به گزارش مشرق، هفته گذشته در آستانه راهپیمایی روز قدس یک فعال سیاسی در نامهای به رییسجمهور پیشنهادی بدین شرح ارائه داد: «این پیشنهاد را حتی خودم هم از طرحش میترسم: آوردن یک معاون یا مشاور ارشد یهودی به کابینه. ما نزدیک به 40 سال است که شعار نابودی اسرائیل را میدهیم و پس فردا در راهپیمایی قدس این آرزو را با افتخار به کوری چشم لیبرالها تکرار هم خواهیم کرد.»
هرچند در فاصله زمانی کوتاهی این پیشنهاد تغییری اساسی یافت و اصلاحیهای بر آن بدین شرح زده شد: «نامه سرگشاده به رییسجمهور مبنی بر دعوت از زنان، اهل سنت، کردها و انتخاب مشاور یهودی، ظرف ۲۴ساعت گذشته بیش از دو هزار کامنت در اینستاگرام همراه داشته. بیشترین مخالفتها با آوردن یک یهودی بهعنوان مشاور بود.»
در نامه سرگشاده هرگز بحثی از بانوان، اهل سنت، کردها یا سایر اقوام به میان نیامده بود که کسی با آن مخالفت کرده باشد بلکه صرفاً از رییسجمهور خواسته شده بود به منظور کاهش هجمهها به ایران یک معاون یا مشاور ارشد یهودی به کابینه دوازدهم وارد سازد. صرفنظر از خلاف واقعگویی فاحش در اصلاحیه، نخستین پرسشی که از این فعال سیاسی به ذهن متبادر میشود آن است که آیا چنین فرد یهودیای باید صهیونیست باشد یا ضد صهیونیسم هم نظر ایشان را تأمین خواهد کرد؟ قطعاً با توجه به اینکه حتی سازمان ملل نیز صهیونیسم را معادل نژادپرستی اعلام داشته بود (هرچند با فشار آمریکا در این زمینه عقبنشینی شد) پاسخ این نخواهد بود که آقای رییس جمهور معاون یا مشاور ارشد صهیونیست برای خود برگزیند، اما با توجه به این امر که یهودیان ضد صهیونیسم نیز خواهان نابودی حاکمیت نژادپرستان بر فلسطین اشغالیاند، تغییر موضعی صورت نخواهد گرفت که هزینه ایستادگی در برابر پدیده شوم نژادپرستی کاهش یابد؛ بنابراین مساله در اینجا تعدیل مواضع نسبت به یهودیان نیست نسبت به صهیونیستهاست. در همه همایشهای مربوط به فلسطین در ایران علاوه بریهودیان همواره خاخامهای ضد صهیونیست سرشناسی شرکت میکنند؛ این بدان معناست که ایران با یهودیان درباره پدیده نژادپرستی هم آواست؛ ضمن این که ایران سالهاست موضع خود را رسماً در قبال اسرائیل اعلام داشته و آن برگزاری انتخابات با حضور همه کسانی که در فلسطین زندگی میکردهاند (اعم از مسلمان، مسیحی، یهودی و...) است. علت این که تاکنون غرب مدعی دموکراسی به این پیشنهاد تن نداده، این است که با چنین روشی قطعاً رژیم نژادپرست حاکم بر سرزمین اشغالی از صحنه روزگار حذف و محو خواهد شد؛ بنابراین ایران سالهاست نابودی اسرائیل را رسماً از طریق رجوع به افکار عمومی ملتی که حق تعیین سرنوشت فلسطین از آن اوست، دنبال میکند.
آیا چون صهیونیستها این موضع اصولی ایران را برنمیتابند باید از آن عدول کرد؟ همچنین در مورد تاریخ نگاری سراسر تحریف صهیونیستها که هولوکاست نمودی از آن است، نباید اظهار نظر کنیم چون برایمان هزینه میتراشند؟ این چه منطقی است که میخواهیم بر فضای سیاسی کشور حاکم سازیم؟ به این ترتیب از حقوق اساسی خود بهعنوان یک انسان باید چشم بپوشیم تا شاید صهیونیستها از ما راضی شوند!
در این صورت حتی اگر همه کابینه آقای روحانی نیز از یهودیانی شکل گیرد که با صهیونیسم به عنوان یک پدیده ضدبشری مخالف باشند، بازهم متهم خواهید شد به مخالفت با نظمی که آمریکاییها طی آن در تلاش برای حاکم ساختن این جماعت بر آسیای غربیاند. زمانی گفته میشد کرنش در مقابل زورگوییها و زیادهخواهیها به محروم نشدن از دانش هستهای یا قوانین دفاعی یا... محدود نخواهد شد؛ اما افرادی چون این فعال سیاسی استدلال میکردند که ما با برقراری روابط فعال با آمریکا میتوانیم این کشور را از صهیونیستها جدا سازیم. ظاهراً معادلهای برای این قبیل افراد از ابتدا مشخص بوده است که چه کسانی باید از ابتداییترین حقوق انسانی محروم شوند تا شهروند خوب و مؤدب در دهکده جهانی معرفی شوند.
یادداشت عباس سلیمی نمین
مدیر دفتر مطالعات و دفتر تدوین تاریخ ایران
منبع: صبح نو