به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت:
کانال یازده تلویزیون رژیم صهیونیستی در گزارشی با همین مضمون گفت: ودیم کوپریانوف، فردی کاملاً عادی و بدون هیچ سابقه کیفری بود. بازداشت او توسط شاباک، همچون صاعقهای در یک روز آفتابی، بر سر خودش و خانوادهاش فرود آمد. شاباک و پلیس از یک پرونده جدید جاسوسی پرده برداشتند. کوپریانوف مأمور شده بود از خانه نخستوزیر پیشین، نفتالی بنت، برای عوامل ایرانی تصویربرداری کند. موضوع از نظر امنیتی بسیار خطرناک توصیف شده است.
مأموران ایرانی از او خواسته بودند از خانه بنت فیلمبرداری کند. تصاویر بهصورت زنده برای عوامل ایرانی ارسال میشد. او ورودیها و خروجیها را فیلمبرداری میکند، در حالی که همزمان فردی از سرویس اطلاعاتی ایران بهصورت آنلاین این تصاویر را مشاهده میکرد. این اقدام ارتقای جدی تلاشهای ایران برای اجرای عملیات محسوب میشود.
او انکار میکند که میدانسته این فعالیتها برای ایران انجام میشود. هرچند در اعترافاتش واقعیت انجام مأموریتها را پذیرفته، اما پرونده بهطور اساسی به موضوع «عنصر ذهنی» وابسته است: اینکه دقیقاً چه میدانسته، چه چیزی را نمیدانسته، آیا فریب خورده، و آیا اساساً به چیزی مشکوک شده یا نه.
امروز همچنین برای نخستین بار فاش شد که کوپریانوف بهعنوان نیروی خدماتی و تعمیرات در دفتر رئیس ستاد کل، ژنرال ایال زمیر، فعالیت میکرده است. حتی در روزی که زمیر رسماً بهعنوان رئیس ستاد کل منصوب شد، کوپریانوف برای رفع یک نشتی به دفتر او فراخوانده شده بود. او سه سال بهعنوان پیمانکار تعمیرات در مجموعه کریا فعالیت داشت تا زمانی که بازداشت شد. اینکه فردی که برای ایران جاسوسی میکرده در دفتر رئیس ستاد کل فعالیت داشته، مسئلهای بهشدت نگرانکننده توصیف شده است.
به گفته منابع امنیتی، عوامل ایرانی معمولاً افراد را تصادفی انتخاب نمیکنند؛ آنها کسانی را شناسایی میکنند که هم آمادگی اجرای مأموریت را دارند و هم به نقاط یا اطلاعات بالقوه حساس دسترسی دارند.
این سومین باری است که نفتالی بنت هدف اقدامات خصمانه قرار میگیرد. یک هفته پیش فاش شد که عوامل ایرانی به تلفن همراه او نفوذ کرده و مکاتبات شخصی، تصاویر، اسکرینشاتها و فهرست مخاطبان او، شامل شماره تلفن مقامات ارشد امنیتی را منتشر کردهاند.
از آغاز جنگ تاکنون بیش از سی پرونده جاسوسی مرتبط با ایران افشا شده است. تلاشهای ایران برای ضربه زدن به شخصیتهای برجسته و مراکز استراتژیک حتی یک لحظه متوقف نشده است. طبق ارزیابیها، احتمالاً همین حالا نیز افراد دیگری در داخل اسرائیل مشغول چنین فعالیتهایی هستند. این پدیدهای نگرانکننده است که مهار کامل آن در عصر شبکههای اجتماعی تقریباً غیرممکن شده است.
از سوی دیگر و در حالی که شبکه صهیونیستی «کان» میگفت «جاسوسان ایران تا درون دفتر رئیس ستاد ارتش اسرائیل نفوذ کرده و چندینبار با او ملاقات مستقیم داشتهاند»، روزنامه یدیعوت آحارونوت نوشت: ایران فقط به دنبال اطلاعات نیست، به دنبال یک شکاف است، و آن شکاف ناامیدی است.
این روزنامه صهیونیستی افزود: هر هفته شهروند دیگری افشا میشود که حاضر است برای هزار یا دو هزار شِکِل اطلاعات بفروشد، عکس بگیرد، مخابره و همکاری کند. خبر افشای یک پرونده جاسوسی دیگر به نفع ایران، تقریباً بیسر و صدا منتشر شد و گذشت: یک فرد عادی دیگر، یک پیمانکار کوچک تعمیرات دیگر. مگر او چه میدانسته است؟ اما دقیقاً همین سکوت، خطرناکترین بخش ماجراست. خطی مستقیم میان تمام پروندههای جذب اخیر کشیده میشود: نه افسران بلندپایه، نه چهرههای سیستم، نه ژنرالهای ستاد کل؛ بلکه شهروندان عادی. آدمهایی از حاشیه. کسانی که مستحق برنامه ویژه یا پوشش پرزرقوبرق تلویزیونی نیستند، چون ظاهراً ارزش اطلاعاتی واقعی ندارند. اما این پدیده از جذب یک مقام امنیتی بلندپایه بسیار خطرناکتر است؛ زیرا داستان سقوط یک فرد را روایت نمیکند، بلکه داستان ما را بهعنوان یک جامعه بازگو میکند.
ما واقعاً نمیدانیم چند همکار وجود دارد. چند شهروند بهظاهر وطندوست که حاضرند در برابر هزار یا دو هزار شِکِل همکاری کنند. جوانان مایوس. بزرگسالانی که روی لبه پرتگاه زندگی میکنند. انسانهای نامرئی. کسانی که باید دولت به آنان رسیدگی میکرد. آدمهایی که خود را طردشده و نادیدهگرفتهشده احساس میکنند. آنها جاسوسان انتحاریاند: از بیرون در حدی از رفاه زندگی میکنند، اما در درون تسلیم شدهاند. حاضرند خیانت کنند.
مطمئنا حتی در سختترین روزهای جیرهبندی، کشورهای عربی نمیتوانستند مردم اسرائیل را بخرند. اما امروز، در درون خود بیش از حد انسانهای ضعیف داریم که با کارت شناسایی آبی و خشم عمیق از دولت مسلح شدهاند. وزیرانی که باید در خط مقدم مبارزه با این پدیده بایستند فقط وزرای جنگ نیستند. گرانیِ زندگی، دشمنی خطرناکتر از ایران است. شاید بد نباشد کسی در گوش بیمه ملی و وزارتخانهها بگوید: یک کمپین پیشگیرانه، نه علیه جاسوسی، بلکه علیه یأس.




