به گزارش مشرق، حجت الاسلام والمسلمین داود مهدویزادگان عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی در کانال شخصیاش درباره سند 2030 نوشت:
*درباره سند 2030
گرچه دولت دوازدهم رندانه سند 2030 را از دستور کار خود خارج کرد ولی این امر موجب کنار گذاشتن روشنگری پیرامون سند نمیشود، لذا پارهای از موارد را که کمتر توجه به آن شده در اینجا یادآوری میکنم.
- موافقین سند، منتقدان را به نخواندن متن سند متهم میکنند در حالی که معلوم نیست آیا خود ایشان متن را به ویژه بخشهای پایانی سند( بخش ابزارهای اجرا ص54 به بعد) خواندهاند. لیکن مهمتر از متن، خوانش زمینه متن است که هرمنوتیسینها (تفسیریها) و اصحاب جامعهشناسی معرفت بدان توصیه میکنند. موافقین، سند را چقدر در زمینه متن مطالعه کردهاند؟ قطعاً سند در فضای گفتمانی و زمینههای جامعهشناختی خاصی تدوین شده است. فضای گفتمانی سند 2030 سکولار است و بالتبع اندیشه توحیدی - وحیانی هیچ جایگاهی در آن ندارد. برای همین است که مرجعیت دین در این سند نادیده گرفته شده است. متن سند به قدری فریبنده است که برخی دینداران فاضل را به دفاع از آن وا داشته است. زیرا سند از آمال و آرزوهایی سخن گفته که خواست همه است. خواستههایی که در دو سه قرن اخیر با سیطره تمدن غربی، روز به روز دست نیافتنیتر شده است. فقر، گرسنگی، تبعیض، بردهداری جنسی، استعمار، خشونت، تهدید محیط زیست و بسیاری از محرومیتهای دیگر که حاصل سلطه غربی بر جهان است. رفع این مصائب در شرایط امروز به امری ناممکن تبدیل شده است. لذا سند 2030 ملتها را به ناکجا آباد دعوت میکند.
- سند 2030 رندانه عوامل اصلی پدید آمدن نابسامانی جهانی امروز را نادیده گرفته است و در التفات به مسئولیتهای سنگین این عوامل کوتاهی کرده است. نقش نظام سلطه و سرمایهداری به همراه فرهنگ غربی در پدید آمدن وضع موجود، اساسی است ولی در هیچ کجای سند به این مسأله اشاره نشده است و فقط در برخی از اهداف فرعی مانند 2 - 17 از کشورهای توسعهیافته میخواهد که به تعهدات خود عمل کنند.
- اساساً در این سند شرایط ظالمانه و نابرابر نظام موجود بینالملل دیده نشده است. بلکه سند معطوف به مسایل داخلی کشورها است. این سند به ما میگوید کشورها چگونه باید باشند و نه اینکه نظام بینالملل چگونه باید باشد. وقتی سند از کارگزار نظام سلطه مانند سازمان تجارت جهانی میخواهد فعالیتش را دو برابر کند(بند 68)؛ به معنای آن است که نظام موجود بینالملل موضوع سند نیست. به همین خاطر، اگر در اثر عمل به این سند دگرگونی رخ دهد، تماماً در راستای هماهنگ شدن دولت - ملتها با نظام موجود بینالملل است ؛ یعنی سازگاری بیشتر با نظام سلطه.
- عنوان اصلی سند عبارت از «دگرگون ساختن جهان ما» است. اما در معنای دگرگونسازی ابهامات زیادی وجود دارد. جهان قرار است به چه چیزی تغییر پیدا کند؟ هدف اصلی نهم سند آشکارا غایت دگوگونسازی سند را بازگو کرده است: «ترویج صنعتیسازی پایدار و فراگیر». اما مگر جهان امروز، صنعتی شده نیست؟ قطعاً چنین است. هیچ گوشهای از جهان نیست که بتواند بینیاز از فناوری جدید به حیات خود ادامه دهد. پس هدف واقعی سند چه چیزی است؟ هدف واقعی رفع موانع عقیدتی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دولت - ملتها است. قطعاً یکی از موانع اسلام سیاسی است. اگر بنابر دگرگونی است، آیا دگرگونی اساس تجدد هم مورد نظر سند است؟
-تاریخ منشورات سازمان ملل نشان میدهد که قدرت بازدارندگی نظام سلطه را ندارد و فقط میتواند خود را بر ملتهای مظلوم و رام شده تحمیل کند. از این رو، هر منشور و سند سازمان ملل که به نوعی معطوف به تنظیمات داخلی کشورها باشد، چونان دامی برای تشدید نظام سلطه ارزیابی میشود. هدف هفدهم سند 2030 از افزایش امکان فناوری همه کشورها سخن گفته است، ولی این سند چگونه میتواند آمریکا را متقاعد کند که تحریم هستهای علیه ایران و برجام مغایر با این سند است؟ اینجا است که بررسی نقش سازمان ملل در هموار شدن نظام سلطه خیلی اهمیت دارد.
-موافقان سند میگویند که ما حق تحفظ داریم؛ لیکن مهمتر از حق تحفظ، حق تفسیر است که به ما داده نشده است. مفاهیم زیادی در سند هست که نیاز به تفسیر دارد و یکی از نقدهای اساسی منتقدین، تفسیر همین مفاهیم است. مثلاً مفهوم دگوگونسازی، توسعه پایدار، حقوق بشر، برابری جنسیتی، کرامت انسانی، جوامع صلح جو و غیره به چه معنا است. موافقین میگویند تفسیری که منتقدین از این مفاهیم ارائه میکنند درست نیست، اما آیا تفسیری که خود آنها ارائه میکنند همان تفسیر نویسندگان سند است؟
-برای اجرایی شدن سند 2030 ساز و کاری با عنوان «مجمع سیاسی عالیرتبه» در نظر گرفته شده است. اگر یونسکو و این سند ماهیت فرهنگی دارد، چرا باید برای اجرای سند مجمع عالی سیاسی تأسیس شود. چرا مجمع فرهنگی عالیرتبه نیست. این سازوکار بیانگر آن است که سند ماهیت توصیهای ندارد بلکه تکلیفی است.