شهید امین کریمی

شهید امین کریمی در هشتمین روز ماه محرم به همراه هفت نفر دیگر از رزمندگان ایرانی حاضر در سوریه به شهادت رسید؛‌ وی از نیروهای نخبه تخریبچی و از ورزشکاران رزمی کار کشورمان بود.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، محرم سال 1394 در بحبوحه جنگ سوریه و در روز تاسوعای حسینی 8 تن از رزمندگان مدافعان حرم که برای دفاع از حریم آل الله به سوریه رفته بودند به شهادت رسیدند. شهیدان عبدالله باقری، مصطفی صدرزاده، پویا ایزدی، امین کریمی، حجت اصغری، ابوذر امجدیان، سجاد طاهرنیا و روح‌الله طالبی‌اقدم درست در یک روز و در کیلومترها دورتر از کشورمان ارزشمندترین داشته خود یعنی جانشان را فدا کردند.

فرمانده شجاع تخریبچی

شهید امین کریمی که اصالتا اهل مراغه و ساکن تهران متولد فروردین‌ماه سال 65 بود. فارغ التحصیل رشته کامپیوتر، دانشجوی کارشناسی رشته الکترونیک و ورزشکار حرفه‌ای رشته‌های رزمی هم بود و در عین حال از نیروهای زبده تخریبچی محسوب می‌شد. همرزم شهید در خاطره‌ای از او می‌گوید:


آقا امین خیلی در کار تخریب و چک و خنثی ماهر و استاد بود. در سوریه بمب‌ها و تله‌های انفجاری زیادی را از دشمن خنثی کرد بود، حتی گاهی این بمب‌ها را به صورت خنثی نکرده از جا می‌کند و به مقر می‌آورد، به قدری این بمب‌های خنثی نشده زیاد بود که اگر منفجر می‌شد پایگاه نظامی تا شعاع یک کیلومتری آسیب می‌دید.


من به آقا امین می‌گفتم این همه بمب را می‌خواهی چیکار کنی؟! با خنده می‌گفت نگران نباش به وقتش این بمب‌ها را بلای جان خودشان می‌کنم و برای خودشان تله انفجاری درست می‌کنم. الحق که فرمانده شجاع تیپ تخریبچی‌های یگان ویژه فاتحین بود.

غذایی که از شهید به نیازمند رسید


برادر شهید کریمی نیز تعریف می‌کند: امین با  اغلب ناحیه‌ها و پایگاه‌های بسیج نواحی مختلف تهران ارتباط داشت و فعالیت می‌کرد. یکی از ناحیه‌هایی که خیلی با آن‌ها همراه بود و از سال 87 در آن کار می‌کرد ناحیه 135 فتح المبین بود.


در ایام محرم برای عزاداری بیشتر اوقات به امامزاده علی اکبر چیذر و هیأت سیدالشهدا می‌رفت و برای هرچه منظم‌تر برگزار شدن این عزاداری باشکوه همراه دوستانش به هیأت کمک می‌کرد.


در ایام محرم بود که یک روز مثل همیشه آماده شد تا به هیأت برود، من هم خواستم همراهش بروم، قبول کرد و گفت عیبی ندارد، بیا. به هیأت رسیدیم، بعد از احوالپرسی با دوستانش مشغول خدمت به عزاداران شد. بعد از 2 ساعت که مراسم تمام شد فکر کردم که قرار است به خانه برویم، دوستانش سه تا غذا دادند تا به منزل ببریم.


تقریبا ساعت 12 شب بود که سوار ماشین شدیم تا به سمت خانه حرکت کنیم در مسیر چشم امین به یک کارگر شهرداری افتاد که محوطه کنار اتوبان شهید بابایی را جارو می‌زد. همان لحظه ماشین را نگه داشت و به من گفت: «آن سه تا غذا را به من بده» گفتم برای چه؟ گفت: «می‌خواهم غذاها را به این بنده خدا بدهم.» گفتم: امین من خودم گرسنه هستم حداقل لطف کن و یکی از غذاها را کنار بگذار. گفت می‌روی خانه مادر غذا درست کرده، می‌خوری. دیگر حرفی نزدم.


امین پیاده شد و سه تا غذا را بعد از احوالپرسی به او داد. بنده خدا خیلی خوشحال شده بود، مثل اینکه واقعا خسته و گرسنه بود. بعد از آن سوار ماشین شدیم و به منزل آمدیم.

منبع: دفاع پرس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس