کد خبر 79425
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۱

حضرت آیت الله مجتبی تهرانی 27 مهر در جلسه درس اخلاق با عنوان تربیت و مبانی تربیتی به موضوع خیال و اوهام پرداخت و با اشاره به اینکه قدرتمند، بر خیالات خود چیره می‏شود، گفت:‌ با فکر کردن خیال کنترل می‌شود.

به گزارش مشرق، پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله مجتبی تهرانی نوشت:

حضرت آیت الله مجتبی تهرانی 27 مهر در جلسه درس اخلاق با عنوان تربیت و مبانی تربیتی به موضوع خیال و اوهام پرداخت و فرمود: بحث ما راجع به کسانی بود که قصد دارند دیگران را تربیت کنند؛ یعنی روش گفتاری و رفتاری به دیگران بدهند، که از آنها به «مربی» تعبیر می‎شود.

عرض کردم اولین شرط برای شخص مربی که نقش اساسی و زیربنایی دارد، این است که ابتدا خود را در ابعاد گوناگون وجودی‎اش، مثل عقل، قلب و نفس تربیت کند. در این ارتباط نیز عرض کردم انبیای عظام ما هم بر روی آن
چیزی که تکیه ‎کرده‏اند، مسئله تربیت نفوس است و نفس هم مجموعه‎ای از قوای سه گانه شهوت، غضب و وهم است.

«تربیت خیال و اوهام» اولین مرحله تربیت نفس

تربیت نفس روش دارد، از کجا شروع کنیم؟ چون ما قوای سه گانه را مطرح کردیم و گفتیم که تشکیل دهنده نفس به معنای اخص است، می‎گویند ابتدا باید انسان به سراغ قوه خیال و واهمه برود آن دستاویز شیطان است، یعنی شیطان آنچه را که می‎خواهد اِعمال کند، ابتدا سراغ خیال و واهمه انسان می‎رود.

لذا از واهمه به شیطان درونی انسان تعبیر می‎کنند. حتی در مباحث اخلاقی هم این مسءله را مطرح می‎کنند که انسان ابتدا باید سراغ ضبط خیال برود. خیال و واهمه در انسان مثل پرنده‎ای است که هر لحظه روی یک شاخه است و آرام و قرار هم ندارد، اگر آن را از روی یک شاخه بپرانی، می‏رود و فوراً روی شاخه دیگری می‎نشیند. قوه خیال است که در انسان معصیت، مسائل شهویه و مسائل غضبی را جلوه می‎دهد. لذا می‎فرمایند مهمترین چیز در انسان ضبط خیال است که انسان بتواند آن را مهار کند. روش مهار کردن را بعد عرض می‎کنم.

قدرتمند، بر خیالات خود چیره می‏شود

چه بسا بعضی از این روایاتی که تعبیرات خیلی شدیدی نسبت به مسئله نفس دارند، ناظر به همین معنا باشد. جلسه گذشته روایتی را مطرح کردم، حالا روایت دیگری را از پیغمبر اکرم می­گویم، دارد که حضرت فرمودند: «قال رسول الله(ص): إِنَّ الشَّدِیدَ لَیْسَ مَنْ غَلَبَ النَّاسَ وَ لَکِنَّ الشَّدِیدَ مَنْ غَلَبَ نَفْسَهُ(مستدرک‏الوسائل، ج11، ص13) انسان قوی کسی نیست که بر مردم چیره شود و سلطه پیدا کند، آن کسی قوی است که چیره بر نفسش شود و بتواند این قوای سه گانه‎شهوت، غضب و وهم را که تشکیل دهنده نفس به معنای اخص هستند، مهار کند.

این قوه شیطانی وهم در رأسش است. اگر بتوانی جلوی این خیالات باطله را بگیری و نگذاری این قوه هرزه‎گری کند، قوی و نیرومند هستی. این مهم است.

اولین و سخت‏ترین گام تربیت

در باب تربیت نفس اولین گام و به تعبیری سخت‎ترین گام، ضبط خیال است که البته سختی آن ابتدایی است. این اوهامی که می‎آید برخلاف رضای خدا و عقل است و هم‎سو با خواسته­های شیطان است، جلوی این اوهام را در درون خودت بگیر. ما از این به سنگری بسیار مهم تعبیر می‎کنیم، خط اول است، به تعبیری باید گفت خط شکن باش، این خط اول است.

«خیال پیغمبر» در حال سجده بود

ما این تعبیر را از پیغمبر اکرم داریم که فرمود: «سَجَدَ لَکَ خیَالِی(بحارالأنوار، ج22، ص245) پیغمبر اکرم در بین همه چیزهای درونی‎شان سراغ خیالشان رفتند و می­فرماید: من خیالم را ‎طوری مهار کردم که سجده کرده است؛ یعنی این‎طور تسلیم من شده است. من نمی­خواهم وارد مسائلی که مربوط به پیغمبر است بشوم. حتی حضرت در جایی روشن‎تر فرمود: «قد اسلم شیطانی بیدی» این تعبیر را دیگر هیچ کاری نمی‎توانی بکنی. عجب! معلوم می‎شود پیغمبر اکرم هم شیطان داشته است، ولی شیطانش را به دست خودش مسلمان کرده است.

