به گزارش خبرنگار وبلاگستان مشرق، اميد حسيني در آخرين مطلب وبلاگ خود "آهستان" نوشت: سخنان دیروز رهبر انقلاب در جمع دانشگاهیان کرمانشاه از جهات مختلفی قابل بررسی است. این دومین بار در یکی دو ماه اخیر است که رهبری به تبیین نظام سیاسی حاکم بر ایران میپردازند. ایشان پیش از این هم در جمع اعضای مجلس خبرگان، درباره نظام سازی، ضرورت تکمیل و تصحیح دائمی مسیر نظام، حفظ و پایبندی به اصول و مبانی نظام، صبر و تحمل فشارها و دشواریها و نیز معنا و مفهوم «ولایت مطلقه فقیه» نکاتی را مطرح کرده بودند.
سخنرانی دیروز هم تا حدودی تبیین دوباره همین مسائل بود. یعنی اشاره به قابلیت انعطافپذیری در مهندسی نظام، تغییر بههنگام در ساز و کارها و تبیین مجدد مفهوم ولایت مطلقه و … یکی از اشکالات اساسی ما به عنوان نیروهای منتسب به جبهه انقلاب (چه در حوزه و چه در دانشگاه) عقب ماندن و در جا زدن در عرصه نظریه پردازی است. این درست که مبنا و پایهی نظام جمهوری اسلامی، تئوری ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی است، اما تئوریها در مقام اجرا، با مسائل و مشکلات مختلفی مواجه میشوند و دقیقا به همین دلیل باید آنها را به روز کرد، البته با توجه به اصول اولیه و اهداف و آرمانهای نهایی. از طرفی وارد نشدن به عرصه نظریه پردازی و دفاع منطقی و قابل فهم، باعث ارائه تفاسیر و برداشتهای نادرست و گاه افراطی از نظام سیاسی، جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و … میشود.
برخی با نگاه صرفا آسمانی، بدون کمترین توجه به نقش مردم در نظام اسلامی و گروهی هم با نسبت دادن هر تهمتی و برچسبی و ادعای هیچکاره بودن مردم! اخیرا هم عدهای با نگاه حوزوی وارد کارزار شدهاند و با علم کردن یک مفهوم خاص از ولایت فقیه (مثلا برداشت حوزه نجف و یا یک مرجع) سعی دارند همان را به عنوان موثقترین، برجستهترین و معتبرترین تعریف ولایت در میان مراجع و حوزههای شیعی قلمداد کنند و جالب اینکه این تعریف، مورد استقبال نشریات سکولار هم قرار میگیرد! در حالی که این رفتار اخیر، مصداق بارز انسداد فکری و بستن هرگونه راه تحقیق، تحلیل و برداشت متفاوت است.
اگر نگاهی به نظریات مختلف سیاسی و اجتماعی بیندازیم (مثلا درباره انواع مختلف نظامهای سیاسی موجود در دنیا) متوجه میشویم که تقریبا همه مفاهیم و گزارههایی که در ذهن ما و گاهی حتی در کتب دانشگاهی ما، فقط یک تعریف خاص دارند، در عالم واقع دهها تعریف و برداشت متفاوت از آن موجود است که این مساله ناشی از نگاه صرفا وارداتی و ترجمهای به علوم انسانی است. مثل دموکراسی و آزادی. ضمنا بسیاری از این مفاهیم در اثر گذشت زمان و انباشته شدن تجربیات و نظرات دانشمندان و نظریهپردازان مختلف و پس از قرنها، تصحیح و تکمیل شدهاند.
پس چرا این قضیه درباره نظامسازی در جمهوری اسلامی و مفاهیمی چون ولایت فقیه صادق نباشد؟ البته این مایه تاسف است که جور کم کاری و کم تحرکی نخبگان حوزه و دانشگاه را در این عرصه، باید عالیترین مقام جمهوری اسلامی یعنی شخص رهبری به دوش بکشد. در عوض تا دلتان بخواهد در عرصه شعر و شاعری و مداحی و بیان احساسات، نخبه داریم (که در جای خود لازم است، اما کافی نیست) در خوشبینانهترین حالت، دلمان به سمینارها و یا مقالاتی خوش است که درباره نظام، ولایت فقیه، قانون اساسی، اختیارات رهبری و … برگزار و یا نوشته میشود (که اکثر آنها هم برداشت خاصی از ولایت فقیه را مطرح میکنند) اما واقعیت این است که بسیاری از این جلسات و سمینارها و مقالات، تکرار مکررات است و ربطی به فضای فکری دانشگاهها و شبهات روزمره ندارد. اهمیت این مساله زمانی مشخص میشود که میبینیم رهبری شخصا درباره شبهات متعدد پیرامون ولایت فقیه و یا ولایت مطلقه فقیه توضیح میدهند!