فرو میریزند. رسانهها این قطعنامهها را "تحریمهای سازمان ملل برای محافظت از غیرنظامیها" میخوانند و سپس...
4. دروغهای آشکار از طریق "اتاقهای خبر" و ژورنالیستهای اجیر شده منتشر میکنند و آنها را "نگرانیهای جامعه بینالمللی که توسط تحلیلگران و سخنگویان معتبر بیان میشود..." مینامند، سپس...
5. شروع به بمباران و تهاجم به کشور مذکور کرده کنترل آن را در دست میگردند و این اقدام را نیز "آزادسازی" مینامند؛ سپس...
6. پس از اینکه کشور هدف کاملا تحت کنترل آنها در میآید، "آن نوع دموکراسی را که ما میخواهیم" (نقل قول از سخنان کلینتون در دیدار از مصر و تونس در 10 مارس 2011) بر کشور مذکور تحمیل میکنند، و در نهایت...
7. نفت، مواد معدنی زراعی اشتها برانگیز کشور مذکور را ربوده و در اختیار شرکتهای نخبگان جهانی قدرت قرار میدهند و قروض غیرضروری از بانکهای خصوصی را بر این کشورها تحمیل کرده و آن را "سرمایهگذاری و بازسازی خارجی" مینامند.
گرههای اصلی آنها عبارتند از: زور و دورویی، که گاه و بیگاه برای تخریب کشورها و به نام "آزادی"، "دموکراسی"، "صلح" و "حقوق بشر" به کار گرفتهاند. برای نیل به اهداف این نخبگان از حداکثر زور و خشونت استفاده میشود.
بزرگان این نخبگان چندین دهه پیش در نقشه استیلای جهانی که بر روی اوراقی کهن نوشته شده این توصيهها را به آنها نمودند...
"چه گفتید...؟ نمیخواهید لیبرال و دموکرات باشید؟!؟"
"پس، بگیرید، این از هیروشیما، ناکازاکی، هانوئی، برلین، درسدن، بغداد،و بصره!! بگیرید، توکیو، غزه، لبنان، کابل، پاکستان، تریپولی، بلگراد، مصر، السالوادور و گرنیدا!! و گرید، پاناما، آرژانتین، شیلی، کوبا، جمهوری دومنیکن، سومالی، آفریقا!!"
همیشه مردم در بمبارانها تکه پاره میشوند... و البته، همیشه به نام "آزادی"، "دموکراسی"، "صلح" و "حقوق بشر".