«قوه واهمه» شیطان درونی است

شیطان من و تو همین قوه واهمه و خیال است که معاصی را جلوه می‎دهد، چه در ارتباط با شهوت باشد، چه در ارتباط با غضب باشد و چه دوز و کلک باشد که مربوط به خود خیال و واهمه است. ابتدا باید این را مؤدب به آداب الله کنی.

کار واهمه حقه‏بازی است

ابتدا همین خبیث است که این مسئله را بزرگ جلوه می‎دهد، از حقه بازی‎هایش واهمه است که می­گوید: «مؤدب شدن، مشکل است؛ مگر می‎شود آدم جلوی خیالش را بگیرد». ما طلبه‎ها راجع به احتمالات که غیر تخیلات است، می‎گوییم: «احتمال بی‌عار است» یعنی همین‏طور خودش به ذهن می‏آید. توهمات هم همین‎طور است. یکی از دستاویزهای شیطان که مهمترینش هم هست خیال است که شیطان به وسیله همین خیال انسان را به شقاوت، بی‎دینی و بیچارگی می‏کشاند.

تفکر، اولین راه ضبط خیال

در اینجا بحث این طوری مطرح می‎شود که چطوری من این را که گاهی به این شاخه و گاهی به آن شاخه می‎پرد مهار کنم؟ راهش چیست؟ راهی که بزرگان ما مطرح کردند می‎گویند: اولین راه تفکر است، اما خود تفکر روش دارد. انسان می‎تواند فکر خودش را مشغول کند، الآن ذهنم سراغ چیزی رفته است، می‎توانم آن را برگردانم، در این اختیار دارم. حالا ذهن را در چه وادی بیاورم؟ در وادی ابعاد نعمت‎هایی که خداوند به تو عنایت کرده است بیاور. یک؛ نعمت‎های مادی، دو؛ نعمت‎های معنوی‎.

به نعمت‏ها و وظایفت فکر کن

از این به منزل تفکر تعبیر می‎کنند، من نمی‎خواهم وارد مسائل معرفتی شوم، این منزل تفکر است بعضی‎ها می‎گویند اولین منزل است و بعضی‎ها می‎گویند پنجمی است. ذهن را در این وادی بیاور و بایندیش که خدا این همه نعمت‎های مادی و معنوی در اختیار تو قرار داده است، این همه پیامبر مبعوث کرده­است که را‎ه‎های معنویت را در اختیار تو قرار دهند.

سراغ این نعمت­ها برو! حالا از خودت سؤال کن که آیا من نسبت به این خدایی که این همه به من نعمت مادی و معنوی داده است، وظیفه‎ای دارم یا نه؟

با فکر کردن خیالت را کنترل کن

اگر من به خانه شما بیایم و در بزنم و هدیه­ای برای شما بیاورم، به ذهنتان نمی‎آید که این را تلافی کنید؟ ظاهراً شکر مُنعم جزو فطریات بشر است. آیا من نسبت به مولایم وظیفه‎ای دارم یا نه؟ برای این که جلوی این خیال را بگیری و سرگرمش کنی بیا شروع به فکر کردن کن. این همه بساط نعمت آیا فقط برای زندگی حیوانی من است؟ به تعبیر اهلش اینها فقط برای اداره کردن شهوت و غضب من است یا نه یک مقصود دیگری هم در کار است؟

سرنخ­های تفکر، مهارکننده خیال

اینها سرنخ تفکر است. فرق من با حیوانات دیگر چیست؟ فکر کن آیا این همه انبیا که آمدند و ما را به قانون عقل و شرع دعوت کردند، اینها با ابنای بشر دشمن بودند؟ می‎خواستند دشمنی کنند یا اینها آمده بودند و صلاح و سعادت ما را می‎خواستند؟ همه اینها روش تفکری است. اینها با من دشمنی نداشتند، می‎گفتند این زندگی زود گذر است، زندگی دیگری هست که جاودانه است.

تو یک التذاذات دیگری داری، تو خلق نشدی برای این چمن‎زار طبیعت که مثل حیوانات مشغول دنیا باشی؛ مدام بخوری و دفع کنی. محصول تو، سه نجاست عینیه، یعنی بول و غائط و منی نیست. نباید محصول تو این باشد.

تو برای خدا خلق شده‏ای

بله، تمام اینها را برای من خلق کرده است، بشر بر همه اینها سلطه دارد، اینها را برای من خلق کرده است اما من را برای چه خلق کرده است؟ آیا نشستید این فکرها را بکنید؟ این نعمت­ها برای تو است، حالا بگو ببینم تو را برای چه خلق کرده است؟ «خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی» همه اینها را خلق کردم برای تو اما تو را برای خودم خلق کردم. من تو را خلق کردم برای این که جاودانه بمانی، جاودانگی که در این نشئه نیست.

«خلقتم للبقاء لا للفنا(غررالحکم، ص133) اینها روایت است. در این نشئه که از بقا خبری نیست. اینها سرنخ‎هایی برای تفکر است که انسان خودش را از چنگ واهمه­های شیطانی نجات دهد. می­گویی چه کار کنم که نجات پیدا کنم؟ می‎گویم در وادی تفکر بیا و بعد می‎بینی که از آن هرزه‎گری خیال جلوگیری کردی و رفته رفته آن را ضبطش می‎کنی.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۹:۰۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۵
    0 0
    فیلم های تخیّلی و موسیقی های حرام به بخش وهم نفس قوت میبخشند

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس