سرویس فرهنگ و هنر مشرق - میتوان گفت بعد از حدود ۲۰ فیلم سینمایی، ابراهیم حاتمی کیا بهترین فیلمساز سینمای دفاع مقدس و جنگ ایران است. کارگردانی که همیشه سینمای خاص و طرفداران پروپا قرص خودش را داشته و دارد. حاتمی کیا در عمق وجودش نوستالژی دفاع مقدس و قهرمانان دیروز را دارد ودلش هنوز درگیر آن حال و هواست. فیلم های اولیه اش همچون «دیده بان» و «مهاجر» در حماسه و تقدس آدم های دفاع مقدس بود ولی رفته رفته دغدغه اش قهرمانان مظلوم بعد از جنگ شد که همیشه متهم و مورد سوال بودند. سوال های نسل جوان که قهرمانان گاهی مایوس از جواب دادن بودند و گاهی ناتوان همچون فیلم های آژانش شیشه ای و کرخه تا راین تا این اواخر بادیگارد. فیلم هایی که گاهی در شک و تردید به سر می بردند و گاهی حق را تقسیم می کردند بین دیروز و امروز ولی در همه آنها قهرمان مظلوم است و ناکام...
درباره فجر و فیلمهایش بخوانید :
بلیتِ برنده مهدویان در «لاتاری» + عکس
کیایی و مهدویان؛ فیلمسازانی که نمیخواهند بیخاصیت باشند/ ادای دین «لاتاری» به «آژانس شیشهای»
اما این بار حاتمی کیا تجربه ای متفاوت از قبل دارد. "به وقت شام" روایت دفاع از ایران در خارج از مرز های ایران را نمایش می دهد. دفاع در سرزمین شام. علی و پدرش-یونس-، در کنار یکدیگر قرار است یک محموله کمکهای بشر دوستانه را از ایران به سوریه منتقل کنند؛ محمولهای که برای شیعیان محاصرهشده در الفوعه و کفریا از آسمان رها میشود. اما مأموریت جدیدی به عهده پدر و بعد با اصرار علی برای هر دو نفر گذاشته می شود. دو خلبان ایرانی برای نجات مردمی که در محاصره داعش قرار گرفته اند به شهر تدمر اعزام می شوند، ولی موانع سختی مقابل آنهاست. داعشیهایی که اسیر آنها بودند، کنترل پرواز را در اختیار می گیرند و... و.
فیلم پر است از لحظات هیجان انگیز و جلوه های ویژه که بسیار فراتر از سینما ایران و در طراز فیلم های برتر جهانی در سبک خود می باشد. قاب گیری، زاویه دوربین و حضورش در حوادث و درگیری ها بسیار فعال بوده و فیلمساز سوار و مسلط بر دوربین خود.
فیلم پر است از لحظات هیجان انگیز و جلوه های ویژه که بسیار فراتر از سینما ایران است. قاب گیری، زاویه دوربین و حضورش در حوادث و درگیری ها بسیار فعال بوده و فیلمساز سوار و مسلط بر دوربین خود. فضا سازی متناسب با داستان متغیر و موسیقی متن پابه پای اتمسفر داستان نواخته می شود، هر چند صداگذاری می توانست بهتر کار شود. شاید برای بیننده ایرانی غیر مسلط به زبان عربی و انگلیسی خواندن زیر نویس ها کمی ملال آور باشد...
ریتم سریع و تند داستان و صحنه های پر حادثه توانست ۱۲۰ دقیقه تماشاچی را بر صندلی میخ کوب کند. فراز و فرود داستان زیاد است و در زمانی که حس می کنی پایان داستان فرا رسیده است، داستان وارد مرحله دیگری می شد و التهابی بر التهاب های قبلی...
شخصیت پردازی، قساوت ها، جنایت ها و افکار داعش به خوبی نمایش داده شده است. برخلاف فیلم های قبلی حاتمی کیا، این بار نسل جوان شخصیت محوری داستان و شگفتی ساز کارزار سوریه است که به نوبه خود انتخاب هوشمندانه ای بود. شخصیت علی در ابتدای فیلم هنوز در شک است به ماندن یا رفتن؟
به وقت شام مساله اش دلبستگی های شخصیت علی است. پسری که از طرفی دل بسته پدر خود است و از طرفی منتقد او. چرا که یونس خودش را وقف جنگ کرده، از دفاع مقدس تا بوسنی تا لبنان و عراق و اینک در سوریه. به وقت شام مساله اش دل بستگی های علی است به همسرش در تهران و ماموریت و تکلیفش در سوریه. مساله اش انتخاب بین آرامش در ایران و خطر پذیری در سوریه.
شاید بتوان گفت اساسا به وقت شام به دنبال حل مسائل فکری امروزی نسل جوان از جنگ در سوریه نیست، بلکه به دنبال حماسه سرایی برای رزمندگان جوان غریب امروز است، به دنبال الگوسازی از جوانان برای جوانان است. اما باید پرسید جوانانی که هنوز در چرایی جنگ در سوریه سوال دارد، چگونه الگوگیری می کند؟
شاید بتوان گفت اساسا به وقت شام به دنبال حل مسائل فکری امروزی نسل جوان از جنگ در سوریه نیست، بلکه به دنبال حماسه سرایی برای رزمندگان جوان غریب امروز است، به دنبال الگوسازی از جوانان برای جوانان است. اما باید پرسید جوانانی که هنوز در چرایی جنگ در سوریه سوال دارد، چگونه الگوگیری می کند؟
به هر حال آنچه سینمای دفاع مقدس را از فیلم های جنگی و وسترن هالیوودی متفاوت می کند، آن حال و هوا و اتمسفر دنیای غیر زمینی است که فیلم ساز آنرا درک و ذرهای بر کام تماشاچی مینشاند. «به وقت شام» بیشتر یک ماموریت است تا قطعه ای از یک آرمان. جنگ بدون آرمان و معنویت دیگر دفاع مقدس نیست، بلکه یک جنگ معمولیست که یک برنده و یک بازنده دارد.
در مجموع سینمای حاتمی کیا و آخرین اثر وی به وقت شام فیلمی دیدنی و اثری ماندگار است که حس غرور نسبت به مجاهدان نسل جوان امروز را منتقل می نماید تا فردا شاهد غربت آنان نباشیم. تا فردا عباس های حاج کاظم غریبانه شهید نشوند و حیدر بادیگارد، حق بودن مسیرش را با خونش اثبات نکند.