به گزارش مشرق، آبان ماه سال ۹۴، زن ۲۸سالهای به نام پروانه با مراجعه به اداره پلیس از مردی مسافربر به اتهام آدمربایی و آزار و اذیت شکایت کرد. او گفت: «مدتی قبل متوجه شدم به بیماری سرطان مبتلا شدهام به همین دلیل هر وقت در خانه تنها بودم و حالم بد میشد با شوهرم تماس میگرفتم تا به خانه بیاید. روز حادثه هم با او تماس گرفتم، اما گفت نمیتواند محل کارش را ترک کند به همین خاطر تصمیم گرفتم به خانه مادرم بروم.» وی ادامه داد: «خودم را به سر خیابان یافتآباد رساندم و منتظر تاکسی بودم که پراید سفیدرنگی ایستاد.
بعد از گفتن مسیرم سوار شدم و راننده حرکت کرد. راننده سر صحبت را باز کرد که متوجه شدم به بیراهه میرود. وقتی اعتراض کردم در حاشیه خیابان خلوتی توقف کرد. خواستم از ماشین پیاده شوم اما درهای خودرو قفل بود.
او به سویم حمله کرد و وقتی مقاومت مرا دید با مشت به صورتم کوبید و مرا کتک زد. سپس بدون توجه به التماسهایم مرا آزار داد و از ماشین به بیرون پرت کرد و رفت. فقط در آن لحظه توانستم پلاک خودروی او را به خاطر بسپارم.»
با اطلاعاتی که زن جوان در اختیار پلیس قرار داده بود، مأموران با استعلام شماره پلاک، پسر ۲۸سالهای به نام فریبرز را شناسایی و دستگیر کرد. او که مدعی بود مهندس برق است خودش را بیگناه خواند و گفت آن زمان در تهران نبوده است، اما در مواجهه حضوری با زن جوان به جرمش اقرار کرد و در شرح ماجرا گفت: «مهندس برق هستم اما کار مناسبی پیدا نکردم به همین خاطر مشغول مسافرکشی شدم. آن روز وقتی زن جوان را کنار خیابان دیدم بدون انگیزه او را سوار کردم. در ماشین سر صحبت باز شد و به او گفتم مجرد هستم. او هم داشت درد دل میکرد که وسوسه شدم و فکر آزار به ذهنم رسید. به همین دلیل گوشهای خلوت ماشین را متوقف کردم و خواستم او را آزار دهم که با مقاومت زن جوان رهایش کردم.»
با اقرارهای متهم و صدور کیفرخواست، پرونده کامل و به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در اولین جلسه رسیدگی به پرونده، زن جوان بار دیگر شکایت خود را مطرح و برای متهم درخواست اشد مجازات کرد. در پایان هیئت قضایی بعد از آخرین دفاع متهم را از تجاوز به عنف تبرئه و او را به ۱۵ سال زندان و تحمل ۷۴ضربه شلاق محکوم کرد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما از سوی قضات دیوان نقض و به شعبه همعرض فرستاده شد.
به این ترتیب پرونده در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی کیخواه بررسی شد. این جلسه که به صورت غیرعلنی پشت درهای بسته انجام شد، بعد از قرائت کیفرخواست از سوی نماینده دادستان شاکی بعد از طرح شکایتش گفت: «این ماجرا تأثیر بدی در روحیهام گذاشته است.
شبها کابوس میبینم و جرئت ندارم تنها از خانه خارج شوم به همین دلیل تحت درمان یک روانشناس هستم.» زن جوان در حالیکه به شدت گریه میکرد و میلرزید گفت: «قبل از این ماجرا زندگی خوبی داشتم و بیماریام رو به بهبودی بود، اما شوک این ماجرا بیماریام را وخیمتر کرد. همچنین با همسرم نیز دچار اختلاف شدهام و زندگیام در آستانه فروپاشی است.»
سپس شاکی به دستور ریاست دادگاه در جایگاه قرار گرفت و گفت: «آن روز وقتی دچار وسوسه شیطان شدم و التماسهای زن جوان را دیدم فکر کردم در مورد بیماریاش دروغ میگوید، اما وقتی دچار مقاومتهای او بیشتر شد منصرف شدم و رهایش کردم. باور کنید از آن روز دچار عذاب وجدان هستم و از اشتباهی که کردم پشیمانم. حالا از شاکی و هیئت قضایی تقاضای بخشش دارم.»
در پایان هیئت قضایی جهت صدور حکم وارد شور شد.
منبع: روزنامه جوان