
اگر فيلم باز حرفه اي باشيد و به سينما نه به عنوان مجالي براي تفريح که فرصتي براي آشنايي با جهان بيني هاي مختلف و احيانا افزودن بر دايره معنايي ذهنيتي که نسبت به زندگي داريد، توجه داشته باشيد حتما متوجه اين واقعيت ملموس شده ايد که سينماي هاليوود طي هفت ماهي که از ابتداي سال جاري ميلادي مي گذرد، هيچ اثر دندان گيري به ما عرضه نکرده و همچنان صحبتها حول و حوش «جزيره شاتر» است که تقريبا پنج ماهي از اکران جهاني آن مي گذرد. البته در اين فاصله بوده اند آثاري مثل «رابين هود» ساخته «ريدلي اسکات» و يا نسخه اي جديد از«آليس در سرزمين عجايب» به کارگرداني«تيم برتون» که توانسته اند به تناوب تمدد اعصابي باشند براي منتقدان حرفه اي ولي بدبختانه مشکل اصلي اينجا است که حجم عظيمي از محصولات سال جاري هاليوود در يک کلام کاملا سطحي و بي خاصيت بودند. از اکشنهايي مثل «نيرومند/کيک اَس» و «تيم-الف» گرفته تا آثاري حماسي نظير «نبرد پهلوانان» و «شاهزاده پارسي» و حتي بازسازي هايي به مراتب ضعيفتر از اصل نظير «مرگ در مراسم تدفين» و «کابوس خيابان اِلم» فقط و فقط توليد شده بودند تا تنور گيشه را گرم نگه دارند وگرنه به لحاظ اثرگذاري بر مخاطب هيچ يک از اين آثار حتي به اندازه ديدن چندباره درامي پرتعليق مثل «طناب» خوشايند بينندگان نبودند! مشکل هاليوود و سينماي استوديويي آمريکا در تمام سالهاي اخير اين بوده که تفکري ماديگرايانه بر رفتار تهيه کنندگان بزرگ آن سايه انداخته و بدين جهت بوده که هيچ گاه به آثار سينمايي که مي خواهند هوايي تازه باشند در جريان مسموم سينماي سطحي اين کشور، کمترين توجهي نشده و حتي در پروسه اکران هم محدوديتهاي شديدي براي اين قبيل آثار ايجاد مي شود. اين رفتارها بيش از همه ريشه در بحران اخلاقي فراگيري دارد که به جز بازيگران سينماي هاليوود دست اندرکاران ديگر اين صنعت سينمايي را متاثر ساخته و باعث شده ناهنجاريهاي اخلاقي نه فقط در حواشي پشت پرده اين سينما موج بزند که حتي به زيرپاگذاشتن عدالت در پروسه اکران فيلمها راه پيدا کند.
اين روزها هاليوود ظاهري زيبا و فريبنده از خود به نمايش مي گذارد اما در پس اين ظاهر، باطني چرک و به شدت زشت قرار دارد؛ باطني برآمده از تمنيات مادي گرايانه گروهي متمول که حتي هنر را نيز به کالايي قابل خريد و فروش تبديل کرده اند!